eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
734 ویدیو
308 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
(س) روایت است که أم الأئمّة النجبا از این جهان فنا رفت سوی دار بقا چو شام گشت سیه، روز در بر حیدر که چون بزرگ کند کودکان بی‌مادر گلان باغ نبی را خود آب‌یاری کرد ز کودکان یتیمش یتیم داری کرد نشسته بود یکی روز والد سبطین به یادش آمد از غربت امام حسین عقیل را طلبید آن زمان امیر عرب بگفت: آنکه مرا هست با تو یک مطلب تو چون خبیر و بصیری، به جمله‌ی اعراب که کیست عالی و دانی و چیستش انساب هر آن قبیله که مرد افکنند و شیر شکار شجاع و با نسب و با حسب عزیز و کبار از آن قبیله فراهم نمای یک دختر که در زمانه شود، کفو حیدر صفدر کز او عطای کند حق مرا جوانانی کنند یاری دین خدای سبحانی به بحر فکر فرو شد عقیل و لحظه‌ای چند برون نمود سر، و گفت: آن سعادتمند تو بانویی که طلب می‌کنی به ایل کلاب بود به چرخ حیا ماه، پشت ابر حجاب عفیفه طیبه، شاها، وراست فاطمه نام به مادر حسنین است، آن مهین همنام چه شیر ماده بود، شیر نر به شیر خدا بدین جلال و صفت، این چنین زنی است سزا به امر شاه روان شد بدان قبیله عقیل به خواستگاری آن أختر جمیل و جلیل بنی‌کلاب همه شاد و خرم و خوشحال نموده حمد خداوند قادر متعال که افتخار بود بهر ما چه زین بهتر کمینه دختر ما کفو ساقی کوثر پس از اجابت آن قوم، آن عزیز ودود ببست عقد و قرین مهر را به ماه نمود به بیت شیر خدا إبن عم و وصی رسول نمود فاطمه با عزت و جلال نزول ولی ز دیدن شهزادگان بی‌مادر نمود موی پریشان و ریخت اشک بصر به گریه گفت: که ای برگزیدگان خدا اگر قبول کنیدم، منم کنیز شما شنیده‌ام که یکی روز گفت: با حیدر مراست خواهشی ای مقدای جن و بشر که زین به بعد مرا فاطمه صدا مکنید قرین غصه، عزیزان مصطفی مکنید هر آن دمی که مرا فاطمه کنید صدا کنند یاد یتیمان، ز حضرت زهرا که در کجاست جوان مرده دخت پیغمبر چه شد که کرد فراموش مان دگر مادر چه شد دگر نکند یاد از عزیزانش کجا شد آن همه لطف و عطا و احسانش رضا نیم که عزیزان مصطفی و بتول شوند خاطرشان لحظه‌ای حزین و ملول از این کلام چنان شاه را مشوش کرد که بعد از آن دگر امّ‌البنین خطابش کرد خدای داد به امّ‌البنین چهار پسر شجاع و شیر دل و جنگی و غضنفر فر به قد چو شاخه‌ی طوبی به جلوه همچون ماه به نام جعفر و عباس و عون و عبدالله بدی زنان عرب را همیشه ورد زبان که دارد ام بنین در زمانه چهار جوان به زیر سایه‌ی این چهار شاخه‌ی شمشاد خوشا به حالش باشد همیشه خرم و شاد چو هست رسم فلک این چنین که در عالم دلی به جای نماند که باشدی خرم گلان سرخ ورا کوفیان بداختر ز تیغ و نیزه نمودند از جفا پرپر دو دست حضرت عباس او جدا کردند سر منور او را به نیزه‌ها کردند از این قضیه چو گردید باخبر به تعب ز دیده اشک فشان گفت با زنان عرب مراست خواهشی امّ‌البنین مخوانیدم بدین سمت دگر ای دوستان مدانیدم چرا که ام بنین مادر جوانان است از این قضیه مرا هر دو دیده گریان است زمانی ام بنین بوده‌ام که چهار پسر چو چار ماه مرا بود از وفا در بر کنون چو نیست جوانی مرا در این عالم سزای نیست که امّ‌البنین بخوانیدم ز ظلم کوفی و شامی به دشت کرببلا دو دست از تن عباس من شده است جدا گرفت این دل من از جفای قوم خسان که بند مشک به دندان گرفت از احسان دگر مگوی تو «علامه» حال مضطر او عمود آهن آخر چه کرد بر سر او.
بی بی (س) شیعه زاروحزین گشته ماتم نشین درمدینه بپاست سوگ ام البنین آه وواویلتا۴بار روزوشب گریه کرد ازغم کربلا بقیع ازگریه اش شدماتمسرا آه وویلتا زدزدل ناله ها بسکه بیتاب شد همچوشمع سحر سوخت وآب شد آه ووایلتا زآنکه غم روی غم دردل اندوخته دلش آتش گرفت جگرش سوخته آه ووایلتا چهارمنقوش قبر دربقیع میکشید اشک غم میفشاند برحسین شهید آه ووایلتا گفته دیگرکه من بی پسرگشته ام ازغم داغشان خون جگرگشته ام آه ووایلتا کس نخواندمرا دیگرام البنین پسرانم همه کشته گشته زکین آه ووایلتا داغ جانسوزشان کرده سیرم زجان قامت ازغم کمان میروم زین جهان آه ووایلتا...
عزای حضرت سلام الله علیها ( سیدتی فاطمه حضرت ام البنین ) کنج بقیع دلغمین نشسته روی زمین مرثیه خوانی کند بهر "قطیع الیمین" سیدتی فاطمه....... جام و سبو گریه کرد لاله بر او گریه کرد ز گریه ی مادری چشم عدو گریه کرد سیدتی فاطمه...... نمی شود باورش چه آمده بر سرش دست علمدار عشق جدا شد از پیکرش سیدتی فاطمه..... دو چشم او شد زغم چشمه ی اشک و الم یکی به یاد حسین یکی به یاد حرم سیدتی فاطمه...... گریه کند بی حساب مادر سقای آب خجل شد از تشنگان خجل بود از رباب سیدتی فاطمه...... بر غم آن پاره تن سر جدا از بدن به جای زهرا کند گریه بر آن بی کفن سیدتی فاطمه...
نوحه بی بی (س) سبک همه جاکربلا شیعه زاروحزین گشته ماتم نشین درمدینه بپاست سوگ ام البنین آه وواویلتا۴بار روزوشب گریه کرد ازغم کربلا بقیع ازگریه اش شدماتمسرا آه وویلتا زدزدل ناله ها بسکه بیتاب شد همچوشمع سحر سوخت وآب شد آه ووایلتا زآنکه غم روی غم دردل اندوخته دلش آتش گرفت جگرش سوخته آه ووایلتا چهارمنقوش قبر دربقیع میکشید اشک غم میفشاند برحسین شهید آه ووایلتا گفته دیگرکه من بی پسرگشته ام ازغم داغشان خون جگرگشته ام آه ووایلتا کس نخواندمرا دیگرام البنین پسرانم همه کشته گشته زکین آه ووایلتا داغ جانسوزشان کرده سیرم زجان قامت ازغم کمان میروم زین جهان آه ووایلتا...
(س) ای مادر چار آفتاب ادرکنی زهرای سرای بوتراب ادرکنی ما دست به دامان توایم ای بانو یا فاطمه بنی کلاب ادرکنی. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
(س) من آفتاب عصمت و تقوا و دینم من افتتخار موُمنات و موُمنینم من قوت قلب امامُ المتقینم همنام زهرا گوهر بحر یقینم در سنگر عشق ومحبت بی قرینم من همسر مولا امیرالمومنینم ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● گل بوسه گيرد از قدومم آسمانها خورشیدو ماه و آدم وموسی وعیسی خم در حضورم هاجر و آسیه حوا باغ جنان مشتاق دیدارم سرا پا من روح تقوا هستم و عشق آفرینم من همسر مولا امیرالمومنینم ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● محو جمالم یثرب و بطحاست آری شهر مدینه از رخم سیناست آری صدق و صفا از چهره ام پیداست آری راضی زخانه داری ام ز هراست آ ری در هر زمان بی مثل وهمتا و قرینم من همسر مولا امیرالمؤمنینم ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● دامان من مهد گلان یاس باشد عبدالله جعفر دو فخر ناس باشد عثمان فروزان تر ز هر نبراس(1) باشد سقای اردوی حسین عباس باشد بر خاتم عشق و محبتها نگینم من همسر مولا امیرالمؤمنینم ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● داغم دل اهل تولی را شکسته در باغ جنت قد طوبی را شکسته پشت علی و قلب زهرا را شکسته سد سکوت عرش اعلا را شکسته امشب کنار مرتضی حبل المتینم من همسر مولا امیرالمؤمنینیم ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●● باشد مزارم ماُمن دلهای عاشق محو فداکاری من سیمای عاشق گل بوسه بر خاکم زند لبهای عاشق باشد به دستم دیده ی فردای عاشق شیدا پناهت من به روز واپسینم من همسر مولا امیرالمومنینیم. (1)مصباح،دلیر،بی باک
(س) این زن که چهار گل به دامن دارد دل از غمش احساس شکستن دارد عباس اگر ماه بنی هاشم شد نور از رخ تابان همین زن دارد. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
🕯ای مادر چـار آفتاب ادرڪـنـے ✨زهرای سرای بوتراب ادرڪـنـے 🕯ما دست به دامان توئیم ای بانـو ✨یا فاطمۂ بنـے ڪلاب ادرڪـنـے. (س) https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
مصیبت و زبانحال (س) فلک میسوزد از اندوه سوزانی که من دارم زمین میلرزد از حال پریشانی که من دارم دو چششم ژاله می ریزد چنان الماس بر پایم چنین اشکی ندارد هیچ چشمانی که من دارم برای گریه کردن داغ بسیار است و میدانم چنین داغی ندارد هیچ انسانی که من دارم چنان میگریم از ماتم که خاک کربلا با من شرار غم برانگیزد به حرمانی که من دارم ز داغ و مرگ عباسم به سینه میهمان دارم عدو همراه من گرید به مهمانی که من دارم حسینم را به گودال و به زیر تیغ ها کشتند که دل شد شعله ور از آه سوزانی که من دارم فدا کردم به پای تو ز دامانم چهار اختر به امیدی که برگردی به بستانی که من دارم ولی افسوس این دارم حسینم غرقه در خون شد که بعدش خانه ام شد بیت الاحزانی که من دارم. سرو شکسته
عن َ(علیها السلام): «أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین، …أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین». حضرت ام البنین (علیها السلام): «از ابا عبدالله الحسین (ع) به من خبر بده! …فرزندانم و تمام کسانی که زیر آسمان کبودند، همه به فدای ابا عبدالله الحسین (ع) باد!» (منتهی المقال، ج 2، ص 70 تذکره الشهداء، ص 443)