eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
2 عکس
2 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
یا جوادالائمه علیه السلام عید در عیدست ماه غرق انوار رجب در میان سال بر (ماه خدا) دارد لقب شد به عنوان مه مولود کعبه منتخب شد به یمن دو علی و دو محمد منتجب ‌ در رجب باب المراد نسل احمد آمده در بر سوّم علی ، سوّم محمد آمده شد دهم روز رجب،یک ماه کامل آمده دلبری شایسته بر دل های سائل آمده بحر ِ غم های رضا را اصل ساحل آمده در برش حیدرجَنَم ، زهرا شمایل آمده شد شکوفا در میان عرش، لبخند رضا شد درخشان آسمان با ماه دلبند رضا بر رضا شاه خراسان بهتر از این عید نیست آمده آن شاه که بر عصمتش تردید نیست گر نباشد نور او در آسمان خورشید نیست معرفت بر ذات پاکش کمتر از توحید نیست خط به خط اوصاف او شرحی به اوصاف خداست او جواد ابن علی،دردانه ی مولا رضاست سروری والانشین از نسل بی همتاست او گوهری نیکوگهر از هشتمین دریاست او کاظمینش شیعیان را جنة المأواست او شیعیان را مثل جدّش باب حاجت هاست او از کرامت او شده باب المراد اهل بیت از سخا و جود و رأفت شد جواد اهل بیت خلقتش بوده شبیه کلّ اجدادش نکو می برد از ابن اکثم علم و حلمش آبرو می شود هر شیعه ای حاجت روا از جود او شد برای ما دعا پایین پایش آرزو سرمه ی چشمان عشّاق است خاک کاظمین شد ضریح باصفایش بر همه نور دو عین اوست الحق بعد بابایش امام وپیشوا می شود او رهنمای شیعیان بعد از رضا یک نگاه او شود بر درد بی درمان دوا می شود با حبّ او مقبول طاعات خدا شکر ایزد بر رضا هستم غلام خانه زاد زاده من را مادرم با مِهر آقایم جواد در جوانی جان سپردن ،وای از حال غریب هلهله از یار دیدن ، وای از حال غریب بین حجره تشنه مردن، وای از حال غریب بی کفن بر بام ماندن،وای از حال غریب کشته بین حجره اش،از بغض همسر می شود سایه بان ِ پیکرش، بال کبوتر می شود ✍(عبدالمحسن)
مژده ای دل حضرت دریا به دنیا آمده شیعیان را شافع عقبا به دنیا آمده ذوالفقار عصر عاشورا به دنیا آمده یک علیِّ فاطمه سیما به دنیا آمده آمده بین زمستان نوبهاری بر همه آخرین ماه دلارای حسین ِ فاطمه آمده سوّم علی در خانه ی سوّم ولی چشم نورالله شد از آفتابش منجلی نغمه ای پیچیده در عرش خداوند جلی آمده دنیا علی بن حسین بن علی اوست در حق ،عصمت اللّهی دگر روی زمین لاله ای روییده در باغ امیرالمؤمنین محو رخسارش شده چشمان بابایش حسین عاشق گل خنده هایش،دیده های زینبین هم شده نور الهدی بر قلب های مشرقین هم برای قاسم و عباس و اکبر نور عین بر تمام فاطمه های علی شد دلربا آمده هم بازی ریحانه ی کرب وبلا اوست مانند برادرهای خود حِصن ِ حَصین اصغر امّا بر روی عرش است او والانشین یک نخ قنداقه ی او می شود حبل المتین بین هیئت ذاکر او می شود روح الامین ذکر او بر روی لب ها مانده تا روز ابد هر ملک دارد به بازو حرز ِ (یا اصغر مدد) آمده کوچکترین حیدر، به دامان رباب اوست قرآنی گشوده روی دستان رباب در حقیقت او شود شش ماه،مهمان رباب تاشود شش ماه،او شمع شبستان رباب می شود شش ماه،او آرام جان مادرش کاش می شد قسمتش گردد جوان مادرش حال باید که نگردد طفل او سیراب آب لحظه ای او را گذارد در میان آفتاب گاه باید آب آبش را گذارد بی جواب تا مهیّایش کند بر داغ های بی حساب می شود شش ماه ِدیگر کشته ی راه پدر کام خشکش می شود سیراب با تیر سه پر ✍(عبدالمحسن)
الا کرم ز تو مشهور یا امام جواد کلام توست همه نور یا امام جواد ائمه اند جواد و توئی جواد همه که گشته جود تو مشهور یا امام جواد سزد ز لعل لب حضرت رضا ریزد به مدح تو دُر منثور یا امام جواد اگر چه نزد شما آبروی نیست، مرا مکن ز درگه خود دور یا امام جواد گدایی ام به درت جز بهانه ای نبوَد مراست وصل تو منظور یا امام جواد به روی زائر تو بوسه می‌زند جبریل به ذکر «سیعک مشکور» یا امام جواد به کاظمینِ تو روی نیاز برده کلیم سلام می‌دهد از طور یا امام جواد جحیم اگر تو نگاهش کنی حدیقه ی گل بهشت بی تو کم از گور یا امام جواد اگر چه ران ملخ هم ندارم ای مولا مرا بخوان به درت مور یا امام جواد قضا به حکم تو محکوم، ای ولیِ خدا قدر به امر تو مأمور یا امام جواد لباس نور مرا بر تن از ولادت توست گناه، وصله ی ناجور یا امام جواد خدا ثنای تو را گفته و چگونه مرا بوَد ثنای تو مقدور یا امام جواد لب تو داشت تبسّم، ولی دلت را بود هزارها غم مستور یا امام جواد عنایتی که شود روز حشر «میثم» هم به دوستی تو محشور یا امام جواد ✍
هدایت شده از نغمات حسینی
سرود ولادت حضرت علی اصغر(ع) من که پا بست علی اصغرم دیده بر دست علی اصغرم شب میلاد و شب تا به سحر به خدا مست علی اصغرم آمده از همه بهتر یا علی یا علی اصغر 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 قبله ام صورت مه پاره اوست کعبه ام کعبه گهواره اوست آمده دل شده آواره او چاره جویان همه بیچاره او عید یا که آمده محشر یا علی یا علی اصغر 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 روی این پسر بود روی حسین موی این پسر بود موی حسین می‌برد دل از حسین ابن علی می‌دهد سر تا به پا بوی حسین آمده بر همه دلبر یا علی یاعلی اصغر 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 طفل دلبند رباب و ببینید همه لبخند رباب و ببینید همگی صف بزنید و کودک آبرومند رباب و ببینید آمد امشب علی دیگر یا علی یا علی اصغر 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 هر ملک محو دل آرایی او هر ملک به ذکر لالایی او به خدا که داره امشب میبره دل ز ما روی تماشایی او آمد امشب نوه حیدر یا علی یا علی اصغر 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 حاج سید محسن حسینی نهم رجب ۱۴۴۵ه. ق ۱۴۰۲ه. ش
نرفت ديده ي عاشق به خواب از امروز گرفت دلهره هايم شتاب از امروز چقدر ماه رجب را محرمي ديدم بجاي آب نوشتم سراب از امروز عروس فاطمه مادر شده ولي قطعأ گرفته است ز ديده گلاب از امروز علي ز بدو تولد گره گشائي كرد شده است باب حوائج خطاب از امروز شبانه روز به دور حسين مي چرخاند علي اصغر خود را رباب از امروز فقط به دوش اباالفضل و دوش اكبر بود زدند بر رخ ماه اش نقاب از امروز فقط به خاطر طفل رباب خواهد شد به تشنه آب رساندن ثواب از امروز شهيد تشنه لبان ميكند پس از گريه سفارش پسرش را به آب از امروز
بسم الله الرحمن الرحیم ابری به بارش آمد و باران عشق ریخت جانی دوباره بر تن بی‌جان عشق ریخت جبریل با بشارتی از نور سر رسید آیات محکمات به قرآن عشق ریخت "لایمکن الفرار من العشق" خواند و بعد در پایه‌های سست و پریشان عشق ریخت دستی کشید بر سر عشق و به لطف خویش نظمی به حال بی‌سر و سامان عشق ریخت با تیشه، ریشه‌ی غم هجران زد و سپس "شوق وصال یار" به دامان عشق ریخت مژگان خویش را به تماشا کشید و بعد صدها هزار رخنه به ایمان عشق ریخت قفل شکسته‌ی دل ما را کلید شد آزادی دوباره به زندان عشق ریخت بوی بهشت از نفس اوست شمّه‌ای هرکس گرفته ذکر جوادالائمه‌ای آئینه‌ی کرامت بی‌انتها جواد جای کرم نوشته‌ام از ابتدا جواد آن شاهِ شاهزاده که در بارگاه او دارد همیشه رنگ، حنای گدا، جواد! ایمان محض، خُلق نبی، هیبت علی تقوای تام، مظهر حجب و حیا، جواد از کاظمین حاجت خود را گرفته است هرکس که گفته بین گوهرشاد یا جواد بعد از سلام وقت تشرف به صحن‌ها ذکر لب تمام گرفتارها جواد وا شد گره همین که گره خورد در حرم دست گدا به دامن لطف اباجواد دنبال التیام به جای دگر مرو تا هست مرهم دل درد آشنا جواد یک‌جا زده‌ست دست توسل، ائمه را هرکس که برده نام جوادالائمه‌ را وقتی که می‌رسید گدا در حوالی‌اش پر می‌شد از کرامت او دست خالی‌اش شهری که میزبان جوادالائمه است هرگز نرفته فقر به سمت اهالی‌اش حاتم گدای او شده تا بلکه رو شود یک‌گوشه از مقام کرامات عالی‌اش باشند اگر تمام جهان میهمان او پایان ندارد این کرم لایزالی‌اش عالِم شده‌ست هرکه به این خانه آمده دنبال پاسخ جملات سوالی‌اش دنیا برای دشمن او چون جهنّم است اما بهشت بوده برای موالی‌اش هرکس که ناامید به لبخند او رسید مرهم گذاشت بر غم آشفته‌حالی‌اش لبخند توست داروی هر درد یاجواد جانم فدای ابن‌رضا و اباجواد تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر یا ایُّهَاالجَواد تَصَدَّق عَلَی الفَقیر حس کرده است ثروت عالم به دست اوست وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر از حدّاکثر همه سر بوده هر زمان از تو رسیده است به حدّاقل، فقیر این گوشه‌چشم توست که اکسیر اعظم است با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر از دیگران زیاد شنیده، ولی فقط دیده همیشه جود تو را در عمل فقیر با دست پر به خانه‌ی خود رفته هر زمان با دست خالی آمده در این محل فقیر از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد شد روزگار تلخ به کامش عسل فقیر این بیت‌ها گدای جوادالائمه‌اند با این نیّت ردیف شده در غزل فقیر در آستان مرحمت عشق محرم است هرکس که شد گدای تو، آقای عالم است
نشسته‌ام بنویسم گدا نمی‌خواهی؟ میان خانه‌ی خود بینوا نمی‌خواهی؟ نشسته‌ام بنویسم کریم یعنی تو کریم‌زاده تو حاجت روا نمی خواهی شنیده‌ام که عطایت زبانزد همه است نیازمند برای عطا نمی‌خواهی به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد تو علم و معجزه و کیمیا نمی‌خواهی قسم به روی شما خوب می‌شوم آقا فقط بیا و نگو که مرا نمی‌خواهی منم اسیر نگاه پر از عطوفت تو من از نگاه تو خواندم شما نمی‌خواهی... ... که من جدا شوم از تو؛ وَ خوب دانستم که می‌کنی ز محبّان خود هواخواهی هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا نشسته روی پر جبرئیل سیّدنا من آمدم که بگویم به تو سپاسم را و جمع می‌کنم این بار من حواسم را که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگز به غیر کوی شما دست التماسم را برای آنکه بیایم به محضرت آقا روا بُود که مرتّب کنم لباسم را برای جلب نظر از شما بسوی خودم من استفاده کنم عطر ناب یاسم را میان آیِنه‌کاری چنان شدم تکثیر هزار مرتبه دیدم من انعکاسم را به غیر نان شما که نخورده ام هرگز ببین زبان و دهان نمک‌شناسم را میان دغدغه ها عطر عاشقی آید فرو نشاند در این دل غم و هراسم را دلم کنار شما خانه در فلک دارد جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد برای ذات خداوند امتدادی تو دوباره نور خدا را به سینه دادی تو زمینِ مُرده‌ی مردم دوباره احیا شد از آن زمان که بر این خاک پا نهادی تو تجلّی نبی و حیدر و حسین هستی که با تهاجم هر فتنه در جهادی تو تو از مریضی هر شیعه غصّه می‌خوردی ز شادمانی دلهای شیعه شادی تو تمام جود خدا را اگر کنم تفسیر رسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را به عالمی ندهم ذکر یا جوادم را به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر من از ولایت ‌تو آبرو گرفتم پس کنار نام تو آقا شدم خدا را شکر از آن قدیم که مهر تو در دلم افتاد مقیم عالم بالا شدم خدا را شکر تو در نهایت اکرام و من تُهیدستم مقابل تو تمنّا شدم خدا را شکر هزار مرتبه مُردم ز دیدن رویت هزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر تو در کرانه‌ی یا ربّنای من هستی من از دعای تو دریا شدم خدا را شکر من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا مُحبّ حضرت زهرا شدم خدا را شکر هزار غبطه به پای نگات می‌ریزم تمام عمر خودم را به پات می‌ریزم من از نگاه مدامت دوام می‌گیرم ولایت از سخنان امام می‌گیرم به خاک میکده من سر فرود آوردم فقط ز دست کریم تو جام می‌گیرم من آنقَدَر به شما می دهم سلام آقا که آخر از تو عَلَیکَ السّلام می‌گیرم اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده من از دوای شما التیام میگیرم کبوترم که شدم جلد گنبد زرّین فقط پر از سر این برج و بام می‌گیرم به سنگ‌فرش حریم تو می‌کشم دستم تبرُّکاً در بیت الحرام می‌گیرم تو رتبه ای بده تا خاک پایتان باشم چه خوب پیش شما من مقام می‌گیرم غلام هیچکسی جز شما نخواهم شد گدای کس به جز إبن الرّضا نخواهم شد تو آمدی که شوی قبله‌گاه مردم ما تو آمدی شده دلشاد امام هشتم ما تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر و تا همیشه بماند به لب تبسّم ما تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را فقط صفا بنویسی بر این تلاطم ما من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم محبّت تو بُود باعث تفاهم ما تو آمدی که شوی با گدات همسفره که نان جو بخوری جای نان گندم ما کنار حضرت معصومه یادتان کردم چه وقت بهر زیارت تو می‌روی قمِ ما؟ دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد به سر هوای پریدن به کاظمین آمد امیر هر دو سرا یا جواد ادرکنی نظر نما به گدا یا جواد ادرکنی به حقّ مادرتان فاطمه قسم آقا بخر مرا ز وفا یا جواد ادرکنی خدای جودی و جود خدای منّانی به سائلت کن عطا‌ یا جواد ادرکنی طواف کوی تو برتر بُود ز بیت‌الله قسم به سعی و صفا‌‌ یا جواد ادرکنی رود به سوی بهشت خدا هر آنکس که تو را نموده صدا یا جواد ادرکنی فقط ز راه ولای تو یا ولیَّ الله روم بسوی خدا یا جواد ادرکنی نشسته‌ام که بگیرم برات رفتن خود به شهر کرب و بلا یا جواد ادرکنی تویی تو زاده‌ی شمسُ الشّموس یا مولا علیّ اکبر سلطان طوس یا مولا نشسته مرد غریبی کنار گهواره کنار گریه‌ی بی اختیار گهواره رضا نشسته بخواند نوای لالایی برای کودک زیبا عُذار گهواره چقدر شب به سحر درد و دل کند با این گلی که شد همه باغ و بهار گهواره چقدر طعنه شنیده ز دیر آمدنت چقدر سخت گذشت انتظار گهواره دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی دوباره مرثیه‌ی شیرخوار گهواره میان هُرم عطش مادری صدا می‌زد بخواب کودک دل بیقرار گهواره امان ز اشک رباب و غم علی اصغر چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره نشد که لب بزند کودکش به آب ای وای نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای محمدجواد پرچمی امام جواد (ع) میلاد
نهمین نوح رسیده است، شود سرور شهر با همین عمر کمش سایه شود بر سر شهر نهمین نور دمیده است زمین بی تاب است پسر حضرت ارباب خودش ارباب است نهمین جود رسیده است گداها شادند خبر آمدن عشق به هم می دادند چه کسی جود و کرم اینهمه بی حد دیده؟ سومین دفعه ی دنیاست محمد دیده نور چشم پدری بعد چهل سال رسید و چهل سال پدر طعنه ی بسیار شنید آخرین شام ازین چلّه ی تار آمده است ماهی از دامن خورشید به بار آمده است آمده بار امامت بکشد بر دوشش یاوه گویان همه ساکت، و پدر مدهوشش علم از درک مقامات پسر جا مانده دهن شهر از این معجزه ها وا مانده خردسال است ولی مثل پدر تابیده است تکه ی آینه ای رو به روی خورشید است دهم ماه رجب آمده خورشید نهم حالت شهر شده مثل شب سیزدهم مژده دادند مریدان که مراد آمده است نهمین حیدر کرار، جواد آمده است یکی یک دانه شدی دلبر بابا شده ای خوش به حال دل رعیت که تو آقا شده ای بس که هر بیت نشانی ز حضورت دیده در دل مثنوی ام شوق غزل پیچیده زلف بر باد بده، من که دلم بر باد است! ناز بنیاد کن این مشتری ات آماده است سرم از بابت بیعانه نثار قدمت در ره عشق شما سخت ترین هم ساده است تو جواد بن رضا بنده غلام بن غلام هر که در خانه ی تو گشته غلام آزاده است خاک نعلین شما اوج کمالات من است اعتباری هم اگر هست نگاهت داده است پر زده مرغ خیالم پیِ اوج آمده است زیر پاهای شما خسته شده است افتاده ست آسمان حرمت مثل خراسان آبی است آبی کاشی ات از گنبد گوهرشاد است پنجره های ضریحت سوی مشهد باز است پشت هر پنجره یک پنجره ی فولاد است کاش یک بار بیفتد گذرم سمت شما چه مسیری است مسیر سفرم سمت شما هر قدم راه رسیدن به تو بوسیدنی است بعد شش گوشه دوتا گنبدتان دیدنی است **** شاعر: داوود رحیمی امام جواد (ع) میلاد
رفت فقیری به در خانه اش خواست کرم بیش ز پیمانه اش گفت که جودم کن ازین بیشتر ای که مرا لطف شما بال و پر ظرف مرا پُر کن از احسان خویش قدر جوادی خودت بخش، بیش ... خنده به روی مه زهرا س نشست شیشه لب های عسل را شکست گفت که ظرف تو پر از دُر کنم لیک مگو قدر کرم پر کنم جود من و ظرف تو آخر کجا !؟ چشمه صد بحر و لب تر کجا !؟ مانعی از سمت من و جود نیست ظرفیتی سمت تو موجود نیست علی اصغر شیرخانی مردی به حضور امام جواد علیه السلام رسید و عرض کرد: مرا به اندازه مروت خودتان احسان کنید امام علیه السلام فرمودند اکنون در وسعت من نیست. سائل عرض کرد پس به مقدار مروت و مردانگی خودم احسان فرمائید. امام علیه السلام به خدمتگزار خود فرمود: مبلغ دویست دینار به او عطا کنید منبع - حلیه الابرار؛ ج ۲؛ ص ۴۰۸ امام جواد (ع) مدح
بر سر آنم زبان بگشایم و آوا کنم خویش را در محضر مولای خود پیدا کنم تا بگوید سر گذشت غربتش را بهر من سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا کنم او امام هشتم و آئینه ذات خداست عالمی را من فقط با نام او شیدا کنم تا که مولانا رضا از دست من گردد رضا از زبان حال او گویم روایت ای خدا سال ها من منتظر بودم که آید گوهرم این مبارک کودک و نور دو چشم مادرم او مبارک تر بود از هر چه مولود است و بس او محمد یا جواد است و بود تاج سرم او امامت را برایم تا ابد تثبیت کرد کرد رسوا فتنه ی خصم لعین و ابتر م او مسیح عترت صدیقه ی اطهر بود در مقام عصمتش همپایه ی کوثر بود کودک است اما چو لب وا کرد غوغایی نمود خطبه ای کوتاه خواند و کار زیبایی نمود آن چنان شیوا سخن گفت و عدو را پست کرد آن که اهلش بود گفتا کار زهرایی نمود رفع تهمت کرد، از آن که ز مریم برتر است بهر مادر کودک نازم مسیحایی نمود گفت من از نسل زهرایم عزیز حیدرم من جواد ابن الرضا آئینه پیغمبرم گر نمی آمد بنای دین حق کامل نبود دشمن من شاد می شد گر مرا حاصل نبود گر نمی آمد اگر چه بعد عمری انتظار تهمت دیرینه ی ابتر مرا باطل نبود بهر دیدار جمال نازنین کودکم کس شبیه من چنین آشفته و بیدل نبود پیش زهرا سر فرازم این جواد من بود نی که بهر شیعه این باب المراد من بود دست از او بر مدارید این گل زهرا بود دست او باز است و کارش حل مشکل ها بود نی فقط آبادی دنیا بخواهید از جواد در قیامت کار او زیباتر از دنیا بود کم از او هرگز مخواهید این جفا بر او شود عاشق دیدار سائل چشم این آقا بود هستی ام دار وندار من همین دردانه است هر که صاحب عقل باشد بهر او دیوانه است با چه جرات شرح اوصاف کمالش می کنید؟ با قیاس یوسفی وصف جمالش می کنید؟ یوسف از دریای زیبایی او یک قطره است از خدا گوئید گر نشر خصالش می کنید این جواد من شبیه من غریب و بی کس است منعم از گریه چرا وقت وصالش می کنید گوئیا می بینم اینک در جوانی دلبرم می شود مظلوم کشته مثل زهرا مادرم ماهیان بحر و مرغان هوا گریان او جمله ذرات دو عالم می شود نالان او از شرار زهر و از سوز عطش پرپر زند کف زند شادی نماید زوج بی ایمان او در شب میلاد او من روضه خوانی می کنم جان من که باب او هستم فدای جان او اولین مرثیه خوان و روضه خوان او منم هر که گوید از غم او میزبان او منم شاعر:جواد حیدری امام جواد (ع) میلاد
با حضورت ستاره ها گفتند نور در خانه ی امام رضاست کهکشان ها شبیه تسبیحی دستِ دُردانه ی امام رضاست مثل باران همیشه دستانت رزق و روزی برای مردم داشت برکت در مدینه بود از بس چهره ات رنگ و بوی گندم داشت زیر پایت همیشه جاری بود موج در موج دشتی از دریا به خدا با خداتر از موسی بی عصا می گذشتی از دریا با خداوند هم کلام شدی علت بُهت خاص و عام شدی «کودکی هایتان بزرگی بود» در همان کودکی امام شدی رزق و روزی شعر دست شماست تا نفس هست زیر دِیْن توایم تا جهان هست و تا نفس باقی است ما فقط محو کاظمین توایم ** من به لطف نگاهت ای باران سوی مشهد زیاد می آیم دست بر روی سینه هر بار از سمت باب الجواد می آیم شاعر:حمید رضا برقعی امام جواد (ع) میلاد
ای کز مقام بر همه عالم سر آمدی ذوالجود و الجود همنام احمدی در متقّین تقی و برمؤمنین امیر در صورت و سیما همچون محمّدی دفتر فضل تو راکی توان زد ورق وی که متجلی صفات ذات اجودی تو نور خداوند جهانی که در زمین روشنگر علم و فیض سرمدی درمیان ائمه هم جوان و هم جواد زیرا تو جواد آل محمّدی وصف تو را پیش اجانب نمی برم وی که تو جزء اسرار سرّ ایزدی نام نیکت محمّد و کنیه ات ابوجعفر هم جواد وزکی و رضی هم تقی زآل محمدی تو نهمین امام هما می کز این جهت اتمام حجت خلق بر هر نیک و هر بدی وصف جمال جمیل تو عدنان نمی توان زد رقم زیرا که تو آینه تمام نمای ذات سرمدی شاعر:عندنانی امام جواد (ع) میلاد