#شعرسیاه_پوشان
در مملکت عشق حسین قاعد عشق است
او شاه شهیدان و به حق شاهد عشق است
آنان که اصیلند همه اهل ولایند
بی اصل ونسب ها همگی بی سر و پایند
این مجمع عشق است که بازیچه دست است
هر مبحثی از مبحث آن بحث الست است
اینجا سخن از ساقی و میخانه و مست است
هر دل که شود پاره زغم دوختنی نیست
اسرار جهان جان من اموختنی نیست
این دل به جز از عشق حسین سوختنی نیست
ما یک دلگان خاک کف پای حسینیم
ما نسل به نسل عاشق و شیدای حسینیم
بی عشق حسین جامعه بیمار و ملول است
با عشق حسین جمله حاجات قبول است
در محکمه عدل که قاضی خود مولاست
پرونده ما اهل عزا خدمت زهراست
او معرفت آموخته بر حضرت آدم
یک موی حسین را مفروشیم بر عالم
ما بوسه بگیران می دست حسینیم
ما جرعه کشان در دو جهان مست حسینیم