eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
254 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
735 ویدیو
311 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
(س) صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است عقل بسیط واله و حیران زینب است ایوب صابر است ولیکن درین مقام انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است در قتلگاه، جسم برادر به روی دست بگرفت کای خدای من این جان زینب است قربانی تو است بکن از کرم قبول کاری چنین به عهده ایمان زینب است در خطبه‌اش که‌کوفه از‌آن‌شد سکوت محض گفتی که ممکنات به فرمان زینب است ابن زیاد شوم به دار الإماره اش رسوا ز منطق شرر افشان زینب است با اینکه با عیال برادر به شهر شام در دست اهل ظلم، گریبان زینب است بر هم زن اساس جفاکاری یزید لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است افزون بود ز حوصله خلق عالمی درد و غمی که در دل سوزان زینب است دارد «صغیر» امیدی و از روی اعتقاد چشمش به لطف بی حد و پایان زینب است.
(ع) ﺩﺭ ﺣﺮﻳﻢ ﻛﻌﺒﻪ ﺷﺎﻩ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺩﻭ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ، ﺁﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﻛﻌﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﻗﻠﺐ ﺟﻬﺎﻧﺴﺖ ﻭ ﺯ ﻏﻴﺐ ﺫﺍﺕ ﺧﻮﻳﺶ سرِّ ﻏﻴﺐُ ﺍﻟﻐﻴﺐ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﻣﻤﻜﻨﻲ ﭘﻴﺪﺍ ﺷﺪ ﺍﻣّﺎ ﻭﺍﺟﺐ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﮔﺸﺖ ﺟﺴﻤﻲ ﻇﺎﻫﺮ ﺍﻣّﺎ ﺳﺮِّ ﺟﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﮔﺮﺩ ﻋﺎﻟﻢ ﭼﻨﺪ ﻣﻲ‌ﺟﻮﻳﻲ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﻲ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﻴﻨﺶ ﺍﺭ ﺩﺍﺭﻱ ﺟﻤﺎﻝ ﺑﻲ ﻧﺸﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﺗﺎ ﻛﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺻﻒ ﻭ ﺷﺌﻮﻥ ﺩﺭ ﺷﻬﻮﺩ ﺍﺯ ﻏﻴﺐ ﺁﻥ ﮔﻨﺞ ﻧﻬﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﻃﺎﻟﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻩ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﻴﻜﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻦ ﺧﺒﺮ ﭘﻴﺮ ﻣﻐﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﻋﺸﻘﺒﺎﺯﺍﻥ ﺭﺍ ﺣﺒﻴﺐ ﺑﺎﻭﻓﺎ ﮔﺸﺖ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺩﺭﺩﻣﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﻃﺒﻴﺐ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﺍﺣﻤﺪ ﻣُﺮﺳﻞ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺡ ﺭﻭﺍﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﻬﺮ ﺁﻥ ﺭﻭﺡ ﺭﻭﺍﻥ، ﺭﻭﺡ ﺭﻭﺍﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﺗﺎ ﻛﻪ ﺑﻨﻤﺎﻳﺪ ﺑﻠﺎﻏﺖ ﺭﺍ ﻧَﻬَﺞ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺁﻥ ﺧﺪﺍﻱ ﻧﻄﻖ ﻭ ﺧﻠّﺎﻕ ﺑﻮﺳﺘﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪید ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻧﻤﺶ ﺟﺰ ﺣﻖ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻓﺎﺵ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﻢ ﻛﻪ ﺣﻖ ﻓﺎﺵ ﻭ ﻋﻴﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﺑﺎ ﻭﻟﺎﻳﺶ ﺩﻝ ﺯ ﻫﻮﻝ ﺭﻭﺯ ﻣﺤﺸﺮ ﺍﻳﻤﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻬﻒ ﺍﻟﺎﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﺣﺐّ ﻭ ﺑﻐﻀﺶ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ ﺍﺯ ﻫﺎﻟﻚ ﻭ ﻧﺎﺟﻲ ﺧﺒﺮ ﺑﻬﺮ ﻧﻘﺪ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺧﺎﻟﺺ، ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ ﻛﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻛﻒِ ﻓﻴّﺎﺽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺤﺮ ﻭ ﻛﺎﻥ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﻮﺩ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺑﺤﺮ ﻭ ﻛﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﻳﺪ؟ ﺧﻴﺰﺩ ﺍﺯ ﻫﺮﺟﺎ ﻏﻠﺎﻣﻲ ﺑﻬﺮ ﺩﺭﮔﺎﻫﺶ ﺑﻠﻲ ﻗﻨﺒﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﮓ ﻭ"صغیر" ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﭘﺪید. مرحوم
صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است عقل بسیط واله و حیران زینب است ایوب صابر است ولیکن درین مقام انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است در قتلگاه، جسم برادر به روی دست بگرفت کای خدای من این جان زینب است قربانی تو است بکن از کرم قبول کاری چنین به عهده ی ایمان زینب است در خطبه‌اش که ‌کوفه از ‌آن‌ شد سکوت محض گفتی که ممکنات به فرمان زینب است ابن زیاد شوم به دار الإماره اش رسوا ز منطق شرر افشان زینب است با این که با عیال برادر به شهر شام در دست اهل ظلم، گریبان زینب است برهم زن اساس جفاکاریِ یزید لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است افزون بود ز حوصله خلق عالمی درد و غمی که در دل سوزان زینب است دارد «صغیر» امیدی و از روی اعتقاد چشمش به لطف بی حد و پایان زینب است.
صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است عقل بسیط واله و حیران زینب است ایوب صابر است ولیکن درین مقام انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است در قتلگاه، جسم برادر به روی دست بگرفت کای خدای من این جان زینب است قربانی تو است بکن از کرم قبول کاری چنین به عهده ی ایمان زینب است در خطبه‌اش که ‌کوفه از ‌آن‌ شد سکوت محض گفتی که ممکنات به فرمان زینب است ابن زیاد شوم به دار الإماره اش رسوا ز منطق شرر افشان زینب است با این که با عیال برادر به شهر شام در دست اهل ظلم، گریبان زینب است برهم زن اساس جفاکاریِ یزید لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است افزون بود ز حوصله خلق عالمی درد و غمی که در دل سوزان زینب است دارد «صغیر» امیدی و از روی اعتقاد چشمش به لطف بی حد و پایان زینب است.
عقل بشر از درک تو مات است، حسین نام تو کلید مشکلات است، حسین در شأن تو این بس که رسول اکرم فرمود: سفینة النّجاة است، حسین. ▪️ شیرازه‌ی دفتر حیات است، حسین محبوب قلوب کائنات است، حسین از قصّه‌ی فطرسِ مَلَک شد معلوم کوتاه‌ترین راه نجات است حسین. ▪️ ای زنده‌ی عشق! ای قتیل عبرات! آزاده‌ی کربلا! اسیر کربات! ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی ما غرق گناهیم و تو کشتی نجات. ▪️ محبوب تمام کائنات است حسین مصباح هدی، فُلک نجات است حسین دین نبوی زنده شد از کشتن او احیاگر ذکر صلوات است حسین. ▪️ آیینه‌ی حق‌نمای عشق است حسین در نای زمان، نوای عشق است حسین بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف فرهیخته ناخدای عشق است حسین. ▪️ شاهنشه کلّ کائنات است حسین بر خلق خدا، پُر برکات است حسین در بحر وجود، شیعیان را ز کرم هم لنگر و کشتی نجات است حسین. ▪️ مصباح هدی به کائنات است، حسین فیاض جمیع ممکنات است، حسین کان کرم و بحر عطا و احسان یعنی که سفینه‌ی نجات است حسین. ▪️ شاهی که سفینة النّجاتش خوانند مصباح هدای کائناتش خوانند آلوده به خاک ماتم اوست هنوز آن آب که چشمه‌ی فراتش خوانند. ▪️ خاک قدمش آب حیات است حسین مهریه‌ی مادرش فرات است حسین غرقیم به دریای معاصی امّا شادیم که کشتی نجات است حسین. ▪️ حلّال جمیع مشکلات است حسین شوینده‌ی لوح سیئات است حسین ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟ جایی که سفینة النّجاة است حسین. ▪️ محبوب خدا چشمه‌ی جاری حیات خورشید رسل که بر روانش صلوات، فرمود به امّت که حسین بن علی مصباح هدایت است و کشتیّ نجات. ▪️ از روی حسین تا نقاب افکندند در کشور عشق، انقلاب افکندند تبریک به توفان‌زدگانِ غم و درد کشتی نجات را به آب افکندند. ▪️ من در بر کشتی نجات آمده‌ام در ساحل چشمه‌ی حیات آمده‌ام تا زودتر از زود گناهم بخشند قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام. ▪️ سرچشمه‌ی خیر و برکات است حسین معراج صلات‌ و صلوات است حسین فرمود نبی: نوشته بر ساقه‌ی عرش مصباح هدی، فُلک نجات است حسین. ▪️ سالار جمیع ممکنات است حسین فرمانده دین، اصل حیات است حسین دنیا ز بلیات بود بحر عظیم بر دوست چو کشتی نجات است حسین. ▪️ هر چند که چشمه‌ی حیات است، حسین لب‌تشنه، لب آب فرات است، حسین غم نیست اگر غرق گناهیم همه چون بحر کرم، فُلک نجات است، حسین. ▪️ اسباب نجات کائنات است، حسین فیاض جمیع ممکنات است، حسین چون کشتی چار موجه شد در شط خون با آن که سفینة النّجاة است حسین. ▪️ در وحدت حق، مظهر ذات است، حسین مستجمعِ افرادِ صفات است، حسین یک سرّ شهادتش، از آن دان که به حشر عنوانِ صحیفه‌ی نجات است، حسین.