eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
254 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
579 ویدیو
296 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
(س) ای نور در شب تار، یا حضرت خدیجه مهر سپهر دوار، یا حضرت خدیجه بر تو سلام جبریل، بر تو سلام احمد بر تو سلام دادار، یا حضرت خدیجه ای بانوی بهشتی، از دامن زلالت کوثر شده پدیدار، یا حضرت خدیجه در مادران امت ، آن گوهری که خاتم یاد تو بود بسیار، یا حضرت خدیجه مکه گواه باشد، در یتیم او را تنها تویی خریدار، یا حضرت خدیجه غار حرا چهل شب، طعم محبتت را بر لب نمود اظهار ، یا حضرت خدیجه پیراهن گل سرخ، جای کفن به تن کن ای روح سبز گلزار، یا حضرت خدیجه سالی که رخت بستی،کعبه شده سیه پوش مکه شده عزادار ، یا حضرت خدیجه نوحه سرا علی و، افلاک سینه زن شد چشم نبی است خونبار، یا حضرت خدیجه جای تو بود خالی، شد دختر تو مادر در بین درب و دیوار، یا حضرت خدیجه جای تو بود خالی، که فضه را صدا زد خون ریخت چشم مسمار،یا حضرت خدیجه. مومنی نژاد
زبانحال حضرت زهرا (س) در بالین حضرت خدیجه (س) مادر مرو که فاطمه ات زار و مضطر است هجر تو قاتل من غمدیده دختر است غصه مخور به حال پدر چونکه بعد تو زهرای کوچک توبرایش چو مادر است . در سرزمین شعب ابی طالب از محن اکنون ز اوج داغ و عزای تو محشر است . گویا که سال حزن برای پدر بود این سال غم که با غم دنیا برابر است . بار سفر تو بستی و رفتی ولی بدان کوتاه عمر دختر مثل کوثر است . وای از دمی که فاطمه ات را تو از بهشت بینی میان شعله و در پشت یک در است . جرم تو هست یاری پیغمبر خدا جرم من حزین به خدا عشق حیدر است . آنکه فکنده لرزه به جانم نظاره بر چندین کفن بود که به دست پیمبر است بعد از شمارش کفن این روضه ام شده یک کودک بدون کفن داغ مادر است. (س)
مدح حضرت خدیجه (س) اى همسر باوفاى احمد اى همنفس دعاى احمد اى جان به ره حبيب داده اى عاشق و مبتلاى احمد اى زينت خانه پيمبر ممنون ز تو شد خداى احمد از جان و مقام و مال رَستى مردانه شدى فداى احمد اسلام ز تو گرفته رونق از توست رَسا، صداى احمد سيلى نه! ولى تو سنگ خوردى اى سينه سپر براى احمد سر منشأ كوثرى خديجه ليلاى پيمبرى خديجه.
(س) ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان چون گوهر درسینه ی دریا پنهان چون فاطمه ات غریب هستی امّا قبر تو عیان و قبر زهرا(س) پنهان. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
(س) مُحمّد  را نكو همسر خدیجه عزیز قلب پیغمبر خدیجه‏ یقین باشد، پس از زهرا و زینب بود از هر زنى برتر، خدیجه‏ پناه امتى بود و نبى  را به روز بى كسى، یاور، خدیجه‏ گهى غمخوار، او هنگام سختى صفا بخش دل شوهر، خدیجه‏ گهى با خنده‏ى نوش آفرینش سرور قلب آن سرور، خدیجه‏ میان دلبران، همتاى او كیست؟ دل «لولاك» را دلبر، خدیجه‏ زنى چون حوریان، مجذوب شوهر همه آسایش همسر، خدیجه‏ وجود «رحمة للعالمین» را پرستار و نوازشگر، خدیجه‏ گرفته با ادب، چون هاله‏ى نور چراغ وحى را در بر، خدیجه‏ به طوفان بلا، چون كوه، محكم‏ به كشتى امان، لنگر خدیجه‏ مبارز محرمى، همراز و نستوه‏ شكوه غم، ز پا تا سر، خدیجه‏ توان بخش صفوف مؤمنان بود به تنهایى چو یك لشكر، خدیجه‏ چو مى‏شد سنگباران خانه‏ى او به پیش مصطفى  سنگر، خدیجه‏ به شام تار خورشید نبوّت‏ بود مهتاب روشنگر، خدیجه‏ وفا و عشق و عفّت، زینت اوست ندارد غیر ازین زیور، خدیجه‏ چه خوش «اللَّه اكبر» گفت و بگذشت‏ ز جان و مال و سیم و زر، خدیجه‏ همین وارستگى، شایسته‏ى اوست‏ چو زهرا  را بود مادر، خدیجه‏ كشد بار عطاى آسمانى‏ چو باشد مادر كوثر، خدیجه‏ چه كوثر، آن كه یكتا همچو طاهاست‏ صدف شد بر چنین گوهر، خدیجه‏ ز نامش مادران برخود ببالند كه دارد یك چنین دختر، خدیجه‏ چه خوش باشد غلام خود بخواند «حسان» را در صف محشر، خدیجه‏.
مدح حضرت ام المؤمنین خدیجه کبری سلام الله علیها به زبان‌بریده کجا رسد صفتی به مدح و ثنای او که خداش هرچه طلب کند به کمال داده برای او ز زبان خاتم مرسلین همه وقت کرده دعای او صلوات آدم و خاتم آمده‌ است جمله صلای او چه زنی‌ست او که به مدحتش فلک آفریده خدای او شده‌است جاذب لطف حق ، چو به مهر ذرّه‌ی لاحقه نرسد به جلوه‌ی نوری‌اش رشحات ظلمت زاهقه چه کلیمه‌ای‌ که دهد بیان ز عدم در انفس ناطقه چه زجاجه‌ای‌ست که از خودش بدمد لوامع مُشرقه ملکوت و ملک خدای را به عیان رسانده ضیای او چه غمش هر آنکه شفیعه‌اش بشود به محشر داهشه به مقام خلد برینی‌اش نه منازعه نه مناقشه نگرفته‌اند مقام او به معاجله به مهامشه به خدا که زَهره‌ی قرب او نه به حفصه هست و نه عایشه که نشیند از ره غدر و کین به دل رسول به جای او سخن از کسی شده در میان که نبی‌ست گرم ستودنش مَلِک‌ست قاری فضل او، مَلَک‌ست محو سرودنش عدم‌ست زاده‌ی بود او و وجود طفل نبودنش ‌که شده‌ست بسته به نور حق همه صبح دیده گشودنش حسن‌ست شمس مضیّ او و حسین بدر دجای او به خدا که دار و ندار او بدهد نشان ز عدالتش احدی نبوده ز مکّیان به نجابتش به اصالتش احدی نجسته مشابهش احدی ندیده جلالتش چو گشود خاتم مرسلین دو لب از برای رسالتش چه زنی به غیر خدیجه گفت بلی به دین و ندای او چه زنی‌ست مادر فاطمه، چه زنی‌ست همسر مصطفی که به همرهی، که به همسری، شده نیم دیگر مصطفی نه به مال بلکه به جان خود شده یار و یاور مصطفی که مناقبش شده بازگو ز لب پیمبر مصطفی متراکم آمده خیرها به چهارگوش سرای او به گره‌گشایی لطف او نه مقیَّدی نه مقیِّدی شده لحظه‌لحظه‌ی بودنش جلوات عزّ مُمَجِّدی نرود مواصف جود او به خفا ز جور معتمدی چو نباشد آیه‌ی سلم او چه مطهَّری چه موحِّدی؟ مگر اینکه خلق دعا کند به طراز قبله‌نمای او چو نماز او بشود حکم نبود مصلّی دیگری به خدا نگویم الی الابد سخن از تولّی دیگری که دهد موالی همسرش به نبی تسلّی دیگری چو صفات و ذات جلال حق بدهد تجلّی دیگری شده مهر و ماه نشانه‌ای ز فروغ جود و سخای او به ازل چو آینه‌ی «ألَستُ بِرَبّکم» شده صیقلی به مطاوعت ز مقام او چو رسول گفته‌ام از بلی چو گشود احمد مصطفی در سرّ مصحف منجلی به خدا که غیر خدیجه‌اش به خدا قسم به جز از علی نشده‌ست مطلع آدمی ز رموز غار حرای او صفت کمال خدیجه را چه به شعر ناقص همچو من که چهارده دم کبریا به مدیحه‌اش شده در سخن ظُهِرَت یَنابِعُهَا العُلاةِ مِنَ الخَفاءِ إلَی العَلَن به کدام زن به جز از خدیجه رسول حضرت ذوالمنن همه ساله کرده ز تعزیت به برش لباس عزای او؟ (عليها السلام)
علیهاالسلام ای که جا در دل و در جان پیمبر داری! رتبه از مریم قدّیس فراتر داری چشم خورشیدِ رسالت به تو روشن که چه‌قدر جلوه در آینه چون ماه منّور داری سر‌ سپردی به غبار قدم پیغمبر که خبر داشت، که آن روز، چه در سر‌ داری؟ چشم پوشیده‌ای از هستی خود در این راه بس که ایمان به امین بودن رهبر داری تا مگر مکتب توحید شود عالم‌گیر عهد کردی که دل از مال جهان برداری اولین بانوی پیوسته به اسلام تویی که به آیین خدا این همه باور داری شاهد همت تو «شِعبِ ابی‌طالب» بود که عجب دست و دلی عاطفه‌پرور داری همۀ سعی تو این بود که در طول زمان بارِ اندوه و غم از دوش نبی برداری گر که تنها بگذارند تو را مردم شهر اُنس با آسیه و مریم و هاجر داری می‌رسد وحی الهی به مبارک بادت ای که در دامن خود «سورۀ کوثر» داری ای خدیجه! به خدا هدیۀ زیبای خداست این سعادت که تو «صدیقۀ اطهر» داری آری از موهبتِ همسری یاسین است این که در گلشن خود یاس معطر داری در جهان هیچ زنی منزلت، این قدر نداشت که تو از برکت زهرای مطّهر داری ای که ذُریّۀ زهرا همه فرزند تواند یازده آینۀ نور برابر داری شب معراج برای تو سلام آوردند بال بگشای که تا اوج خدا پر داری..
علیهاالسلام 🔹مادرِ هستی🔹 ای بر تو سلام آمده از داور هستی بگذشته در آیین نبی از سر هستی دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی زیبد که بخوانند تو را مادر هستی الحق که خدا، هستی خود را به تو داده ام الّنجبا، فاطمه، زهرا به تو داده اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته دین در کنف عزّت تو سایه گرفته توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته اخلاص ز حُسن عملت پایه گرفته همّت سر تسلیم به دیوار تو سوده پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده تو در دل سختی به پیمبر گرویدی هر بار بلا را به سر دوش کشیدی بر یاری اسلام به هر سوی دویدی بس زخم زبان‌ها که ز کفّار شنیدی ای قامت مردان جهان خم به سجودت ای تکیه‌گه ختم رسل نخل وجودت ای مکّه ز خاک قدمت خلد مخلّد ای عصمت معبود و امید دل احمد اسلام به پا خواست و گردید مؤید از ثروت تو، تیغ علی، خُلق محمّد تا حشر خلایق که خدا را بپرستند مرهون فداکاری و ایثار تو هستند... تنها نشدی همسر و دلدار محمّد در سخت‌ترین روز شدی یار محمّد در شدت غم گشتی غمخوار محمّد پیوسته دلت بود گرفتار محمّد در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ آن‌روز که افتاد خزان در چمن تو پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو تا بوی گل احمدی آید ز تن تو شد جامۀ پیغمبر اکرم کفن تو با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد بی‌مادری فاطمه، تنهایی احمد... برخیز که بر ختم رسل فخر زمانه خانه شده غمخانه‌ات ای بانوی خانه بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟ بی‌تو شده از هر مژه‌اش سیل روانه بی روی تو گردون به نظر تیره چو دود است برخیز که بی‌مادری فاطمه زود است...
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹محرم رسالت🔹 ای رسول خدای را همدم! در حریم رسالتش مَحرم اولین زن تویی که قامت بست در نماز پیمبر خاتم شوهرت کیست؟ بهتر از عیسی دخترت کیست؟ برتر از مریم دامنت جای زهرة الزّهرا که بود نور نیّر اعظم... بُد ز تیغ علی و ثروت تو که شد این گونه کاخ دین، محکم یار احمد شدی که تا نشود یک سر موی، از سر او کم زخم پاهای سنگ خوردۀ او یافت از دست لطف تو، مرهم عاشق بردباری‌ات همه جا شاهد جان‌فشانی‌ات همه دم سر بلند از شهامت تو صفا اشک ریز از مصائبت زمزم به علی و محمّد و زهرا اشفعی یا خدیجةالکبری... ای خریدار جان پیغمبر همسر مهربان پیغمبر احترامی نداشت چون تو کسی در میان زنان پیغمبر در حیات و ممات تو نفتاد نام تو از زبان پیغمبر... ای چراغ همیشۀ تاریخ! در صف دودمان پیغمبر به وجود تو افتخار کند همه جا خاندان پیغمبر هستی خویش را فدا کردی در ره آرمان پیغمبر سر زد از مشرق گریبانت کوثر جاودان پیغمبر تا نهم بار دیگر، ای مادر! جبهه بر آستان پیغمبر به علی و محمّد و زهرا اشفعی یا خدیجةالکبری.
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹محرم رسالت🔹 ای رسول خدای را همدم! در حریم رسالتش مَحرم اولین زن تویی که قامت بست در نماز پیمبر خاتم شوهرت کیست؟ بهتر از عیسی دخترت کیست؟ برتر از مریم دامنت جای زهرة الزّهرا که بود نور نیّر اعظم... بُد ز تیغ علی و ثروت تو که شد این گونه کاخ دین، محکم یار احمد شدی که تا نشود یک سر موی، از سر او کم زخم پاهای سنگ خوردۀ او یافت از دست لطف تو، مرهم عاشق بردباری‌ات همه جا شاهد جان‌فشانی‌ات همه دم سر بلند از شهامت تو صفا اشک ریز از مصائبت زمزم به علی و محمّد و زهرا اشفعی یا خدیجةالکبری... ای خریدار جان پیغمبر همسر مهربان پیغمبر احترامی نداشت چون تو کسی در میان زنان پیغمبر در حیات و ممات تو نفتاد نام تو از زبان پیغمبر... ای چراغ همیشۀ تاریخ! در صف دودمان پیغمبر به وجود تو افتخار کند همه جا خاندان پیغمبر هستی خویش را فدا کردی در ره آرمان پیغمبر سر زد از مشرق گریبانت کوثر جاودان پیغمبر تا نهم بار دیگر، ای مادر! جبهه بر آستان پیغمبر به علی و محمّد و زهرا اشفعی یا خدیجةالکبری.
(علیهاالسلام) ای که جا در دل و در جان پیمبر داری! رتبه از مریم قدّیس فراتر داری چشم خورشیدِ رسالت به تو روشن که چه‌قدر جلوه در آینه چون ماه منّور داری سر‌ سپردی به غبار قدم پیغمبر که خبر داشت، که آن روز، چه در سر‌ داری؟ چشم پوشیده‌ای از هستی خود در این راه بس که ایمان به امین بودن رهبر داری تا مگر مکتب توحید شود عالم‌گیر عهد کردی که دل از مال جهان برداری اولین بانوی پیوسته به اسلام تویی که به آیین خدا این همه باور داری شاهد همت تو «شِعبِ ابی‌طالب» بود که عجب دست و دلی عاطفه‌پرور داری همۀ سعی تو این بود که در طول زمان بارِ اندوه و غم از دوش نبی برداری گر که تنها بگذارند تو را مردم شهر اُنس با آسیه و مریم و هاجر داری می‌رسد وحی الهی به مبارک بادت ای که در دامن خود «سورۀ کوثر» داری ای خدیجه! به خدا هدیۀ زیبای خداست این سعادت که تو «صدیقۀ اطهر» داری آری از موهبتِ همسری یاسین است این که در گلشن خود یاس معطر داری در جهان هیچ زنی منزلت، این قدر نداشت که تو از برکت زهرای مطّهر داری ای که ذُریّۀ زهرا همه فرزند تواند یازده آینۀ نور برابر داری شب معراج برای تو سلام آوردند بال بگشای که تا اوج خدا پر داری..
(علیهاالسلام) فرازی از یک ای رسول خدای را همدم! در حریم رسالتش مَحرم اولین زن تویی که قامت بست در نماز پیمبر خاتم شوهرت کیست؟ بهتر از عیسی دخترت کیست؟ برتر از مریم دامنت جای زهرة الزّهرا که بود نور نیّر اعظم... بُد ز تیغ علی و ثروت تو که شد این گونه کاخ دین، محکم یار احمد شدی که تا نشود یک سر موی، از سر او کم زخم پاهای سنگ خوردۀ او یافت از دست لطف تو، مرهم عاشق بردباری‌ات همه جا شاهد جان‌فشانی‌ات همه دم سر بلند از شهامت تو صفا اشک ریز از مصائبت زمزم به علی و محمّد و زهرا اشفعی یا خدیجةالکبری... :: ای خریدار جان پیغمبر همسر مهربان پیغمبر احترامی نداشت چون تو کسی در میان زنان پیغمبر در حیات و ممات تو نفتاد نام تو از زبان پیغمبر... ای چراغ همیشۀ تاریخ! در صف دودمان پیغمبر به وجود تو افتخار کند همه جا خاندان پیغمبر هستی خویش را فدا کردی در ره آرمان پیغمبر سر زد از مشرق گریبانت کوثر جاودان پیغمبر تا نهم بار دیگر، ای مادر! جبهه بر آستان پیغمبر به علی و محمّد و زهرا اشفعی یا خدیجةالکبری.