(دفن شهدای کربلا)
بنی اسد بیایید،من پسر حسینم
بر روی خاک صحرا،افتاده نور عینم
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد ببینید،حسین غریب و تنهاست
پیکر غرقه خونش،بر روی خاک صحراست
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
چرا ز من جدایید،بنی اسد بیایید
برای یاری من،یک بوریا بیارید
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد ببینید،حسین کفن ندارد
امام من به غیر از،خونین بدن ندارد
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،خنجر ز کین کشیدند
به موج خون سرش را،از پشت سر بریدند
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،جانم رسیده بر لب
دیدم سر بریده،همراه عمه زینب
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد من این جا،غیر از ستم ندیدم
تنش به روی خاک و،سرش به نیزه دیدم
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد من این جا،غربت نمودم احساس
در علقمه بدیدم،جسم عمویم عباس
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد ببینید،تنها عزیز مولی
برادرم علی را،گردیده اربا اربا
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،به روی دست بابا
پرپر شد از ستم ها،اصغر عزیز زهرا
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد
بنی اسد همین جا،گل های باغ هاشم
پرپر شدند ز کینه،جعفر و عون و قاسم
حسین کفن ندارد
جز پاره تن ندارد.
#رضا_یعقوبیان
#دفن_شهدای_کربلا
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت
یوسفترین شهید خدا پیرهن نداشت
او رفت تا که زنده کند رسم عشق را
از خود گذشته بود، غم ما و من نداشت
آنقدر عاشقانه به معراج رفته بود
آنقدر عاشقانه که سر در بدن نداشت
خورشیدِ شعلهور شده بر روی نیزهها
کنج تنور رفتن و افروختن نداشت
هر کس شنید غربت او را سؤال کرد
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت؟!
#یوسف_رحیمی
#دفن_شهدای_کربلا
(ذکر ورود اهل بیت ع به کوفه)
در کوفه چو وارد شد،با اشک روان زینب
رمزی ز اسیری اش،بنمود عیان زینب
اندر بر اعدایش،در خطبه ی غرایش
با لحن ید اللهی،بگشود زبان زینب
بشنید ز روی نی،قرآن حسینش را
خاموش شد از خطبه،بگذشت ز جان زینب
از دست عدو دیدند،اطفال جفا بسیار
حامی یتیمان بود،با آه و فغان زینب
انبوه ستم ها را،چون کوه تحمل کرد
اما قدش از غم ها،گردید کمان زینب
شد صبر ز صبر او،بی طاقت و سرگردان
الگوی صبوری شد،در دار جهان زینب
یا رب ز مقدم کن،این رقعه قبول از لطف
حق کلماتی که،فرمود بیان زینب.
زمینه:ای تشنه لب عطشان،مظلوم حسینم وای
#حسین_مقدم
#کوفه
(ورود اهل بیت ع به کوفه)
تا وارد کوفه شدند،اهل حریم شاه دین
غم شد فزون تر بر دل،دخت امیرالمؤمنین
زینب که روزی باب او،حاکم به کوفه بوده است
الحال این بانو بود،اسیر دست مشرکین
فرمود زینب اسکتوا،مردم همه ساکت شدند
وان گاه خواند او خطبه ای،با اذن زین العابدین
دشمن به وحشت اوفتاد،از خطبه ی غرای او
سر برادر را چو دید،خاموش شد آن نازنین
رأس حسین ابن علی،بر روی نی اعجاز کرد
تا خواند ایشان آیه ای،از متن قرآن مبین
مقدم از سوز جگر،گوید به حی دادگر
حق حسین تشنه کام،نابود کن اعدای دین.
زمینه:این فاطمه خیر النساست،او را میازار ای زمین
#حسین_مقدم
#کوفه
(ورود اهل بیت ع به کوفه)
دخت حبل المتین،گفت زینب چنین
دید تا روی نی،رأس سلطان دین
ای به عالم امیر،زینبت شد اسیر
تو شدی سرجدا،تشنه لب از جفا
من شدم اسیر،فرقه ی بی حیا
ای به عالم امیر،زینبت شد اسیر
بهر نهضت تو،من پیام آورم
گرچه بی معینم،یا که بی یاورم
ای به عالم امیر،زینبت شد اسیر
پیکر اطهرت،مانده در کربلا
با سرت می روم،من به شام بلا
ای به عالم امیر،زینبت شد اسیر.
زمینه:همه جا کربلاست،همه جا نینواست
#حسین_مقدم
#کوفه
#دودمه
بانوی محمل نشینم قبله گاهم این سر است(یادگار مادر است)
خطبه های آتشینم ذوالفقار حیدر است(یادگار مادر است)
حسین،حسین(زیبا هلال آسمان زینب)
حسین،حسین(قرآن بخوان آرام جان زینب)
وارد کوفه شده جمع اسیران ای خدا(قلب زینب غمسرا)
رأس خونین شهیدان جا گرفت بر نیزه ها(قلب زینب غمسرا)
تا صدای قاری قرآن به نیزه شد بلند(کوفه شد کرب و بلا)
مردم بی دین به استقبال زینب آمدند(کوفه شد کرب و بلا)
بر سر نیزه عجب چهره نمایان می کنی(من به قربان سرت)
محمل بی پرده ام را خوش چراغان می کنی(من به قربان سرت)
زینت دوش نبی آویزه ی دروازه شد(داغ زینب تازه شد)
رأس شه با خواهرش در کوفه هم آوازه شد(داغ زینب تازه شد)
آفتاب سر تو از افق نیزه دمید(یا شهید ابن شهید)
خون تازه ز سر و محمل زینب بچکید(یا شهید ابن شهید)
با ادب باشید هان ای ناقه ها ای سنگ ها(کوفیان بی وفا)
تا بخوانم خطبه ای هم قافیه با سنگ ها(کوفیان بی وفا)
صوت قرآن تو بر نیزه ربوده دل من(ای همه حاصل من)
ای هلالم شده ای قبله گه محفل من(ای همه حاصل من)
#کوفه
(کوفه)
امان ز کوفی ستمگر
داغت زده بر جانم اخگر
دلخسته ام و دل مکدر
حسین من عزیز زهرا۳
حسین ز رگ های بریده
قرآن بخوان ای نور دیده
بنگر قد زینب خمیده
حسین من عزیز زهرا۳
بر زانویم قوت نمانده
دشمن مرا هر جا کشانده
داغت مرا از پا نشانده
حسین من عزیز زهرا۳
خون گلویی که بریده
بر روی نیزه ات چکیده
رنگ سکینه ات پریده
حسین من عزیز زهرا۳
خواهم گل رویت ببویم
خون از رخ ماهت بشویم
راهت برادرجان بپویم
حسین من عزیز زهرا۳
بی تو گل باغ مدینه
پر می زند روحش ز سینه
کن یک تکلم با سکینه
حسین من عزیز زهرا۳
گو در کجا بودی تو دیشب
جانم رسیده بی تو بر لب
خون از غمت شد دل زینب
حسین من عزیز زهرا۳
#رضا_یعقوبیان
#کوفه
(کوفه)
پشت دروازه ی کوفه چه غوغا شده
حضرت ساجدین غریب و تنها شده
کنج ویران شان
شده زندان شان
وای از این غم۲
از ستم وارد کوفه اسیران شدند
وارد کوفه با دیده ی گریان شدند
همه در شور و شین
بهر داغ حسین
وای از این غم۲
کوفیان بر همه زخم زبان می زدند
سنگ کینه به اهل کاروان می زدند
زینب دلغمین
شده محمل نشین
وای از این غم۲
بین شهر کوفه جان همه بر لب است
زین همه ظلم و کینه خون دل زینب است
کوفیان صف زدند
بین شان کف زدند
وای از این غم۲
مردم کوفه از بس که پلید و بدند
بین سرها همه چنگ و نی و دف زدند
زده زخم زبان
در نهان و عیان
وای از این غم۲
بین شهر کوفه بر همه بیداد شد
زین همه مصیبت خون دل سجاد شد
اشک او شد روان
قامتش شد کمان
وای از این غم۲
#رضا_یعقوبیان
#کوفه
(کوفه)
وقت ورود اهل بیت،کوفه شده غوغا
واویلا واویلا
در کوفه از جور و ستم،شد موسم غم ها
واویلا واویلا
بر اهل بیت مصطفی،از کین چه ها کردند
جور و جفا کردند
در کاروان زین ظلم و کین،شد بزم غم برپا
واویلا واویلا
ای کوفیان بی حیا،اگر چه تنهاییم
ما نجل زهراییم
شرمی نمایید از خدا،رها کنید ما را
واویلا واویلا
بهر حسین فاطمه،همه عزاداریم
اشک از بصر باریم
از این همه ظلم و ستم،شد کربلا این جا
واویلا واویلا
کردید به ما جور و جفا،ای بی حیا مردم
اف بر شما مردم
بهر اسیران کوفه شد،بدتر ز عاشورا
واویلا واویلا
این سر که بر نیزه بود،رأس گل زهراست
نور دو عین ماست
این سر ز روی نیزه اش،با ما کند نجوا
واویلا واویلا
#رضا_یعقوبیان
#کوفه
چون پیشچشمشان، سر شه برسِنان گذشت
در حیرتم که بر سر زینب، چسان گذشت
تا بوسدش گلو، نرسیدش به نیزه، دست
آوخ که نیزه نیز بر او سرگران گذشت!
بر ناقۀ برهنه نشاندنْد عترتش
شاهی که یکسواره ز نُه آسمان گذشت
چون دید بانوی اُسرا کز برابرش
سرهای سرورانِ زمین و زمان گذشت
زد فرق خود به چوبۀ محمل چنان کز او
خونشد روان و نالهاش از فرقدان گذشت
چون راه کهکشان شده راه از نظارهگر
فریاد بانوان شه از کهکشان گذشت
بردندشان به بارگه زادۀ زیاد
گفتن نیاورم که چنین و چنان گذشت
بر زانوی پلید، سر شه نهاد و گفت:
سبط رسول بهر خلافت ز جان گذشت
یک قطرهخون بهزانویش از حلق شه چکید
سوراخ کرد جامه و از استخوان گذشت
ناسور شد جراحت و از بوی ناخوشش
خلقی نفور؛ تا به عذاب از جهان گذشت
القصّه؛خواب و خور به اسیران، حرام کرد
با قیدشان، روانه سوی شهر شام کرد.
#سروش_اصفهانی
#کوفه
(ذکر دیر راهب)
عاشقِ حسین گردید،یک راهبِ نَصرانی
با عشقِ حسین بِنمود،روشن دلِ ظُلمانی
از دِیر نظر می کرد،دید آن که در آن وادی
یک عده تبهکارند،با جمعِ اسیرانی
رأسی به سر نی دید،در دست جفاکاران
وادی شده همچون روز،از آن سر نورانی
با دادن زر بستاند،آن سر منور را
تا آن که برد در دیر،ساعتی به مهمانی
با آب و گلاب او را،می شست و سرشک از چشم
می ریخت ز سوز دل،از دیده ی بارانی
الغرض مسلمان شد،گفتا به سر اطهر
می باش تو شاهد بر،این گونه مسلمانی
یا رب به حسین و هم،یاران و محبانش
بر ما و مقدم بخش،روحیه ی ایمانی.
زمینه:ای تشنه لب عطشان،مظلوم حسینم وای
#حسین_مقدم
#دیر_راهب
#نوحه
#فراق_کربلا
#حاج_رضا_یعقوبیان
امشب دوباره این دلم
رفته به کربلا حسین
یاد تو و کرببلا
به شورم و نوا حسین
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا _حسین
صحن تو و سرای تو
بهشت من بود حسین
مهر و ولایَتِ تو در
سرشت من بود حسین
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
تمام آرزوم اینه
بیام تو بین الحرمین
یاد تو و سوز غمت
گریه کنم برات حسین
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
تا که میام تو حرمت
دردام همه دوا میشه
با یک دعای تو حسین
حاجت من روا میشه
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
با این دل خون شده ام
رو تل زینبیه ام
یاد غم زینب تو
گریان از این بلیه ام
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
دوباره یاد اکبرم
به یاد پاره پیکرم
بهر فرج دعا کنم
با اشک دیده ترم
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
یاد گلان پرپرم
یاد علی اصغرم
به یاد گریه رباب
یاد گلو و حنجرم
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
افتاده ام به یاد تو
آن لحظه حساس تو
که دیدی از ستم شده
نقش زمین عباس تو
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
بیاد لحظه ای که گفت
ادرک اَخا برادرت
دیدی فتاده بر زمین
دو دست اوبرابرت
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
بیاد لحظه ای که شمر
به روی سینه ات نشست
این صحنه هایی رو که دید
زینب تو دلش شکست
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
به یاد لحظه ای که شمر
بی حیا خنجر کشید
تو گودی قتلگهت
سر تو از قفا برید
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
به یاد لحظه هایی که
آتش زدندبه خیمه ها
پیکر تو به موج خون
سرت زدند به نیزه ها
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
به آن دمی فاطمه دید
چشم تر خواهر تو
غرق به خون پیکر تو
به روی نیزه سر تو
عزیز مصطفی حسین
غریب کربلا حسین
به اون دمی امام رضا
گفته سخن به شور و شین
در هر مصیبتی کنید
گریه به جد من حسین
امام رضا امام رضا
نگر به اشک چشم من
ای همه هست من رضا
آقا تمام عمر من
گرفتی دست من رضا
امام رضا امام رضا
گرچه بد هستم روسیاه
آمده ام بر تو پناه
به حق مولانا جواد
به سائلت نما نگاه
امام رضا امام رضا
ای که تو هستی یا رضا
چوفاطمه خیر کثیر
امشب به حق مادرت
از کرمت دستم بگیر
امام رضا امام رضا
امام مهربان تویی
رحمت بیکران تویی
تا صف محشر و جزا
هدیه وارمغان تویی
امام رضا امام رضا
درد مرا دوا نما
حاجت من روانما
امشب ز لطف و مرحمت
آقا مرا دعا نما
امام رضا امام رضا.