#امام_هادی(علیهالسلام)
#غزل
خورشید سامرا و کریم جهان تویی
ما را بده پناه، که کهف امان تویی
هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس
گمگشتهایم و مشعلۀ کاروان تویی
کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق
حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی
مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک
مستیفزای جان و دل عاشقان تویی
جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست
جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی
با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنیست
مهمان هر امام شوم، میزبان تویی.
#محمدمهدی_سیار
#امام_حسین(علیهالسلام)
#غزل
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدماند!
سوختگان غمت، با غم دل خُرّماند
هر که غمت را خرید، عشرت عالَم فروخت
باخبرانِ غمت، بیخبر از عالَماند
در شکن طُرّهات، بسته دل عالمیست
وآن همه دلبستگان، عقدهگشای هماند
یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهماند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد، فخر بنیآدماند...
چون به جهان خُرّمی، جز غم روی تو نیست
بادهکشان غمت، مست شراب غماند
عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس
سلسلۀ کائنات، حلقۀ این ماتماند
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خماند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زان که شهیدان او، جمله مسیحا دماند
هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان
در قدمت جانفشان، با قدمی محکماند
سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست
سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل تواَماند
محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب
پیک و رُسُل در میان، محرم و نامحرماند
در غمِ جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا؟
کاین قطراتِ عُیون، زخم تو را مرهماند.
#فؤاد_کرمانی
#امام_حسین(علیهالسلام)
#آغاز_محرم
#غزل
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
صد بلا رد میشود با قطره اشکی بر حسین
پس خدایا در بلاها اشک نمنم را مگیر
چند ماهی میشود تنها دعای ما شده:
ای خدا از عاشقان ماه محرم را مگیر
بیرقت را سالها در دستهها برداشتیم
یاحسین از دست ما امسال پرچم را مگیر
گریه بین روضههای دستهجمعی بهتر است
نعمت مرثیهخواندنهای با هم را مگیر
فیض میبردیم از یک آه سوزان بر حسین
یارب از سینهزنان فیض دمادم را مگیر
در لباس رزم با کفار خونم را بریز
در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر.
#آرش_براری
#غزل
#امام_حسین(ع)
شاعر: #فؤاد_کرمانی
جز تو ای کشتۀ بیسر که سراپا همه جانی
کیست کز دادن جانی بخرد جان جهانی
ما تو را کشته نخوانیم که در صورت و معنی
زنده اندر تن عشّاق چو ماهیّت جانی
عجبی نیست که عرش دل ما جای تو باشد
دوست را جز دل عاشق به جهان نیست مکانی
ما تو را در دِل و بیگانه تو را یافته در گِل
هر کسی را به تو از رتبۀ خویش است گمانی
خلق در کوی تو جویند نشان از تو ولیکن
بینشان تا نشوند از تو نجویند نشانی..
وه که گر چشم حقیقت بگشاییم به رویت
همهجا وَز همهسو در دل و در دیده عیانی..
جایی از نور تو خالی نَبُوَد در همه عالم
چون تو در قالب امکان مَثَل روح روانی
پیش عشّاق تو چون ذکر خدا ذکر تو باشد
بِه که از ذکر تو غافل ننشینند زمانی
عاشقان را نَبُوَد ایمنی از قهر الهی
مگر از لطف تو آرند به کف، خطّ امانی
سخن آن بِه که نگوییم در اوصاف کمالت
زآنکه ما را نَبُوَد در خور مدح تو لسانی..
#شب_دهم_محرم
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#غزل
🔹شهید عشق🔹
سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل
سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل
به آن نیابت عظمای سیدالشهدا
به آن جلال خدایی، به آن جمال جمیل
شهید عشق که سر در منای دوست نهاد
به پیش پای خلیل خدا، چو اسماعیل...
::
سلام بر تو که دارد زیارت حرمت
ثواب گفتن تسبیح و خواندن تهلیل
هوای گلشن مهرت، نسیم پاک بهشت
شرار آتش قهرت، حجارهٔ سجیل
تو بر حقی و مرام تو حق، امام تو حق
به آیه آیهٔ قرآن، به مصحف و انجیل
ببین دنائت دنیا که از تو بیعت خواست
کسی که پیش جلال تو، بندهایست ذلیل
محیط کوفه تو را کوچک است و روح بزرگ
از آن به بام شدی کشته، ای سلیل خلیل!
فراز بام سلام امام دادی و داد،
میان لجهای از خون جواب، شاه قتیل
به پای دوست فکندی سر از بلندی بام
که نقدِ جان، برِ جانان بوَد متاع قلیل
شروع نهضت خونین کربلا ز تو شد
به نطق زینب کبری، به شام شد تکمیل.
#سیدمحمدعلی_ریاضی_یزدی
#امام_حسین(علیهالسلام)
#کربلا
#غزل
منظر دلهای ماست کربوبلای حسین
مرغ دل ما زند پر به هوای حسین
یک نگهِ کربلا بِهْ بُوَد از صد بهشت
جنّت اهل دل است صحن و سرای حسین
دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید
زاهد و حور و قصور... ما و لقای حسین
تربت پاکش بُوَد داروی هر دردمند
دار شفای خداست کربوبلای حسین
مُلکِ سلیمان بود در نظرش بیبها
آنکه گدایی کند پیش گدای حسین
هر که رود کربلا بوسه به خاکش زند
بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین
چون به عزاخانهاش پا نهی، آهسته نِهْ
بال ملائک بُوَد فرش عزای حسین
خندهکنان میرود روز جزا در بهشت
هر که به دنیا کند گریه برای حسین..
#هاشم_شکوهی
#جوانان_حضرت_زینب_علیهماالسلام
#غزل
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت «یاسین» بلند شد
در خاطرم، به جز غمِ «کوثر» نداشتم
در خلوت خیال خودم، اشک ریختم
اما به هیچ رو، مژهای تر نداشتم
اینقدر بیوفایی و، اینقدر بیکسی
در نیمروز واقعه، باور نداشتم
دریای بیکرانِ شهادت، که موج زد
من در صدف، به غیر دو گوهر نداشتم...
تا جامۀ شهادتشان را، به تن کنند
چشم از جمال روشنشان برنداشتم
ای باغبان عاطفه! از من قبول کن
غیر از دو ارغوانِ معطّر نداشتم
سهم من، از تمام چمن، شد همین دو گل
شرمندهام که هدیۀ دیگر نداشتم!
تا در رکاب عشق، نگفتند ترک سر
از زانوی مشاهده، سر برنداشتم...
در سایهسار خیمه، نشستم پس از وداع
تاب نگاههای برادر نداشتم
پرواز تا حضور برادر، محال بود
میسوختم ز هجر، ولی پر نداشتم
چشم و دلم به باغ گل امروز روشن است
شکر خدا «دو لالۀ پرپر» هم از من است.
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر_آئینی
#غزل
#حر_ابن_یزید_ریاحی_ع
انانکه شرح واقعه کربلا کنند
بر ماجرای حضرت حر ابتدا کنند
از شأن و عزتش بنویسند اگر همه
شاید که حق گوشهای از آن ادا کنند
شایسته است مردم آزاده تا ابد
بر او به رسم عشق و ادب اقتدا کنند
ثابت شد از عنایت مولای ما به او
«اهل نظر معامله با آشنا کنند»
از عاقبت به خیری اگر صحبتی شود
با نام او به مجلس روضه صفا کنند
تا صبح روز واقعه هم با یزید بود
میخواستند تا ز حسینش جدا کنند
اما خدا ز مرحمتش دست او گرفت
تا اسم او به جرگه ی خوبان صدا کنند.
#کمیل_کاشانی
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین(علیهالسلام)
#غزل
در راه دوست کشته شدن آرزوی ماست
دشمن اگرچه تشنه به خون گلوی ماست
گردیم دور یار چو پروانه دور شمع
چون سوختن در آتش عشق آرزوی ماست
از جان گذشتهایم و به جانان رسیدهایم
در راه وصل، این تن خاکی عدوی ماست
خاموش گشتهایم و فراموش کی شویم
بس اینقدر که در همهجا گفتگوی ماست
ما را طواف کعبه بهجز دور یار نیست
کز هر طرف رویم خدا روبهروی ماست..
#مهدی_بهاءالدین
#شعر_انتظار
#غزل
اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند
اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند
شد عالمی اسیر جمال تو، رخ نما
تا عاشقانه سیر جمال خدا کنند
روی تو را ندیده خریدار بودهاند
«تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند؟»..
آهسته چون نسیم گذر کن در این چمن
تا غنچهها به شوق تو آغوش وا کنند..
عهدی که بستهایم، فراموش کی کنیم؟
صاحبدلان به عهد امانت وفا کنند
از ما جمال خویش مپوشان که گفتهاند:
«اهل نظر معامله با آشنا کنند»..
«پروانه» سوخت ز آتش هجران ولی نگفت:
«شاهان کم التفات به حال گدا کنند».
#محمدعلی_مجاهدی
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین(علیهالسلام)
#غزل
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
ببین که در پی قربان شدن به تیغ ستم
چو نخل سر زده از باغ کربلاست حسین...
چو آسمان تنش آذین به گُلستارۀ زخم
صبور مانده به نیزار نیزههاست حسین
به راه دوست، گذشت از جهان و جان بنگر
به استقامت و ایثار، تا کجاست حسین
رها ز رنگ تعلق، به ملک استغنا
رضا به دادۀ حق داده و رضاست حسین
چو شیر شرزه، شکار افکن است و دشمنگیر
به کارزار، همانند مرتضاست حسین
خدای را، مشو از موج حادثات ملول
که در سفینۀ تقدیر، ناخداست حسین
به خون پاک شهیدان کربلا سوگند
که در حریم وفا رحمت خداست حسین.
#مشفق_کاشانی
#امام_حسین(علیهالسلام)
#عاشورا
#غزل
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش
تا دهد صبح ازل، هدیه به سلطان ابد
به سر دست بَرَد جسم علیاکبر خویش
تا شود مُهر نماز مَلک اندر ملکوت
ریخت بر بام فَلک خون علیاصغر خویش
میرود راهِ خدا با سر خود بر سر نی
چون به زیر سُم اسبان نگرد پیکر خویش...
آن سلیمان که اگر خاتم از او خواهد دیو
بند انگشت دهد، همره انگشتر خویش
در شگفتم چه جوابی به خدا خواهد داد
قاتل او چو در آید به صف محشر خویش...
چشمهٔ چشم «ریاضی» گهر از خون جگر
ساخت تا هدیهٔ آن شاه کند گوهر خویش.
#سیدمحمدعلی_ریاضی_یزدی
#امام_حسین(علیهالسلام)
#غزل
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت
یوسفترین شهید خدا پیرهن نداشت
او رفت تا که زنده کند رسم عشق را
از خود گذشته بود، غم ما و من نداشت
آنقدر عاشقانه به معراج رفته بود
آنقدر عاشقانه که سر در بدن نداشت
خورشیدِ شعلهور شده بر روی نیزهها
کنج تنور رفتن و افروختن نداشت
هر کس شنید غربت او را سؤال کرد
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت؟!
#یوسف_رحیمی
#زیارت_اربعین
#غزل
لطف خداى تا نشود یاور کسی
دیدار کربلا نشود باور کسی
پاى پیاده کس نرود سوی قتلگاه
عشق حسین تا نشود رهبر کسی
امروز خاطرات اسیران کربلا
کى میرود ز خاطر غمپرور کسی
امروز یاد میکند از اهلبیتِ نور
در راه اگر ورق بخورد دفتر کسی
در این سفر به تشنهلبان آب میدهند
خنجر فرو نیامده بر حنجر کسی
اینجا کبوتران همه را ناز میکنند
سنگ ستم نخورده به بال و پر کسی
در پیش چشم همسفران شکستهدل
بر نیزه نیست ماه بلنداختر کسی
در طول این مسیر مقدس، نمیزنند
با تازیانه بر سر و بر پیکر کسی
گل هدیه میدهند به هر زائری ولی
سیلی نمیزنند به نیلوفر کسی
با پای غرق آبله و چشم اشکبار
دنبال کاروان ندود دختر کسی
در کاروان خانهبهدوشانِ اربعین
کنج خرابهای نشود بستر کسی
وقت عبور قافله، از روى پشت بام
خاکستری نریخته روى سر کسی
امروز میروند ولی وقت بازگشت
صد داغ نیست بر جگر خواهر کسی
یادش بهخیر قافلهٔ کربلا که بود
هشتاد و چار گل همه نیلوفر و کبود.
#محمدجواد_غفورزاده
#حضرت_زینب(علیهاالسلام)
#اربعین_حسینی
#غزل
آنچه از من خواستی با کاروان آوردهام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آوردهام
از در و دیوار عالم فتنه میبارید و من
بیپناهان را بدین دارالامان آوردهام
اندر این ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کاروان را تا بدینجا با فغان آوردهام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم
یک جهان درد و غم و سوز نهان آوردهام
قصهٔ ویرانه شام ار نپرسی خوشتر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آوردهام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود
از برایت دامنی اشک روان آوردهام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آوردهام
تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو
در کف خود از برایت نقد جان آوردهام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد
گوشهای از درد دل را بر زبان آوردهام.
#محمدعلی_مجاهدی
#حضرت_زینب(علیهاالسلام)
#اربعین_حسینی
#غزل
به کربلای تو یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی به منزل آوردم
هزار بار به دریای غم فرو رفتم
که چند دُرّ یتیمت به ساحل آوردم
کبوتران حرم را، ز چنگ صیادان
نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم
به جز رقیه که از پا فتاد پشت سرت
تمام اهل حرم را به منزل آوردم
شبی به محفل ویرانهها، سرت شد شمع
حدیثها من از آن شمع و محفل آوردم
اگر به سلسله بستند بازوی ما را
حیات خصم تو را در سلاسل آوردم...
#سیدرضا_مؤید
#امام_عصر(عج)
#غزل
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار، بسی فتنه زیر سر دارد
تو در هجوم حوادث، صبور باش، صبور
که صبر میوۀ شیرینتر از ظفر دارد
در آستان ولا، جای ناامیدی نیست
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
دل شکسته بیاور، که با شکستهدلان
نسیم مهر خدا، لطف بیشتر دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
که شام خستهدلان مژدۀ سحر دارد
صفا بده دل و جان را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیّت سفر دارد
زمین چو پر شود از عدل، آسمانها را
شمیم غنچۀ نرگس، ز جای بردارد
بخوان دعای فرج را، زِ پشت پردۀ اشک
که یار، چشم عنایت به چشم تر دارد
دهند مژده به ما از کنار خیمۀ سبز
که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد
مراقبت بکن از دل، که یوسف زهرا
زِ پشت پردۀ غیبت به ما نظر دارد
برآر دست دعایی، که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن ماهروی بردارد
غروب و دامنۀ نور آفتاب و شفق
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد.
#محمدجواد_غفورزاده
#حضرت_سکینه(علیهاالسلام)
#غزل
وقتی مرا سکینه لقب داد، مادرم
فهمیدم از تمام جهان رنج میبرم..
باید برای واقعه آمادهتر شوم
باید که از احاطۀ اندوه بگذرم
باید که کوه کوه، غم و التهاب را
در رستخیز فاجعه طاقت بیاورم
آهسته قد کشیده از انبوه داغها
هفتاد و دو مصیبت عظمی، برابرم
در من هزار خیمه صبوری به پا کنید
من سوگوار داغ بزرگ برادرم
من چارده بهار خزان میکشم به دوش
من لحظه لحظه، شاعر گلهای بیسرم
نامم سکینه است، قرار دل پدر
زین رو مرا «سکینه» لقب داده مادرم.
#خدیجه_پنجی
#امام_عصر_عج
#غزل
الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
کدام روز به شب میرسد که آمده باشی؟
کدام جمعه شود شنبه بر مدارِ ظهورت؟
خوش آن سپیده! که نور از خیام سبز تو گیرد
خوش آن سحر! که برآید به افتخار ظهورت
دعای عهد بخوانم در آرزوی قیامت
سرشک شوق فشانم به رهگذار ظهورت
بهار مبعث پیغمبری گرفت جهان را
شکوه دیگر بعثت بُوَد بهار ظهورت
گرهگشای دو عالم، دعای من همه این است
که دست حق بگشاید گره ز کار ظهورت
ز قطرهقطرۀ آن چشمهچشمه نور بجوشد
ز کوثری که برآید ز آبشار ظهورت
ز بس شکوفۀ رحمت بریزد از همه جانب
شکوفهزار شود خاک رهگذار ظهورت
خوش آن سحر! که نصارا گشوده چشم ببینند
بُوَد مسیح مقدّس، طلایهدار ظهورت
شرایطیست در این انتظار و من که ندارم
دلم خوش است که هستم در انتظار ظهورت.
#سیدرضا_مؤید
#امام_علی(علیهالسلام)
#حضرت_فاطمه(علیهاالسلام)
#غزل
🔹سرمایۀ محبت🔹
اشکی بوَد مرا که به دنیا نمیدهم
این است گوهری که به دریا نمیدهم
گر لحظهای وصال حبیبم شود نصیب
آن لحظه را به عمر گوارا نمیدهم
عمری بوَد که گوشهنشین محبتم
این گوشه را به وسعت دنیا نمیدهم
در سینهام جمال علی نقش بسته است
این سینه را به سینۀ سَینا نمیدهم
تا زندهام ز درگه او پا نمیکشم
دامان او ز دست تمنا نمیدهم
سرمایۀ محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمیدهم
امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست
این نقد را به نسیۀ فردا نمیدهم
در سایۀ رضایم و همسایۀ رضا
این سایه را به سایۀ طوبی نمیدهم.
#سیدرضا_مؤید
#حضرت_معصومه(علیهاالسلام)
#غزل
در شهر مرا غیر شما کار و کسی نیست
فریاد اگر هم بکشم دادرسی نیست
یک عمر از این بام به آن بام پریدم
حالا که به بام تو رسیدم نفسی نیست
بانو! دل دل کندن از این خانه ندارم
هر گوشۀ دنیا بپرم جز قفسی نیست
جان را که به لب آمده بستم به ضریحت
جز مرگ در این لحظه برایم هوسی نیست
ای کاش سرم گوشۀ ایوان تو باشد
آن دم که در این سینۀ تنگم نفسی نیست.
#اعظم_سعادتمند
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_شهادت
#فاطمیه
#غزل
#استاد_غلامرضا_سازگار
خصم دون تا راه بر صدیقه اطهر گرفت
انتقام بدر را از فاتح خیبر گرفت
آنقدر گویم که ضرب دست آن بیدادگر
جان حیدر را میان کوچه از حیدر گرفت
بود دست مجتبی در دست مادر، بعد از آن
مجتبی در راه خانه دست از مادر گرفت
بشکند دستی که بر پهلوی قرآن زد لگد
آیه ای از سوره ی نورانی کوثر گرفت
من نمیگویم چه شد، آنقدر گویم در جنان
دست بر پهلوی خود یکباره پیغمبر گرفت
بارها کشتند زهرا را و آن بیدادگر
جان او را گه به کوچه گاه پشت در گرفت
وای از آن کافر که دعوی مسلمانی نمود
رکن قرآن را شکست و جای بر منبر گرفت
دید زینب مادر مظلومه اش را میزند
دست خود بر روی چشم، آن نازنین دختر گرفت
با که گویم این مصیبت را که آن بیدادگر
با فشار در گلاب از غنچه ی پرپر گرفت؟
«میثم!» آن آتش که شد از خانه ی زهرا بلند
شعله اش از خیمه های آل عصمت سرگرفت.
#غزل
پیش صاحبنظران ملک سلیمان باد است
بلکه آنست سلیمان که ز ملک آزاد است
اینکه گویند بر آب است نهاد دنیا
نیک اگر در نگری خواجه،همه بر باد است
دل بر این پیره زن عشوه گر دهر مبند
این عروسی است که در عقد بسی داماد است
خیمه ی انس مزن بر در این کهنه رباط
که اساسش همه نا موضع و بی بنیاد است
خاک بغداد به مرگ خلفا گریه کند
ورنه این شط روان چیست که دربغداد است
#خواجوی_کرمانی
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه(علیهاالسلام)
#غزل
ای باخبر ز درد و غم بیشمار من!
برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من
رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمیروی
حس میکنم همیشه تویی در کنار من
شیرینی حیات من، ای بَضعَةُ الرّسول!
تلخ است با غمت همه لیل و نهار من
خیری پس از تو نیست در این زندگی و، من،
گِریَم از اینکه طول کشد روزگار من
مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک
افتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من
خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن
اما غمت ربوده ز کف اختیار من
این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر
کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من.
#سیدرضا_مؤید
#غزل
ﻣﺎﯾﻪ ﺍﺻــــﻞ ﻭ ﻧﺴﺐ ﺩﺭ ﮔﺮﺩﺵ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﺭ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﻛﺴﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﺯﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﺩﻭﺩ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﻛﺴـــﺮ ﺷــﺄﻥ ﺷــﻌـﻠﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﺟﺎﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺑﺮﻭ ﻧﮕﯿﺮﺩ گرچه ﺍﻭ ﺑﺎﻻ ﺗﺮﺍﺳﺖ
ﻧﺎﻛﺴﯽ ﮔﺮ ﺍﺯ ﻛﺴﯽ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﻋﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ
ﺭﻭﯼ ﺩﺭﯾﺎ، ﺧﺲ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﻗﻌﺮ ﺩﺭﯾﺎ ﮔﻮﻫﺮ ﺍﺳﺖ
ﺷﺼﺖ ﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﻋﻮﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻣﯿﻜﻨﻨﺪ
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻛﻮﭼﻚ ﻻﯾﻖ ﺍﻧﮕﺸــــﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺁﻫﻦ ﻭ ﻓﻮﻻﺩ ﺍﺯ ﯾﻚ ﻛﻮﺭﻩ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﺑﺮﻭﻥ
ﺁﻥ ﯾﻜﯽ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﮔﺮﺩﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻌﻞ ﺧﺮ ﺍﺳﺖ
ﻛــــﺮﻩ ﺍﺳـﺐ ، ﺍﺯ ﻧﺠﺎﺑﺖ ﺍﺯ ﭘـﺲ ﻣــــﺎﺩﺭ ﺭﻭﺩ
ﻛــــﺮﻩ ﺧــﺮ ، ﺍﺯ ﺧــﺮﯾﺖ ﭘﯿﺸﺎ ﭘﯿﺶ ﻣــــﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ
ﻛﺎﻛـﻞ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﺭﺗﺒــﻪ ﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻜﺮﺩ
ﺯﻟﻒ ، ﺍﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩﮔﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﻪ ﻣﺸﻚ ﻭ ﻋﻨﺒﺮ ﺍﺳﺖ
ﭘﺎﺩﺷﻪ ﻣﻔﻠﺲ ﻛﻪ ﺷﺪ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﻍ ﺑﯽ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺩﺍﺋﻤﺎً ﺧﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺗﯿﻐﯽ ﻛﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﺟﻮﻫﺮ ﺍﺳﺖ
ﺳﺒﺰﻩ ﭘﺎﻣﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﯿﻮﻩ ﺩﺍﺭ
ﺩﺧﺘﺮ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻧﺠﯿﺐ ﺍﻓﺘـﺎﺩ ﻣﻔﺖ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﺳﺖ
ﺻﺎﺋﺒﺎ !ﻋﯿﺐ ﺧﻮﺩ ﮔﻮ ﻋﯿﺐ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﮕﻮ
ﻫﺮ ﻛﻪ ﻋﯿﺐ ﺧﻮﺩ ﺑﮕﻮﯾﺪ، ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻻ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ.
#ﺻﺎﺋﺐ_ﺗﺒﺮﯾﺰﯼ
#شعر_آئینی
#غزل
#حضرت_زهرا_س
رسیده فاطمیه و غم عزای فاطمه
رسیده فصل گریه و ناله برای فاطمه
بخوان دوباره روضه خوان برای ما ز غربتش
که شعله می زند به سینه روضه های فاطمه
طراز شان او کجا و فهم خاکیان کجا ؟
به قدر او نبرده پی مگر خدای فاطمه
بهشت، مهر فاطمه جهنم است قهر او
رضای حق نهفته است در رضای فاطمه
هنوز جاری است در قنوت او قنات نور
شکوفه می دهد هنوز،گل دعای فاطمه
میان شعله ها در آن هجوم تلخ فتنه ها
به گوش جان عالمی رسد صدای فاطمه
اگرچه دست او شکست از غلاف تیغ ها
شکست شوکت ستمگران به پای فاطمه
گریز روضه های او مرا سوی حسین بُرد
چقدر کربلایی است ماجرای فاطمه
به تار چادرش کمیل،دخیل اشک بست و گفت
منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه.
#کمیل_کاشانی
میرزای محمدی - رنگ پاییز به دیوار بهاری افتاد.mp3
10.96M
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_شهادت
#غزل
#علی_اکبر_لطیفیان
#استاد_میرزا_محمدی
رنگِ پاییز به دیوارِ بهاری افتاد
بر درِ خانهی خورشید شراری افتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت افتادن او، ایل و تباری افتاد
آنقدر ضربهی پا خورد به در،تا که شکست
آنقدر شاخه تکان خورد که باری افتاد
تکیه بر در زدنش درد سرش شد به خدا
او کنارِ در و در نیز کناری افتاد
بعدِ یک عمر مراعاتِ کنیزانِ حرم
فضه ی خادمه آخر به چه کاری افتاد
خواست تا زود خودش را برساند به علی
سرِ این خواستنِ خود دو سه باری افتاد
ناله ای زد که ستون های حرم لرزیدند
به روی مسجدیان گرد و غباری افتاد
غیرتِ معجرِ او دستِ علی را وا کرد
همه دیدند سقیفه به چه خاری افتاد
وقت برگشت به خانه همه جا خونی بود
چشمِ یاری به قد و قامتِ یاری افتاد
آنقدَر فاطمه از دست علی بوسه گرفت
بعد از آن روز دگر رفت و کناری افتاد.
#حضرت_فاطمه(علیهاالسلام)
#غزل
🔹لیلةالقدر نبی🔹
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟
قدرش بوَد امروز نهان چون دیروز
هنگامه کند و لیک، فردا زهرا
خالق چو کتاب خلقت انشا فرمود،
عالم چو الفبا شد و معنا، زهرا
طاها و علی دو بیکران دریایند
وآن برزخ ما بین دو دریا، زهرا
بر تخت جلال از همه والاتر
بر مسند افتخار، یکتا زهرا
در آل کسا محور شخصیّتهاست
مابین اَب و بَعل و بنیها، زهرا
او سرّ خدا و لیلةالقدر نبیست
خِیر دو سرا درخت طوبی، زهرا
سرسلسلۀ نسل پیمبر، کوثر
سرچشمۀ نور چشم طاها، زهرا
تنها نه همین مادر سبطین است او
فرمود نبی: اُمّ ابیها، زهرا!
هنگام شفاعت چو رسد روز جزا
کافیست برای شیعه، تنها زهرا
حیف است «حسانا» که در آتش سوزد
آن شیعه که ورد اوست: زهرا، زهرا.
#حبیب_چایچیان(ره)
#شعر_آئینی
#غزل
#امام_زمان_عج
شب یلدای غم به سر آید
موکب روشن سحر آید
کوچه در کوچه چشم در راهم
عاقبت یارم از سفر آید
من یقین دارم او به همراهِ
سیصد و سیزده نفر آید
بشکند تاج و تخت بت ها را
آن خلیلی که با تبر آید
جمعه هامان غروب شد پس کی
ان مه غایب از نظر آید ؟
وقت و بی وقت در مرور فراق
آه در سینه شعله ور آید
تا زمین را رها کند از شر
مصلح و منجی بشر آید
دولت ظلمت است مستعجل
دولت نور مستقر آید
چشمتان روشن آمده موعود ؛
کی به گوش من این خبر آید ؟
#کمیل_کاشانی
#شعر_انتظار
#غزل
🔹همه هست آرزویم...🔹
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننمودهای و بینم
همه جا به هر زبانی بود از تو گفتوگویی...
شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نِه بنشین کنار جویی...
#فصیح_الزمان_شیرازی