eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
735 ویدیو
308 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
(حضرت خدیجه س) سوزد دل تمام عالم مکه شده لبریز ماتم ختم رسل نشسته در غم یا مصطفی آجرک الله۳ خدیجه رفت از دار دنیا خونین جگر گردیده طاها سوزد دل حیدر و زهرا یا مصطفی آجرک الله۳ همسر او شخص پیمبر داماد او گردیده حیدر دختر او زهرای اطهر یا مصطفی آجرک الله۳ از لطف خاص حی داور با ثروتش همراه حیدر بنموده یاری پیمبر یا مصطفی آجرک الله۳ نامردم از نبی گسستند آزرده دل بنموده خستند دندان پیغمبر شکستند یا مصطفی آجرک الله۳ ای محور عترت خدیجه سر تا به پا رحمت خدیجه اسطوره ی عصمت خدیجه یا مصطفی آجرک الله۳ جنت و رضوان گلشن اوست جامه ز جنت بر تن اوست عبای احمد کفن اوست یا مصطفی آجرک الله۳
اولین بانو که اسلام از وجودش جان گرفت راه و رسم خویش را از احمد و قرآن گرفت الگوی جود و سخاوت بود در آن روزگار می کند احمد به این بانو در عالم افتخار همسری با اقتدار و مادری شایسته بود با ولایت بود و بر مولای خود وابسته بود مزد این شایستگی از عرش اعلا داده شد آری از دامان او زهرای اطهر زاده شد از شهادت کم ندارد رحلتش در راه دوست هستی اش را داد و گفت هستیِ من از آن اوست <<خوش سخن>> کار خدیجه عهد بستن با خداست راه و رسم حیدر و زهرا و راه اولیاست.
(حضرت خدیجه س) خدیجه همسر پاک رسول الله امشب رفته از جهان به سوی الله واویلا واویلا واویلا واویلا۲ همیشه کنار طاها و حیدر بود به مال و جانش یاور پیمبر بود واویلا واویلا واویلا واویلا۲ رسول الله امشب در ماتم نشسته قلب زهرای اطهر زین غم شکسته واویلا واویلا واویلا واویلا۲ چه زخم زبان ها که از دشمن شنید در راه دین رنج و مصیبت ها کشید واویلا واویلا واویلا واویلا۲ از وجودش گذشته در راه خدا در عوض خداوند داده به او زهرا واویلا واویلا واویلا واویلا۲
(حضرت خدیجه س) همسر پیغمبر،حضرت خدیجه دین اسلام ناب،با تو داد نتیجه یا خدیجه ای همسر احمد بوده ای یار و یاور احمد یا رسول الله آجرک الله۳ در همه عمر خود،یار پیغمبری بهر یاری دین،همره حیدری یار پیغمبر کرده ای همت علی با شمشیر و تو با ثروت یا رسول الله آجرک الله۳ این که گشته خموش،جان محمد است از غم داغ تو،خونجگر احمد است از غم داغت یار پیغمبر می زند بر سر زهرا و حیدر یا رسول الله آجرک الله۳ بانو از رفتنت،مکه ماتمسراست از غم داغ تو،خون دل مصطفاست همه ی عالم غرق ماتم شد قامت احمد از غمت خم شد یا رسول الله آجرک الله۳ فاطمه در عزا،خون دل حیدر است رهسپار بهشت،یار پیغمبر است شخص پیغمبر بعد تو تنهاست خانه دار خانه ی او زهراست یا رسول الله آجرک الله۳
(حضرت خدیجه س) حضرت خدیجه،رفته از دنیا نالد در ماتمش،ختم الانبیا رفته از جهان به سوی جنان یا ختم الانبیا،آجرک الله۲ آن که بوده عمری،یار پیغمبر دختر او زهرا،دامادش حیدر گرید پیغمبر همره حیدر یا ختم الانبیا،آجرک الله۲ پیغمبر گرفته،بزم عزایش زهرای مرضیه،گرید برایش بهر این مادر می سوزد حیدر یا ختم الانبیا،آجرک الله۲ با ثروتش بوده،حامی اسلام زهرا از مادرش،گرفته الهام حضرت خاتم گرید دمادم یا ختم الانبیا،آجرک الله۲ همناله با پدر،زهرای اطهر می سوزد فاطمه،از بهر مادر رفته مادرش تنها یاورش یا ختم الانبیا،آجرک الله۲
مادر فاطمه و جده‌ی سادات تویی همسر ختم رُسل، بانوی جنات تویی شرف و معرفت و جلوه‌ی ایثار زتوست افتخار و شرف و عزت سادات تویی اولین بانوی کانون خدا جویانی جان توحید تویی، روح مناجات تویی مُحرم کعبه‌ی دل، محرم اسرار وجود سعی دین را تو صفا، قبله‌ی حاجات تویی برکات تو به اسلام بقا بخشیده است چشمه‌سار کرم و چشمه‌ی خیرات تویی پیکر دین اگر از جهل جراحت دیده است آنکه شد مرهم این زخم و جراحات تویی آن که با عرض سلامی به حضورش، یزدان کرده بر حضرت او فخر و مباهات تویی مریم و هاجر و حوا به مقامت نازند آن که از منزلتش گشته جهان مات تویی شعله‌ی داغ تو بر جانِ پیمبر افتاد آن که داغش زده آتش به سماوات تویی بعد تو ای گل ایثار، رسول اکرم آن گلی را که کند یاد به کرات تویی جان زهرا نظری کن به «وفایی» در حشر که شفیع همه در روز مکافات تویی.
(حضرت خدیجه س) خدیجه برفتی ز دار جهان برفتی ز دنیا به سوی جنان بگرید پیمبر چو زهرای اطهر امان از غمت۲ بگرید برای تو ختم رسل به یاد صدای تو ختم رسل گل بیت طاها تو رفتی ز دنیا امان از غمت۲ گلی از گلستان دین بوده ای نبی را تو یار و معین بوده ای شود جان فدایت نیاید صدایت امان از غمت۲ تو بودی گل گلشن مصطفی بگرید به یاد غمت مرتضی نبی را تو محرم شدی راحت از غم امان از غمت۲ صفا رفته بی تو ز بیت نبی بگرید چو دخت پیمبر علی گرفته بهانه شد اشکش روانه امان از غمت۲ نبی از غم تو شده بی شکیب شود فاطمه بعد داغت غریب بگرید برایت گرفته نوایت امان از غمت۲
تو را کدام مدیح آورم که شخص رسول توراست همسر و دختر توراست شخص بتول زبان به اشهد اگر وا کنی کرامت توست فروع حسن تو کافی است بر قبول اصول کدام پله ی علم است تا که ذیل تو نیست؟ غلام کوی تو معقول و خادمت منقول به ضرب سکه کجاشان ضرب شمشیر است؟ جز این درم که علی از کرم نموده قبول زبان بگو به دهان سنگ شو حمیرا را که این فضیلت عظمی نمی رسد به فضول کسی به معرفت دختر تو راه نیافت بلی همیشه ز مجهول می دمد مجهول به هر مقام که دیدم مقام مسئول است به جز گدای درت کاو نمی شود مسئول ببخش دنیی و عقبی به معنی مسکین بدار کوکب ما را مصون ز ننگ افول.
(حضرت خدیجه س) ای نور چشم مصطفی،رفتی تو از دنیا احمد شده تنها فاطمه گرید از غمت،رفتی تو از دنیا احمد شده تنها خدیجه از داغ شما،صبر نبی کم شد قامت او خم شد او در کنار قبر تو،با تو کند نجوا احمد شده تنها خون گرید از فراق تو،داماد پیغمبر فاطمه ی اطهر با رفتنت از این جهان،غربت شده معنا احمد شده تنها حیدر ز داغت سوزد و،فاطمه دلخون است هر دلی محزون است ای مادر آل عبا،مکه شده غوغا احمد شده تنها رفتی ز دنیا از غمت،ای حامی قرآن نبی شده گریان بعد از تو ای جان نبی،بانوی با تقوا احمد شده تنها ای جان ختم المرسلین،قدر تو پنهان است فاطمه گریان است بعد از تو اندوه و غم است،همراه او شب ها احمد شده تنها رفتی بود تابوت تو،بر دوش پیغمبر مکه شده محشر از داغ تو گردیده است،بزم عزا برپا احمد شده تنها.
عقلم توان نداشت از او سر در آورد مضمون ز شأن و منزلتش در سر آورد چون او زنی کجاست که روح الامین ز عرش بر او سلام از طرف داور آورد آن زن که بود نقطه‌ی امن امین وحی از راز و رمز حرف خدا سر درآورد او را خدا برای نبی آفریده بود تا خنده را به روی لب دلبر آورد چشمان خویش را به روی هرچه داشت بست تا در دلش محبت پیغمبر آورد دنبال عشق بود نه دنبال سیم و زر گوهرشناس روی سوی گوهر آورد آن بانویی که چشم ملائک به دست اوست وقت قنوت حاجتشان را برآورد در خانه‌اش به فرش و گلیم احتیاج نیست آن را که جبرئیل برایش پر آورد از یاد رفته‌اند حسودان ولی از او روح القدس قصیده و شعر تر آورد غیر از خدیجه هیچ زنی ظرفیت نداشت از بهترین زنان جهان بهتر آورد هرگز توان مادر هستی نبود و نیست دیگر شبیه دختر او دختر آورد دختر چه دختری که پدر دستبوس اوست حتی خدا به خاطر او محشر آورد آن بانویی که وقت دفاع از ابوتراب خود را زند به آتش و پشت در آورد ای کاش بود مادر او تا در آن میان مسمار را ز پهلوی زهرا درآورد.
(حضرت خدیجه س) همسر مصطفی،رفته از این جهان گشته او رهسپر،سوی باغ جنان تسلیت یا نبی۲ سوی باغ جنان،شده او رهسپر فاطمه خونجگر،مرتضی دیده تر تسلیت یا نبی۲ فاطمه از غمش،دل پریشان شده خاتم المرسلین،دیده گریان شده تسلیت یا نبی۲ خدیجه رفته و،مکه در غم نشست از غم داغ او،دل احمد شکست تسلیت یا نبی۲ همسر مصطفی،دارد این ویژگی با نبی کرده است،همه عمر زندگی تسلیت یا نبی۲ لقب او بود،مادر مؤمنین از غم او شده،فاطمه دلغمین تسلیت یا نبی۲ خدیجه رفته و،نبی دلخون شده از غم داغ او،علی محزون شده تسلیت یا نبی۲ کار احمد شده،گریه و اشک و آه جای او می کند،فاطمه را نگاه تسلیت یا نبی۲
ای خو گرفته با نَفَست عطر احمدی ای پیشتر ز بعثت احمد، محمّدی ای بارها سلام تو را بر رسول خود ابلاغ کرده ذاتِ خداوندِ سرمدی چون شمع با فروغ نبوّت گداختی پیش از نزول وحی نبی را شناختی بی دامن تو ختم رُسُل کوثری نداشت نخلِ بلندِ آرزویِ او بری نداشت حتی علی که جان عزیز محمّد است در ملک بی حدودِ خدا، همسری نداشت ای همدم رسول خدا در نزول وحی ای دامن تو مرکز نور بتول وحی تو وصل بر رسول و ز هستی جدا شدی تو آفتابِ بیت سراج الهدی شدی نیزار وحی، مثل علی شیرمرد داشت ای شیرزن تو تالی شیر خدا شدی دارائی تو هدیه به پروردگار شد در جنگ اقتصاد نبی، ذوالفقار شد در دور بت‌پرستی و تاریکی حجاز بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز پیش از نزول وحی الهی تو و علی خواندید با رسول خدا در حرم نماز چون تو، که با رسول خدا همسری کند؟ دُرّ یتیم آمنه را مادری کند؟ ای تکیه‌گاه خواجه‌ی لولاک شانه‌ات ای لحظه‌لحظه ذکر محمّد ترانه‌ات بر یازده ستاره‌ی توحید آسمان روی منیر فاطمه، خورشید خانه‌ات در بیتِ آفتاب، مهِ تام کیست؟ تو اوّل زنِ مجاهدِ اسلام کیست؟ تو پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش زهراست هم‌کلام تو پیش از ولادتش گوئی که با تو گرم سخن بود فاطمه حتی به لحظه‌های غروب شهادتش با آنکه سال‌ها ز جهان چشم بسته‌ای انگار دور بستر زهرا نشسته‌ای ای قامتت به قائم توحید، قائمه دشمن شدند با تو دغل‌دوستان همه از هست خویش دست کشیدی و ذات حق، بخشید گوهری به تو مانند فاطمه الحق توئی توئی تو که کفو پیمبری شایسته‌ای که بهر نبی کوثر آوری آزرد، ای فرشته‌ی حق، اهرمن تو را زخم زبان زدند به هر انجمن تو را از بس که ریخت عطر قداست زپیکرت پیراهن رسول خدا شد کفن تو را از بس بلند بود مقام و جلال تو گردید سال حزنِ نبی، ارتحال تو روح مقدّست چو به پرواز می‌شود درهای غم به قلب نبی باز می‌شود در فصل خردسالی و آغاز زندگی بی مادریِّ فاطمه آغاز می‌شود اشک نبی برای تو ای جانِ پاک، ریخت با دست خویش بر تن پاک تو خاک، ریخت با رفتن تو، یار محمّد زدست رفت خورشید روزگارِ محمّد زدست رفت شد حمله‌ور به گلبن دین، لشگر خزان تو رفتی و بهارِ محمّد، زدست رفت زیبد که با هزار زبان در ثنای تو «میثم» دُرِ قصیده بریزد به پای تو.