eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
نه آسمان و هفت زمین چرخ تابناک در بارگاه شهر مدینه چو ذرة خاک شهر مدینه نی، که سپهر حقیقت است رخشنده هور و انجم از آن گشته اشتباک نور منبر، رهبر حق، شمس احمدی شد منجلی چو روی زمین بود انتهاک دریای جهل و جوش خروشان، راه نی کشتی در آب غوطه ور ، خودجملگی بداک آمد سفینه ای زسوی حق لم یزل شد منجی بشر زجهالت بدون شاک لولاک ما خلقت باشنش نزول کرد از آسمان رحمت یزدان چو شد زخاک شمس الشموس، برج هدا گشت منکسف کرد آن زمان سپهر گریبانش چاک وچاک افتاد بانگ غلغله ت چرخ هفتمین چون نور حق زروی زمین کرد اختکاک فوج ملک در اوج فلک گشته اشگریز طوفان غم زبحر الم گشت خشمناک قطب مدار عالم امکان شکست یافت اسلام را زمین و زمان زین محن تباک خورشید سان چو نور حقیقت کسوف کرد ناموس دین بدست ستم یافت اهتکاک سر رشتة امور دیانت زدست شد آورد سر ستمگر و طاغوت از مغاک مشتاق آب زمزم و قبر مطهرم لطفاً تفضلی بنما ناجیان فداک شاعر: حاج علی اکبر ناجیان پیامبر اکرم (ص) میلاد
نام تو را نبرده مجسم نمی‌شوند پیغمبران، گزیده‌ی عالم نمی‌شوند در خیل انبیا، همه تنها پیمبرند بی‌گفتن از وجود تو، آن هم نمی‌شوند حتی پیمبران اولوالعزم در قیاس هم‌وزن با رسالت خاتم نمی‌شوند صاحب کتاب مردم دنیا چرا ، ولی شرط قبول توبه‌ی آدم نمی‌شوند افلاکِ بی تو معنی بودن ندارد و منظومه‌های بی تو منظم نمی‌شوند هم بی تو این زمین به تعادل نمی‌رسد هم کوه‌ها بدون تو محکم نمی‌شوند بی تو تمام حی علاهای مأذنه بعد از شهادتین فراهم نمی‌شوند ناگفته‌های سرٌ تو با خالق تو را غیر از علی و فاطمه محرم نمی‌شوند ای آفرینش از تو گرفته است تار و پود ای وسعت مقام تو بی مرز و بی حدود ای کوه‌ها به بردن نام تو در قیام ای رودها به گفتن ذکر تو در قعود ای در اذان مأذنه‌ها زنده تا ابد ای در گلوی هرچه مؤذن پر از سرود برگرد و از دوباره حرایی بیافرین پرشد دوباره عرصه ی تاریخ از یهود آل امیٌه شکل جدیدی به خود گرفت شد کعبه در محاصره‌ی آلی از سعود وقتش رسیده، باز الم یجعلی بخوان شد وقت آن که باز ابابیل‌ها فرود... می بینم این که مردمِ در شعب روسفید می بینم آن که روی ابوجهل ها کبود... یاغی شده است کفر ، زمان مقابله است طوفان شده است و شهر مهیای زلزله است پای صلیب در شب نجران شکسته شد برخیز یا رسول که وقت مباهله است دنیای ظلم یک طرف اسلام یک طرف ناحق و حق همیشه دو سوی معادله است از جزیه و مصالحه دیگر گذشته کار اصلا چه جای حرف چه جای معامله است چرخی بزن به معرکه‌ی ثم نبتهل حالا که انزوای تو را کفر ، یک دله است می‌بینم این که ظلم جهان را گرفته است از ما دوباره تاب و توان را گرفته است دستان استغاثه‌ی ما رو به آسمان حس قنوت، پیر و جوان را گرفته است در استجابت غزلی را که گفته‌اند دست بهار، جان خزان را گرفته است از شام تا یمن پر از الله اکبر و شور علی زمین و زمان را گرفته است آل سعود، شعله ور از بشکه های نفت خون عقیق، دامنشان را گرفته است فریادهای سیصد و چندی سوار سبز از لشکر سیاه، عنان را گرفته است بر بام کعبه نام علی را نوشته و بوی خدا تمام اذان را گرفته است محسن ناصحی پیامبر اکرم (ص) میلاد
زمین غم را کنار انداخت، سرتاسر به وجد آمد جهان در لحظهٔ میلاد پیغمبر(ص) به وجد آمد رسید و خواندمش! از شوقِ نامش باز هم اسپند برایش دانه دانه در دلِ مجمر به وجد آمد چکید از خنده اش عطر گلابِ ناب! تا جایی... که استشمام کرد و هر سحر قمصر به وجد آمد أبوذر با صدای هر اذان شد وارد مسجد به عشقش اقتدا کرد و از این دلبر به وجد آمد دل انگیزانه با لحن حجازی تا تلاوت کرد دل قران؛ خصوصاً سورهٔ کوثر به وجد آمد محمد(ص)یامحمد(ص)یامحمد(ص)یارسول الله دلم همواره با این ذکر، تا محشر به وجد آمد به إذنش آمدم عیدی بگیرم تا شوَم عاشق شب میلادِ فرزندش امام جعفرِصادق(ع) نگاهش تا ابد آرامشی دلخواه و ممتد شد شبیه جدّ خود خوشنام شد! نامش محمد(ع) شد کرَم از جانبش پیوسته پُر کرده ست دستم را چنانچه قسمتِ اولادهایم رزقِ بی حد شد چه شاگردانِ جابرگونه ای تحویلِ عالم داد چه استادانه در فقه و اصولِ دین زبانزد شد دلش شد صادقیه، خط به خط لبریز شد از حق هر آنکس از کنار حوزهٔ علمیه اش رد شد خدا را پای «توحید مفضل» میشود فهمید جهان با بندگی آغاز و راهی سمتِ مقصد شد رئیس مذهبم میخوانمَش یک عمر و این یعنی هوادار و مطیعِ دیگری هرگز نبایدشد برایم با تشیّع ساخت اسلام و چه اسلامی برایش کاش باشم مایهٔ زینت نه بدنامی! * *امام صادق علیه السّلام فرمودند: يا مَعْشَر الشِّيعَةِ إنَّکمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَينا کونُوا لَنا زَيْناً وَ لا تَکونُوا عَلَيْنا شَيْناً. ای شيعيان، شما به ما منسوب هستيد، پس مايه زينت ما باشيد نه مايه آبروریزی ما. مشکاة الأنوار، ص67 مرضیه عاطفی پیامبر اکرم (ص) میلاد
عرش را با ریسه های نور آذین بسته اند گوشۂ هر کهکشان یک ماهِ زرّین بسته اند سردرِ شهر مدینه ذکر آمین بسته اند دورِ کعبه آیه آیه حمد و یاسین بسته اند میزبانیِ ملائک کاملا سنجیده است مکه مهمان دارد و کلّی تدارک دیده است انبیا با اولیا...داوود و عیسی آمدند نوح و ابراهیم با اسحاق یکجا آمدند یوسف و یعقوب و آدم قبلِ حوّا آمدند حضرت الیاس و اسماعیل و موسی آمدند با ارادت با ادب، تعظیم کرده با یقین محض بیعت با رسول الله(ص)؛ ختم المرسلین آمد آنکه عطرِ او جاریست در بویِ گلاب محض ویران کردن بتخانه ها شد انتخاب آتش ِ آتشکده خاموش شد، شد غرق خواب طاق کسری، کلّ ایوان مداین شد خراب دور گهواره چه غوغایی شده، محشر شده گل بریز و کِل بکش چون آمنه مادر شده رحمةٌ للعالمین است و محمد(ص) آمده حُسن خلق آورده با خود، حُسنِ بی حد آمده پیش از پنجاه و هشتاد و نود، صد آمده «لم یلِد» می خوانَد و تفسیر «یولَد» آمده لاإلهَ جز خدا... تا گفت ذات حق یکیست محضرِ توحید او لات و هُبل شد سربه نیست مثل اقیانوس در لطف و کرم بی انتهاست دستهایش مستجابُ الدعوه؛ اهلِ ربّناست سیرتش قران پسند و صورتش چون سوره هاست دشمنانش را بخوان «أبتر» که این امر خداست شد أباالکوثر! به کوریِ همان چشمانِ شور جاهلیت شد به جایِ دختران زنده به گور قاب عالم را پر از زیباترین تصویر کرد دست در دستش سپرد و عشق را درگیر کرد در غدیرِ خم اذان را، قبله را تفسیر کرد بعثتش را با ولایت خالص و تطهیر کرد خواند «أکملتُ لکُم» را، گفت با صوتِ جلی: تا قیامت «لا أمیرالمؤمنین إلّا علی(ع)» نسل در نسلش همه از نور، از عصیان به دور یک به یک قرانِ ناطق، اصلِ انجیل و زبور میشود بی حُبّ آنها راهِ حق صعب العبور موسم دلدادگی شد، کلّ عالم در سرور در مدینه جشن دارد فاطمه(س) امشب شبی هم پیمبر(ص) آمده هم صادقِ آلِ نبی(ع) در نگاهش جنّتُ الاعلی تماشایی شده پای درس او شلوغ است و چه غوغایی بسکه لحنش مهریان و گرم و زهرایی(س) شده حال من خوب و دلم مست چه آقایی شده «قل هوالله احد» شد دینم و ذکر لبم شد امام ِ جعفرِ صادق(ع) رئیس ِ مذهبم هست یابن الباقر(ع) و در علم، بی مثل و بدل زهد از گفتار او پیدا؛ نمایان در عمل راستگویی و کرَم خورده به نامش از ازل پس به عشقش خوانده ام «حیّ علی خیرالعمل» با نمازِ اول وقتم خریدم مغفرت از شفاعت بهره مندم میکند در آخرت! مرضیه عاطفی پیامبر اکرم (ص) میلاد
ربیع الاول آمد شاد دلها شد دو خورشید جهان آرا هویدا شد دو گل از بوستان حق نمایان شد جهان از مقدم این دوچو رضوان شد یکی برآمنه نورخدا احمد یکی بر ام فروه هدیه از سرمد یکی از مکه سر زد روی چون ماهش یکی اندر مدینه عزت و جاهش یکی از دیدنش مادر شده خرسند یکی بر باقر علم نبی فرزند یکی باشد محمد کعبه ی دلها یکی صادق امید مردم دنیا یکی نور خدای لایزال آمد یکی زهرا نسب حیدر خصال آمد یکی ختم رسالت احمد و محمود یکی بر باقر علم نبی مولود یکی آیات قرآن را بود معنا یکی از نسل حیدر باشد و زهرا یکی ختم رسالت آمده احمد یکی ششم امام از خالق سرمد یکی پیغمبر است و رهبری لایق یکی شمس هدایت حضرت صادق یکی بااو شود دین خدا کامل یکی بحر شرف را لنگر و ساحل یکی بنیانگذار مکتب قرآن یکی در آسمان دین مه رخشان یکی مهرش به دل ها منجلی باشد یکی از نسل زهرا و علی باشد یک ختم رسولان مصطفی باشد یکی صادق گل باغ ولا باشد یکی نور خدا پیغمبر خاتم یکی سر تا به پا رحمت در این عالم یکی پیغمبر ختمی مآب آمد یکی دریای دین را درناب آمد یکی بر خلق این عالم پدر باشد یکی در خلق و خو زهرا سیر باشد یکی نور خدا پیغمبر اکرم یکی صادق بود سرالله اعظم یکی بر خلق این عالم معین آمد یکی بر شیعیان حبل‌المتین آمد یکی ختم رسل پیغمبر رحمت یکی مهر وولای او بودنعمت یکی ختم رسالت از سوی داور یکی بر شیعیان مرتضی رهبر یکی نور خداوند مبین باشد یکی مهرش قرار مومنین باشد یکی خورشید تابان رسالت شد یکی ریشه‌کن ظلم وضلالت شد یکی اوجش بود از خاک تا افلاک یکی چون ختم مرسل طیب است وپاک یکی از سوی حق خیر کثیر آمد یکی در جودورحمت بی نظیر آمد یکی با اذن حق رفته سوی معراج یکی خلق جهان بر او بود محتاج یک آیینه ی ایزد نما باشد یکی سرمنشأ جود و سخا باشد یکی نامش بود بر درد ما درمان یکی بهرهمه اسطوره ی ایمان یکی باشد شفیع صحنه ی محشر یکی بر شیعیان مرتضی یاور یکی بر شیعیان باب نجات آمد یکی حلال جمع مشکلات آمد یکی بر درد بی درمان دواباشد یکی درگاه او دارالشفا باشد یکی درگاه او خلدبرین باشد یکی در بحردین در ثمین باشد یکی قبرش بود دارالامان ما یکی باشد امام مهربان ما یکی قدر وبهای او رفیع باشد یکی زینت فزا اندر بقیع باشد یکی نور دو چشمان (رضا )باشد یکی هم این (رضا)را مقتدا باشد رضا یعقوبیان پیامبر اکرم (ص) میلاد
نیست در قاموس ما دیوانگان ، سر داشتن جز درون میکده از خمره در برداشتن در فراق دلبران چشمان ابتر داشتن یا که حتی لحظه ای سودای محشر داشتن پشت ما گرم است وقتی که گرفتار توییم نسل اندر نسل ما مجنون و بیمار توییم مادرت گل کاشته با این گوهر آوردنش طیب الله دارد این شکل قمر آوردنش شان او پیداست از نوع ثمر آوردنش سروری کرده به عالم با پسر آوردنش میدهد فرزند او پیغمبران را خاتمه مادر تو میشود مادر بزرگ فاطمه جلوه کردی ، جلوه ات سر منشاء هر نور شد چشم وا کردی و چشم دشمنانت کور شد جبرئیل از خدمت در خانه ات ماجور شد کار و کسب دکهء لیلا پرستان جور شد خیر تو بر کافر و گبر و مسلمان میرسد مهرت اما بیشتر بر قوم سلمان میرسد محضرت همواره ما عرض ارادت کرده ایم به گدایی کردن از این خانه عادت کرده ایم از تو و اولادت استمداد حاجت کرده ایم با درود بر شما کسب سعادت کرده ایم حرف عشقت که میاید عقل مرتد میشود بیشتر نام پسرهامان محمد میشود رحمة للعالمینی و خدای رأفتی نیست از نام تو بالاتر برایم لذتی هر کسی دور از شما باشد ندارد عزتی هر کجا رفتی و هر لحظه به فکر امتی حب تو مارا به کشتی نجات انداخته یک صدم از رحمتت ما را حسینی ساخته دلربای عالمی و دلبرت باشد علی تو خودت سرلشکری و لشکرت باشد علی در شب معراج هم دورو برت باشد علی وحی منزل هستی و پیغمبرت باشد علی عالمی در حیرت قلب علی آباد توست در مقام تو همین بس که علی داماد توست خطبه میخواندی مکرر از وقار بوالحسن رد الشمست میشود تنها نثار بوالحسن وقف تو میشد فقط دارو ندار بوالحسن عالمی مبهوت ماند از اعتبار بوالحسن در دعاهایت قسم دادی به حق مرتضی جانشینی تو باشد مستحق مرتضی عمر خود را دائما صرف نیایش کرده ای دیده ای هر جا یتیمی را نوازش کرده ای شرح اوصاف علی را تو نگارش کرده ای دخترت را ، احترامش را ، سفارش کرده ای زنده بودی اهل بیتت محترم بود ای رسول بعد تو اما لگد ها خورد زهرای بتول محمد کیخسروی پیامبر اکرم (ص) میلاد
به دقت گوش کن انگار چیزی بر زمین افتاد سکوت شب شکست و در همه دنیا طنین افتاد گمانم این صدای بر زمین افتادن بت هاست یکی الله اکبر گفت و اینک در جهان غوغاست خدایا کیست بت های جهان را واژگون کرده شکوه چیست تاج سروران را سرنگون کرده خبر آمد که در ایران ترک برداشت ایوانی سراسیمه پرید از خواب، شاهنشاه ساسانی مدائن را ببین! انگشت بر لب مانده از حیرت که این بی طاقتی در طاق کسری نیست بی علت کسی خاموش کرده آتش شرکی مسلم را کدامین نور تا این حد دگرگون کرده عالم را خدا تعریف دیگر یافت این هم یک خوش آمد بود چنین تغییر در دنیا فقط کار محمد بود رسوم جاهلیت را به هم زد وقت میلادش رسید و استجابت شد دعای خیر اجدادش گرفته آسمان انبیا یک عمر نور از او سخن گفتند در تورات انجیل و زبور از او نشان دادند تنها قدری از اوج مقامش را رسولانی که وقت معجزه بردند نامش را پر از عجزیم وقتی بوده اعجازش کلام الله چه جای مدح؟ خرما بر نخیل و دست ما کوتاه رسید از چشمه ی آفاق جان تازه ای آورد برای مردم دنیا جهان تازه ای آورد به نام زن کرامت داد، دریا را به صحرا برد مقام دختران را با کلام خویش بالا برد نصیب او به غیر از ناسپاسی ها نشد آری لبش یک بار هم اما به نفرین وا نشد آری نبی آمد ولی افسوس قدرش را ندانستند نه...قدرش را به جز زهرا و جز مولا، ندانستند علی در یاری تنهایی احمد مصمم ماند ولی الله اعظم با رسول الله اکرم ماند.... مجید تال پیامبر اکرم (ص) میلاد