#حضرت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
از الف آوای بر لب تا به محشر عسکری است
اهلِ این کاشانه را مولا و رهبر عسکری است
ب، برائت می کنم از دشمنانش روز و شب
بهترین نامی که یادم داده مادر عسکری است
پ، پناهم داده با آن لطف مادر زادی اش
پور زهرا شیر غران یابن خیبر عسکری است
ت، توان کی از مقامش بر لب آوردن کلام
تا خدا دارد خدایی ذره پرور عسکری است
ث، ثنایش می کنم تا جان به تن باشد مدام
ثروتی داد آنکه ما را همچو زیور عسکری است
ج، جان ها را جلا داد از کرم آن شهریار
جمع ما را شک نکن همواره محور عسکری است
چ، چنین گفتا مرا فرزانه مردی بی نظیر
چاره اش از صد هزاران تُحفه بهتر عسکری است
ح، حدیثش زنده گرداند هزاران مرده را
حاکمان را جمله هم سالار و سرور عسکری است
خ، خدا صورت خدا محور خدایی باور است
خسروان را مقتدا چون پورِ حیدر عسکری است
د، دائم بر لبش گل می کند پروردگار
دوستان را نزد رحمان یار و یاور عسکری است
ذ، ذاتش پاک باشد از پلیدی های دون
ذوالمکارم ذوالمناقب ثِقل اکبر عسکری است
ر، رهایم کرده از دنیای بس ناپایدار
راهِ ما را تا قیامت نور گستر عسکری است
ز، زبان را وصف حالش لاجرم ناممکن است
زانکه از گفتار مدّاحان فراتر عسکری است
ژ، ژرف اندیش و روشن بین و خوش منظر بود
ژاله گون و مَه لقاء مینا و ساغر عسکری است
س، سعادت می دهد بر نوکرش تا روز حشر
سر به سر در معرفت چون شاهِ بی سر عسکری است
ش، شفاعت می کند از هر که گفتا یا علی
شیرِ چون حیدر وَ چون زهرای اطهر عسکری است
ص، صِدقش را فراوان دیده دنیا روز و شب
صبرِ رحمان خارِ در چشمان کافر عسکری است
ض، ضامن می شود ما را در آن غوغای خویش
ضعفِ ما را آنکه پوشانْدَش در آخر عسکری است
ط، طبابت می کند از هر که آید بر درش
طبع ما را آنکه بنماید منور عسکری است
ظ، ظهیرُ الدینِ و الدنیای ما باشد یقین
ظرف ما را آنکه پُر سازد ز کوثر عسکری است
ع، عالم را به دستش رهنمایی می کند
عرش حق را جملگی چون تاج و افسر عسکری است
غ، غیر از بارگاهش نیست ما را مأمنی
غالبا معنای در آیاتِ داور عسکری است
ف، فدایش جان نمودن را روا باشد یقین
فاش می گویم که زیباتر ز گوهر عسکری است
ق، قدرش را نداند کس به غیر از کردگار
قطب عالم در کرامت چون پیمبر عسکری است
ک، کاندر هر کلامش فیض حق جاری بود
کرده ما را آنکه مست از جامِ باور عسکری است
گ، گفتا آنکه صد حاتم گدایش میشوند
گه در این دنیا و گاهی روزِ محشر عسکری است
ل، لطفش بر گدایان سایه دارد روز و شب
لاله را آنکس که بنمودش معطر عسکری است
میم، ما را میخرد چون مرتضی مولایمان
میکند آنکس که ما را وقفِ حیدر عسکری است
ن، نمی دانی اگر اکنون بدان این را ز من
نازِ رویش بهتر از هر ماه و اختر عسکری است
و، ویران می شود قلبی که باشد بی غمش
وای از آن ساعت که ما را در برابر عسکری است
ه، هوایش بار دیگر زد به سر بی اختیار
هفت شهر عشق را چون مهرِ خاور عسکری است
ی، یکی رزمنده ای گفتا «بداغی» را چنین
یک به یک آنکس که وا بنموده معبر عسکری است
شاعر : #سیروس_بداغی
#شعری_به_ترتیب_حروف_الفبادروصف_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
ا) ای خاک درت تاج سرم خواهر سلطان
ب) بیمه شده با فیض دمت کشورِ ایران
پ) پیوسته به پابوسِ تو آیند ملائک
ت) تردید ندارم که توئی مریم دوران
ث) ثابت قدمم کرده دعاهای تو بانو
ج) جبریل برد سجده به خاکِ تو کماکان
چ) چون بوسه زنم بر در و دیوار حریمت
ح) حس میکنم اینجاست همان مرقدِ پنهان
خ) خوبانِ جهان در حرمت جمله گدایند
د) دم می زند از نام تو سلطانِ خراسان
ذ) ذکرش همه دم نَقلِ کرامات تو گشته است
ر) رَه یافته هر کس که در آن روضه رضوان
ز) زوار تو آری همه از اهل بهشتند
ژ) ژرف است کلامِ تو چنان آیه قران
س) سائل نکند ثانیه ای رو به اجانب
ش) شد زانکه نمک گیر تو ای حضرتِ باران
ص) صحن تو جلا داده دل و دیده ما را
ض) ضمنا شده حاتم ز کراماتِ تو حیران
ط) طوفِ حرمت را ز خدا خواسته مریم
ظ) ظاهر شده تا اینکه مقاماتِ تو بر آن
ع) عمریست که از قلبِ محبانِ خود از لطف
غ) غم برده ای ای مرجعِ تقلیدِ کریمان
ف) فرمود چه خوش عالمی از جنس حقیقت
ق) قم گشته ز فیض حرمت مرکز ایمان
ک) کی دم بتوان زد، زِ تو با مصرع شعری
گ) گر إذن به شاعر ندهد خالقِ منان
ل) لطف و کرم و جود تو هرگز مگذارد
م) محشر بشود دیده ما چون همه گریان
ن) نتوان که مرا خواند غلامِ تو یقینا
و) وقتی که غلامانِ تو هستند بزرگان
ه) هستیِ غریب الغربا، عمه سادات
ی) یک لحظه از این بی سر و پا روی مگردان
#سیروس_بداغی