#شب_هفتم_محرم
رباب لشگر خود را به دست اقا داد
خدا کند نرود پیش اش آبروی رباب
علی بهانه گرفت جای آب تیر آمد
سفید شد همان لحظه تار موی رباب
غروب روز دهم بعد عصر عاشورا
کسی نبود نباشد به جست و جوی رباب
تمام نفرتم از خنده های حرمله بود
همان که قهقهه میزد به های و هوی رباب
خدا کند که نباشد سر علی اصغر
سری ز نیزه زمین خورد پیش روی رباب
#محمدمهدی_نسترن
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
ما روضه دار روضهء رضوان زینبیم
در بین شهر ، شهره به عنوان زینبیم
ما داغ دیده ایم که بر سینه میزنیم
این است علتش که پریشان زینبیم
ما از نژاد قوم عرب زاده برتریم
از قوم و از قبیله سلمان زینبیم
از رشته های چادرش اسلام میچکد
ما از عشیره های مسلمان زینبیم
هفتاد و چند آیه از او وحی میشود
ما دسته دسته کشتهء قرآن زینبیم
از دست توست جیرهء ماهانهء همه
ما مستحق تکه ای از نان زینبیم
هر چند مجتباست به بیت ولا کریم
بانو کریمه است و گدایان زینبیم
ما را برای گریهء خود انتخاب کرد
مدیون چشم زینب و دستان زینبیم
ما را گدای پشت در او نوشته اند
ما مور ملک عشق سلیمان زینبیم
مامور امر عمهء صاحب زمان شدیم
گریه کنان حضرت سلطان زینبیم
شاعر : #محمدمهدی_نسترن