eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
255 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
560 ویدیو
292 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) دوش به کوی جنون دلبر زیبا آمد و از جمله برد عقل به یغما حالت دیوانگی گشت مشدّد نسبت فرزانگی گشت مبرّا جمله‌ي دُردی کشان جامه دریدند داد چو بر باد یار طُرّه‌ ی یلدا گیسوی مِشکین فشاند مُشک خُتن را طُرّه‌ي خوش بو رهاند عنبر سارا ولوله افتاد بر عالم ایجاد جوش چو در کوزه کرد باده‌ ی حَمرا باده به پیمانه کرد ساقی مستان چرخ زند با شتاب ساغر و صهبا مویه کنان مویه زد مطرب بی دل نعره زنان شور خواند شاهد شیدا در صف دُردی کشان پیر خرابات لرزه در انداخت بر جمله‌ي اشیا گفت کنون کز جهان جمله رهیدید فاش کنم سرّی از لیله الاسرا رفت نبی با بُراق سوی سماوات تا که ببیند رخ خالق یکتا رفت به ملکی که جز او و خداوند ذره ای از غیر را ره نَبُد آن جا خواست چو بیند ز حق جلوه‌ی اَتمَم دید علی را عیان خسرو بطحا جلوه‌ي ربّ جلی داور دنیا آینه‌ي ذات حق صورت و معنا معتکف هل اتی معنی یس مَصدر نون وَالقلم مقصد طاها حکمت لَولاک بر ارض و سماوات علّت ایجاد از مقطع و مبدا قول سَلونی از او صادر و ساتع امر هو الهو بر او دائم و پویا دید علی را به طور موسی عمران چون اَرِنی گفت در وادی سینا جلوه‌ي قهّار شد فاش وهویدا چون که علی پا نهاد در صف هَیجا سر به زمین ریخت از گردش تیغش قُلزُم خون ساخت از کشته‌ي اعدا باد خزانی وزید بر صف دشمن خواند چو احمد ز حق ناد علی را کفر وَ یا حق بود مذهب (مقداد) اوست خدای جهان واحد یکتا بنده‌ي حق و خدا بر دو جهان است ذکر هو الهو از او گشت هویدا.
(ع) آنکه را حُبِّ علی(ع) نیست به دل، از ما نیست هرکه شد شیفته ی عشق علی(ع)، تنها نیست سائل و ریزه خور و خادمِ درگاهِ توأیم جز علی(ع) هیچکسی بر دل ما مولا نیست مدد از حیدر کرار(ع) فقط می جوییم أغنیا را غمِ افزون و کمِ دنیا نیست گشته بازنده ی دنیا و قیامت قطعا آنکه بر لوح دلش حُبّ علی(ع) پیدا نیست! ما مسلمان شده ی مکتب آلُ اللّهیم زندگی بی علی(ع) و آل علی(ع) زیبا نیست.
به جز از علي نباشد به جهان گره‌گشايي طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلايي  چو به کار خويش ماني در رحمت علي زن به جز او به زخم دل‌ها ننهد کسي دوايي  ز ولاي او بزن دم که رها شوي ز هر غم سر کوي او مکان کن بنگر که در کجايي  بشناختم خدا را چو شناختم علي را به خدا نبرده‌اي پي اگر از علي جدايي  علي اي حقيقت حق علي اي ولي مطلق تو جمال کبريايي تو حقيقت خدايي  نظري ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن تو که يار دردمندي تو که يار بينوايي  همه عمر همچو "شهري" طلب مدد از او کن که به جز علي نباشد به جهان گره‌گشايي.
(ع) مسيح بر فلك و مرتضي علي به تراب دلم ز آتش اين غصه بود بسكه كباب سوال كردم از اين ماجرا ز پير خرد چو غنچه لب به تكلم گشود و داد جواب كه قدر هر دو به ميزان عدل سنجيدند علي گران تر از او بود در همه ابواب بماند كفه ي ميزان مرتضي به تراب به آسمان چهارم مسيح كرد شتاب.