در مدح حضرت خاتم الانبیا (ص)
خلق جهان محو نور روى محمّد
شیفتۀ سیرت نکوى محمّد
دیده گرش صد هزار بار ببیند
سیر نخواهد شدن ز روى محمّد
نیست مهى در فلک به نور جمالش
نیست گلى در چمن به بوى محمّد
سلسلۀ کائنات و رشتۀ هستى
بسته سراسر به تار موى محمّد
خوى محمّد شعار ساز که خویى
نیست پسندیدهتر ز خوى محمّد
ره نبرد سوى شاهراه حقیقت
تا نبرد ره کسى به سوى محمّد
هیچ دلى خالى از محبّت او نیست
پر شده عالم ز گفتگوى محمّد
زنده شود از نسیم صبح وصالش
هر که بمیرد در آرزوى محمّد
صبح قیامت که سر ز خاک برآرد
دل رود اوّل به جستجوى محمّد
یا رب در روز رستخیز، مریزان
آبروى ما به آبروى محمّد
خوشه نچینى «رسا» ز خرمن فیضش
تا ننهى سر به خاک کوى محمّد.
#17ربیع
#دکتر_قاسم_رسا
مدح و میلاد حضرت رسول اکرم (ص)
باصد هزاران جلوه شد ازپرده بیرون ماه من
تا ماه گردون را کند محو جمال خویشتن
دل روشن ازسیماى او جان سر خوش از صهباى او
شاهى که خاک پاى اوشد سرمه چشمان من
کوکب بدان تابندگى گوهربدان رخشندگى
سلطان بدان بخشندگى نشنیده کس اندر، زمن
آمد امیر کاروان محبوب دل آرام جان
دیدار یار مهربان از دل برد رنج و محن
ساقى کرم کن جام را تاپخته سازد خام را
در هم شکن اصنام را کامد نگار بت شکن
شاها زمسکین یاد کن دلخستگان راشاد کن
جان را زغم آزاد کن تا خرمى بخشد به تن
مشعل زعلم افروخته اوراق ظلمت سوخته
خیاط رحمت دوخته بر قامت او پیرهن
روشن تر ازمه روى اوخوشبوتر از گل موى او
چون قامت دلجوى اوسروى نروید در چمن
شب رفت وصبح آمد زپى دوران ظلمت گشت طى
پروانگان شمع وى جمعاند در هر انجمن
از مکه پیدا شد گلى در شوره زارى سنبلى
آمدخوش الحان بلبلى،کندآشیان زاغ و زغن
در یتیمى در عرب از «آمنه بنت وهب»
تابد از آن در روز و شب نور خداى ذوالمنن
ناخوانده درس استاد شد ویرانهها آباد شد
کاخ کرم بنیاد شد، خار مظالم ریشه کن
یکتاپرستى دین او، صلح و صفا آیین او
از خامه شیرین او شد زنده آداب و سنن
حق بر ضلالت چیره شد روشن فضاى تیره شد
چشم کواکب خیره شد بر آن مه پرتو فکن
آوازه شاه عرب،پیغمبر عالى نسب
از روم و شامات و حلب بگذشت تا چین و ختن
احمد ابوالقاسم کزو، شد دین حق با آبرو
از پیشوایان برده او، گوى فصاحت در سخن
خرگه به عرش افراخته، سایه به فرش انداخته
کاخى ز دین پرداخته، ایمن ز آفات و فتن
جبریل خواند در سما بعد از ثناى کبریا
مدح رسول مصطفى، وصف نبى موتمن
شاهى که جبریل امین ساید به درگاهش جبین
حوران فردوس برین بگزیده در کویش وطن
بردیمانى در برش، تاج رسالت بر سرش
برد ازصفا خاک درش رونق زفردوس عدن
صف بسته یکسر انبیا در پیشگاه مصطفى
احمد که آمد مقتدا بر پیشوایان کهن
لولاک نقش پرچمش،هستى طفیل مقدمش
ختم رسل کز خاتمش شدخیره چشم اهرمن
صبح سعادت روى او،فردوس رضوان کوى او
چون تربت خوشبوى اوهرگز نبوید یاسمن
ایوان کسرى، کاخ کى، لرزید ارکانش ز پى
شد درشب میلاد وى دریاى رحمت موج زن
فرمود حق در شأن او (ماکان) در قرآن او
جان ها فداى جان او، مهرش چو روح اندر بدن
نورى که از الهام وى،شد قوم وحشى رام وى
آمدمحمد نام وى،صورت نکو،سیرت حسن
بیرون چومغز ازپوست شد،آنچه که حدّ اوست شد
تاباخبر از دوست شد،شد بى خبر از خویشتن
باطبع خوش خواند«رسا»میلاد شاه انبیا
وصف رسول مصطفى درآستان بوالحسن.
#17ربیع
#دکتر_قاسم_رسا
مناجات
الهی بی پناهان را پناهی
به سوی خسته حالان کن نگاهی
مرا شرح پریشانی چه حاجت
که بر حال پریشانم گواهی
خدایا تکیه بر لطف تو دارم
که جز لطفت ندارم تکیه گاهی
دل سرگشته ام را رهنما باش
که دل بی رهنما افتد به چاهی
نهاده سر به خاک آستانت
گدایی، دردمندی، عذرخواهی
گرفتم دامن بخشنده ای را
که بخشد از کرم کوهی به کاهی
خوشا آن کس که بندد با تو پیوند
خوشا آن دل که دارد با تو راهی
زنخل رحمت بی انتهایت
بیفکن سایه بر روی گیاهی
به آب چشمه لطفت فرو شوی
اگر سر زد خطایی، اشتباهی
مران یا رب ز درگاهت «رسا» را
پناه آورده سویت بی پناهی.
#مناجات
#دکتر_قاسم_رسا
مدح و میلاد حضرت رسول اکرم(ص)
با صد هزاران جلوه شد از پرده بیرون ماه من
تا ماه گردون را کند محو جمال خویشتن
دل روشن از سیماى او جان سر خوش از صهباى او
شاهى که خاک پاى او شد سرمه چشمان من
کوکب بدان تابندگى گوهر بدان رخشندگى
سلطان بدان بخشندگى نشنیده کس اندر، زمن
آمد امیر کاروان محبوب دل آرام جان
دیدار یار مهربان از دل برد رنج و محن
ساقى کرم کن جام را تا پخته سازد خام را
در هم شکن اصنام را کامد نگار بت شکن
شاها ز مسکین یاد کن دلخستگان را شاد کن
جان را ز غم آزاد کن تا خرمى بخشد به تن
مشعل ز علم افروخته اوراق ظلمت سوخته
خیاط رحمت دوخته بر قامت او پیرهن
روشن تر از مه روى او خوشبوتر از گل موى او
چون قامت دلجوى او سروى نروید در چمن
شب رفت و صبح آمد ز پى دوران ظلمت گشت طى
پروانگان شمع وى جمعاند در هر انجمن
از مکه پیدا شد گلى در شوره زارى سنبلى
آمد خوش الحان بلبلى، کندآشیان زاغ و زغن
در یتیمى در عرب از «آمنه بنت وهب»
تابد از آن در روز و شب نور خداى ذوالمنن
ناخوانده درس استاد شد ویرانهها آباد شد
کاخ کرم بنیاد شد، خار مظالم ریشه کن
یکتاپرستى دین او، صلح و صفا آیین او
از خامه شیرین او شد زنده آداب و سنن
حق بر ضلالت چیره شد روشن فضاى تیره شد
چشم کواکب خیره شد بر آن مه پرتو فکن
آوازه شاه عرب، پیغمبر عالى نسب
از روم و شامات و حلب بگذشت تا چین و ختن
احمد ابوالقاسم کزو، شد دین حق با آبرو
از پیشوایان برده او، گوى فصاحت در سخن
خرگه به عرش افراخته،سایه به فرش انداخته
کاخى ز دین پرداخته، ایمن ز آفات و فتن
جبریل خواند در سما بعد از ثناى کبریا
مدح رسول مصطفى، وصف نبى موتمن
شاهى که جبریل امین ساید به درگاهش جبین
حوران فردوس برین بگزیده در کویش وطن
بردیمانى در برش، تاج رسالت بر سرش
برد از صفا خاک درش رونق ز فردوس عدن
صف بسته یکسر انبیا در پیشگاه مصطفى
احمد که آمد مقتدا بر پیشوایان کهن
لولاک نقش پرچمش، هستى طفیل مقدمش
ختم رسل کز خاتمش شد خیره چشم اهرمن
صبح سعادت روى او، فردوس رضوان کوى او
چون تربت خوشبوى او هرگز نبوید یاسمن
ایوان کسرى، کاخ کى، لرزید ارکانش ز پى
شد در شب میلاد وى دریاى رحمت موج زن
فرمود حق در شأن او (ماکان) در قرآن او
جان ها فداى جان او، مهرش چو روح اندر بدن
نورى که از الهام وى، شد قوم وحشى رام وى
آمد محمد نام وى، صورت نکو، سیرت حسن
بیرون چو مغز از پوست شد، آنچه که حدّ اوست شد
تا با خبر از دوست شد، شد بى خبر از خویشتن
با طبع خوش خواند «رسا» میلاد شاه انبیا
وصف رسول مصطفى در آستان بوالحسن.
#17ربیع
#دکتر_قاسم_رسا
برخیز كه حجت خدا می آید
رحمت ز حریم كبریا می آید
از گلشن عسکری گذر كن كه سحر
بوی گل نرگس از فضا می آید.
#دکتر_قاسم_رسا
#ولادت_امام_زمان_عج
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
شبی گشتم مقیم گلشن قم
سحر چون گل شکفتم با تبسم
بلی چون گِل شود با گُل مقابل
در او لطف و صفا یابد تجسم
چه گلزاری که می روید نسیمش
غبار محنت و رنج و تألم
چه بانویی که در اوصاف ذاتش
زبان را نیست یارای تکلم
شبستان ولایت گشت روشن
ز دخت والی اقلیم هفتم
یگانه دختر باب الحوائج
گرامی خواهر سلطان هشتم
به خاک آستانش دادخواهان
نهاده رخ پِیِ عرض تظلم
زهی معصومه کاندر زهد و عصمت
کند مریم در این مکتب تعلم
مپوش از آستان فاطمه چشم
اگر داری از او چشم ترحم
بر این در هر که ساید روی اخلاص
به فردوسش بُوَد حق تقدم
نگهبانند کشور را دو گوهر
فروزان تر ز مهر و ماه و انجم
یکی تابان چو خورشید از خراسان
دگر رخشان چو ماه از وادی قم
دلا رُو شکر نعمت کن که ملک است
ز یُمنِ این دو نعمت در تنعم
از آن مردم ز قم جویند حاجت
که قم شد کعبه ی حاجات مردم
(رسا) در وصفِ گل های نبوت
کند طبع خدادادش ترنم.
#دکتر_قاسم_رسا
#ولادت_حضرت_معصومه_س
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دوبیتی
از دامن نجمه کوکبی خواسته شد
از رونق آفتاب و مه کاسته شد
بر مسند دین نشست با جامه ی سبز
گل بود به سبزه نیز آراسته شد. #دکتر_قاسم_رسا
#ولادت_امام_رضا_ع
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi