.
#دهتایی_بیست_و_چهارم
#زنجیرزنی
#نوحه_سنتی #سه_ضرب
#قابلیت_روضه_واحد_شور..
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
سربند مهدوی:
دوباره وقت ماتم شد
بیا صاحب عزای ما
کجای مجلسی آقا
بخوان روضه برای ما
فدای اشک خونینت
وَ آن قلب صبور تو
میان روضه ها داریم
دعا بهر ظهور تو
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸
دوباره ای غریب عصر
شده قلب تو غرق آه
جلوی چشم تو گویا
به گودال رفته عبدالله
تو را می خواند عبدالله
در آغوش عموجانش
رسیده پیش او تا که
کند جان را به قربانش
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸
جلوی ضربه ی شمشیر
عمو دستم سپر کردم
ببین مانند قاسم من
دارم دور تو می گردم
میان این همه دشمن
عموجانم گرفتاری
به روی پیکرت زخم از
سنان و تیر و سنگ داری
غریبی بین یک لشکر
شدی زخمی جلو خواهر
عموجانم عموجانم.....
🌸
خدا را شکر شدم من هم
بلاگردان تو آقا
شهید راه تو گشتم
رضا از من شده بابا
با تیر کینه جان دادم
در آغوش تو در گودال
شود حالا تنم اینجا
کنار پیکرت پامال
سرم چون تو جدا گردد
تنم اینجا رها گردد
عموجانم عموجانم.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#زنجیر_زنی
.👇
🏴
#محرم۱۴۰۴
#تک_شور #شور
#حضرت_عبدالله علیه السلام
#سبک_از_شمال_تا_جنوب
#داوود_قاضی ✍
#شب_پنجم_محرم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
وقت این زمزمه ست / این شعار همه ست
وَ الله لا اُفارقُ ذکر لب ما
جان فدای شَه یم / سرباز این رهیم
دیدن منجی شده رویای شب ما
شبیه عبداللهیم ، فدای ثاراللهیم
ایشالا روز رجعت ، ما هم توی این راهیم
الهی توی عصر ظلمت
عجل علی ظهور حجت
لبیک یا مولانا ، لبیک یا بقیه الله
.👇
.
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله بن الحسن علیه السلام
#سبک_تو_از_خیمه_ها_رفتی
من از وقتی یادم هست تو هستی بابای من
نزن دست و پا اینقدر جلوی چشای من
رسیدم بدونن که نیستی تک و تنها
دیدم با تنت داره بازی میشه اینجا
تنت دوخته با نیزه به خاک این صحرا
عموجان
پاتو نکش روخاک
صبر منو بردی
از خس خس سینه ت
پیداست لگد خوردی
......
دیگه بعد شیشماهه بریده از این دنیام
میشم سایبون تو بقربون تو دستام
بمیرم چقدر لخته خونه روی چشمات
دیدم داره با نیزه شونه میشه موهات
دارن میبرن با زور انگشتر از دستات
عموجان
اینا خیالاتی
دارن بانامردی
میخوان که با صورت
روخاکا برگردی
#مجتبی_صمدی_شهاب✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
.
#زمزمه یا #واحد_سنگین
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله علیهالسلام
#سبک_حالموببین_کبودی_های_بالموببین
اشکم و ببین، بیا عمه روم و نزن زمین
نگو انقد تو خیمه ها بشین، وای وای
سایه سرم، برام مثل زندون شده حرم
عموم تنها مونده بذار برم، وای وای وای
نمیخام بازم یتیم شم
پشیمون از زندگیم شم
مث اصغر مثل قاسم
میخام که ذبح عظیم شم
دوست دارم، بشم بلاگردونش
خودم بشم قربونش، عمو غریبه
دوست دارم، برم توی آغوشش
بابا بگم تو گوشش، عمو غریبه
واویلا، عمو جونم
———————
ای غریب من، روی خاکی خد التریب من
بلند شو ای شیب الخضیب من، یا مظلوم
ای عموی من، نزن دست و پا روبروی من
سپر میخای اینم گلوی من، یا مظلوم
چرا جسمت نیزه زاره
یه جای سالم نداره
نمیذارم تا که زندهم
رو سینهت شمر پا بذاره
سربسته، میگم که روضه بازه
اسبا با نعل تازه، میان تو گودال
ای خسته، با نیزه دورهت کردن
برای غارت کردن، میان تو گودال
شعر و سبک از:
محمد بیابانی👇
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
#زمینه
#حضرت_عبدالله
#شب_پنجم_محرم
انی عبدالله آخرین سرباز ابی عبدالله
انی عبدالله شیر غران علی ولی الله
انی عبدالله یادگای کریم آل الله
هس با هر نفس
روو لبهای من
لبیک یا حسین
لبیک یا حسن
دور این حضرت سلطان بشر می گردم
پیش هر نیزه و شمشیر سپر می گردم
حرمله زود بیا هر چه که داری روو کن
مثل عباسم و دنبال خطر می گردم
انا بن الحسن
........
انی عبدالله روی دوش من هست ، علم سقا
انی عبدالله ، حیدری ام مثل مادرم زهرا
انی عبدالله فتنه گرها بازم ، شد جمل بر پا
مرد جنگم و
پوشیدم کفن
لبیک یا حسین
لبیک یا حسن
جز حسین بن علی از احدی دم نزنم
آن که ضرب المثل مکتب عشق است منم
لشکر یک تنه ام ترس ندارم ز کسی
دست پرورده ی عباس و حسین و حسنم
انا بن الحسن
.......
انی عبدالله می زنم مردونه دل به این دریا
انی عبدالله دینم و دنیامه پسر زهرا
انی عبدالله بی حسین می میرم من توو این دنیا
میگه توی خون
سر تا پای من
لبیک یا حسین
لبیک یا حسن
من همانم که مرید قمر علقمه ام
وقت رفتن دم یا فاطمه شد زمزمه ام
به فدای سر تو دستم اگر گشت جدا
ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام
#محمد_حسین_رحیمیان ✍
👇👇👇
.
#زمزمه
#حضرت_عبدالله
#شب_پنجم_محرم
#سبک_چه_گودالی
۱۲۷۶
عمو جونم
شبیه گیسوی تو پریشونم
من از تو یک دم جدا نمیمونم
عمو جونم
هل من ناصرت رو
تا اینکه شنیدم
از خیمه تا گودال
پیوسته دویدم
عمو جون
دیدم خولی و شمر و شبث
همه اومدن نیزه به دس
این که شد تنت جدا جدا
کار یکی نیس کار همس
عمو جون
اومدم کنار تو برات
عکس قطره بارون بکشم
یه نفس اومدم نیزه رو
از گلوی تو بیرون بکشم
****
با چشم تر
دیدم افتادی تو قتلگاه با سر
دیدم بالا رفته شمشیر کافر
با چشم تر
دست من سپر شد
واسه بدن تو
شرمنده که دستم
افتاد رو تن تو
عمو جون
عمه از کوچه گفته برام
شد عصای مادرت بابام
منم پسر اون کریمم
سپرت میشم با دست و پام
عمو جون
میبینی چی اومد به سرم
حرمله اومد بالا سرم
پر شد همه جا بوی حسن
تیرشو تو زد به حنجرم
****
#محمود_اسدی_شائق
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
#سبک_کوفه_میا_که_من_در_اضطرابم
۱۲۶۷
صدای هَل مِن ناصرت شنیدم
از خیمه ها به سوی تو دویدم
برات خبر از خیمه ها آوردم
وا شدن گوشواره ها رو دیدم
****
طعنه دل تنگت زدن عموجان
گفتی علی سنگت زدن عموجان
گرگای کوفه پیش چشم عمّه
بر سر و رو چنگت زدن عموجان
****
سر تا به پا شدم عمو پر از درد
دورو برت دیدم هزارتا نامرد
دستِ سپر شدم بریده شدو
بوی حسن کرب و بلا رو پر کرد
****
#محمود_اسدی_شائق ✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیهما_السلام
منم عبداله و از ذریه ی پنج تنم
نوه ی حیدر کرار، یل بت شکنم
جوشنم هست به پیکار، همین پیرهنم
یادشان مانده جمل، من پسر آن حسنم
او که تا عمق صف منحرفان را طی کرد
شتر فتنه گری را به نگاهی پِی کرد
دور از جنگ شدن، کار دلاورها نیست
رسم ما، سازش با قوم ستمگرها نیست
در دلم واهمه ای از صفِ لشگرها نیست
سن کم، مانع پرواز کبوترها نیست
تا به کی صبر کنم، حوصله ام سر رفته
سوی این معرکه حتی علی اصغر رفته
خاک، عمامه ی مولای مرا پوشانده
غم تنها شدنش، قلب مرا سوزانده
زیر لب، أشهد خود را ته مقتل خوانده
چه کسی جز من ازین فیض مگر جامانده؟
از غریبیِ عمو پر شده از غم، نفسم
عمه، آماده ی پرواز ز کنج قفسم
چه شنیدم؟! به عمو باز جسارت شده است
همه جای بدنش، غرق جراحت شده است
تشنگی اش سبب رنج و مشقت شده است
ماندنش در دل مقتل، دو سه ساعت شده است
من نمردم که به پیشانی او سنگ زنند
تا که هستم نگذارم به مویش چنگ زنند
چشم بر زندگی ام بعد شهیدان، بستم
سخت دلتنگ علی اکبر و قاسم هستم
حسنی زاده، حسینی و سراپا مستم
می شوم نزد عمویم سپرش با دستم
تیغ بر پوست بیاویزد اگر بازویم
زیر لب، مرثیه ی فاطمه را می گویم
نفس آخر من ناله ی زهرا زهرا
گفتم آخر به لب از جانب بابا، زهرا
دیدمش با قد خم آمده اینجا، زهرا
تیری آمد گلویم ریخت بهم، یا زهرا
یازده سال شدم واله و مدهوش حسین
تا که جان دادم ازین عشق در آغوش حسین
بعد من، شمر پر از کینه به سویش آمد
خنجری کُند پی ذبح گلویش آمد
چکمه ای بی ادبی کرد و به رویش آمد
چه بلایی به سر روی نکویش آمد
عمه ام دید غمی را که بر آن مرهم نیست
جای سالم به تنش قدر نگینی هم نیست
#محمد_جواد_شیرازی
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیهما_السلام
#شب_پنجم_محرم
#غزال
یا معزالمومنین
مثلِ طفلی پشتِ پایت راه افتادهست دین
میدرخشد نامِ تو
بر رکابِ کهنهی تاریخ مانندِ نگین
ابتدا تا انتها
در کلامت جاری است آیاتِ قرآنِ مبین
لطفت آنقدر است که؛
تا ابد سائل نخواهد دید لطفی این چنین
مینویسم یا کریم
میگذارم بعدِ اسمت تا قیامت نقطه چین
تا که مهمانت شود
با لبِ خندان شدی با یک جزامی همنشین
بعدِ میدان رفتنت
پرچمِ تزویر رو در رویت افتاده زمین
مثلِ طوفانِ بلا
رفتهای تا قلبِ لشکر از یسار و از یمین
در جمل تکرار شد
با هجومِ تو جوانیِ امیرالمومنین
مانده ردِ پایِ تو
در تمامِ کربلا با یادگاریهایِ تو
دشمنان را دیده است
از بلندی ضربههایِ بی امان را دیده است
آه که از قلبِ شاه
بعدِ تیر حرمله خونِ روان را دیده است
نیزه و شمشیر و تیر
رو به یک پیکر هجومِ توامان رو دیده است
با دو چشمِ خیسِ خود
تشنه رویِ خاک عمویِ نیمه جان را دیده است
در کنارِ عمهاش
سمتِ مقتل رفتنِ شمر و سنان را دیده است
با قدی کوتاه رفت
بی زره رو در رویِ شمشیر عبدالله رفت
دستِ عبدالله آه
رویِ خاک افتاد و از دل گفت وا امّاه آه
حرمله فرصت نداد
تا بماند زنده حتی لحظهای کوتاه آه
آخرین سرباز را
ذبح کرده تیر رو در رویِ چشمِ شاه آه
با لگد برداشتند
پیکرِ ابن الحسن را از میانِ راه آه
در شلوغیها شده
شمر نقشِ اوّلِ این روضهی جانکاه آه
نعلها کرده یکی
جسمِ عبدالله را با جسمِ ثارالله آه
.
#محمد_حسن_بهرامی
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیهما_السلام
#شب_پنجم_محرم
#ترکیب_بند
لشکری رو سیاه ضربه زده
به عمو با سلاح ضربه زده
به تنش بعدِ ضربهی شمشیر
تیر و سرنیزه آه ... ضربه زده
تا از این سفره سهم بردارد
هر که آمد ز راه ضربه زده
دیده یک نیزهدار را از دور
که به پهلویِ شاه ضربه زده
قبل از این نوبتی، ولی حالا
هر کسی دلبخواه ضربه زده
در شلوغی به شانهاش شمشیر
وسطِ قتلگاه ضربه زده
پابرهنه دوید عبدالله
به عمویش رسید عبدالله
آنقدر تیر خورده رویِ تنش
که شده سرخ رنگ پیرهنش
مثلِ برگِ ز شاخه افتاده
دستِ او هم جدا شد از بدنش
مثلِ تشییعِ مجتبی خواندند
تیرها فاتحه به رویِ تنش
حرمله دارد آه میخندد
از بلندی به دست و پا زدنش
به عمو دوخته شده که شود
کفنی بر عمویِ بی کفنش
چون در عشقِ عموش حل شده است
مرگ احلی من العسل شده است
.
#محمد_حسن_بهرامی
.
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_زمزمه
شب پنجم است و روضه لاجرم میره توو گودال
اونجایی که یه غریبو لشکری می کنه پامال
دیگه کار از کار گذشته عمو توو چنگ سپاهه
عبدالله دید که عمو جون توی گودال بی پناهه
تیرا مثل کوه آتیش داره رو تنش می باره
هر کسی داره با نیزه رو تنش نقشی می زاره
عبدالله گفت به خودش که بی حسین دنیا تمومه
وقتی که عمو غریبه زنده موندنت حرومه
ببین جسم نیمه جونش غرقه توو دریای خونه
برو تا پیکر زخمیش زیر دست و پا نمونه
یادش افتاد از بابا و ماجرای در و دیوار
یل سردار جمل رفت تا که کوچه نشه تکرار
مگه من زنده نباشم که عمو حسین غریب شه
من مگه مُردم بزارم که عمو شیبُ الخضیب شه
گفت میرم تا که شبیه بابا توی غم نشینم
بهتره زودتر برم تا داغ ناموس و نبینم
دستمو سپر میزارم رو گلو عمو حسینم
مچم آویزون به پوسته روبرو عمو حسینم
ناگهان یه تیغ وحشی دستو زد با بغض و کینه
صدا استخون شکستن برد حسینو تا مدینه
#حسن_کردی✍
.👇
.
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_زمزمه
وقتش رسیده سر جداشم
تا شهید کربلاشم
من حاضرم دستام بیفته
شرمنده ی بابام نباشم
زندگیم تموم میشه بی دمت
زیر نیزه ها تو رو دیدمت
دست نداشتم ولی بی دست تو رو
بغلت کردم و بوسیدمت ....
نجنگیدم برای تو امیرم
برات کم نیزه خوردم سر به زیرم
تو قاسم رو بغل کردی، دلم خواست
بغل واکن ، تو آغوشت بمیرم
تو مقتل هم نوازشم کردی
با این که تو سر تا به پا دردی
بند دوم
کوفه گرفته کینه ی تو
می شکنه آیینه ی تو
اونقد غریبی که باید شمر
جاخوش کنه رو سینه ی تو
از تو خیمه تیر آخر میاد
از تنم سپر برات در میاد
نمیزارم تا که من زنده ام
خنجری به زیر حنجر بیاد
نمیزارم بگن لشکر نداری
نمی تونم ببینم سر نداری
من اینجا اومدم تا پرپرت شم
نزارم حس کنی اکبر نداری
اومد میدون ، سربازه جامونده
آغوش وا کن ، ای زیر پا مونده
#ناصر_دودانگه ✍
👇