(حضرت ابوالفضل ع)
گل ام البنین،بر حسینی معین
جان تو کربلا،شد فدایی دین
ابوفاضل مدد۲
کربلا همره،نور عین بوده ای
تا دم آخرت،با حسین بوده ای
ابوفاضل مدد۲
کربلا ساقی،تشنه کامان شدی
بهر لب تشنگان،دیده گریان شدی
ابوفاضل مدد۲
گوش جانت شنید،ناله ی کودکان
بهر طفلان شده،دیده ات درفشان
ابوفاضل مدد۲
رفتی سوی فرات،تا که آب آوری
بر گلان حسین،با شتاب آوری
ابوفاضل مدد۲
بین ره وای من،دست تو شد جدا
با عمودی ز کین،فرق تو شد دوتا
ابوفاضل مدد۲
تیر زد دشمنت،پاره شد مشک تو
از برای حسین،شد روان اشک تو
ابوفاضل مدد۲
تا زدی تو صدا،اخا ادرک اخا
شد روان سوی تو،شه کرب و بلا
ابوفاضل مدد۲
تا گل فاطمه،در کنارت رسید
پیکرت را بدید،قامت او خمید
ابوفاضل مدد۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
#دوبیتی
یا اباالفضل ای علمدار حسین
باب حاجات تمام عالمین
حاجت ما را برآور از کرم
حقِّ حیدر فاتح بدر و حنین.
▪️
یا اباالفضل ای پناه ما همه
حرمت ام البنین و فاطمه
کن طلب ما را بنوشان از کرم
جرعه ای زآب فرات و علقمه.
#حسین_مقدم
#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ابوفاضل دخیلک یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کروبنا بحق اخیک الحسین و بحق اختک زینب و بحق امّک ام البنین و بحق ابیک امیرالمومنین سلام الله علیهم اجمعین.
🏴 تاسوعای حسینی تسلیت باد
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
#حدیث_روز
#حضرت_امام_على(عليه السلام) :
أفضَلُ الأَدَبِ أن يَقِفَ الإِنسانُ عِندَ حَدِّهِ ولا يَتَعَدّى قَدرَهُ.
برترين ادب، آن است كه انسان در حدّ خود بايستد و از اندازه خويش فراتر نرود.
#غررالحكم، حدیث3241
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
1_5929026739.mp3
25.97M
لیش تاخر عباس ....
مداحی عربی درباره حضرت عباس علیه السلام
🎙ملاباسم
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
گفت آن که دل تیر ندارد برود
یا طاقت شمشیر ندارد برود
فرداست که این بیشه شود لجّۀ خون
هرکس جگر شیر ندارد برود.
#عباس_شاهزیدی
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
در کنار علقمه، سروی ز پا افتاده است؟
یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است؟
در فضای رزمگاه نینوا با شور و آه
نالهی جانسوز «ادرک یا اخا» افتاده است
از نوای جانگداز ساقی لبتشنگان
لرزه بر اندام شاه نینوا افتاده است
شه، سوار اسب شد با سر به میدان روی کرد
تا ببیند جسم عبّاسش کجا افتاده است
ناگهان از صدر زین، افکنْد خود را بر زمین
دید «بسم الله» از قرآن، جدا افتاده است
پارهی قرآن ببوسید و پی اصلش دوید
مصحف ناطق، کجا یا رب! ز پا افتاده است؟
تا کنار نهر علقم، بوی عبّاسش کشید
دید بر خاک سیه، صاحبلوا افتاده است
کرده در دریای خون، ماه بنیهاشم افول
تشنهلب، سقّای دشت کربلا افتاده است
دست خود را بر کمر بگْرفت و آهی برکشید
گفت: پشت من ز هجرانت، دوتا افتاده است
خیز و بر پا کن لوا، آبی رسان اندر حرم
از چه رو بر خاک، این قدّ رسا افتاده است؟
بهر آبی در حرم، طفلان من در انتظار
از عطش بنْگر چه شوری، خیمهها افتاده است!
هر چه شه نالید، عبّاسش ز لب، لب برنداشت
دید مرغ روح او، سوی سما افتاده است
گفت پس جسم برادر را برم در خیمهگه
دید هر عضوی ز اعضایش، سوا افتاده است
شد به سوی خیمه با پای پیاده، رهسپار
در حرم، شه دید افغان و نوا افتاده است
جمله میگفتند: سقّا، ای پدر جان! دیر کرد
بر سر عمّوی ما، بابا! چها افتاده است؟
حال زینب را مگو «علّامه»! از شه، چون شنید
دست عبّاس علمدارش، جدا افتاده است.
#محمد_علامه
#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا