#استقبال_ازمحرم
#مناجات_باولی_عصرعجل_الله_تعالی_فرجه
دوباره از مي اين ماه اشك مي نوشم
به اذن صاحب عزايم سياه مي پوشم
دوباره نيستي و باز بار اين غم را
نگاه لطف تو انداخت بر سر دوشم
سياهي دلم از تو اگرچه دورم كرد
ميان روضه ولي با تو زود مي جوشم
براي آنكه بميرم ميان يك روضه
دو ماه شب به شب و روضه روضه مي كوشم
صداي ناله يا جدي الغريب تو را
چه خوب بود كه يكبار بشنود گوشم
چه خوب بود اگر امروز كربلا بودم
و مي گرفتم شش گوشه را در آغوشم
اگر كه امشب در قتلگاه ناله زدي
ميان ناله ي زهرا مكن فراموشم
#محمدعلي_بياباني
#حضرت_رقیه_شهادت
دفن بدن حضرت
کنون که داغ تو بر سنگ هم اثر بگذارد
چه مرهمی ز غمت عمه بر جگر بگذارد
برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه
برای زیر سرت بالشی ز پر بگذارد
سه سال داری و صد زخم، باید عمهات امشب
برای غسل تنت وقت، بیشتر بگذارد
کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند
علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد
منم حسین و تو عباس، پس رواست که عمه
کنار پیکر تو دست بر کمر بگذارد
تن کبود تو را بین قبر مینهم اما
هلال قامت رنجیدهات اگر بگذارد
بمان عزیز دلم قول میدهم نگذارم
دوباره چوب قدم بر لب پدر بگذارد
****
خودم به پای خودم میروم دوباره به بازار
کفن برات بگیرم سنان اگر بگذارد*
*میلاد حسنی
#محمدعلی_بیابانی
#حضرت_رقیه_س_شهادت؛ #تدفین
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
کنون که داغ تو بر سنگ هم اثر بگذارد
چه مرهمی ز غمت عمه بر جگر بگذارد
برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه
برای زیر سرت بالشی ز پر بگذارد
سه سال داری و صد زخم، باید عمهات امشب
برای غسل تنت وقت، بیشتر بگذارد
کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند
علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد
منم حسین و تو عباس، پس رواست که عمه
کنار پیکر تو دست بر کمر بگذارد
تن کبود تو را بین قبر مینهم اما
هلال قامت رنجیدهات اگر بگذارد
کنار عمه بمان؛ من نمیگذارم از این پس
در این خرابه کسی با تو سر به سر بگذارد
بمان عزیز دلم قول میدهم نگذارم
دوباره چوب قدم بر لب پدر بگذارد
**
خودم به پای خودم میروم دوباره به بازار
کفن برات بگیرم سنان اگر بگذارد*
#محمدعلي_بياباني
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بيقراريهايت از چشمان تارم دور نيست
چشمهای اهل معنا در حقیقت كور نيست
سعي در كتمان اسرار جراحاتت مكن
حنجرت را هم بپوشاني لبت مستور نيست
دختر زهرايم و پاي تو سيلي میخورم
مرد ميدانم حريفم دستهاي زور نيست
یوسفم! افتادی از نیزه ولی با سنگ نه
هیچ چشمی مثل چشم سنگزنها شور نيست
نامسلمان حال ما را ديد و خوشحالي نكرد
در غم ما جز مسلمانان كسي مسرور نيست
خانهام خاكي، لباسم پاره، مويم سوخته
عذر ميخواهم بساط ميزبانت جور نيست
#محمدعلي_بياباني
روضهٔ #دیر_راهب
اي میهمان بی بدن ای سر خوش آمدي
از بزم این جماعت مهمانکش آمدي
دیریست وا نگشته به این دِیْر پای غیر
تو آمدی که با تو شوم عاقبت بخیر
در کسوت مسیح به مهمانی آمدي
وقتی به دِیْر راهب نصرانی آمدی
تو قصد کردهای همه دنیای من شوی
ترسا شدم كه حضرت عیسای من شوی
بي پيكر آمدي سر و جانم فداي تو
اي سر! بگو چگونه نهم سر به پاي تو
اي سيب سرخ! آمدهاي تا ببويمت
بگذار با گلابِ نگاهم بشويمت
اين دِیْر كربلا شده قربانيات شوم
قربان زخم گوشهي پيشانيات شوم
دامن مكش ز دستم، دستم به دامنت
رأست چنين شدهست، چه كردند با تنت
از وضع نامرتب رگهاي گردنت
پيداست بد جدا شده رأس تو از تنت
"زخم لبت" گمان كنم اين زخم، كهنه نيست
اين خرده چوبها كه نشسته به لب ز چيست؟!
#محمدعلي_بياباني
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
کنون که داغ تو بر سنگ هم اثر بگذارد
چه مرهمی ز غمت عمه بر جگر بگذارد
برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه
برای زیر سرت بالشی ز پَر بگذارد
سه سال داری و صد زخم، باید عمهات امشب
برای غسل تنت وقت، بیشتر بگذارد
کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند
علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد؟
منم حسین و تو عباس، پس رواست که عمه
کنار پیکر تو دست بر کمر بگذارد
تن کبود تو را بین قبر مینهم اما
هلال قامت رنجیدهات اگر بگذارد
کنار عمه بمان؛ من نمیگذارم از این پس
در این خرابه کسی با تو سر به سر بگذارد
بمان عزیز دلم قول میدهم نگذارم
دوباره چوب، قدم بر لبِ پدر بگذارد
**
خودم به پای خودم میروم دوباره به بازار
کفن برات بگیرم، سنان اگر بگذارد*
#محمدعلي_بياباني
#امام_زمان_عج_مناجات_اربعین
حالا که دیگر جانماندم اربعین را
میبوسم از جان، جای جایِ این زمین را
این خاک که این روزها بوسیده در راه
صحنِ کف پاهای یاری نازنین را
آقا کجایی تا که همچون جاده من نیز
بر خاکِ پاهای تو بگذارم جبین را
بین کدامین موکب امشب با حضورت
خوشحال کردی مردم جاده نشین را؟!
دیدیم با قصد شکار زائرانت
موکب به موکب چشمهای در کمین را
بر دوش خود آوردهام بار سلامِ
جاماندههایی دلشکسته، دل غمین را
پا در مسیری مینهم که قبلاً از آن
بُردند اهلِ بیتِ شاهنشاه دین را...
#محمدعلی_بيابانی
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_ولادت
دوباره عشق، سمت آسمان انداخت راهم را
نگاهی باز میگیرد سرِ راهِ نگاهم را
کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را؟!
که برگردانده امشب سوی دیگر قبلهگاهم را
من امشب حاجی این قبله، این قبلهنما هستم
من امشب بندهی مولای سُرَّ مَنْ رَءا هستم
درون سینهام انگار شور دیگری دارم
به لطف ساقی امشب در سبویم کوثری دارم
به دستی زلف یار و دست دیگر ساغری دارم
شرابی ناب از انگورهای عسکری دارم
من امشب عشق را تکرار در تکرار میخوانم
حسن جانم، حسن جانم، حسن جانم، حسن جانم
وزیده از پگاه شهرِ پیغمبر، نسیمی که
رسیده سالهایی قبل، همراه شمیمی که
تمام شهر را پُر کرد آن فیض عظیمی که
خبر داده است باز از جلوهی دست کریمی که
همان خُلق و همان خو در جمالش منجلی باشد
و مثل آن حسن آرامِ جانِ یک علی باشد
نگاهت چون مسیحاییست که بر مردهها جان است
که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است
و یا ابریست که در آسمان هم حکم باران است
بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است
تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی
صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی؟
رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید
حریمت کعبهی آمال، قبرت قبلهی امید
گدایان! هرکجا هستید، امشب هرچه میخواهید
دخیل عشق بندید از همانجا بر در خورشید
اگر که سائل شهر مدینه مجتبی دارد
کسی چون عسکری را هم گدای سامرا دارد
میآیی و برای مهدیات دلداده میسازی
هزاران عاشق در دامِ عشقْ افتاده میسازی
ز اشکِ دیدهی چشم انتظاران جاده میسازی
برای امر غیبت شیعه را آماده میسازی
میان پرده اسرار خدا را بی صدا گفتی
برای شیعیانت "افضل الاعمال" را گفتی
تو آن معنای پروازی که بی تو هیچ بالی نیست
زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست
به جز درد فراق مهدیات آقا ملالی نیست
یقیناً در کنار ماست امشب جاش خالی نیست
دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقا جان!
دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقاجان!
* *
اجازه می دهی امشب تو را ابن الرضا گویم؟
صفای مرقد شش گوشه ات را کربلا گویم؟
غریب سامرا! از غربت یک آشنا گویم
برایت قصه ی یک مادر و یک کوچه را گویم
از آن ابری که زیر ظلمتش پوشاند ماهش را
از آن مادر که بین کوچهها گم کرد راهش را
#محمدعلي_بيابانی