eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
250 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
515 ویدیو
292 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام ! ای ساکن محنت سرای کربلا! السلام ! ای مستمند و مبتلای کربلا! السلام ! ای هر بلای کربلا را کرده صبر! السلام ! ای مبتلای هر بلای کربلا السلام ! ای بر تو خار کربلا تیغ جفا! السلام ! ای کشته ی تیغ جفای کربلا! السلام ! ای متصل با آب چشم و آه دل! السلام ! ای خسته ی آب و هوای کربلا! السلام ! ای غنچه ی نشکفته ی گلزار غم، مانده از غم تنگدل در تنگنای کربلا! السلام ! ای رشک برده زنده های هر دیار، در جوار مرقدت بر مرده های کربلا! یا شهید کربلا! کردم به گرد طوف تو، رغبت سیر فضای غم فزای کربلا یاد اندوه و غمت کردم شد از اندوه و غم از دل من تنگتر، بر من فضای کربلا ریخت خون در کربلا از مردم چشم قضا از ازل این است گویا مقتضای کربلا هر که اندر کربلا از دیده خود دل نریخت غالباً آگه نشد از ماجرای کربلا چرخ، خاک کربلا را ساخت از خون تو گل کرد تدبیر نیاز، آن گل برای کربلا جان آن باشد که گر بویند، آید بوی خون تا بنای دهر باشد، از بنای کربلا سرورا! با یاد لب های به خون آلوده ات خوردن خون است کارم، چون گیای کربلا اجر من این بس که گر میرم، شود سر منزلم خاک پاک جانفزای دلگشای کربلا کربلا خوان عطای توست، گردون دم به دم می رساند بر همه عالم صلای کربلا هر که می آید به قدر سعی و استعداد خود بهره ای می گیرد از بحر عطای کربلا نیست سبحه این که بر دست است مارا، بلکه هست دانه ی چندی ز درِّ بی بهای کربلا یا شهید کربلا! از من عنایت کم مکن چون تو شاه کربلایی، من گدای کربلا در دلم دردی ست، استیلای بیم معصیت شربتی می خواهم از دالشفای کربلا! روزگاری شد که مأذوای «فضولی» کربلاست نیست او را میل مأوایی، ورای کربلا هست امیدم که هرگز بر نگردد تا ابد روزی ما از کعبه ی حاجت روای کربلا همچو سعی مروه، لطف حق نبخشد اجرها سعی ما را در زمین پر صفای کربلا! نیست اهل درد را جز درگهت دارالشفاا! بی دوا دردی کز این درگه نمی یابد دوا بود بی دردی مرا مانع ز ذوق وصل او ، بنده ی دردم، که شد سوی تو دردم رهنما! نیست جز ما دردمندی کز تو درمانی نیافت ، غالبا واقف نه ای از دردمندی های ما درد ما را می دهد درمان، لب لعلت مگر، کرده در حکمت ارسطوی زمان را اقتدا...
ای مزارت کعبه ی جان یاحبیبی یا حسین ای حریمت رشک رضوان یاحبیبی یا حسین ای سرت بر نیزه قاری ای رخت آیات نور ای تنت اوراق قرآن یا حبیبی یا حسین جابرم بر تربتت عرض سلام آورده ام آمدم با چشم گریان یا حبیبی یا حسین گرچه چشم سر ندارم دیدمت با چشم دل سر به نی،تن در بیابان یا حبیبی یا حسین پاسخم ده گرچه می دانم تنت در کربلاست سر بود در شام ویران یا حبیبی یا حسین تا قیامت داغ لب هایت بود بر قلب من ای به کامت آب،عطشان یاحبیبی یا حسین نحرمهمان را که دیده تشنه لب بین دو نهر ای به خون غلطیده مهمان یاحبیبی یا حسین درفرات ومقتل و در صحنه ی جنگ و نماز پیکرت شد تیر باران یا حبیبی یا حسین زخم روی زخم روی زخم روی زخم بود مرهم زخم فراوان یا حبیبی یا حسین داغ روی داغ روی داغ روی داغ بود بر روی داغ جوانان یا حبیبی یا حسین سنگ بود و صورت و تیر جفا و قلب تو خاک بود وجسم عریان یاحبیبی یا حسین شعله بود و یاس بود و سیلی و رخسار گل خار بود و برگ ریحان یا حبیبی یا حسین کعب نی بود و تن اطفال و پای زخم دار بر سر خار مغیلان یا حبیبی یا حسین در محرّم روز عاشورا بریدند از تو سر مثل ذبح عید قربان یا حبیبی یا حسین از مدینه گریه کردم تا زمین کربلا بر تو چون ابر بهاران یا حبیبی یا حسین غسل کردم جامه ی احرام پوشیدم به تن در طواف کعبه ی جان یا حبیبی یا حسین دردمندی همچو«میثم»از تومیخواهد دوا ای به درد خلق درمان یا حبیبی یا حسین. سازگار
علیه‌السلام بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو ای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو دیوانه‌وار، آمده‌ام تا به قتلگاه وقتی به استغاثه شنیدم صدای تو... در حیرتم چه شد که نشد آسمان خراب وقتی شنید نالۀ واغربتای تو خورشید وماه و جنّ و ملک خون گریستند وقتی میان لُجّۀ خون بود جای تو رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا شد کعبۀ حقیقیِ دل، کربلای تو اجر هزار عمره و حج در طواف توست ای مروه و صفا به فدای صفای تو! با گفتنِ «رضاً بِقَضائِک» به قتلگاه شد متّحد رضای خدا با رضای تو تا با نماز خوف تو گردد قبول حق شد سجده‌گاه اهل یقین خاک پای تو تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین! فردا خداست -جَلّ جَلالُه- جزای تو اندر مِنا ذبیح یکی بود و زنده رفت ای صد ذبیح کشته شده در منای تو! برخیز و باز بر سرِ نی آیه‌ای بخوان ای من فدای آن سرِ از تن جدای تو! خون خداست خونِ تو و جز خدای نیست ای کشتۀ خدا! به خدا، خون‌بهای تو ما را خشوع بندگی آموز، چون خداست در مجلس عزای تو صاحب‌عزای تو... آن‌جا که حدّ ممکن و واجب بُوَد، تویی ای منتهای اوج بشر، ابتدای تو...
طاعتی کان در حقیقت موجب قرب خداست‌، طوف خاک درگه مظلوم دشت کربلاست ای خوش آن مردم که بهر قوّت نور نظر، در نظر او را مدام آن قبله‌ی حاجت رواست ای خوش آن طالب که در هنگام حاجت خواستن‌ ، خاک راه کربلا در چشم او چون توتیاست! ای خوش آن زایر که او را در چنان حاجت گهی‌، گه نماز بی‌رعونت، گه نیاز بی‌ریاست! گه به یاد تشنه‌ی آن بادیه اشکش روان‌، گه برای سجده‌ی آن خاکِ در، قدش دوتاست گاه چون پرگار، گرد نقطه‌ی مرقد، دوان‌، گاه چون ‌نقطه پی احرام طاعت پا به جاست کربلا گنجی‌ست در ویرانه‌ی دیرین دهر، لیک آن گنجی که نقدش نقد شاه اولیاست خازن حکمت نهاده در چنان گنج شریف‌، طرفه صندوقی که پر از دُرّ درج لافتاست یا گلستانیست آن روضه که گر بینند باز، رنگ گلهایش ز خون رنگ آل مصطفاست حدّت ار دارد هوای بقعه‌اش، نبود عجب‌، آتش دلهای سوزان در مزاج آن هواست شور اگر خیزد ز خاکش آب دارد جای آن‌، چون همیشه چشمه‌ی آن آب، آب چشم ماست در میان روضه و آن بقعه تا یابند فرق‌، در میان جان و دل، انواع بحث ماجراست بحث دارد جان که آن روضه شبیه روضه است‌ دل مغارض می‌شود کان هر دو از هم کی جداست؟ با وجود آن همه رفعت که دارد آسمان‌، گر زمین از آسمان خود را فزون گیرد، رواست از زمین جزء است صحرای شریف کربلا، کربلا جای حسین ابن علی مرتضاست! آن امام ظاهر و باطن که از محض صفا، همچو ظاهر، باطنش آیینه‌ی گیتی نماست کی رود ناکام، هرکس کآورد رو سوی او؟ کی شود محروم،هرکس را که با او التجاست؟ رتبه‌ی گردی که خیزد از ره زوّار او، از ره رفعت قرار بارگاه کبریاست شهسوار یثرب و بطحا، امام انس و جان‌، پادشاه صورت و معنی، شه هر دو سراست زندگی بخش دل ارباب صدق اعتقاد، کشته‌ی تیغ جفای ناکسان بی‌وفاست عاصیان خیر را از قتل آن معصوم پاک‌، صد خجالت روز حشر از حضرت خیر النّساست تا اثر دارد جهان در دعوی خون حسین‌، صد هزاران بی‌ادب در معرض فوت و فناست باد نصرت نیک بختی را که دایم در جهان‌، از ره اخلاص دارد نیّت این باز خواست السّلام! ای نور بخش دیده‌ی اهل نظر السّلام! ای آنکه درگاه تو حاجت‌گاه ماست! دردمندی نیست کز لطف تو درمانی نیافت، خاک درگاه تو اهل درد را دارالشّفاست سایۀ لطف خود از فرق «فضولی» وا مگیر زآنکه هم بیچاره و هم بی کس و هم بی نواست از غریبی ره ندارد بر سلوک خود هنوز، هر چه میخواهد کند در خاطرش بیم خطاست چشم دارم آن عمل توفیق حق روزی کند، کا پریشان را در و نفع و تو را در وی رضاست.
منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین یک نگه کربلا به بوَد از صد بهشت جنت اهل دل ست، صحن و سرای حسین دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین تربت پاکش بود داروی هر دردمند دار شفای خداست، کرب و بلای حسین ملک سلیمان بوَد در نظرش بی بها آن که گدایی کند پیش گدای حسین هرکه رود کربلا بوسه به خاکش زند بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین چون به عزاخانه‌اش پا نهی آهسته نه بال ملائک بود، فرش عزای حسین خنده‌کنان می رود، روز جزا در بهشت هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین غم نخورد بعد از این، بهر سرای دگر آنکه «شکوهی!»شودنوحه سرای حسین.
السلام ! ای ساکن محنت سرای کربلا! السلام ! ای مستمند و مبتلای کربلا! . السلام ! ای هر بلای کربلا را کرده صبر! السلام ! ای مبتلای هر بلای کربلا . السلام ! ای بر تو خار کربلا تیغ جفا! السلام ! ای کشته ی تیغ جفای کربلا! . السلام ! ای متصل با آب چشم و آه دل! السلام ! ای خسته ی آب و هوای کربلا! . السلام ! ای غنچه ی نشکفته ی گلزار غم، مانده از غم تنگدل در تنگنای کربلا! . السلام ! ای رشک برده زنده های هر دیار، در جوار مرقدت بر مرده های کربلا! . یا شهید کربلا! کردم به گرد طوف تو، رغبت سیر فضای غم فزای کربلا . یاد اندوه و غمت کردم شد از اندوه و غم از دل من تنگتر، بر من فضای کربلا . ریخت خون در کربلا از مردم چشم قضا از ازل این است گویا مقتضای کربلا . هر که اندر کربلا از دیده خود دل نریخت غالباً آگه نشد از ماجرای کربلا . چرخ، خاک کربلا را ساخت از خون تو گل کرد تدبیر نیاز، آن گل برای کربلا . جان آن باشد که گر بویند، آید بوی خون تا بنای دهر باشد، از بنای کربلا . سرورا! با یاد لب های به خون آلوده ات خوردن خون است کارم، چون گیای کربلا . اجر من این بس که گر میرم، شود سر منزلم خاک پاک جانفزای دلگشای کربلا . کربلا خوان عطای توست، گردون دم به دم می رساند بر همه عالم صلای کربلا . هر که می آید به قدر سعی و استعداد خود بهره ای می گیرد از بحر عطای کربلا . نیست سبحه این که بر دست است مارا، بلکه هست دانه ی چندی ز درِّ بی بهای کربلا . یا شهید کربلا! از من عنایت کم مکن چون تو شاه کربلایی، من گدای کربلا . در دلم دردی ست، استیلای بیم معصیت شربتی می خواهم از دالشفای کربلا! . روزگاری شد که مأذوای «فضولی» کربلاست نیست او را میل مأوایی، ورای کربلا . هست امیدم که هرگز بر نگردد تا ابد روزی ما از کعبه ی حاجت روای کربلا . همچو سعی مروه، لطف حق نبخشد اجرها سعی ما را در زمین پر صفای کربلا! . نیست اهل درد را جز درگهت دارالشفاا! بی دوا دردی کز این درگه نمی یابد دوا . بود بی دردی مرا مانع ز ذوق وصل او ، بنده ی دردم، که شد سوی تو دردم رهنما! . نیست جز ما دردمندی کز تو درمانی نیافت ، غالبا واقف نه ای از دردمندی های ما . درد ما را می دهد درمان، لب لعلت مگر، کرده در حکمت ارسطوی زمان را اقتدا . آن که گر در آفرینش دخل سازد حکمتش ، می شوند از لقوه و فالج بری ارض و سما . آن که خود را گر کند در دأب حکمت امتحان ، وآن که در علم طبابت گر شود طبع آزما، . می تواند کرد زائل ضعف از ترکیب کاه، می تواند برد صفرا را ز طبع کهربا . حاوی قانون فن ، مستخرج تقویم طب ، بوعلی رای و ارسطو سیرت و لقمان لقا . ای ضمیر انورت آئینه ای از فیض حق ! ذات پاکت مودع آثار قدرت را بنا . در طریق علم می گفتی تو را لقمان اگر، چاره ای می کرد لقمان نیز بر فوت فنا . برنمی آید ز عیسا کار فیض حکمتت ، کارعیسا چیست پیش حکمتت ،غیر از دعا؟ . ضبط صحت آن چنان کردی که در عالم نماند ، خسته ای جز چشم بیمار بتان دلربا! . گر نمی شد ظالم و می داشت اندک مردمی ، می گرفت از سرمه دان فیضت آن هم توتیا . شمه ای در اعتدال درد ارکان، فی المثل- گر ضمیر حکمت ، آئین تو را باشد رضا، . حدت خشکی شود از خاک و آتش بر طرف ، گردد افراد رطوبت زائل از آب و هوا. ...
«إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (سوره رعد، آیه ۱۱) خدا سرنوشتِ قومی را تغییر نمیدهد مگر زمانی که خودشان تصمیم بگیرند که سرنوشتشان را تغییر دهند .. میگویند در ، ۳ هزار صندلی با پُست مهم در سه قُوّه وجود دارد که مسئولان بر رویِ آن نشسته‌اند ... به عبارتی‌ برای استقرار این نظام نزدیک به ۲۱۹ هزار شهید داده‌ایم؛ یعنی برای هر صندلی ۷۳ ! و به تعبيرِ دیگری برای هر صندلی یک بر پا شده است! ___ ↫ پی نوشت : مملکتی را که شُهدا آباد کردن ، با رایِ اشتباه خراب نکنیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین سفینة النجاة است اصل اصول حسنات است *** نوحه ای ماندگار با صدای غلامحسین اشرفی.
علیه‌السلام بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو ای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو دیوانه‌وار، آمده‌ام تا به قتلگاه وقتی به استغاثه شنیدم صدای تو... در حیرتم چه شد که نشد آسمان خراب وقتی شنید نالۀ واغربتای تو خورشید و ماه و جنّ و ملک خون گریستند وقتی میان لُجّۀ خون بود جای تو رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا شد کعبۀ حقیقیِ دل، کربلای تو اجر هزار عمره و حج در طواف توست ای مروه و صفا به فدای صفای تو! با گفتنِ «رضاً بِقَضائِک» به قتلگاه شد متّحد رضای خدا با رضای تو تا با نماز خوف تو گردد قبول حق شد سجده‌گاه اهل یقین خاک پای تو تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین! فردا خداست -جَلّ جَلالُه- جزای تو اندر مِنا ذبیح یکی بود و زنده رفت ای صد ذبیح کشته شده در منای تو! برخیز و باز بر سرِ نی آیه‌ای بخوان ای من فدای آن سرِ از تن جدای تو! خون خداست خونِ تو و جز خدای نیست ای کشتۀ خدا! به خدا، خون‌بهای تو ما را خشوع بندگی آموز، چون خداست در مجلس عزای تو صاحب‌عزای تو... آن‌جا که حدّ ممکن و واجب بُوَد، تویی ای منتهای اوج بشر، ابتدای تو...
کوچ از شام – اربعین به ذکر یا خدا یا الله یا حسین یا اباعبدالله به یاد زینب و قتلگاه یا حسین یا اباعبدالله روان از شام غم آل الله به سوی تربت ثارالله یا حسین یا اباعبدالله همه طفلان به چشم گریان به گوش آید صدای قرآن یا حسین یا اباعبدالله سیه پوشیده بر محملها فکنده شورشی در دلها یا حسین یا اباعبدالله بانوان با زبان نیلی کودکان با نشان سیلی یا حسین یا اباعبدالله...
سروده مرحوم حبیب الله چایچیان() در مدح پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بوسه زند تاج گل بپاى (ص) خسرو است خود گداى محمد( ص) تا كه برد بوى خوش به گلستان مي‌كشد از هر طرف رداى محمد( ص) جسم شريفش بود لطيف‌تر از نور محو شود سايه از محمد( ص) آب بقا هستيش ز يمن است خضر، بقا دارد از بقاى محمد( ص) خواهى اگر بشنوى كلام خدا را گوش به قرآن كن و نداى محمد( ص) از شب معراج، ماه و جمله كواكب چشم براهند بر لقاى محمد( ص) ملک جهان را پلاک خود زده چون دو جهان شد بنا براى محمد( ص) آنچه خداوند در حديث گفت پرده‌نشين بود در سراى محمد( ص) پشت و پناه و شفيع عالميان اوست چون به خدا هست اتكاى محمد( ص) روشن و پيداست پيش مردم دانا غير على(ع) نيست مثل و تاى محمد( ص) نيست هرآنكه بغض (ع) داشت هست ولاى على (ع) محمد( ص) شرح كمالات و وصف ذات را كس نتواند بجز خداى محمد( ص) گفت: حسين از من است و من ز ذبح است چون فداى محمد( ص) چونكه نور چشم رسول است اوست كربلاى محمد( ص) دست و پرچمى كه برافراشت دست على بود بر محمد( ص) اكبر ليلا شبيه حضرت آمده در بجاى محمد( ص) زان تير مرگبار سه شعبه حلق على را دريد و ناى محمد( ص) حضرت و آن خيام پرآتش جان نبى بود و محمد( ص) ناله واغربتاى ناله زهراست همصداى محمد( ص) با همه پستى (حسان)، بلندمقامم تاج سرم شد چو خاک پاى محمد.
🔹كعبۀ احرار🔹 كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست باد صبا ز من به كلیم این خبر ببر با او بگو كه موقف دیدار كربلاست گر طالب تجلّی انوار سرمدی بشتاب زآن‌كه جلوه‌گه یار كربلاست آنجا كه با تمام جلال و جمال خویش سلطان عشق گشته پدیدار كربلاست ای خسته از تطاول هجران به هوش باش میعاد وصل و منزل دلدار كربلاست خواهی اگر كه محرم سرّ ازل شوی با ما بیا كه خلوت اسرار كربلاست...
دوباره مرغ روحم هوای کرد دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد زسر گذشته اشکم به لب رسیده جانم که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد شود تمام هستی فدای آن دو دستی که غرق بوسه با اشک علّی مرتضی کرد نگشت آنی آن دست جدا زدامن دوست اگر چه تیغ دشمن زپیکرش جدا کرد جز از برای داور دو تا نگشت اکبر چه شد که خصم کافر جبین او دو تا کرد سزد همه جوانان حنا زخون ببندند که جا به حجله خون یتیم مجتبی کرد فدای آن جوانی که در نماز ایثار زخون وضو گرفت و به اکبر اقتدا کرد فدای شیر خواری که وقت جان نثاری دو چشم خود ببست و دو لب به خنده وا کرد فدای آن شهیدی که زیر تیغ قاتل سرش بریده گشت و به شیعیان دعا کرد فدای جسم پاکی که قطعه قطعه گردید زقطره قطره خونش حسین را صدا کرد فدای آن شهیدی که در کنار سنگر به گریه یا حسین گفت به خنده جان فدا کرد برات کربلا را کسی گرفت (میثم) که رو برای ایثار به سوی جبهه ها رفت.
علیه‌السلام بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو ای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو دیوانه‌وار، آمده‌ام تا به قتلگاه وقتی به استغاثه شنیدم صدای تو... در حیرتم چه شد که نشد آسمان خراب وقتی شنید نالۀ واغربتای تو خورشید و ماه و جنّ و ملک خون گریستند وقتی میان لُجّۀ خون بود جای تو رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا شد کعبۀ حقیقیِ دل، کربلای تو اجر هزار عمره و حج در طواف توست ای مروه و صفا به فدای صفای تو! با گفتنِ «رضاً بِقَضائِک» به قتلگاه شد متّحد رضای خدا با رضای تو تا با نماز خوف تو گردد قبول حق شد سجده‌گاه اهل یقین خاک پای تو تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین! فردا خداست -جَلّ جَلالُه- جزای تو اندر مِنا ذبیح یکی بود و زنده رفت ای صد ذبیح کشته شده در منای تو! برخیز و باز بر سرِ نی آیه‌ای بخوان ای من فدای آن سرِ از تن جدای تو! خون خداست خونِ تو و جز خدای نیست ای کشتۀ خدا! به خدا، خون‌بهای تو ما را خشوع بندگی آموز، چون خداست در مجلس عزای تو صاحب‌عزای تو... آن‌جا که حدّ ممکن و واجب بُوَد، تویی ای منتهای اوج بشر، ابتدای تو...
خرم دلی که منبع انهار کوثر است کوثر کجا ز دیدۀ پُر اشک بهتر است . نام حسین و کرب و بلا هر دو دلرباست نام علی و اکبر ، از آن ، دلرباتر است . رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید دیدم که تربت شهدا مشک و عنبر است . هر یک شهید مرقدشان چار گوشه داشت ششگوشه یک مزار در این هفت کشور است . پرسیدم از کسی سببش را به گریه گفت پائین پای قبر حسین ، قبر اکبر است . پائین پای قبر علی اکبر جوان هفتاد و یک وجود چو خورشید خاور است . در پیشروی قبر یکی پیر جلوہ گر آن گوشۀ رواق که نزدیکی در است . پرسیدم از مِخادم او ، این مزار کیست گفتا حبیب نور دو چشم مظاهر است . چشمم فتاد قتلگه شاه تشنه لب دیدم که قتلگاه ، سراسر ز خون تر است . پرسیدم از مِخادمه این خون ، چه خون بُود گفتا که خون قاسم و عباس و جعفر است.
علیه‌السلام بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو ای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو دیوانه‌وار، آمده‌ام تا به قتلگاه وقتی به استغاثه شنیدم صدای تو... در حیرتم چه شد که نشد آسمان خراب وقتی شنید نالۀ واغربتای تو خورشید و ماه و جنّ و ملک خون گریستند وقتی میان لُجّۀ خون بود جای تو رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا شد کعبۀ حقیقیِ دل، کربلای تو اجر هزار عمره و حج در طواف توست ای مروه و صفا به فدای صفای تو! با گفتنِ «رضاً بِقَضائِک» به قتلگاه شد متّحد رضای خدا با رضای تو تا با نماز خوف تو گردد قبول حق شد سجده‌گاه اهل یقین خاک پای تو تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین! فردا خداست -جَلّ جَلالُه- جزای تو... برخیز و باز بر سرِ نی آیه‌ای بخوان ای من فدای آن سرِ از تن جدای تو! خون خداست خونِ تو و جز خدای نیست ای کشتۀ خدا! به خدا، خون‌بهای تو ما را خشوع بندگی آموز، چون خداست در مجلس عزای تو صاحب‌عزای تو... آن‌جا که حدّ ممکن و واجب بُوَد، تویی ای منتهای اوج بشر، ابتدای تو...
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ آرزوی کربلا اگر چه خلق بگویند در سماست بهشت ز من بپرس که در خاک کربلاست بهشت . چرا سما بکند غبطه خود به کرب بلا اگر بگفته این خلق در سماست بهشت . بخلق کرب بلا را نشان دهم گر خلق ز من سؤال نمایند در کجاست بهشت . نه من بهشت بگویم به کربلا تنها حسینیان همه گویند کربلاست بهشت . جوار قبر حسین جنت است بی شبهه بر آن دلیل که گویند پر جلاست بهشت . چگونه روضه جنّت نباشد آن روضه که جای جلوه جان بخش کبریاست بهشت . بگو بهشت بجای که آشنا آنجاست به آشنا طلبان کوی آشناست بهشت . همی کشد دل مارا بخویش کرب بلا بود درست که گویند دلرباست بهشت . کسیکه جلوه آن بارگاه را دیده بچشم خویش بدیده است جانفزاست بهشت . بزلف اکبر شهزاده کربلا خوشبوست نسیم صبح رساند که مشکساست بهشت . چو چشمه هاست در آن اشک چشمها جاری بچشمه های روان گو که با صفاست بهشت . پیمبران همه در روضه حسین جمعند مکان پاکدلان جای انبیاست بهشت . بهشت روی زمین را بیان کنم یک یک شود عیان که چه جا ها برای ماست بهشت.
⁉️اهل بیت(ع) اربعین چه سالی به کربلا برگشتند؟ 👇طبق شواهد موجود، ماه صفر سال ۶۱، یعنی ۴۰ روز بعد از ، تاریخ دقیق رسیدن کاروان اسرا به سرپرستی امام (ع) به است. ✔️ برخی از مورخان و اندیشمندان همانند، ابوریحان بیرونی، ابن نمای حلی، سیدبن طاووس، مستوفی هروی و شیخ بهایی، تصریح کرده اند: حضور اهل بیت امام حسین(ع) در کربلا در روز بیستم صفر سال۶۱ یعنی همان اربعین اول بوده است. 👇 افزون بر این گزارشها، شواهد دیگری برای اثبات این امر وجود دارد که می توان به آنها استناد کرد. از جمله: 1⃣ الحاق سر امام (ع) به بدن امام توسط امام (ع) در روز اربعین همان سال؛ به تصریح شیخ صدوق و ابن فتال نیشابوری؛ زیرا الحاق سر در اربعین یک سال بعد، معقول نبوده و بعید به نظر می رسد. 2⃣ همچنین هیچ گزارشی مبنی بر حضور امام سجاد(ع) در کربلا در غیر این سال نیست. 📚صدوق، امالی، ص۲۳۱، 📚ابن فتال، روضه الواعضین، ص۱۹۲، 📚ابوریحان بیرونی، آثارالباقیه، ص۳۳۱.
بنازم آنکه دایم گفتگوى کربلا دارد دلى چون (جابر) اندر جستجوى کربلا دارد 🥀دلش چون کربلا، کوى حسین ست و نمى داند که همچون دور دستان آرزوى کربلا دارد! 🖤به یاد کاروان اربعین، با گریه مى گوید: به هر جا هست زینب، رو به سوى کربلا دارد 🥀اگر چه برده از این سرزمین آخر دلى پر خون ولى دلبستگى از جان به کوى کربلا دارد 🖤به یاد آن لب تشنه، هنوز این عاشق خسته به کف جامى لبالب از سبوى کربلا دارد 🥀اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش همى بوسیم خاکى را که بوى کربلا دارد 🖤اگر خاک رهش بنشست بر روى گنهکارى گرامى مى شود، چون آبروى کربلا دارد! 🥀(نگارنده) ازین رو گفته است و باز مى گوید: بنازم آنکه دایم گفتگوى دارد.
باز آیدم نسیم ز بستان کربلا دارد حکایت از گل و ریحان کربلا بگْشوده است خازن جنّت مگر دری ازباغ خُلد و روضه‌ی رضوان کربلا؟ یا بر زمین چکیده از آن خون که ریختند اهل عِناد در صف میدان کربلا؟ آید به گوش ناله‌ی طفلان که می‌دوند از خوف دشمنان ز بیابان کربلا مانند شمع سوزم و ریزم ز چشم، اشک یاد آورم ز شمع شبستان کربلا روزی که جان دهیم به یاد تو جان دهیم ماراست قبله، خاک درخشان کربلا روزی که سر ز خاک بر آریم، آرزوست نور جمال صاحب ایوان کربلا فطرس! سلام ما برسان چون که بگذری بر تربت مطهّر سلطان کربلا این چند بیت، تحفه‌ی مور است و "آیتی" آورده است نزد سلیمان کربلا.
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ کربلا کعبۀ دل هاست خدا میداند قبلۀ عشق همانجاست خدا میداند بهر دیدار مزاری که مراد دلهاست جان و دل غرق تمنّاست خدا می داند این دیاری است که بر عشق و همین مهرو ولا بهترین مهبط و مأواست خدا می داند کربلا در شب ایثار و جوانمردیها عرصۀ زینب کبر است خدا می داند دست عباس قلم شد علم افتاد اما در دل دوست چه غوغاست خدا میداند گرچه تا خیمۀ شه اشک پُر آبش نرسید باز سرلشکر و سقاست خدا می داند درد بیماری سجاد و جفای اعدا این نه قانون مداواست خدای داند اکبر افتاد و پدر دید و لب از هم نگشود این همان سرّ سُویداست خدا میداند شیر خواراست اگر اصغر لب تشنۀ عشق آخرین یاور مولاست خدا می داند راه را بست و پشیمان شد و جان کرد فدا حُرّ و این توبه چه زیباست خدا می داند تیرها خورد ولی شاه نمازش نشکست سنگر عشق مُصَلّاست خدا می داند شمر و گودال و سر بی تن و فریادی تلخ این همان نالۀ زهراست خدا میداند.
(علیه‌السلام) منظر دل‌های ماست کرب‌وبلای حسین مرغ دل ما زند پر به هوای حسین یک نگهِ کربلا بِهْ بُوَد از صد بهشت جنّت اهل دل است صحن و سرای حسین دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید زاهد و حور و قصور... ما و لقای حسین تربت پاکش بُوَد داروی هر دردمند دار شفای خداست کرب‌وبلای حسین مُلکِ سلیمان بود در نظرش بی‌بها آنکه گدایی کند پیش گدای حسین هر که رود کربلا بوسه به خاکش زند بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین چون به عزاخانه‌اش پا نهی، آهسته نِهْ بال ملائک بُوَد فرش عزای حسین خنده‌کنان می‌رود روز جزا در بهشت هر که به دنیا کند گریه برای حسین..
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ▫️إنَّ فاطِمةَ بِنتَ مُحمّد صلی الله علیهما و آله تَحضُرُ لِزُوارِ قَبرُ اِبنَها الحُسينِ علیه السلام فَتَستَغفُر لَهِم ذُنُوبَهُم. ▫️حضرت فاطمه سلام الله علیها دختر حضرت محمد صلی الله علیه وآله، نزد زائران فرزندش حسین علیه السلام حاضر می شود و برای گناهان آنها طلب آمرزش می کند. 📚کامل الزیارات، ص ۱۱۸ 💔صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ 💔صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ 💔صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ