هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
اربعین
زمزمه.زمینه.شور
یه خواهری دوباره
به کربلا رسیده
برگشته زینب تو
باقامتی خمیده
بی تابه بی تابم خیلی پریشونم
بالای قبرتو من فاتحه خونم
ازغصه هات نیمه جونم
آخربی تومی میرم اینو میدونم
برادرم برادرم
دنیا برام سرابه
داغت پراز عذابه
اون دختر سه سالت
جاموند توی خرابه
کاشکی توی گودال پیش تو میمردم
درپای عشق تو خیلی کتک خوردم
چل روزه که در اندوهم
لونه کرده غمت به قلب مجروحم
برادرم برادرم
کوچه به کوچه توو شام
بالای نیزه بودی
دیدم که بر سرت خورد
سنگای هر یهودی
آتیش و غارت بود
رنج اسارت بود
در کوفه و درشام
خیلی جسارت بود
حال و روزم رو میدیدن
به اشک چشم زینب تو خندیدن
برادرم برادرم
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
نوحه اربعین
ای برادر اربعین است
زینب تو دلغمین است
من رسیدم ولی قدکمونم
ازغم ماتمت نیمه جونم
بی تو می میرم اینو میدونم
یابن الزهرا حسینم حسینم
پاشو ازجا پاره پیکر
ای حسینم عشق خواهر
ازسفرآمده زینب تو
آمده یار جان برلب تو
بیقرارم به تاب وتب تو
یابن الزهرا حسینم حسینم
شد دلم خون مثل لاله
ازغم داغ سه ساله
دخترت پرکشید از خرابه
چشم زینب برایش پرآبه
از خجالت دل من کبابه
یابن الزهرا حسینم حسینم
مانده ام با کوه دردی
بادل زینب چه کردی
برخم گیسوی تو اسیرم
تو دعاکن برادر بمیرم
یابن الزهرا غمت کرده پیرم
یابن الزهرا حسینم حسینم
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
اربعین
نوحه
یا اخا اربعین است
زینبت دلغمین است
خواهرت نیمه جان و
ازغم تو حزین است
ازکوفه و ازشام ویران
رسیده ام با این یتیمان(2)
واویلتا آه و واویلا
یارشیب الخضیبم
پاشو خدالتریبم
دلبر بی سرمن
گشته داغت نصیبم
تویی فقط دوای دردم
من آمدم دورت بگردم(2)
واویلتا آه و واویلا
من به مویت اسیرم
داغ تو کرده پیرم
کن دعا تا برادر
در کنارت بمیرم
چل روزه که تنهای تنهام
روگونه هام میباره اشکام(2)
واویلتا آه و واویلا
اشک چشمم روان بود
قامت من کمان بود
یا اخا خواهرتو
بین نامحرمان بود
واویلا از جسارت شام
ازدشنام و سنگ لب بام(2)
واویلتا آه و واویلا
ابوذر رییس میرزایی
دل نوشته
#فراق اربعین
#خاطرات
#روضه
سلام علی ساکن کربلا
سلام علی روح قالو بلی
دلم تنگ کرببلاته حسین
هواییه صحن وسراته حسین
دل من به این اربعین ها خوشه
منو دوری کربلات میکشه
توی سینه ی من فقط حسرته
میدونم که این دوری از غفلته
چقد یادگاری چقد عکس دارم
نیام کربلا ازهمین ترس دارم
داره آتیشم میزنه این فراق
توو این روزا بودم پراز اشتیاق
نشد قسمتم باز کنارت باشم
نشدکه مقیم دیارت باشم
آقاجون غم هجرو دوری بسه
صبوری صبوری صبوری بسه
دلم لک زده واسه ی موکبات
رفیقای ساده رفیقای لات
دوباره بگم یاعلی و برم
پیاده مسیر حرم تاحرم
پاهامون میشد توی این قافله
به یاد رقیه پراز آبله
کنار رفیقام کنار فرات
میخوردیم باگریه یه چای نبات
همین جا به روی زمین مشک آب
یه ساقی که شرمنده شد از رباب
سکینه می گفت ای عمو العطش
تووآغوش مادر پسر کرده غش
ولی دست و مشک وعلم روزمین
به ساقی زدن ازیسار و یمین
صدا زد همین جا که ادرک اخا
برادر برادر برادر بیا
رفیقا بیاین ردشیم ازاین محل
جلوتر جلوتر بریم روی تل
رسیدیم به اونجا که یه خواهری
باحال خراب و دل مضطری
صدا زد کجا میری ای هم نفس
بلندشو به فریادزینب برس
نباشی میشه دورمن ازدحام
منو میبرن کوفه بازار شام
به زخم دل ما نمک میزنن
اینا خواهرت رو کتک میزنن
میدونی کجا قلب زینب شکست
همون جاکه قاتل روسینه نشست
یه دفعه دل آسمونا طپید
گل زینب و ازقفا سر برید
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
#حضرت_زینب_مدح
عالم هستی همه در اختیار زینب است
یک برادر دارد او دار و ندار زینب است
ماسوا گرم طوافش ماخلق در ظلّ او
نُه فلک از روز اول در مدار زینب است
پاسبان حرمتش، چون فاطمه، روح الامین
شیرمردی چون ابوفاضل کنار زینب است
شرط تزویج است بین هر زن و شوهر ولی
با حسین بن علی بودن قرار زینب است
هم حفاظت هم صیانت از امامت می کند
کربلا گر کربلا گردیده کار زینب است
پرچم سرخ حسین و کربلا بر دوش او
اعتبار کربلا از اعتبار زینب است
کوفه و شام است میدان نبردش در جهان
نطق حیدر گونه اش هم ذوالفقار زینب است
بوسه های مرتضی بر روی قبرش آشکار
اشک های فاطمه شمع مزار زینب است
فوج فوج از آسمان آید فرشته محضرش
هم تحیت هم درود حق نثار زینب است
کودکانش بی مهابا راهی میدان شدند
چون شجاعت ارث در ایل و تبار زینب است
نعش طفلانش که آمد پیش چشم خصم گفت
جان فدای یار کردن افتخار زینب است
بر اسیری اش کند خون گریه چشم عالمین
روز و شب مهدی زهرا داغدار زینب است
روی نی راس برادر قلب زارش را شکست
دیدن راس بریده انکسار زینب است
#مجید_احدزاده
#حضرت_زینب_اربعین
#اربعین
چهل روز از برادر بی خبر بود
فقط با نیزه او همسفر بود
شبیه مادرش افتاد بر خاک
چهل دفعه ولی او پشت در بود
مصیبت دیده او از خردسالی
که زینب دائما خونین جگر بود
سپر بود هر کجا وقت کتک ، پس
کبودی های زینب بیشتر بود
نشسته کرد اقامه او صلاتش
که درد کعب نی ها دردسر بود
همه گفتند زهرا در خرابه است
همان لحظه که دستش بر کمر بود
ز بام آتش به سمتش پرت کردند
میان کوچه های پر خطر بود
تمام بچه ها را خواب می کرد
نگهبان همه شب تا سحر بود
چهل روز از فراق کربلا سوخت
تمام حاصل او شعله ور بود
رسید و روی خاک افتاد و غش کرد
چهل رو از برادر بی خبر بود
#مجید_احدزاده
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
من نیمه جان زِ داغِ تو در این سَفَر شدم
یک اربعین گذشته و من پیرتَر شدم
من آب رفته ام! تو مَرا می شِناسی اَم؟
من زِینبم! ببین شبیه مُحتَصَر شدم
آن زینبم که بی تو نَکردَم شَبی سَحَر
چون شَمع، آب، بی تو به شام و سَحَر شدم
سنگین تَرین مُصیبتَم این بود، بَعدِ تو
با قاتِلانِ سَنگ دِلَت هَمسَفَر شدم
از کوچه های شام چه گویم بَرای تو؟
آماجِ سَنگ و طَعنه ی هَر رَهگُذَر شدم
هَر جا که تازیانه به اَطفال می زَدَند
با یادِ مادَرَم، تَنِشان را سِپَر شدم
#رضا_رسول_زاده
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
من بَلای عشقِ تو، بر جان خَریدم ای حسین
آمدم تا کربلا، امّا خَمیدم ای حسین
ماجرای این سفر را ای برادر جان بخوان
از سیاهیِ تن و موی سِفیدم ای حسین
آن وداعِ آخرت هرگز نرفت از خاطِرَم
از کنارم رفتی، از تو دِل بُریدم ای حسین
داغِ هِجدَه یوسُفِ بی سَر به دل دارم ولی
غیرِ زیبایی که من چیزی نَدیدم ای حسین
کوفه قَصدش بود تا خارم کند اما اَخا
تو زِ نِی دیدی شَهامَت آفَریدم ای حسین
خاطراتِ شام، آتَش می زَنَد بر جان و دل
ناسِزاها بود که، آنجا شِنیدم ای حسین
مَجلِسِ نامَحرَمان، شُد خاکِ عالَم بَر سَرَم
تا که در طَشتِ طَلا رَاسِ تو دیدَم ای حسین
تو به روی من نَیاور، چون خِجالت می کِشَم
بی رُقیّه تا مَزارِ تو رِسیدم ای حسین
#رضا_رسول_زاده
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
من اگر اینجا رسیدم میهمان زینبم
تا ابد مدیون لطف بیکران زینبنم
واجب التعظیم باشد دختر شیر خدا
مثل خیل انبیا از خادمان زینبم
ناله صوت الحزین او به گوش من رسید
با حسین جان گفتن خود همزبان زینبم
راه را با اشک چشمم آب و جارو میکنم
دست بر سینه غلام آستان زینبم
ذوالفقار خطبه هایش بوی حیدر میدهد
واله و سرگشته از فن بیان زینبم
در طواف محمل خود هیجده خورشید داشت
در چهل منزل به فکر آسمان زینبم
راه را واکن ابوفاضل که زینب آمده
روضه خوان شوکت و قد کمان زینبم
حضرت پرده نشین برگشته از بزم شراب
این چهل منزل فقط در فکر جان زینبم
درمیان دختران جای رقیه خالی است
در عزای روضه خوانِ کاروان زینبم
#قاسم_نعمتی