eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
735 ویدیو
308 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
شعري زيبا و پرمضمون از امام خميني مدح(سلام الله عليها) ای ازلیت به تربت تو مُخَمّر وی ابدیّت به طلعت تو مقرّر آیت رحمت ز جلوۀ تو هویدا رایت قدرت در آستین تو مُضمَر جودت هم‌بسترا به فیض مقدس لطفت هم‌بالشا، به صَدرِ مُصَدّر عصمت تو تا کشید پرتو به اجسام عالَم اجسام گردد، عالم دیگر جلوۀ تو نور ایزدی را مَجلی عصمتِ تو سرّ مُختفی را مظهر گویم واجب تو را، نه آنَتْ رتبت خوانم ممکن تو را، ز ممکن برتر ممکن اندر لباس واجب پیدا واجبی اندر ردای امکان مَظهر ممکن امّا چه ممکن، علتِ امکان  واجب، امّا شعاع خالق اکبر ممکن امّا یگانه واسطۀ فیض  فیض به مهتر رسد و زآن پس کهتر ممکن امّا نمودِ هستی از وی ممکن اما ز ممکنات فزون‌تر وین نه عجب زآنکه نور اوست ز زهرا نور وی از حیدر است و او ز پیمبر نور خدا در رسول اکرم پیدا کرد تجلی ز وی به حیدر صفدر وز وی تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر این است آن نور کز مشیت «کُن» کرد عالم، آن کو به عالم است منوّر این است آن نور کز تجلّی قدرت داد به دوشیزگان هستی زیور شیطانْ عالِم شدی اگر که بدین نور ناگفتی آدم است خاک و من آذر آبروی ممکنات جمله از این نور گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر جلوۀ این خود عَرَض نمود عَرَض را ظِلّش بخشود، جوهریّت جوهر عیسی مریم به پیشگاهش دربان موسی عمران به بارگاهش چاکر آن یک چون دیده‌بان فرا شده بر دار وین یک چون قاپقان معطّی بر در یا که دو طفلند در حریم جلالش از پی تکمیل نفس آمده مُضطر آن یک انجیل را نماید از حفظ و ین یک تورات را بخواند از بر گر که نگفتی امام، هستم بر خلق موسی جعفر، ولیّ حضرت داور فاش بگفتم که این رسول خدایست معجزه‌اش می‌بوَد همانا دختر دختر جز فاطمه نیابد چون این صُلب پدر را و هم مَشیمه مادر دختر چون این دو از مَشیمۀ قدرت نامد و ناید دگر هماره مقدّر آن یک امواج علم را شده مبدأ وین یک افواج حلم را شده مصدر آن یک موجود از خطابش مَجلی وین یک معدوم از عقابش مُستر آن یک بر فرق انبیا شده تارک وین یک اندر سرْ اولیا را مِغفر آن یک در عالم جلالت «کعبه» وین یک در مُلک کبریایی «مشعَر» لَمْ یَلِدم بسته لب وگرنه بگفتم دختِ خدایند این دو نور مُطهّر آن یک کون و مکانش بسته به مَقنَع  وین یک ملک جهانش بسته به مِعجر چادرِ آن یک، حجابِ عصمت ایزد مِعجَر این یک، نقابِ عفت داور آن یک بر ملک لایزالی تارک این یک بر عرش کبریایی افسر تابشی از لطفِ آن، بهشت مُخَلَّد سایه‌ای از قهر این، جحیم مُقعَّر قطره‌ای از جودِ آن بِحار سماوی رشحه‌ای از فیض این ذخایر اغبر آن یک خاک مدینه کرده مزیّن صفحه قم را نموده این یک انور خاک قم این کرده از شرافت جنّت آب مدینه نموده آن یک کوثر عرصه قم غیرت بهشت برین است بلکه بهشتش یَساولی است برابر زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر شاید گر لوح را بیابد همسر خاکی عجب خاک، آبروی خلایق ملجأ بر مسلم و پناه به کافر گر که شنیدندی این قصیده «هندی»  شاعر شیراز و آن ادیب سخنور آن یک طوطی صفت همی نسرودی ای به جلالت ز آفرینش برتر وین یک قمری نمط هماره نگفتی «ای که جهان از رخ تو گشته منوّر» (ره)
توصیف گویند می شود دری از خُلد وا به قم من گویمت که برتر از این نه بها به قم . چون مهد پاک دختر موسی بن جعفرست خُلد برین رسد ز شرافت کجا به قم . معصومه مکرمه ثانیِ فاطمه کافزود مقدمش شرف و اعتلا به قم . ساید فلک به پای وی از رویِ فخر سر هر کو نهاد از سر اخلاص پا به قم . بر زائرش به چشم رضا بنگرد خدا زیرا که هست درگه اخت الرضا به قم . گر طوس از برادر وی رشک طور شد زو نیز گشته کعبۀ دل ها بنا به قم . اندر خبر بود که در آخر زمان برند گاه ظهور جور و فتن التجا به قم . زیرا که مهد امن و امان است درگهش آری که خفته ملجاء اهل ولا به قم . چونان که هست قبۀ جدّش به کربلا گردد بدون شبهه اجابت دعا به قم . زر کن مس وجود خود از خاک پاک وی ای کیمیا طلب بطلب کیمیا به قم. (س)
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ مدح و میلادیه حضرت معصومه سلام الله علیها مرحوم حاج داود بیدق داری مژده در گلزار دین گل پرور آمد شکر لِلَّه شاه دین را خواهر آمد گشته روشن کشور عشق الهی آفتاب ملک دل را خاور آمد . آمد امید محشر دُخت موسی ابن جعفر مستِ شمیمِ کویش گشته مدینه یکسر . لطف حیِّ تبارک بر شیعیان مبارک در حریمش نور یزدان جلوه گر شد گوئیا فوج ملک بر بام و در شد یُمن میلاد صفای قلب خاتم رفته شام ظلمت و وقت سحر شد . جوشد دوباره کوثر خندد زهرای اطهر آمد عزیز حیدر همچون خاتون محشر . لطف حیِّ تبارک بر شیعیان مبارک شمع دین حیدره پروانه گلدی گلسِتانِ عصمته پروانه گلدی حیدرین ریحانه سی همنام زهرا جان دئیوب اللهینه جانانه گلدی . معصومه جان جاندی زهرایه بیر نشاندی فرش اوسته دور ولیکن مقصود عرشیاندی . لطف حقِّ تبارک اولسون سیزه مبارک 👈 متن کامل در سایت ... https://zobdatolashaar.ir/?p=6423
417.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(س) اى جوهر عقل! عشق را مفهومی هم‌چون شب قدر، قدر نامعلومی قم با تو مدینهٔ ولایت شده است تو، فاطمهٔ‌ چهارده معصومی. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
علیهاالسلام این زن که خاک قم به وجودش معطر است تکرار آفرینش زهرای اطهر است تکرار آفرینش افلاک بر زمین تکرار آفرینش عرش مصوّر است این جلوۀ فرشته صفت این شکوه غیب بر خاک می‌نشیند و از خاک برتر است دست سخاوتش پر از آمال دوستان چشم محبتش به غریبان مضطر است همشیرۀ شقایق و همراز رازقی با آفتاب مشرقی عشق خواهر است این زن که از نیایش او مست عالم‌اند معصومه است مریم آل پیمبر است.
در ولادت دختر موسی ابن جعفر (عليها السلام) ♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤ شب جشن و سرور آمد خو ش آ مد مدینه غرق نور آمد خوش آ مد زیمن مقدم م این تازه مولود جها ن و ادیَِّ طور آمد خوش آ مد. ♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤ منور یثرب و بطحاست امشب گل افشان عا لم بالاست امشب زمین لبخند شادی بر لبانش که جشن دختر موسی است امشب. ♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤ مژده آن یار آشنا آ مد گو هر عفت و حیا آمد نور چشمان موسی جعفر خو اهر حضرت رضا امد. ♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤ جهان را گوهری والا فر آ مد زمین و آسمان را اختر آ مد بگو تبریک بر موسی ابن جعفر که او را دختری مه منظر آمد. ♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤ شب جشن و سرور از داور امد ز ره امشب بهار دیگر آمد شده شهر مدینه نو 9ر باران ز نجمه دختری مه منظر امد.
شعری به ترتیب حروف الفبا در وصف (سلام الله علیها) ا) ای خاک درت تاج سرم خواهر سلطان ب) بیمه شده با فیض دمت کشورِ ایران پ) پیوسته به پابوسِ تو آیند ملائک ت) تردید ندارم که توئی مریم دوران ث) ثابت قدمم کرده دعاهای تو بانو ج)جبریل برد سجده به خاکِ تو کماکان چ) چون بوسه زنم بر در و دیوار حریمت ح)حس میکنم اینجاست همان مرقدِ پنهان خ)خوبانِ جهان در حرمت جمله گدایند د)دم می زند از نام تو سلطانِ خراسان ذ)ذکرش همه دم نَقلِ کرامات تو گشته است ر) رَه یافته هر کس که در آن روضه‌ی رضوان ز) زوار تو آری همه از اهل بهشتند ژ) ژرف است کلامِ تو چنان آیه‌ی قران س) سائل نکند ثانیه ای رو به اجانب ش) شد زانکه نمک‌گیر تو ای حضرتِ باران ص) صحن تو جلا داده دل و دیده ی ما را ض) ضمنا شده حاتم ز کراماتِ تو حیران ط) طوفِ حرمت را ز خدا خواسته مریم ظ) ظاهر شده تا اینکه مقاماتِ تو بر آن ع) عمریست که از قلبِ محبانِ خود از لطف غ) غم برده‌ای ای مرجعِ تقلیدِ کریمان ف) فرمود چه خوش عالمی از جنس حقیقت ق) قم گشته ز فیض حرمت مرکز ایمان ک) کی دم بتوان زد ، زِ تو با مصرع شعری گ) گر إذن به شاعر ندهد خالقِ منان ل) لطف و کرم و جود تو هرگز مگذارد م) محشر بشود دیده ی ما چون همه گریان ن) نتوان که مرا خواند غلامِ تو یقینا و) وقتی که غلامانِ تو هستند بزرگان ه) هستیِ غریب الغربا ، عمه‌ی سادات ی) یک لحظه از این بی سر و پا روی مگردان.
(علیهاالسلام) در شهر مرا غیر شما کار و کسی نیست فریاد اگر هم بکشم دادرسی نیست یک عمر از این بام به آن بام پریدم حالا که به بام تو رسیدم نفسی نیست بانو! دل دل کندن از این خانه ندارم هر گوشۀ دنیا بپرم جز قفسی نیست جان را که به لب آمده بستم به ضریحت جز مرگ در این لحظه برایم هوسی نیست ای کاش سرم گوشۀ ایوان تو باشد آن دم که در این سینۀ تنگم نفسی نیست.
(عليها السلام) ♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤ شب جشن و سرور آمد، خو ش آ مد مدینه غرق نور آمد، خوش آ مد ز یمن مقدم این تازه مولود جها ن وادیَِّ طور آمد خوش آمد. ♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤ منور یثرب و بطحاست امشب گل افشان عا لم بالاست امشب زمین لبخند شادی برلبانش که جشن دختر موسی است امشب. ♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤ مژده آن یار آشنا آمد گو هر عفت و حیا آمد نور چشمان موسی جعفر خو اهر حضرت رضا آمد. ♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤ جهان را گوهری والا فر آمد زمین و آسمان را اختر آمد بگو تبریک برموسی بن جعفر که او را دختری مه منظر آمد. ♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤ شب جشن و سرور از داور آمد ز ره امشب بهار دیگر آمد شده شهر مدینه نور باران زنجمه دختری مه منظر آمد. ♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤
(عليهاالسلام) اگر درمان‌ درد خویش‌ می‌خواهی‌ بیا اینجا دوا اینجا، شفا اینجا، طبیب‌ دردها اینجا شکسته‌بالی ما می‌دهد بال و پری‌ ما را اگر از صدق‌ دل‌ آریم‌ روی‌ التجا اینجا طلب‌ کن‌ با زبان‌ بی‌زبانی‌ هرچه‌ می‌خواهی‌ که‌ سر داده‌ست گلبانگ‌ اجابت‌ را خدا اینجا به‌ گوش‌ جان‌ توان‌ بشنید لبّیک‌ خداوندی‌ نکرده‌ با لب‌ خود آشنا حرف دعا اینجا هزاران‌ کاروان‌ دل‌ در اینجا می‌کند منزل‌ اگر اهل‌ دلی‌ ای‌ دل‌، بیا اینجا، بیا اینجا دل‌ دیوانۀ‌ من‌ همچو او گم‌‌کرده‌ای‌ دارد ز هر دردآشنا گیرد، سراغ‌ آشنا اینجا... صدای‌ پای‌ او در خاطر من‌ نقش‌ می‌بندد مگر می‌آید آن‌ آرام‌‌جان‌ها از وفا اینجا؟... مشو از حرمت این بارگه غافل که مهدی را زیارت کرده‌اند اهل بصیرت بارها اینجا حریمش را اگر دارالشفا خوانند، جا دارد که می‌بخشد خدا هر دردمندی را شفا اینجا علاج درد بی‌درمان کند لطف عمیم او نباید بر زبان آورد حرفی از دوا اینجا! حدیث‌ عشق‌ با «پروانه‌» می‌گویی،‌ نمی‌دانی‌ که‌ می‌سوزد به‌سان‌ شمع،‌ از سر تا به پا اینجا.
(س) باشد حرمت منشاء خیر و برکات. محتاج تو خلقی به حیات و به مَمات ای خواهر حضرت رضا معصومه. بر ساحت قُدس تو سلام و صلوات. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi