eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
نخواهم رفت تا محشر پی غیر شما اصلا به بیماری خوشم دردم بده اما شفا اصلا چه راحت دل سپردم بر ضریحت بی خبر بودم که عشق آسان نماید اولش در انتها اصلا قسم دادم خدا را هشت بار از عمق قلبم چون خدا هم رد کند مارا سریع الارتضا اصلا خدا را شکر از آن ابتدا نقاشی ام بد بود! کشیدم درد دوری از مسیر عشق،پا اصلا گره در کار نوکر کور شد مانند چشمانش ولی رد خور ندارد کارها با مجتبی اصلا بسوزان نوکرت را هر طریقی دوست میداری به هر چیز امتحانم کن ولی با کربلا اصلا تمام روضه ها را هم اگر هضمش کنم آخر سرت را حنجرت را شاید اما نعل ها اصلا...
. مُنّوا عَلَیَّ پسرم آب بدید آب ندید میمیره مُنّوا علیَّ به دل مادرش رحم کنید، میمیره حرمله خیر نبینی جگرم تیر کشید پسر درد کشید و کمرم تیر کشید حرمله خیر نبینی مِنَ الاُذُن؛ اِلیَ الاُذُن گوش تا گوش، سرش بریده شد مِنَ الاُذُن؛ اِلیَ الاُذُن حنجر نازکش دریده شد وای علی ؛ویلی ویلی ویلی وای علی ؛ ویلی ویلی ویلی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ویلی بُنَیَّ بمیرم رگای حنجرت چه نامیزونه ویلی بُنَیَّ مادرت نبینه که سر تو آویزونه حرمله خیر نبینی مادرش میمیره بچّه رو سر بریدی خواهرش میمیره حرمله خیر نبینی مِنَ الاُذُن؛ اِلیَ الاُذُن چه کنم با تن بی سر چه کنم مِنَ الاُذُن، اِلیَ الاُذُن چه کنم با سر اصغر چه کنم وای علی ؛ویلی ویلی ویلی وای علی ؛ویلی ویلی ویلی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اُخَیَّ اِلَیَّ بین این نیزه شکسته ها منو پیدا کن اُخَیَّ اِلَیَّ کهنه پیراهنی که بردنو پیدا کن ساربان خیر نبینی مادرم آه کشید بردی انگشترم رو خواهرم آه کشید ساربان خیر نبینی وَ اَسرَجَت؛ و اَلجَمَت دیگه دس بر نمیدارن از سرم و اَسرَجَت؛ و اَلجَمَت نعل تازه جلو چشم مادرم وای حسین ؛ویلی ویلی ویلی وای حسین ؛ویلی ویلی ویلی ‌👇
نخواهم رفت تا محشر پی غیر شما اصلا به بیماری خوشم دردم بده اما شفا اصلا چه راحت دل سپردم بر ضریحت بی خبر بودم که عشق آسان نماید اولش در انتها اصلا قسم دادم خدا را هشت بار از عمق قلبم چون خدا هم رد کند مارا سریع الارتضا اصلا خدا را شکر از آن ابتدا نقاشی ام بد بود! کشیدم درد دوری از مسیر عشق،پا اصلا گره در کار نوکر کور شد مانند چشمانش ولی رد خور ندارد کارها با مجتبی اصلا بسوزان نوکرت را هر طریقی دوست میداری به هر چیز امتحانم کن ولی با کربلا اصلا تمام روضه ها را هم اگر هضمش کنم آخر سرت را حنجرت را شاید اما نعل ها اصلا...
. نانی نبود اینهمه احسان اگر نبود آبی نبود رحمت باران اگر نبود لطفی نداشت زندگی ما بدون اشک عشقی نبود دیده ی گریان اگر نبود سیبی اگر نبود که آدم نمیگریست عفوی نبود فرصت عصیان اگر نبود! اصلا گناهکار کجا آه میکشید آغوش باز شاه خراسان اگر نبود دنیای ما پر از غم و تاریک و سرد بود شمع و چراغ صحن و شبستان اگر نبود خورشید تا سحر هم اگر در فراز بود نوری نداشت سایه ی سلطان اگر نبود اینگونه پشت پنجره فولاد صف نداشت حاجت گرفتن از درش آسان اگر نبود دامن ز دست ما نکشید از سر کرم سائل چه داشت دست به دامان اگر نبود هر نیمه شب ز هجر حرم داد میزدم دستور دین مرنج و مرنجان اگر نبود یابن الشبیب گفت و زمین غرق ناله شد دنیا چه داشت روضه ی عطشان اگر نبود؟ کمتر به قلب مادر او داغ مینشست آن جسم پشت و رو شده عریان اگر نبود