eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
254 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
575 ویدیو
295 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
گیرم حسین پادشه انس وجان نبود یا او عزیز خالق کون و مکان نبود گیرم مکان نداشت سر دوش مصطفی یا آنکه سبط خاتم پیغمیران نبود گیرم نبود مادر او دختر رسول گیرم علی ورا پدر مهربان نبود گیرم که جبرییل نبردش به ساق عرش یاآنکه در زمانه امام زمان نبود گیرم که کوفیان ننمودند دعوتش یا آنکه میهمان به همه کوفیان نبود گیرم نبود آب روان مهرمادرش یا اوبه کوفیان دغا میهمان نبود گیرم نبود العطش عترتش بلند یا آنکه بر دلش غم مرگ جوان نبود گیرم نداشت درد اسیری عترتش یااو به فکرزینب بی خانمان نبود گیرم کنیزی حرمش حوریان نکرد یادرطواف خیمه گهش قدسیان نبود اصغرچه جرم داشت که شدپاره حنجرش؟ ازضرب تیرحرمله خصم ستمگرش.
:همه جا کربلا در خسوفی چرا ماه تابنده ام گریه کمتر نما ز تو شرمنده ام ای علی اصغرم ای لب تشنه ات از همه تشنه تر کم بزن دست و پا روی دست پدر ای علی اصغرم باده ای جز عطش در سبوی تو نیست جای یک بوسه هم بر گلوی تو نیست ای علی اصغرم.
:ببینید ببینید گلم رنگ ندارد علی خواب ندارد پدر آب ندارد خدا مادر بی شیر دگر تاب ندارد علی جان علی جان پر از اشک خدایا شده چشم ستاره شده ساقهء خشکی گلوی شیر خواره علی جان علی جان تو را میدهم از دست در این مسئله شک نیست بر این دهان کوچک دگر جای ترک نیست علی جان علی جان نه آبی و نه شیری عطش جان تو گیرد تو میروی دعا کن که مادرت بمیرد علی جان علی جان.
:ببینید ببینید گلم رنگ ندارد علی خواب ندارد پدر آب ندارد خدا مادر بی شیر دگر تاب ندارد علی جان علی جان پر از اشک خدایا شده چشم ستاره شده ساقهء خشکی گلوی شیر خواره علی جان علی جان تورا میدهم از دست در این مسئله شک نیست بر این دهان کوچک دگر جای ترک نیست علی جان علی جان نه آبی و نه شیری عطش جان تو گیرد تو میروی دعا کن که مادرت بمیرد علی جان علی جان.
:همه جا کربلا در خسوفی چرا ماه تابنده ام گریه کمتر نما ز تو شرمنده ام ای علی اصغرم ای لب تشنه ات از همه تشنه تر کم بزن دست و پا روی دست پدر ای علی اصغرم باده ای جز عطش در سبوی تو نیست جای یک بوسه هم بر گلوی تو نیست ای علی اصغرم
امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم امشب دخیل گوشه ی گهواره هستم دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم عشاق را گویم ازین پس تا قیامت با نام اصلی ام کنید اینسان خطابم عالم همه دانند در کوی محبت من ریزه خوار سفره ی طفل ربابم با اذن سقا در حرم سرباز عشق ِ ششماه سردار خیام بوترابم ای کاش همچون حق شناسِ پاک طینت عبد علی اصغر کند زهرا حسابم حالا که غم آلود گشته ناله هایم انگار باب القبله ی کرب و بلایم او را خدا می خواست مه پاره ببیند مسند نشین کنج گهواره ببیند بر روی دستان پدر با کام عطشان با روی خونین ، حنجری پاره ببیند وقتیکه جسمش روی دستان پدر بود آقای عالم را چه بیچاره ببیند یک عمر با زخمی که مانده روی سینه دور حرم بانویی آواره ببیند اما در آخر چون عموجانش ابالفضل او را صف محشر همه کاره ببیند لب تشنگان اشک را این طفل ساقیست شش ماه تا قربانی ششماهه باقیست.
ببینید ببینید گلم رنگ ندارد اگر آمده میدان سرِ جنگ ندارد گلم سرخ وسپیدست، از او قطع امیدست واویلا واویلا جز این کودک کوچک دگر یار ندارم جز این هدیه‌ء کوچک به دادار ندارم گلم سرخ وسپیدست، ازاو قطع امیدست واویلا اگر تیر دریده،‌ اگر رنگ به رو نیست به جز تیر سه پهلو، جوابی به گلو نیست گلم سرخ وسپیدست،از او قطع امیدست واویلا علی انسانی
🩸حضرت‌ سکینه سلام‌الله‌علیها به استقبال پدر می‌رود و احوال برادرش علی اصغر علیه‌السلام را جویا می‌شود . در نقلی آمده است: 📋 استَقَبَلتهُ سَكينةُ و قالَت : يا أبَة لَعَلَّكَ سَقيتَ أخيَ الماء؟ ▪️ حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جلو رفت و عرضه داشت: ای پدر جان! گویا برادرم را سیراب کرده‌اید؟! 📋 فَبَكى الحُسينُ علیه‌السلام و قال: ▪️در این هنگام سیدالشهداء علیه‌السلام به گریه افتاد و (علی اصغر را از زیر عبا بیرون آورد و) فرمود: 📋 بُنيّةَ هاكَ أخاكَ مَذبوحاً بِسَهمِ الأعدٰاء. ▪️ای دخترم! این برادر توست که اینگونه با تیر دشمنان ذبح شده! 📚امواج البکاء، ص۱۲۶ 📚معالی السبطین، ج۱ ص۴۲۴