eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
عرق شرم بر جبینش بود دست حاجت در آستینش بود در هبوتی نجیب سر می‌کرد در سکوتی عجیب سر می‌کرد گرچه بر کار خویش یک‌دله بود کار او بر مدار حوصله بود فاطمه، ذکر هر قنوتش بود یک جهان حرف، در سکوتش بود مصطفی گفت: صحبتی داری؟ به گمانم که حاجتی داری! سخن آغاز کن امیر سخن! باز بنشین تو بر سریر سخن مرتضی گفت: یا رسول الله تو که هستی ز قلب من آگاه کودکی بودم و جوان شده‌ام پهلویت بوده پهلوان شده‌ام سخنت بوده است گفتارم سیره‌ات بوده است رفتارم وقت آن است فکر یار کنم همسری خوب اختیار کنم خواستگارم، غلامتان هستم عبد دار السلامتان هستم در وجودم تمام همهمه است رونق زندگیم فاطمه است آیه‌ی "انّما" شکوفا شد گل لبخند مصطفی وا شد گفت احمد که حُسن خاتمه است حرف آخر کلام فاطمه است پیک جان جای کوثرش آمد مصطفی پیش دخترش آمد گفت با او کلام دلبر را می‌شناسی تو خوب حیدر را دخترم ای بهشت مینویم من که خوشبختی تو می‌جویم ... ای یگانه حبیبه‌ی ازلی راضی استی به ازدواج علی؟ عرق شرم بر جبینش بود دست بیعت در آستینش بود در هبوتی نجیب سر می‌کرد در سکوتی عجیب سر می‌کرد "یاعلی" ذکر هر قنوتش بود یک جهان حرف در سکوتش بود احمد از پیش کوثرش برخواست بانگ الله اکبرش برخواست قند شد آب در دل خورشید ماه آمد به منزل خورشید سائل از خاکبوسی‌اش می‌گفت از لباس عروسی‌اش می‌گفت امّ سلْمه قصیده‌ای می‌خواند غزل نو رسیده‌ای می‌خواند در هیاهوی خانه‌ی زهرا گوشه‌ای بغض کرده بود اسماء آرزوی خدیجه در یادش وعده داده است تا کند شادش تا رسیدند جان و جانانه جا گرفتند کنج یک خانه رو به محراب راز آوردند هر دو با هم نماز آوردند هر دو تا رو به یک خدا کردند خالق عشق را صدا کردند اشک شوق بهشت دیدن داشت لذت سرنوشت دیدن داشت ماه با آفتاب زیبا بود تابش و بازتاب زیبا بود لیف خرما اگر چه فرش شده با شما خانه مثل عرش شده اصلاً این خانه خالی‌اش بهتر آب زمزم زلالی‌اش بهتر رونق خانه‌ی علی زهراست جان و جانانه‌ی علی زهراست خانه خالی ولی صفا دارد مروه هم رو به این سرا دارد خانه‌ای همطراز عرش خدا قبلگاه نماز عرش خدا خانه‌ای دلگشاتر از عالم خانه‌ای "هل اتی" تر از حاتم خانه‌ای جانْ پناه مظلومان خانه‌ای دلنواز محرومان کاش این بیتِ ساقی کوثر در امان باشد از گزند خطر دور باد از کرانه‌اش آتش نرود سمت خانه‌اش آتش ** خانه‌ای را که وحی در می‌زد دست نامحرمی شرر می‌زد در این خانه ازدحام شود کاش این قائله تمام شود بانوی خانه در امان باشد شمع و پروانه در امان باشد ولی افسوس کار بدتر شد آنچه باید نمی‌شد آخر شد
عرق شرم بر جبینش بود دست حاجت در آستینش بود در هبوتی نجیب سر می‌کرد در سکوتی عجیب سر می‌کرد گرچه بر کار خویش یک‌دله بود کار او بر مدار حوصله بود فاطمه، ذکر هر قنوتش بود یک جهان حرف، در سکوتش بود مصطفی گفت: صحبتی داری؟ به گمانم که حاجتی داری! سخن آغاز کن امیر سخن! باز بنشین تو بر سریر سخن مرتضی گفت: یا رسول الله تو که هستی ز قلب من آگاه کودکی بودم و جوان شده‌ام پهلویت بوده پهلوان شده‌ام سخنت بوده است گفتارم سیره‌ات بوده است رفتارم وقت آن است فکر یار کنم همسری خوب اختیار کنم خواستگارم، غلامتان هستم عبد دار السلامتان هستم در وجودم تمام همهمه است رونق زندگیم فاطمه است آیه‌ی "انّما" شکوفا شد گل لبخند مصطفی وا شد گفت احمد که حُسن خاتمه است حرف آخر کلام فاطمه است پیک جان جای کوثرش آمد مصطفی پیش دخترش آمد گفت با او کلام دلبر را می‌شناسی تو خوب حیدر را دخترم ای بهشت مینویم من که خوشبختی تو می‌جویم ... ای یگانه حبیبه‌ی ازلی راضی استی به ازدواج علی؟ عرق شرم بر جبینش بود دست بیعت در آستینش بود در هبوتی نجیب سر می‌کرد در سکوتی عجیب سر می‌کرد "یاعلی" ذکر هر قنوتش بود یک جهان حرف در سکوتش بود احمد از پیش کوثرش برخواست بانگ الله اکبرش برخواست قند شد آب در دل خورشید ماه آمد به منزل خورشید سائل از خاکبوسی‌اش می‌گفت از لباس عروسی‌اش می‌گفت امّ سلْمه قصیده‌ای می‌خواند غزل نو رسیده‌ای می‌خواند در هیاهوی خانه‌ی زهرا گوشه‌ای بغض کرده بود اسماء آرزوی خدیجه در یادش وعده داده است تا کند شادش تا رسیدند جان و جانانه جا گرفتند کنج یک خانه رو به محراب راز آوردند هر دو با هم نماز آوردند هر دو تا رو به یک خدا کردند خالق عشق را صدا کردند اشک شوق بهشت دیدن داشت لذت سرنوشت دیدن داشت ماه با آفتاب زیبا بود تابش و بازتاب زیبا بود لیف خرما اگر چه فرش شده با شما خانه مثل عرش شده اصلاً این خانه خالی‌اش بهتر آب زمزم زلالی‌اش بهتر رونق خانه‌ی علی زهراست جان و جانانه‌ی علی زهراست خانه خالی ولی صفا دارد مروه هم رو به این سرا دارد خانه‌ای همطراز عرش خدا قبلگاه نماز عرش خدا خانه‌ای دلگشاتر از عالم خانه‌ای "هل اتی" تر از حاتم خانه‌ای جانْ پناه مظلومان خانه‌ای دلنواز محرومان کاش این بیتِ ساقی کوثر در امان باشد از گزند خطر دور باد از کرانه‌اش آتش نرود سمت خانه‌اش آتش ** خانه‌ای را که وحی در می‌زد دست نامحرمی شرر می‌زد در این خانه ازدحام شود کاش این قائله تمام شود بانوی خانه در امان باشد شمع و پروانه در امان باشد ولی افسوس کار بدتر شد آنچه باید نمی‌شد آخر شد
شب جمعه به دل هوا دارم در سرم شور کربلا دارم شب جمعه دوباره پَر بزنم در خیالم به دوست سر بزنم گوشه‌ی قتلگاه می‌آیم با دَمِ آه آه می‌آیم مادرش آمده‌ست می‌دانم روضه‌ی "یابُنَیَّ" می‌خوانم دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت دل من پا به پای زهرا رفت (تا كه او بيشتر نفس مي‌زد بيشتر مي‌زدند زينب را) (تيغشان مانده بود در گودال با سپر مي‌زدند زينب را) شب جمعه‌ست روضه‌خوان زهراست مجلسی گوشه‌ی حرم بر پاست یکی از گودی زمین می‌خواند یک نفر روضه این‌چنین می‌خواند (لب گودال خواهر افتاده ته گودال مادر افتاده) (آن طرف‌تر برادری تنها بین یک مشت خنجر افتاده) (عزت آب و آبروی حرم زیر یک چکمه بی سر افتاده) شب جمعه‌ست مبتلا شده‌ایم باز مهمان کربلا شده‌ایم رو به سمت حرم بایست به او السلام علی الحسین بگو حجت‌الاسلام
شب جمعه به دل هوا دارم در سرم شور کربلا دارم شب جمعه دوباره پَر بزنم در خیالم به دوست سر بزنم گوشه‌ی قتلگاه می‌آیم با دَمِ آه آه می‌آیم مادرش آمده‌ست می‌دانم روضه‌ی  "یابُنَیَّ" می‌خوانم دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت دل من پا به پای زهرا رفت (تا كه او بيشتر نفس مي‌زد بيشتر مي‌زدند زينب را) (تيغشان مانده بود در گودال با سپر مي‌زدند زينب را) شب جمعه‌ست روضه‌خوان  زهراست مجلسی گوشه‌ی حرم بر پاست یکی از گودی زمین می‌خواند یک نفر روضه این‌چنین می‌خواند (لب گودال خواهر افتاده ته گودال مادر افتاده) (آن طرف‌تر برادری تنها بین یک مشت خنجر افتاده) (عزت آب و آبروی حرم زیر یک چکمه بی سر افتاده) شب جمعه‌ست مبتلا شده‌ایم باز مهمان کربلا شده‌ایم رو به سمت حرم بایست به او السلام علی الحسین بگو
دم ثابت هر شب👇 آمدم تا جان دهم درراه دین و باورم بارالها این سرم ۲ این من و این پیکر و این اصغر و این اکبرم بارالها این سرم ۲ شب اول👇 نامه‌های کوفیان پُر بوده از مکر و ریا یا حسین کوفه نیا ۲ سنگ‌بارانت کنند این مردمان بی حیا یا حسین کوفه نیا ۲ شب دوم👇 آشنایی گفت این صحرا، بیابان بلاست نام اینجا کربلاست ۲ بوی خون می‌آید از این خاک، غوغایی به پاست نام اینجا کربلاست ۲ شب سوم👇 عمه جان امشب کند خورشید غرق خون ظهور آمده از راه دور ۲ از ره تشت طلا و نیزه و کنج تنور آمده از راه دور ۲ شب چهارم (فرزندان حضرت زینب)👇 گفت زینب این دو شاگردِ دبستان حسین هردو قربانِ حسین ۲ جانِ آن‌ها هدیه ناقابلِ جانِ حسین هر دو قربانِ حسین ۲ شب چهارم (حُر)👇 توبه بر لب دارد و در حِصن قرآن آمده حر پشیمان آمده ۲ با نگاه فاطمه در بزم خوبان آمده حر پشیمان آمده ۲ شب پنجم👇 ناگهان از خیمه‌ها آمد یتیم مجتبی خیمه شد ماتم‌سرا ۲ شد سپر پیش عمو، شد دست او از تن جدا خیمه شد ماتم‌سرا ۲ شب ششم👇 وارثِ شیر جمل قاسم به میدان آمده ماه تابان آمده ۲ چون پدر بر یاری اسلام و قرآن آمده ماه تابان آمده ۲ شب هفتم👇 کودک شش‌ماهه‌ام از تیر دشمن خورده آب آه از قلب رباب ۲ بر سر دوش پدر ای نازنین راحت بخواب آه از قلب رباب ۲ شب هشتم👇 شد جوانم غرق خون در پیش چشمان ترم ارباً اربا اکبرم ۲ کاش تا این جسم خونین را نبیند خواهرم ارباً اربا اکبرم ۲ شب نهم👇 شعله زد داغ برادر بر دل حسّاس من کشته شد عباس من ۲ پشت من بشکست و شد پامال، باغ یاس من کشته شد عباس من ۲ شب دهم👇 شمر گفتا این من و این ضربه‌های آخرم این من و این خنجرم ۲ شاه گفتا راضی‌ام من بر رضای داورم این من و این حنجرم ۲ شام غریبان👇 گشته ناموس خدا آواره‌ی دشت بلا آه از کرببلا ۲ پیکر خون خدا بر خاک مانده سر جدا آه از کرببلا ۲ امام سجاد علیه السلام👇 در مرور خاطراتش اشک می‌ریزد مدام آه از بازار شام ۲ آه از بزم شراب و طعنه‌ها و ازدحام آه از بازار شام ۲
در ظلمت جهل، نور مهتاب، علی‌ست مصداق رکوع و سجده‌ی ناب، علی‌ست در شام اگر چه بی نمازش خواندند مظلوم‌ترین علی‌ست
بقیع بقعه ندارد ولی بقا دارد ضریح و صحن ندارد ولی صفا دارد برای گنبد و گل دسته که نیامده است گدا به خانه ی ارباب التجا دارد کنار صحن و سرای پیمبر اکرم خرابه بودن آن آستان "چرا" دارد به احترام امامان شیعه در آنجا اگر مدینه بسازیم باز جا دارد جبین بسای به خاک درش که این درگاه به قدر چشم همه خلق توتیا دارد به جبرئیل کند فخر از سعادت خویش کبوتری که در آنجا برو بیا دارد کجا رواست که قبرش غریب و ساده شود کسی که در همه تاریخ آشنا دارد بقیع و غربت آن را چه خوب می فهمد دلی که انس به گل دسته ی رضا دارد به خط خون به سر کوچه ی بنی هاشم نوشته اند که "یک دست هم صدا دارد" به خاکبوسی آن آستان مرا ببرید که این گلوی رمق دیده عقده ها دارد
مظلومِ تمام عالمیْن است حسین جان داده‌ی کینه‌ی حُنیْن است حسین بی سابقه آن ذبیح را می‌کشتند! انگار نه انگار حسین است حسین
ای روسیاه! دشنه به خون خدا نزن! با تیغ کُند بر جگر مصطفی نزن از روی این کتاب مقدس بلند شو! پا این قدر به آیه‌ى "قالو بلی" نزن این کشته‌ی فتاده به هامون، عزیز ماست طعنه به یادگار شه لافتی مزن این تشنه، دست شسته ز جان بعد اکبرش این ضربه‌ی دوازدهم را بیا نزن یک چند لحظه صبر کن ای خصم سنگ دل در پیش چشم فاطمه این ضربه را نزن این زخم‌ها بس است برای شهادتش آن تیغ کُند را تو دگر از قفا نزن از این عزیز پیرهنش را جدا مکن آتش به قلب مضطر آل عبا مزن انگشت او جدا مکن ای ساربان، برو! این قدْر زخم بر دلِ خیرالنسا مزن از کودکان مضایقه کردید آب را آتش دگر به خیمه‌ی اطفال ما مزن