#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
شدهام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی
سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی
به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس
برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی
هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن
بنویس سر در مشقهای سیات یا علی النقی
بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت
شود آبهای جهان اگر که دوات یا علی النقی
بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعهای بدان جلوات یا علی النقی
تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی
و سرودهای غزل از زبان خدات یا علی النقی
و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت
شدهاید رب جلی ولی به صفات یا علی النقی
ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی
منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو
که سلام میدهمت به شوق لقات یا علی النقی
نَبُود به بودن تو غمم، بهخدا که حر جهنمم
که گرفتهام به ولات برگ برات یا علی النقی
بگذار کعبهی سامرا، قدمی طواف کنم تو را
سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی
#محمدعلی_بیابانی
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
بالاتر از اینهاست لوایی که تو داری
خورشید دمیده ز عبایی که تو داری
از بندهنوازی و عطایی که تو داری
آقای جهان است گدایی که تو داری
ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی
محبوب شده از کرمت شغل گدایی
چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند
مهر تو به دلهای مصفا بنشیند
هرکس به دلش مهر تو آقا بنشیند
مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند
لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم
آن روز دعا کرده که امروز چنینیم
تو آینه داری و کلام تو گهر بار
در وصف تو ماندند... چه گفتار و چه اشعار
حقا که زلالی و نجیبی و نسبدار
بر شیر ندارد اثری زوزهی کفتار
در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست
ذکر ولی الله همان جلوهی یا هوست
چون شیشهی عطری که به یک واسطه خوشبوست
در چنتهی ما نیست به جز مرحمت دوست
العبدُ وَ ما فی یَدِه کانَ لِمولاه
از برکت خورشید کند جلوهگری ماه
تو هادی مایی و جهان بی تو سراب است
اوصاف تو در آیهی تطهیر کتاب است
تو عشق مدامی و دمت مستی ناب است
جای ولی الله کجا بزم شراب است؟
یک آیه بخوان آتش کفرش به یم افتد
یک شعر بگو کاخ و سرایش به هم افتد
گفتند شراب و دلت ای ماه کجا رفت
از مجلس بغداد سوی شام بلا رفت
لب پاره شد و نالهی زینب به هوا رفت
خون از لب شه، روح زجان اُسرا رفت
شد مجلس اغیار همان بزم خرابه
وقتی که سر افتاد به دامان ربابه
#سیدعلی_رکن_الدین
#امام_هادی_النقی_ع_مدح
رود از راز و نیاز تو حکایت میکرد
نور را عمق نگاه تو هدایت میکرد
ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین میچرخید
صورت ماهِ تو را داشت زیارت میکرد
دهمین بار هوالحق متجلی شده بود
چارمین بار علی بود امامت میکرد
درد را نسخهی خال تو شفا میبخشید
عاشقان را دل نرم تو شفاعت میکرد
"و بِکُم عَـلَّمَنا الله" تو میخواندی و... آه!
آه از آن شهر که بی قبله عبادت میکرد
"از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر"
وقتی از پنجرهی شعر صدایت میکرد
کوه هر صبح به صبر تو سلامی میداد
ماه هر شب به رخت عرض ارادت میکرد
ری پُر از عطر سخنهای تو میشد وقتی
سید عارف ری، از تو روایت میکرد
شاهِ بخشنده! نرو! بی تو فقیران چه کنند؟
سامرا داشت به دستان تو عادت میکرد
#قاسم_صرافان
#امام_هادی_النقی_ع_مدح
باید چه گفت مدحت شاهی عظیم را؟
کو شعرتر که وصف کند این حریم را؟
کو یک گره که باز نگردد به دست او؟
کو حاجتی که خسته کند این کریم را؟
کوکوکنان نشسته به بامش، مگر کریم
با دست خویش دانه دهد یاکریم را
هوهوی پرچمش به تقرب کشانده است
تا سامرا به روی دو زانو نسیم را
یک جرعه از کنارهی دریای حکمتش
پرورده است حضرت عبدالعظیم را
با تیغ آبدیدهی نور هدایتش
سرکوب کرده خدعهی قوم رجیم را
هرگز به پادشاهی عالم نمیدهیم
حظّی که از گدایی او میبریم را
مدیون اوست مکتب قرآن و دین حق،
در فتنهها صراط چنین مستقیم را
#علی_سلیمیان
#امام_هادی_النقی_ع_مدح
خوشا سَری که شود خاکِ پای حضرتِ هادی
خوشا دلی که پَرد در هوای حضرتِ هادی
به چشمِ بسته خدا را به روی باز ببیند
به دیده هر که نَهد خاکِ پای حضرتِ هادی
زِ قبر و برزخ و فردای محشرش نَبُود غم
کسی که زادِ رَهش شد وِلای حضرتِ هادی
به سیم و زَر نَکُند اِعتنا کسی که به عالَم
طَلب کُند نظرِ کیمیای حضرتِ هادی
به سعی بنده نیاید به دست، قُربِ خداوند
مگر که درک کُند دل، صَفای حضرتِ هادی
کسی که جانِ جهان بود، داد جانْ به غریبی
هِزار جانِ مُقدّس فدای حضرتِ هادی
#سیدمحمد_رستگار
#امام_هادی_النقی_ع_مدح
خوشا سَری که شود خاکِ پای حضرتِ هادی
خوشا دلی که پَرد در هوای حضرتِ هادی
به چشمِ بسته خدا را به روی باز ببیند
به دیده هر که نَهد خاکِ پای حضرتِ هادی
زِ قبر و برزخ و فردای محشرش نَبُود غم
کسی که زادِ رَهش شد وِلای حضرتِ هادی
به سیم و زَر نَکُند اِعتنا کسی که به عالَم
طَلب کُند نظرِ کیمیای حضرتِ هادی
به سعی بنده نیاید به دست، قُربِ خداوند
مگر که درک کُند دل، صَفای حضرتِ هادی
کسی که جانِ جهان بود، داد جانْ به غریبی
هِزار جانِ مُقدّس فدای حضرتِ هادی
#سیدمحمد_رستگار
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
ای گنج معرفت به دل سامرا سلام
ابن الجواد، حضرت ابن الرضا سلام
ای چون پدر مطهر و معصوم و متقی
ای آسمان علم خدا ایهاالنقی
خورشید از تشعشع نورت منوّر است
ماه فلک به یُمن حضورت منوّر است
در قول و حکم و فعل تو انصاف جاری است
باغ کرامت تو همیشه بهاری است
گنجینههای علم الهیست در دلت
حظِّ حضور میبرم امشب ز محفلت
نطقت اگر نبود هدایت نداشتیم
راهی به آسمان امامت نداشتیم
با نور تو درست شده اعتقادمان
دادی طریق عرضهی حاجات یادمان
فهماندهای به ما ادب و احترام را
طرز چگونه حرف زدن با امام را
فهماندهای که شأن رفیع امام چیست
ظرفیت پذیرش فیض مدام چیست
لطفت اگر نبود، مقرب نمیشدیم
در محضر ائمه مودّب نمیشدیم
رکن خداشناسی و درهای رحمتید
فرزندهای نور و پسرهای رحمتید
هر کس که باطناً به خدا وصل میشود
با رحمت نگاه شما وصل میشود
ای سرو سربلند سحرهای سامرا
باز است بر گدای تو درهای سامرا
ما سائلیم و جای دگر سر نمیزنیم
جز خانهی شما درِ دیگر نمیزنیم
امشب میان عشق شما سیر میکنم
از چشم پاکتان طلب خیر میکنم
من را از آن دو چشم شریفت نگاه کن
یا هادی الائمه مرا سر به راه کن
آقا تلاش کردم و این دل ادب نشد
آمادهی رسیدن ماه رجب نشد
باقیِّ عمر را نگرانم چه میشود
آماده نیستم؛ رمضانم چه میشود
امشب ولی به عشق هوایت رسیدهام
امشب به قصد گریه برایت رسیدهام
آقا شنیدهام که غمت بی شمار بود
دور از مدینه بودی و دل بی قرار بود
گاهی تو را به بزم حرامی کشاندهاند
گاهی تو را میان خرابه نشاندهاند
جا دادهاند بین فقیران چرا تو را؟
بردند بین حلقهی شیران چرا تو را؟
آنان که بر امام ارادت نداشتند
قاتل برای کشتن تو میگماشتند
هر چند زهر غم، جگرت را کباب کرد
قلب مقدس پسرت را کباب کرد
سر را به روی پای حسن میگذاشتی
بهر خودت حنوط و کفن میگذاشتی
میسوخت پیکر تو ولی خانهات نسوخت
در بین شعله دامن دُردانهات نسوخت
در کربلای جدّ شما غم چکار کرد
طفلی نفس بریده از آتش فرار کرد
امشب دلم شکسته و فریاد میزنم
با محتشم نشسته و فریاد میزنم
ای کشتهی فتاده به هامون حسین من
ای صید دست و پا زده در خون حسین من...
#مجتبی_شکریان
#امام_هادی_النقی_ع_شهادت
شکست بال و پرش آسمان تکان میخورد
ز درد، روی تنش رنگ ارغوان میخورد
میان بستر خود او ز درد میپیچید
گره به کار اهالی آسمان میخورد
برای زخم عمیقش دوا افاقه نکرد
ز بس که زخم زبان او از این و آن میخورد
تو را خدا دگر او را به کوچهها نکشید
خدا نکرده زمین گر در آن میان میخورد-
-جواب مادر او را چگونه میدادید
چه قدر خونِ جگر او ز دستتان میخورد
میان بستر خود تشنه روضه سر میداد
صدای گریه و آهش به گوش جان میخورد
چنان ز چوب و لب خشک و خیزران میخواند
که گوئیا به لبش چوب خیزران میخورد
شبیه جدِّ غریبش چنان به خاک افتاد
کأنَّ ضربه ز سر نیزهی سنان میخورد
#محسن_حنیفی
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است
آخر و عاقبت ما به سیادت ختم است
از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست
مقصد عالم امکان به امامت ختم است
همه نورید، همه هادی اُمّت هستید
پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است
ما گرفتار گناهیم ولی اهل رجا
جادهی جامعهی ما به شفاعت ختم است
از گناهان کبیرهست دل جامعه پُر
کار این جامعه اما به زیارت ختم است
«مَن أتاکُم»، چه نجاتیست سر راه بَشَر!
با تو پایان حوائج به سعادت ختم است
چیست در حکمت «فَالرّاغبُ عَنکم مارق»؟!
راه، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است
ولی آنکس که در این سِیر، «لَکُم لاحِق» شد
راه او - گرچه گنهکار - به جنّت ختم است
تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم
که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است
* *
یا علیِ بنِ محمّد! چه غریبی! اصلاً
قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است
چه به شمشیر، چه مسموم، جهان میداند
که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است
آه! شش گوشهنشین! مثل حسینی چقدر
جملهی من به همین ذکر مصیبت ختم است،
که حسین از نفس افتاد و حرم تنها ماند
روضهی زینب کبری به اسارت ختم است
#محسن_ناصحی
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
کوچه کوچه نسیم سامرّا
عطر غم از عراق آورده
بوی باران و بوی دلتنگی
باز بوی فراق آورده!
دستهای ستم شود کوتاه
که چنین از مدینه با اکراه
ماه را همدم غریبی و آه
سوی خاک عراق آورده
ماه کی پشت ابرها مانده؟
هر کجا بوده نور افشانده
بسکه دشمن شدهست درمانده
ماه را در مُحاق آورده
دید دیگر حریف نورش نیست
عاقبت زهر کینهاش را ریخت
خنجر از پشت میزند اینبار
خنجری که نفاق آورده
باز خاک عزا شده این خاک
آسمانها همه گریبانچاک
غم جانسوز و داغ جانکاهش
چه بر این نُه رواق آورده؟
یک دوشنبه مدینۀ غمها...
یک دوشنبه غروب سامرا...
هر دوشنبه که میرسد از راه
باز یک اتفاق آورده
گردش این زمانه دلها را
میبرد از دوشنبه تا جمعه
روزهایی که با خودش حسرت
با خودش اشتیاق آورده!
حاجت سامرا روا گردد
باز هم سُرَّ مَن رَأی گردد
میرسد آفتاب و میبینیم
صبحدم را به باغ آورده
#یوسف_رحیمی
#شهادت_امام_هادی_ع
با سر انگشتم نوشتم آه... باران گریه کرد
پشت شرمِ شیشه جاری شد خرامان گریه کرد
تیرگی ها را که باران از نگاهِ گریه شست
شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه کرد
در هجوم کشف های ناگهانی گُر گرفت
شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد
تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند
چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد
آه ای دریای نور، ای مهربان، ای لطف محض
در جوابم یک حرم، در خاک و ویران گریه کرد
هادی ای مظلوم گمنامِ تبارِ فاطمه
غربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد
#کاظم_رستمی
#شهادت_امام_هادی_ع
قلم به سمت شکوهت قدم قدم آمد
به سمت دفتر شعرم خود قلم آمد
دوباره حس سرودن گرفته ام آقا
و با اجازه ی دستت بگو... دلم آمد
هنوز مرقد تو سامرای عشاق است
بدون عشق مگر می شود حرم آمد؟
میان مسجد اعظم، گدای سامری ام
و جامعه، شب جمعه، چه با کرم آمد
حریم حرمت تو قابل شکستن نیست
و شأن نام تو در این زبان الکن نیست
همیشه چهره ی تو رنگی از تبسم داشت
بگو که سنگ ابوهاشمت تکلم داشت
چهار روز عزیزی که روزه مستحب است
جواب پیش تو بود و دلم تلاطم داشت
هر آن که چهره ی نورانی تو را می دید
درون چشمه ی قلبش غدیری از خم داشت
چقدر خواست تو را سرزنش کند امّا
همیشه این متوکل سرِ توهّم داشت
اسیر سلسله ی توست بغض زندان ها
به خاک پای تو مستند کلّ حیوان ها
شهادت تو "دوشنبه" است...ای دهم دلبر
دوشنبه قصه ی آتش، وفات پیغمبر
#علی_پورزمان
#شهادت_امام_هادی_ع
رنگ و بوی درد دارد کوچه های سامرا
گریه باید کرد هر شب پا به پای سامرا
هر شب از فرط عطش ای هادی گم گشته گان!
می پرد مرغ دل ما تا هوای سامرا
گرچه دورست از ضریح سبز تو دستان ما
قلب ما آن جاست آن جا لا به لای سامرا
نسبتی دارد مگر با کربلا احوال تو
کاین چنین پیچیده هر جا نینوای سامرا
بوی حیدر داشت مولا رنج بی پایان تو
ریشه دارد در غریبی ماجرای سامرا
باز کن دست تسلّی را علی مرتضی
"کوفه کوفه" زخم دارد شانه های سامرا
#رضا_کرمی
#شهادت_امام_هادی_ع
یک عمـــر برای دین منادی بودی
آیینــــه ی صبری متمادی بودی
این قوم همیشه با تو بد تا کردند
با اینکه برای همه "هادی" بودی
*
یک عمر دلت به حال مردم می سوخت
روشنگری تو درس دین می آموخت
تو مرد شکنجــه دیده ای بودی که
با صبـر دهـان دشمنانش را دوخت
*
با کفــر اگر حکومـتی پا برجاست
با ظلم و ستم هر آینه رو به فناست
هرجا که ستم شود اَبَر مردی هست
هر جا متوکلیست "هادی" آنجاست
*
افشاگری ات ضامن دینداری شد
در چشم تمام دشمنان خاری شد
این نهضت حق به یمن روشنگری ات
بیــدارتــرین نهضـت بیـــداری شد
*
" ماییم و نوای بی نوایی " آقا
در پیش خدا شفیع مایی آقا
این ورد زبان الکن شاعر هاست:
خورشید غریب سامرایی آقا
*
در بستر دین چه بی قراری کردی
از مذهب شیعه پاسداری کردی
در اوج شکنجه ها و بیداد ستم
تو سی و سه سال بردباری کردی
*
از حلم و حیا و دین سرودی یک عمر
جز عشق کسی را نستودی یک عمر
از این همه بگذریم در زندگی ات
مثل پدرت"جواد" بودی یک عمر
*
در چشم همه مرد نجیبی بودی
هم مرهم درد و هم طبیبی بودی
تا روز قیامت دل ما یاد شماست
آقا تو عجب مرد عجیبی بودی
*
ماهی و به قصد قربتت می آیم
اصلا به هوای تربتت می آیم
آقا چه ضریح با صفایی داری
رخصت بدهی به خدمتت می آیم
#سجاد_سعیدی_نژاد
#مناجات_لیله_الرغائب
#بهمن۱۴۰۱
درِ رحمت شده باز و شب جمعه ی رجب شد
به امید کرم تو ، دل من به تاب و تب شد
شب بخشش ، شب رحمت ، شب لیله الرغائب
بر سرِ خوان تو امشب ، آمده بنده ی تائب
بِنِگر به سوز و حالم ، تو ببین روی سیاهم
شده ام مضطر و خسته ، از همه بار گناهم
درِ خانه ات نشستم ، به امید یک نگاهی
در بساط و کوله بارم ، نَبُود به غیر آهی
این تو و لطف و عطایت این من و حال تباهم
این تو و جود و سخایت این منم که بی پناهم
از کرم حاجت دل را ، تو بیا روا کن امشب
عبد روسیاه خود را تو بیا سوا کن امشب
ای خدا بحق حیدر بگذر از جرم و خطایم
کربلایی تو عطا کن در جواب گریه هایم
شبِ لیله الرغائب شب جمعه ی حسین است
از غم کرببلایش دل من به شور و شین است
شب جمعه مادری هم ، آمده قامت خمیده
صورتش را می گذارد ، روی رگهای بُریده
فاطمه با اشک دیده گوید ای نور دو عینم
ذَبَحوکَ ، قَتَلوکَ ، یا بُنَیًَ ای حسینم
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#زمزمه_لیله_الرغائب
#دیماه۱۴۰۲
#سبک_بیا_نگار_آشنا
ماه رجب اومده وُ وقت گدایی رسیده
از طرف خدا به ما خیر و عطایی رسیده
عاشقم به کوی تو
رغبت به سوی تو
دستمو بگیر خدا
خدا خدا خدا خدا مرا مکن ز خود جدا (۲)
شب رغائب اومده گدایم و زانو زدم
در این شب جمعه خدا ز درگهت مکن ردم
رو سیاهم ای خدا
بی پناهم ای خدا
دست رد نزن خدا
خدا خدا خدا خدا. مرا مکن ز خود جدا
یارب بحق کربلا بحق شاه سر جدا
در شب جمعه ی رجب لطف و عطایی بنما
بیاد اون لحظه ای که شمر با خنجرش رسید
نشست روی سینه وُ سرِ حسین وُ می بُرید
ای خدای عالمین
خالق عشق حسین
کن عطا یه کربلا
خدا خدا خدا خدا مرا مکن ز خود جدا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#لیله_الرغائب
#ماه_رجب
خاک پای یار بودن سهم خاکستر نبود
سوختن در عاشقی در طالع این پر نبود
کاسبِ گریه تمام سال سودش خالص است
بد ضرر کردم،هر از گاهی که چشمم تر نبود
من به هرکس رو زدم..،زد ظرف فقرم را شکست
سرپناه این گدا جز سایه ی این در نبود
سخت دلگیرم خدایا..،تو در آغوشم بگیر
هیچ نفعی در جدایی از دَرَت آخر نبود
بازی دنیا خرابم کرد..،خوبم می کنی؟!
کاش نقشِ روسیاه اینقَدر دردآور نبود
هرچه بد کردیم..،زهرا دست ما را ول نکرد
ما همه بی آبرو بودیم اگر مادر نبود
یا مَن اَرجُوهُ لِکُلِّ خَیرِ من یعنی نجف
هرکجا جز خانه ی حیدر به غیر شر نبود
باطن هر یاالهی گفتن ما یاعلی است
آینهدار خدا وقتی به جز حیدر نبود
این دل وامانده ی من آرزویش کربلاست
کنج صحن شاه..،امشب..،جای این نوکر نبود؟!
هرکسی پرسید آقا کیست؟!من گفتم:حسین...
هیچ اربابی از ارباب خودم بهتر نبود
▪️
▪️
شمر! این لبتشنه جز یک جرعهآب از تو چه خواست؟!
آب هم گیرم ندادی..،پاسخش خنجر نبود
هیچ داغی سختتر از این مصیبت می شود؟!:
قَدر زن های حرم در خیمه ها معجر نبود...
#بردیا_محمدی
#امام_جواد__ع__میلاد
امشب شب گدایی و عرض ارادت است
باب المراد آمده و وقت حاجت است
امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی است
وقت نزول آیه ی ناب امامت است
یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت
نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است
یادش بخیر جامعه خواندم میان صحن
بین بهشت... نه ... حرمت فوق جنت است
وقت زیارتت همه در فکر مشهدند
از بس میان این دو عمارت شباهت است
حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد
با این حساب عاشقتان با سعادت است
ما را ولایت تو زآتش نجات داد
خواندی مرا که عادت این در مروّت است
ما سائلان سفره ی پر برکت توایم
هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است
توحید بی ولای شما کفر مطلق است
دینِ بدون نام تو عین ضلالت است
تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند...
...امروز اگر که شیعه به فکر برائت است
بر خشم و کینه های تو از آن دوتن قسم
لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است
صد مرده زنده می شود از نام نامی ات
عیسی دخیل توست که اهل کرامت است
با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود
نامت برای قلب سیاهم طهارت است
شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت
آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است
شاعر : مهدی قاسمی
امام جواد (ع)
میلاد
#امام_جواد__ع__مدح
حس باران در نگاه ساده ات
شوق رفتن در مسیر جاده ات
مبدا مشهد، مقصد من کاظمین
نقشه راهم گل سجاده ات
می روم از سنگلاخ عاشقی
تا نهایت های دور افتاده ات
رفتن و رفتن بدون وقفه ای
شیوه شب گردی دلداده ات
می رسم یک روز بر دروازه ی
چشم های مهربان و ساده ات
جا گرفته کهکشانی از غزل
در مدار زلف پیچ افتاده ات
در تفرج گاه صبح شعر من
دب اکبر می شود کباده ات
حضرت والا، امام عالمین
یوسف زهرای شهر کاظمین
شاعر:وحید قاسمی
امام جواد (ع)
مدح
#امام_جواد__ع__مدح
ای گدای درگه احسان تو جود و کرم
زآسمان بذل تو باریده اختر چون درم
عاشق روی تو را در دل هزاران مهر نور
سائل کوی تو را صد آسمان جاه و حشم
اصل دین خیرالوری کهف التقی بدرالدجی
جان حق نور الهدی ابن الرّضا خیرالامم
مهر و ماهت وام بگرفته است از نور جمال
اخترانت سجده آوردند بر خاک قدم
هم سما مرهون لطف بی زوالت هم زمین
هم عرب مدیون جود بی مثالت هم عجم
هم جوادبن جوادبن جوادی وقت جود
هم کریم بن کریم بن کریمی در کرم
نکته ای پرسید مأمون در جوابش رازها
گفتی از ابرو و هوا و ماهی و امواج و یم
پور، اکثم پیش لطفت از خجالت گشت لال
خواست خود را افکند از شرم در چاه عدم
در سنین کودکی از سوی حق بودی امام
همچنان عیسی که در گهواره زد از وحی، دم
دامن ریحانه از مهر رخت دریای نور
عاشر ماه رجب از احترامت محرتم
دم به دم باید زاشک شوق خود گیرم وضو
تا زخون دل زنم بیتی در اوصافت رقم
ای چراغ و چشم ده معصوم ای نور نهم
زاده هشتم امام و هفت گردونت خدم
ای زششسو پنج حس و چار ارکان و سه روح
در دو گیتی زامر یکتا با نظافت منتظم
گر چه سر تا پای جرمم، تا مرا یاری چه باک
گر چه پا تا سر گناهم، تا تو را دارم چه غم
کیست مثل تو که در طفلی زسرداران علم
علم او گیرد فزونی نام او گردد عَلَم
با هزاران حلَ مشکل در سنین کودکی
ریختی یکباره وضع قصر مأمون را به هم
مور اگر حکم از تو گیرد سلیمان وجود
تاج بستاند زمأمون، سلطنت از معتصم
مهر و مه دوآیتند از مصحف رخسار تو
زان، خدا بر این دو آیت خورده در قرآن قسم
سرزمین مکه را بر کاظمینت التجا
چار ارکان حرم را چار دیوارت حرم
آن که در راه تو از جان و تن خود نگذرد
هم به جان کرده جفا و هم به تن کرده ستم
جود تو جود خدا و لطف تو لطف خدا
یا جواد الاولیا ای مظهر الله اتم
هر که هستم هر چه هستم هستیم مهر شماست
با همین روی سیاه و دست خالی پشت خم
تو همان جان وجودی ما همان جسم ضعیف
ما همان تاریکی محض و تو خورشید قدم
ای همه خورشید عالم تاب بر ما هم بتاب
وارهان از تیرگی ونور کن سر تا قدم
مهر رخسار تو نور محض و چشم ما ضعیف
جود و احسان تو بیش از بحر و ظرف ماست کم
هم به تو محتاج از صبح ازل فضل و کمال
هم زتو پاینده تا شام ابد علم و حکم
هر که شد ظرف وجودش خالی از مهر شما
پر شود از آتش خشم خداوندش شکم
نار با تو می شود رشک گلستان خلیل
خلد بی تو خانه درد و غم و رنج و الم
با وجود آن که از اعمال، دستم خالی است
از ازل دانسته ام مهر شما را مغتنم
دین من عشق شما، آئین من مهر شماست
گو که سازد دشمن کافر به کفرم متّهم
با تولاّی توام دیگر به این و آن چه کار
آن که را باشد صمد کاری نباشد با صنم
می فروشم تا صف محشر به آب خضر ناز
گر رسد بر کام جانم از یم جود تو نم
جود تو بر جود و احسان و کرم داد آبرو
مهر تو وحدت دهد بر گرگ و چوپان و غنم
نقش پای زائرت در دیده (میثم) بود
بهتر از ملک عجم تابنده تر از جام جم
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
امام جواد (ع)
مدح
#امام_جواد__ع__میلاد
وقتی بساط عشق بازی چیده می شد
سجاده سبزی کنارش دیده می شد
یک پیرِ عاشق بادعای مستجابش
در امتحان عاشقی سنجیده می شد
صبرش اگر چه شهره ی هفت آسمان بود
گه گاهی از زخم زبان رنجیده میشد
گویا دوباره کوثری در بین راه است
کم کم سحر شام دل غمدیده می شد
از نور زهراییِ این فرزندخورشید
طومار غربت در جهان برچیده میشد
دانید این اسطوره دلدادگی کیست؟
در آسمانها این چنین نامیده میشد
او کیست؟آقازاده شمس الشموس است
آرامش جان و دل سلطان طوس است
او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد
همچون رسول الله پیغمبر ترین شد
از آسمانها آمد و جاری تر از اشک
مانند زهرا مادرش کوثرترین شد
سر تا به پایش بود توحید مجسم
بر باده رب الکرم ساغر ترین شد
او چندسالی گرچه مهمان بود ما را
اما تجلی کرد و نام آور ترین شد
بر تار گیسویش گره خورده دل ما
این شاه زاده ،تک پسر، دلبرترین شد
شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره
ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد
در چند جایی که عیان شد غیرت او
با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد
فرمودبابایش از او بهتر نباشد
مولود ازاو بابرکت تر نباشد
او آمد و ابن الرضایی کرد مارا
از برکت نامش خدایی کرد مارا
مشتی زخاکیم و قدم بر ما نهاد و
تا عرش برد و کبریایی کرد مارا
دست کریم این امام ذره پرور
یک عمر مشغول گدایی کرد مارا
صوت دل آرای مناجاتش سحرها
سر مست جانان و هوایی کرد مارا
بوسیدن خال رطب دارش در این ماه
مهمان بزم باصفایی کرد مارا
یک قطره ی اشک از کنار سفره ی او
هر نیمه شب مردی بکایی کرد مارا
از گوشه صحن و سرای کاظمینش
مست حسین و کربلایی کرد مارا
نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم
کلب امیر کاظمین ،عبدالجوادم
لبخند او آرامش جان رضاشد
یوسف شدو مهمان کنعان رضا شد
سجاده بابا شده گهواره ی او
لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد
ابرو تکان می داد و بابا عشق میکرد
با غمزه ای جانانه جانان رضا شد
آمد که باقی مانده توحید باشد
با نام او شیعه مسلمان رضا شد
قدش عصای پیری ِ این پیرمرد است
قد راست کرد اصل ارکان رضا شد
هر کس که از باب الجواد آمد زیارت
با دست پر مشمول احسان رضا شد
اما خدالعنت کند فامیل بد را
که باعث قلب پریشان رضا شد
امشب دلم جایی دگر هم پرگشوده
ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده
امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم
اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم
می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک
چله نشینی پای خَم کرده شرابم
امشب دخیل گوشه گهواره هستم
دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم
عشاق را گویم ازین پس تا قیامت
با نام اصلیم کنید اینسان خطابم
عالم همه دانند در کوی محبت
من ریزه خوار سفره ی طفل ربابم
با اذن سقا در حرم سرباز عشق ِ
ششماه سردار خیام بوترابم
ای کاش همچون حق شناس پاک طینت
عبد علی اصغر کند زهرا حسابم
حالا که غم آلود گشته ناله هایم
انگار باب القبله ی کرب و بلایم
او را خدا می خواست مه پاره ببیند
مسند نشین کنج گهواره ببیند
بر روی دستان پدر با کام عطشان
با روی خونین ، حنجری پاره ببیند
وقتیکه جسمش روی دستان پدر بود
آقای عالم را چه بیچاره ببیند
یک عمر با زخمی که مانده روی سینه
دور حرم بانویی آواره ببیند
اما در آخر چون عموجانش ابالفضل
اورا صف ِمحشر همه کاره ببیند
لب تشنگان اشک را این طفل ساقیست
شش ماه تا قربانی ششماهه باقیست
قاسم نعمتی
امام جواد (ع)
میلاد
#امام_جواد__ع__میلاد
باده را تا آخرش سر می کشم
آسمانی می شوم پر می کشم
نعره مستانه دارم در گلو
مست کردم تا بیابم آبرو
یا گریبان می درم، رسوا شوم
مست کردم تا کمی شیدا شوم
همچو می می خواستم یک دل شوم
با اجازه، گر شود، دعبل شوم
او پدر را می ستاید من پسر
او ز جان گفت است من هم از جگر
لیک شعر ما کجا آقا کجا
ذکر افلاک است ما اُحصی ثنا
ما کجا و صحبت از مدح امام
سیر تا خورشید روی پشت بام؟
ما کجا و باده های سلسبیل
دست ما کوتاه خرما بر نخیل
سائلی بودم که تو ره دادیم
من مریض عشق، مادرزادیم
لکنتم را رفع کن در این رسا
باز می گویم که لا اُحصی ثنا
ای تو آقازاده خورشید طوس
روح و جان حضرت شمس الشموس
گوشه ای ز آب لبت نهر رجب
حوض کوثر! سید عالی نسب!
السلام ای حضرت باب المراد
باب حاجات تمام این بلاد
یا رئوف بن رئوف بن رئوف
یا کریم و یا جواد و یا عطوف
ای به گهواره مسیحا را امام
ای مسیح بن مسیحا! السلام
شد مسیحا خاکبوس بر درت
مریم عذرا کنیز مادرت
بی سبب لیلا به تو مجنون نشد
بی سبب روی تو گندم گون نشد
التماس چشم چشمه سارها
برکت و روزی گندم زارها
سفره های نان به زیر دین توست
رنگ گندم ها از این رو عین توست
برکت از میلاد تو لبریز شد
عشق لایزرع چه حاصل خیز شد
کار مژگان بلندت شد شکار
از دل صیدت درآوردی دمار
دل به یک لحظه شود تسلیم تو
امر کن تا جان شود تقدیم تو
پیشکش بر غمزه، سر آورده ام
زخم می خواهم، جگر آورده ام
زخم تو کار مسیحا می کند
زخم تو دردم مداوا می کند
السلام ای درد و درمان رضا
السلام ای وصله جان رضا
دائم الخمرم بنوشم می زیاد
یا جواد و یا جواد و یا جواد
بوسه بر کفش تو زد یک پیرمرد
می گرفت از روی نعلین تو گرد
گرد کفشت خاک یا اینکه زر است
سرمه چشم علی جعفر است
دستخط آمد برای تو ز طوس
نامه را بر دیده بگذار و ببوس
نامه شرح غصه ی هجران توست
شرح دلتنگی باباجان توست
میوه قلب پدر عمرت بلند
سر سلامت باشی از شر و گزند
شد دلم تنگ و ز دوری تو چاک
یا جواد بن علی روحی فداک
کاش بابای تو در آن حجره بود
زهر بود و جسم تو زرد و کبود
یک کبوتر پر شکسته در قفس
سخت تا کام تو می آمد نفس
پشت در کف بود و سوت و هلهله
در میان آسمان ها زلزله
بین حجره بال و پر می خورد زخم
تشنه بودی و جگر می خورد زخم
تشنه بودی آب را بر خاک ریخت
خاک بر روی سرش افلاک ریخت
قلب بابای خراسانی شکست
دیده ات را دست زهرا تا که بست
باز هم بی احترامی بر امام
می شود تشییع جسمت تا به بام
کاش می بردند جسمت با عبا
ای علی اکبر به روی بام ها
****
شاعر: محسن حنیفی
امام جواد (ع)
میلاد
#امام_جواد__ع__میلاد
سلام حضرت باران سلام یا مولا
امام زاده ی سلطان سلام یا مولا
گدا برای تو بودن بهانه می خواهد
ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد
شکوه حسن تو را آسمان نمی داند
سرود اوج تو را جز ملک نمی خواند
نگاه لطف تو را عالمی گدا بوده
فقیر منّت آیات هل اتی بوده
سحاب رحمت و رافت ، عطای بی منّت
جواد جود و کرم ، نور ذاتی عصمت
قنوت صبح دعا در نگاه شبهایت
نشسته خیره به هر لحظه ی تماشایت
به جان خریده ام آقا مدال دینت را
شکوه صبح طلایی کاظمینت را
رفیق نیمه شب از آسمان دعایم کن
برای صبح زیازت مرا صدایم کن
صدا کن ای تو مرا مقتدای زیبایی
سرود آبی گلواژه های دریایی
مدام معتکفم در حریم احسانت
نشسته ام به گدایی روح ایمانت
نشسته ام که امام الهدی مرا بخری
مرا خریده و تا وادی فنا ببری
شبیه رقص کبوتر کنار آینه ها
طواف می کنم این لحظه ها به دور شما
کنار شمع وجودت که حرف سرما نیست
تو هستی از چه بترسم که نار بر ما نیست
شاعر: وحید محمدی
امام جواد (ع)
میلاد
ستاره سحری مژده سحر می داد
فروغ صبح ز پایان شب خبر می داد
ز صحن سینه ما دست عاطفت از شوق
کبوتر دل ما را به عرش پر می داد
فضای شهر مدینه معطر از گل بود
شبی که گلبن باغ ولا ثمر می داد
مگر نسیم ز باغ بهشت آمده بود
که بوی ناب گل وسبزه های تر می داد
سحاب رحمت حق بر مدینه سایه فکند
خدا به حجت خود کوثری دگر می داد
فلک به یمن قدومش ستاره باران بود
خدا به شمس سپهر ولا قمر می داد
زدیدگان پدر اشک شوق جاری بود
شبی که بوسه به رخساره پسر می داد
برای خلق گنهکار در شب میلاد
خدا به نخل شفاعت دوباره بر می داد
نهم سپهر ولایت جواد اهل البیت
کریم بود و به هر بینوا گهر می داد
هنوز کعبه شهادت دهد بدان محفل
هرآن که مسئله پرسید از او نظر می داد
دلم گرفته چه می شد اگر خدا یک شب
چنان نسیم به کویش مرا گذر می داد
چه عقده ها که وفایی زدل نمی شد باز
به ما اگرکه خدا برگه سفر می داد
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
امام جواد (ع)
میلاد
#امام_جواد__ع__میلاد
دل را شرر عشق مراد است امشب
از شوق نگار خویش شاد است امشب
ای غمزدگان عشق آئید اینجا
صحبت ز گل روی جواد است امشب
***
شده است ماه جمال که جلوه گر امشب
که گرد نقره بریزد به بام ودر امشب
در آسمان مدینه دو ماه می تابد
شده است معجز شَقُّ القمر مگر امشب
بیا به ساحت شمس الشموس ره سپریم
که روی دامن خود دارد او قمر امشب
چه دیدنی است سپهر ولایت ای یاران
که ماه روی جواد است جلوه گر امشب
شمیم رحمت حق است در فزای چمن
که گشته گلشن دین غرق زیب و فر امشب
کُنند جمله ترنم قناریان در باغ
که بذر نغمۀ آنها دهد ثمر امشب
ز فیض نام جواد است وعطر جان بخشش
گرفته نخل ولا گرکه برگ وبر امشب
بگو به روح الامین سوره فلق خواند
که گشته شام امید رضا سحر امشب
گریست بر گل خود باغبان چو او را دید
چرا که دارد از آینده اش خبر امشب
به سوز دل همه آئید امشب ای یاران
دعا کنید که دارد دعا اثر امشب
به دیگران چه نیازم اگر جواد از لطف
کند به حال من خسته دل نظر امشب
رسد به مسند والا گر ((آذری)) چه عجب
جـــواز عفو بگیرد ز او اگر امشب
شاعر : حسین آذری
امام جواد (ع)
میلاد
#امام_جواد__ع__میلاد
بر سر آنم زبان بگشایم و آوا كنم
خویش را در محضر مولای خود پیدا كنم
تا بگوید سر گذشت غربتش را بهر من
سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا كنم
او امام هشتم و آئینه ذات خداست
عالمی را من فقط با نام او شیدا كنم
تا كه مولانا رضا از دست من گردد رضا
از زبان حال او گویم روایت ای خدا
سال ها من منتظر بودم كه آید گوهرم
این مبارك كودك و نور دو چشم مادرم
او مبارك تر بود از هر چه مولود است و بس
او محمد یا جواد است و بود تاج سرم
او امامت را برایم تا ابد تثبیت كرد
كرد رسوا فتنه ی خصم لعین و ابتر م
او مسیح عترت صدیقه ی اطهر بود
در مقام عصمتش همپایه ی كوثر بود
كودك است اما چو لب وا كرد غوغایی نمود
خطبه ای كوتاه خواند و كار زیبایی نمود
آن چنان شیوا سخن گفت و عدو را پست كرد
آن كه اهلش بود گفتا كار زهرایی نمود
رفع تهمت كرد، از آن كه ز مریم برتر است
بهر مادر كودك نازم مسیحایی نمود
گفت من از نسل زهرایم عزیز حیدرم
من جواد ابن الرضا آئینه پیغمبرم
گر نمی آمد بنای دین حق كامل نبود
دشمن من شاد می شد گر مرا حاصل نبود
گر نمی آمد اگر چه بعد عمری انتظار
تهمت دیرینه ی ابتر مرا باطل نبود
بهر دیدار جمال نازنین كودكم
كس شبیه من چنین آشفته و بیدل نبود
پیش زهرا سر فرازم این جواد من بود
نی كه بهر شیعه این باب المراد من بود
دست از او بر مدارید این گل زهرا بود
دست او باز است و كارش حل مشكل ها بود
نی فقط آبادی دنیا بخواهید از جواد
در قیامت كار او زیباتر از دنیا بود
كم از او هرگز مخواهید این جفا بر او شود
عاشق دیدار سائل چشم این آقا بود
هستی ام دار وندار من همین دردانه است
هر كه صاحب عقل باشد بهر او دیوانه است
با چه جرات شرح اوصاف كمالش می كنید؟
با قیاس یوسفی وصف جمالش می كنید؟
یوسف از دریای زیبایی او یك قطره است
از خدا گوئید گر نشر خصالش می كنید
این جواد من شبیه من غریب و بی كس است
منعم از گریه چرا وقت وصالش می كنید
گوئیا می بینم اینك در جوانی دلبرم
می شود مظلوم كشته مثل زهرا مادرم
ماهیان بحر و مرغان هوا گریان او
جمله ذرات دو عالم می شود نالان او
از شرار زهر و از سوز عطش پرپر زند
كف زند شادی نماید زوج بی ایمان او
در شب میلاد او من روضه خوانی می كنم
جان من كه باب او هستم فدای جان او
اولین مرثیه خوان و روضه خوان او منم
هر كه گوید از غم او میزبان او منم
شاعر:جواد حیدری
امام جواد (ع)
میلاد
#امام_جواد__ع__میلاد
ای دل، امشب مدینه بس زیباست
غرق شور و شعف همه دنیاست
هر کجا را که بنگری بینی
محفل شادی و طرب برپاست
رجبیون همه به پا خیزید
شب راز و نیاز و ذکر و دعاست
دهد این مژده جبرئیل امین
وقت بخشیدن گناه و خطاست
آب و جارو کنید عالم را
شب میلاد دلبر دل هاست
سخن ساکنان باغ بهشت
ز شکوفایی گل طاهاست
خانه ی غرق نور شمس شموس
کعبه ی عاشقان آل عباست
چشم دل باز کن ببین ای دوست
گل لبخند بر لب مولاست
امشب از ره جواد می آید
آن که امید قلب خسته ی ماست
عرشیان جملگی به هم گویند
چه قدر این پسر شبیه رضاست
یم جود و سخاست این مولود
آری ابن الرضاست این مولود
*
دارم امشب به لب ثنای جواد
سر گذارم به خاک پای جواد
چشم امید دارم امشب بر
کرم بی حد و عطای جواد
همۀ هستی ام سر و جانم
پدر و مادرم فدای جواد
بین مردم گر آبرومندم
هست از برکت دعای جواد
می گشاید گره ز هر کارم
دست های گره گشای جواد
من در این آستان غریبه نیم
بودم از اول آشنای جواد
دوست دارم که وقت جان دادن
بنگرم روی دلربای جواد
چه شود گر شبی شوم ای دل!
زائر صحن با صفای جواد
دم باب المراد بنشینم
بینم آن گنبد طلای جواد
امشب عیدیّ خویش می خواهم
فرج مهدی از خدای جواد
ای سرا پا وجود تو برکات
لحظه لحظه به مقدمت صلوات
شاعر: جواد غفوریان
امام جواد (ع)
میلاد
#امام_جواد__ع__مدح
هرکه درعشق و وفا پابند نیست
با امید وعشق خویشاوند نیست
نیست او را با خدا پیوستگی
هرکه را با مهر تو پیوند نیست
تو جوادی و ندیدم سائلی
کزعطا وجود تو خرسند نیست
چیست جزافسوس وحسرت قسمتش
برشما هرکس ارادتمند نیست
در رهت هرکس نهد پا با یقین
درغم مال و زن و فرزند نیست
ازکریمان ،سائلان ، پرسیده ام
هیچ کس چون تو سخاوتمند نیست
بهترین راه نجات ما توئی
هیچ حرفی بهتر از این پند نیست
خوب میداندوفائی جز شما
تا خدا دیگر پُل پیوند نیست
شاعر : استاد وفایی
امام جواد (ع)
مدح
#لیله_الرغائب
امشب شب آمــالهـــا وآرزوهـــاست
درگاه حق امشب پر از بــا آبروهــاست
امشب رغائب آمده ای چشـم گـریـان
لطف الهــی بـرهمـه گشتــه نمـــایــــان
ای عـاشقـان امشب همه باهم نشینید
تـا چهــره آن یــوسف زهــــــرا ببینیـد
ای غـائب از دیــده بیـا درجمـع یاران
بنگــر بسوز وحال این شب زنده داران
امشب خدا بر بنــده گـان دارد عنایت
بنده نمــوده آرزو خـــواهــــد اجابت
امشب شب جمعه شب طاعــات باشد
مانند قـــدر است وشب حــاجــات باشــد
ای بنـده گان درهای رحمت راگشودند
دلهــــای مــردان الهــی را ربــــودنـــد
یارب بحق فـاطمه (س) زهرای اطهر
بگــــذر زجـــرم شیعیـانت روز محشـــر
امشب تمـــــــام آرزوی دردمنــــدان
بنما قبــول ای تکیـه گــاه مستمنـــــدان
یارب تو(مقـداد) ازکرم حاجت رواکن
از جمـع خوبانت مــــرا امشب ســـوا کن
#لیله_الرغائب
امشب، میانِ دردهایت جستجو کن
زخمِ عمیقِ زجرهایت را رُفو کن
در چشمههایِ بی شمارِ نور و رحمت
قلبِ غبار آلودهات را شستشو کن
امشب، ملائک، جرعه جرعه می بریزند
جامِ دلت، گر بشکند، فکرِ سبو کن
امشب، پس از فرسنگها، هجران از آن یار
یک دم نِشین، مستانه با او گفتگو کن
من، جز غزل گفتن ندانم سِحر ِ دیگر
امشب، به اعجازِ قلم، خواهش از او کن
دستت اگر بالا برفت و جام، پُر شد
امشب، برایم بهترین را آرزو کن
#سحر_زمردی