#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
قامتت را چو قضا بهر شهادت آراست
با قضا گفت مشیت که: قیامت برخاست...
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست...
نه بقا کرد ستمگر، نه به جا ماند ستم
ظالم از دست شد و پایهٔ مظلوم بهجاست
زنده را زنده نخوانندکه مرگ از پی اوست
بلکه زندهست شهیدی که حیاتش ز قفاست
دولت آن یافت که در پای تو سر داد ولی
این قبا،راست نه برقامت هربی سر و پاست
تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق
تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست
رفت بر عرشهٔ نی تا سرت، ای عرش خدا
کرسی و لوح و قلم، بهر عزای تو بهپاست.
#فؤاد_کرمانی
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدماند!
سوختگان غمت، با غم دل خُرّماند
هر که غمت را خرید،عشرت عالَم فروخت
باخبرانِ غمت، بیخبر از عالَماند
در شکن طُرّهات، بسته دل عالمیست
وآن همه دلبستگان، عقدهگشای هماند
یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهماند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد، فخر بنیآدماند...
چون به جهان خُرّمی، جز غم روی تو نیست
بادهکشان غمت، مست شراب غماند
عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس
سلسلۀ کائنات، حلقۀ این ماتماند
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خماند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زان که شهیدان او، جمله مسیحا دماند
هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان
در قدمت جانفشان، با قدمی محکماند
سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست
سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل تواَماند
محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب
پیک و رُسُل در میان، محرم و نامحرماند
در غمِ جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا؟
کاین قطراتِ عُیون، زخم تو را مرهماند.
#فؤاد_کرمانی
389K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زین دخت نبی،که طلعتش نور بهشت
آورد زمانه دختری حور سرشت
چون خط جمال او به دیباچه ی صنع
در نقطه ی حسن کلک، قدرت ننوشت.
#فؤاد_کرمانی
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدماند!
سوختگان غمت، با غم دل خُرّماند
هر که غمت را خرید، عشرت عالَم فروخت
باخبرانِ غمت، بیخبر از عالَماند
در شکن طُرّهات، بسته دل عالمیست
وآن همه دلبستگان، عقدهگشای هماند
یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهماند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد، فخر بنیآدماند...
چون به جهان خُرّمی، جز غم روی تو نیست
بادهکشان غمت، مست شراب غماند
عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس
سلسلۀ کائنات، حلقۀ این ماتماند
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خماند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زان که شهیدان او، جمله مسیحا دماند
هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان
در قدمت جانفشان، با قدمی محکماند
سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست
سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل تواَماند
محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب
پیک و رُسُل در میان، محرم و نامحرماند
در غمِ جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا؟
کاین قطراتِ عُیون، زخم تو را مرهماند.
#فؤاد_کرمانی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
زندۀ جاوید کیست؟ کشتۀ شمشیر دوست
کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست
گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق
آید از آن کشتگان زمزمۀ دوست دوست...
بندۀ یزدانشناس، موت و حیاتش یکیست
زآنکه به نور خداش پرورشِ طبع و خوست...
گوش دل مؤمن است سامع صوت خدا
گر چه ز آواز خلق، ملک پر از های و هوست...
عاشق وارسته را با سر و سامان چه کار؟
قصۀ ناموس و عشق صحبت سنگ و سبوست
عاشق دیدار دوست اوست که همچون حسین
زردی رخسار او سرخ ز خون گلوست...
گر به اسیری برند عترت او دشمنان
هرچه ز دشمن بر او دوست پسندد، نکوست
تا بتوانی «فؤاد» در غم او گریه کن
بر تو از این آبِ رو نزد خدا آبروست.
#فؤاد_کرمانی
#امام_حسین(علیهالسلام)
#غزل
زندۀ جاوید کیست؟ کشتۀ شمشیر دوست
کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست
گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق
آید از آن کشتگان زمزمۀ دوست دوست...
بندۀ یزدانشناس، موت و حیاتش یکیست
زآنکه به نور خداش پرورشِ طبع و خوست...
گوش دل مؤمن است سامع صوت خدا
گر چه ز آواز خلق، ملک پر از های و هوست...
عاشق وارسته را با سر و سامان چه کار؟
قصۀ ناموس و عشق صحبت سنگ و سبوست
عاشق دیدار دوست اوست که همچون حسین
زردی رخسار او سرخ ز خون گلوست...
گر به اسیری برند عترت او دشمنان
هرچه ز دشمن بر او دوست پسندد، نکوست
تا بتوانی «فؤاد» در غم او گریه کن
بر تو از این آبِ رو نزد خدا آبروست.
#فؤاد_کرمانی
ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند
سوختگان غمت با غم دل خرمند
هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت
با خبران غمت، بی خبر از عالمند
در شکن طُره ات، بسته دل عالمیست
وآن همه دلبستگان،عقده گشای همند
یوسف مصر بقا در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با درهم اند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد، فخر بنی آدمند
در طلبت اشک ماست، رونق مرآت دل
کاین دُرَر با فروغ، پرتو جام جمند
چون به جهان خرمی،جز غم روی تو نیست
باده کشان غمت،مست شراب غمند
عِقد عزای تو هست،سنت اسلام و بس
سلسله ی کائنات، حلقه ی این ماتمند
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خمند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زآنکه شهیدان تو، جمله مسیحا دمند
هر دم از این کشتگان گر طلبی بذل جان
در قدمت جانفشان،با قدمی محکمند.
#فؤاد_کرمانی
#امام_علی(علیهالسلام)
فرازی از یک #مسمط
نه مراست قدرت آن که دم زنم از جلال تو یا علی
نه مرا زبان که بیان کنم صفت کمال تو یا علی
شده مات، عقل موحدین همه در جمال تو یا علی
چو نیافت غیر تو آگهی ز بیان حال تو یا علی
نبرد به وصف تو ره کسی مگر از مقال تو یا علی..
تویی آن که غیر وجود خود به شهود و غیب ندیدهای
همه دیدهای نه چنین بود، شه من! تو دیدۀ دیدهای
فقرات نفس، شکستهای؛ سُبَحات وهم، دریدهای
ز حدود فصل، گذشتهای؛ به صعود وصل، رسیدهای
ز فنای ذات به ذات حق بود اتصال تو یا علی
چو عقول و افئده را نشد ملکوت سِرّ تو منکشف
ز بیان وصف تو هر کسی رقم گمان زده مختلف
همه گفتهاند و نگفته شد ز کتاب فضل تو یک الف
فُصَحای دهر به عجز خود ز ادای وصف تو معترف
بُلَغای عصر به نطق خود شدهاند لال تو یا علی..
نه همین بس است که گویمت به وجود جود مکرّمی
نه همین بس است که خوانمت به ظهور فیض مقدّمی
تو منزّهی ز ثنای من، که در اوج قدس قدم نهی
به کمال خویش مُعَرِّفی، به جلال خویش مسلّمی
نه مراست قدرت آن که دم زنم از جلال تو یا علی..
نه فرشته یافته در بشر چو تو ذوالکرم، چو تو ذوالعطا
نه بشر شنیده فرشته را به چنین صفت، به چنین صفا
به خدا ظهور عجائبی چو تو نیست در بشر از خدا
که تعجب است به حق حق ز تو آن قناعت و این سخا
به طراز سورۀ هل أتی چه نکوست فال تو یا علی
تو که از علایق جان و تن به کمال قدس مجرّدی
تو که بر سرائر معرفت به جمال انس مخلّدی
تو که فانی از خود و متّصف به صفات ذات محمّدی
به شئون فانی این جهان نه معطّلی نه مقیّدی
بود این ریاست دنیوی غم و ابتهال تو یا علی
تو همان تجلی ایزدی که فراز عرشی و لامکان
دهد آن فؤاد و لسان تو ز فروغ لوح و قلم نشان
خبری ز گردش چشم تو حرکات گردش آسمان
تو که ردّ شمس کنی عیان به یکی اشارۀ ابروان
دو مسخر آمده مهر و مه هِله بر هلال تو یا علی
هله ای موحّد ذات حق! که به ذات معنی وحدتی
هله ای ظهور صفات حق! که جهان فیضی و رحمتی
به تو گشت خلقت کُن فَکان که ظهور نور مشیّتی
چو تو در مدینۀ علم حق ز شرف مدینۀ حکمتی
سَیَلان رحمت حق بود همه از جبال تو یا علی..
منم آن مجرد زندهدل که دم از ولای تو میزنم
ره کوه و دشت گرفتهام قدم از برای تو میزنم
به همین نفس که تو دادهای نفس از ثنای تو میزنم
شب و روز حلقۀ التجا به در سرای تو میزنم..
ز چه رو به پرسش حال ما نشود مجال تو یا علی؟..
#فؤاد_کرمانی
#امام_حسین(علیهالسلام)
#غزل
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدماند!
سوختگان غمت، با غم دل خُرّماند
هر که غمت را خرید، عشرت عالَم فروخت
باخبرانِ غمت، بیخبر از عالَماند
در شکن طُرّهات، بسته دل عالمیست
وآن همه دلبستگان، عقدهگشای هماند
یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهماند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد، فخر بنیآدماند...
چون به جهان خُرّمی، جز غم روی تو نیست
بادهکشان غمت، مست شراب غماند
عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس
سلسلۀ کائنات، حلقۀ این ماتماند
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خماند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زان که شهیدان او، جمله مسیحا دماند
هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان
در قدمت جانفشان، با قدمی محکماند
سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست
سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل تواَماند
محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب
پیک و رُسُل در میان، محرم و نامحرماند
در غمِ جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا؟
کاین قطراتِ عُیون، زخم تو را مرهماند.
#فؤاد_کرمانی
#غزل
#امام_حسین(ع)
شاعر: #فؤاد_کرمانی
جز تو ای کشتۀ بیسر که سراپا همه جانی
کیست کز دادن جانی بخرد جان جهانی
ما تو را کشته نخوانیم که در صورت و معنی
زنده اندر تن عشّاق چو ماهیّت جانی
عجبی نیست که عرش دل ما جای تو باشد
دوست را جز دل عاشق به جهان نیست مکانی
ما تو را در دِل و بیگانه تو را یافته در گِل
هر کسی را به تو از رتبۀ خویش است گمانی
خلق در کوی تو جویند نشان از تو ولیکن
بینشان تا نشوند از تو نجویند نشانی..
وه که گر چشم حقیقت بگشاییم به رویت
همهجا وَز همهسو در دل و در دیده عیانی..
جایی از نور تو خالی نَبُوَد در همه عالم
چون تو در قالب امکان مَثَل روح روانی
پیش عشّاق تو چون ذکر خدا ذکر تو باشد
بِه که از ذکر تو غافل ننشینند زمانی
عاشقان را نَبُوَد ایمنی از قهر الهی
مگر از لطف تو آرند به کف، خطّ امانی
سخن آن بِه که نگوییم در اوصاف کمالت
زآنکه ما را نَبُوَد در خور مدح تو لسانی..
#شب_دهم_محرم
#امام_حسین(علیهالسلام)
#غزل
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدماند!
سوختگان غمت، با غم دل خُرّماند
هر که غمت را خرید، عشرت عالَم فروخت
باخبرانِ غمت، بیخبر از عالَماند
در شکن طُرّهات، بسته دل عالمیست
وآن همه دلبستگان، عقدهگشای هماند
یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهماند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد، فخر بنیآدماند...
چون به جهان خُرّمی، جز غم روی تو نیست
بادهکشان غمت، مست شراب غماند
عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس
سلسلۀ کائنات، حلقۀ این ماتماند
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خماند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زان که شهیدان او، جمله مسیحا دماند
هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان
در قدمت جانفشان، با قدمی محکماند
سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست
سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل تواَماند
محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب
پیک و رُسُل در میان، محرم و نامحرماند
در غمِ جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا؟
کاین قطراتِ عُیون، زخم تو را مهماند.
#فؤاد_کرمانی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹زندهٔ جاوید🔹
زندۀ جاوید کیست؟ کشتۀ شمشیر دوست
کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست
گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق
آید از آن کشتگان زمزمۀ دوست دوست
بندۀ یزدانشناس، موت و حیاتش یکیست
زآنکه به نور خداش پرورشِ طبع و خوست
گوش دل مؤمن است سامع صوت خدا
گرچه ز آواز خلق، ملک پر از های و هوست
عاشق وارسته را با سر و سامان چه کار؟
قصۀ ناموس و عشق صحبت سنگ و سبوست
عاشق دیدار دوست اوست که همچون حسین
زردی رخسار او سرخ ز خون گلوست
گر به اسیری برند عترت او دشمنان
هرچه ز دشمن بر او دوست پسندد، نکوست
تا بتوانی «فؤاد» در غم او گریه کن
بر تو از این آبِ رو نزد خدا آبروست
#فؤاد_کرمانی