#مناسبتهای_شیعی_روضه
دیشب برای دفتر من هم و غم شدی
بی حرف پیش مطلع حرف قلم شدی
باور نکرد ، نیست سرانجام در زمین
مهمان رسمی شب شعر خودم شدی
تو از زمان ادم و حوا، وَ قبل از آن
بر روی دست های مشیت علم شدی
بی مرحمت که روز شما شب نمیشود
اصلا تو افریده برای کرم شدی
هشتاد سال و خرده ای انگار می شود
از جمع اهل بیت حرم دار کم شدی
با اتفاق هشتم شؤال آن زمان
تنها گریز روضه من در حرم شدی
ماندم چرا زمین و زمان زیر ورونشد
آن موقعی که وارد بازی سم شدی
آن بار هفتمی که لبت رنگ سبز شد
آن بار هفتمی چه قَدَر پر ورم شدی
وقتی که شعله چادر مادر گرفته بود
زخمی دست هیزم و چوب ستم شدی
حالابماند اینکه چه شد بین کوچه ها
حالا بماند اینکه برای چه خم شدی
«عارف» نگو دگر،نکند فکر می کنی!
مثل مؤید وشفق ومحتشم شدی
شاعر:علی زمانیان(عارف)
مناسبتهای شیعی
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
باز کن بر روی من آغوش جان را ای بقیع
تا ببینم دوست داری میهمان را ای بقیع
خاکی اما برتر از افلاک داری جایگاه
در تو میبینم شکوهِ آسمان را ای بقیع
پنج خورشیدِ جهانافروز در دامان تست
کردهای رشک فلک این خاکدان را ای بقیع
میرسیم از گرد ره با کوله بار اشک و آه
بار ده این کاروانِ خسته جان را ای بقیع
جز تو غمهای علی را هیچ کس باور نکرد
میکشی بر دوش خود باری گران را ای بقیع
باز گو با ما، مزار کعبهی دلها کجاست
در کجا کردی نهان آن بینشان را ای بقیع
قطرهای، اما در آغوش تو دریا خفته است
کردهای پنهان تو موجی بیکران را ای بقیع
چشم تو خون گرید و پروانه میداند کجاست
چشمه ی جوشان این اشکِ روان را ای بقیع
شاعر:محمد علی مجاهدی
مناسبتهای شیعی
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
با آمدنت اگر قیامت برپاست
تیغ تو بلای جان وهابی هاست
در مقدمت ای منتقم آل الله
این گنبدِ ریخته، به پا خواهد خاست
شاعر: یوسف رحیمی
مناسبتهای شیعی
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
تو خواب دیدم خاک بقیع یه گنبد طلا روشه
توی حرم آینه کاری با یه ضریح شش گوشه
تو خواب دیدم کبوترا به روی گنبد میپرن
گلدسته های با صفا از زائرا دل میبرن
رو سر درا اذن دخول ایوونای طلا کاری
صفه برای خادمی غوغاست برای کفشداری
دخیل میبندن رو ضریح زائرای شکسته دل
حاجتاشونو میگرین مسافرای خسته دل
از هر طرف نگا کنی گنبد خضرا معلومه
دوره مستی اومده دوره نیستی تمومه
تو حرم ام البنین به پا شده سقاخونه
روضه ی سقا میخونن روضه خونش آقا مونه
تو خواب دیدم که تربت مادرمون پیدا شده
زمون انتقام از قاتلای زهرا شده
شاعر:رصا محمدی
مناسبتهای شیعی
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
یک عمر در حوالی غربت مقیم بود
آن سیدی که سفره ی دستش کریم بود
خورشید بود و ماه از او نور میگرفت
تا بود ، آسمان و زمین را رحیم بود
سر می کشید خانه به خانه محله را
این کارهای هر سحر این نسیم بود
آتش زبانه می کشد از دشت سبز او
چون گلفروش کوچه ی طور کلیم بود
این چند روزه سایه ی یثرب بلند شد
چون حال آفتاب مدینه وخیم بود
حقش نبود تیر به تابوت او زدن
این کعبه در عبادت مردم سهیم بود
بی سابقه است حادثه اما جدید نیست
این خانواده غربتشان از قدیم بود
.آقا ببخش قصد جسارت نداشتم
پای درازم از برکات گلیم بود
شاعر: رضا جعفری
مناسبتهای شیعی
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
تخریب کرده اند حرم و بارگاهتان
آنها که زنده اند به لطف نگاهتان
بر روی مهربانیتان چشم بسته اند
با خود نگفته اند چه بوده گناهتان
از نسل هیزم آورشان که عجیب نیست
آتش زنند دوباره دل پر زآهتان
روز سقیفه بود اگر بی حرم شدید
یا بین کوچه بود که بستند راهتان
اول زدند مادر و بعدش حسینتان
افتاد بین تیغ و نیزه و شد قتلگاهتان
وقتی رسید یوسف کنعان فاطمه
با او بنا کنیم حرم دلبخواهتان
فعلا نشسته است و زغم آه می کشد
کنج بقیع در شب تار و سیاهتان
شاعر:ابولفضل خدابنده
مناسبتهای شیعی
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
خوش آن نسیم که می آید از کنار بقیع
خوشا هوای روان بخش و مُشکبار بقیع
فرشتگان ز زمین می برند سوی بهشت
برای غالیه ی حوریان غبار بقیع
اگر که طور تجلّی ز صدق می طلبی
بیا به گلشن روحانی دیار بقیع
دریغ و درد که از ظلم دشمنان خدا
خراب شد همه آثار بی شمار بقیع
ایا که غیرت دین داری و ولایت آل
ببار خون، عوض اشک در کنار بقیع
خراب کرد ستم، مشهد چهار امام
کز آن شرف به سما یافت خاکسار بقیع
نخست مرقد سبط نبی امام حسن
بزرگ محور اعزاز و افتخار بقیع
مزار حضرت سجاد، اسوه عبّاد
امین اعظم حق، رکن استوار بقیع
مزار حضرت باقر، عزیز پیغمبر
که بر فزوده به اجلال و اشتهار بقیع
مزار حضرت صادق رییس مذهب و دین
جهان علم و عمل، نور کردگار بقیع
قبور منهدم دیگر از تبار رسول
فزوده است بر اوضاع رنج بار بقیع
زظلم فرقه وهّابیان ناکس دون
بیا ببین که خزان گشته نوبهار بقیع
سعودیان عمیل یهود و صهیونیسم
ز ظلم، هتک نمودند اعتبار بقیع
قبور آل پیمبر، خراب و ویران است
فرشتگان همگان اند سوگوار بقیع
در این مصائب عظمی ولیّ عصر بوَد
شکسته خاطر و محزون و داغدار بقیع
کند ظهور و جهان پر کند ز دانش و داد
زند به ریشه خصم ستم شعار بقیع
قیام باید و مردانگیّ و همّت و عزم
که بر طرف کند این وضع ناگوار بقیع
وگرنه تا نشود قطع دست استعمار
جهان شیعه بود زار و دل فکار بقیع
حرامیان به حرم تا که حاکم اند روا ست
که مسلمین همه باشند شرمسار بقیع
سلام بی حد و بسیار بر پیمبر و آل
درود وافر و بی انتها نثار بقیع
ز یاد مرقد ویران اولیای خدا
همیشه «لطفی صافی» است بی قرار بقیع
شاعر:آیت الله صافی گلپایگانی
مناسبتهای شیعی
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
خواب دیدم قبرتان آخر طلایی می شود
بُغض مانده در گلو عُقده گشایی می شود
دور قبر پاکتان با دست عُشّاق حسن
خشت روی خشت بر پا یک بنایی می شود
گنبد و گلدسته و ایوان زیبای بقیع
عاقبت یک صبح زیبا رونمایی می شود
این دل پُر درد من با یاد ارباب کریم
در میان صحن مشغول گدایی می شود
با نوای گرم مدّاحان پاک اهل بیت
بی محابا از عدو نغمه سرایی می شود
با سلامی رو به سوی مرقد پاک حسین
در بقیعِ عشق، دلها کربلایی می شود
با توسل بر غریب نینوا در صحنتان
از تمام زائران مشکل گشایی می شود
شاعر:اصغر چرمی
مناسبتهای شیعی
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
غصه نخور کبوتر ، دوباره پر می گیری
ایشالا از فاطمه ، اذن سفر می گیری
پر می زنی با گریه ، برای این گداها
از حرم خاکیه ، زهرا خبر می گیری
غصه نخور کبوتر ، تمومی داره دوری
هر طوری باشه باید ، بریم بقیع یه جوری
بریم با بال خاکی ، زائر مجتبا شیم
آخه حسن غریبه ، آخه تا کی صبوری؟
زخم دل مجتبی ، توی کوچه نمک خورد
نگو نگو که مادر ، بین کوچه کتک خورد
میون درب و دیوار ، گذاشتنش نامردا
یه بار شیشه داشتش ، سالم نموند ترک خورد
غم دلمو شکسته ، خون روی در نشسته
سینه ی یک پرستو ، با میخ در شکسته
اشکای دونه دونش ، میریزه روی گونش
میگه علی علی علی جان ، با نفسای خسته
سروده جعفر ابوالفتحی
مناسبتهای شیعی
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
جلوه جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
گر حصار کعبه را جبریل دربانی کند
صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع
گر چه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع
گرچه محصولش بظاهر یک نیستان ناله است
یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع
گرچه میتابد بر او خورشید سوزان حجاز
از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع
میتوان گفت ازگلاب گریه اهل نظر
بی نهایت چشمه اشک روان دارد بقیع
بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را
قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع
تا سروکارش بود با عترت پاک رسول
کی عنایتبا کم و کیف جهان دارد بقیع
این مبارک بقعه را حاجتبنور ماه نیست
در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع
اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال
هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع
چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه
پاس حفظ این امانت را بجان دارد بقیع
فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین
اینهمه همسایه عرش آستان دارد بقیع
در پناه مجتبی در ظل زین العابدین
ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع
باقر علم نبی و صادق آل رسول
خفتهاند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع
قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز
داغ هجده ساله زهرای جوان دارد بقیع
کس نمیداند چرا یا قرة عین الرسول
منظر فصل غم انگیر خزان دارد بقیع
آخر اینجا قصه گوی رنجبی پایان تست
غصه و غم کاروان در کاروان دارد بقیع
خفته بین منبر و محرابی اما بازهم
از تو ای انسیه حورا نشان دارد بقیع
راز مخفی بودن قبر ترا با ما نگفت
تا بکی مهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟
شب که تنها میشود با خلوت روحانیاش
ای مدینه انتظار میهمان دارد بقیع
شب که تاریک است و در بر روی مردم بستهاست
زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع
کاش باشد قبضه خاکم در آن وادی «شفق»
چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع
شاعر:(شفق)
مناسبتهای شیعی
روضه