eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
250 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
517 ویدیو
292 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت امیرالمومنین علیه السلام آیتی بیرجندی شاهِ جهان، امیر مظفّر، علی علی کوهِ شکوه و شاهِ فلک فر، علی علی شاهی که جلوه ی رُخ او تافت از ازل آفاق را نموده منوّر، علی علی در ذات او صفات خدایی ست جلوه‌گر مرآت حق و مظهر داور، علی علی حرزِ ولایتش که امان از مخاوف است جبریل کرده نقش به شهپر، علی علی بگشای چشم خویش بر این نیلگون رواق بنوشته بر کتیبه اش از زر، علی علی در آسمانِ مجد و کرامت، در این جهان مِهرِ سپهر و کوکبِ اَزهر، علی علی وصفِ رُخ علی چه توانم؟ که حُسن دوست در آن رُخ نکوست مصوّر، علی علی آری، به یاد ابروی مردانه علیست هرکس کشیده باده ز ساغر، علی علی بحرِ علوم و دُرج حقایق، سحابِ فضل فصلُ الخطاب و صاحبِ منبر، علی علی بر خوانْ حدیثِ لَحمک لَحمی، تو از صحاح با احمد آن که بود برابر، علی علی شیر خدا، امام هُدی، شاهِ مُقتدی داماد و هم وصی پیمبر، علی علی بیت اللّه است کعبه ز میلادش از شرف در کعبه آن که زاد ز مادر، علی علی آن شهسوارِ قلعه گشا، میرِ صفشکن دُلدُل سوار و خواجه قنبر، علی علی آن یکه تازِ روزِ اُحُد، آفتابِ بدر کشورگشای و فاتح خیبر، علی علی مصباح خُلد و صاحبِ تاجِ کرامت است واندر بهشت، صاحب افسر، علی علی روز حساب بشنوی از حلقه بهشت نامش چو حلقه آمده بر در، علی علی میزانِ عدل و فاصلِ یوم الحساب اوست معیارِ حقّ و شافع محشر، علی علی ای شیعه شاد باش، که باشد به رستخیز سلطان خُلد و ساقی کوثر، علی علی.
مدح حضرت امیرالمومنین علیه السلام محمّدحسین آیتی بیرجندی شاهِ جهان، امیر مظفّر، علی علی کوهِ شکوه و شاهِ فلک فر، علی علی شاهی که جلوه ی رُخ او تافت از ازل آفاق را نموده منوّر، علی علی در ذات او صفات خدایی ست جلوه‌گر مرآت حق و مظهر داور، علی علی حرزِ ولایتش که امان از مخاوف است جبریل کرده نقش به شهپر، علی علی بگشای چشم خویش بر این نیلگون رواق بنوشته بر کتیبه اش از زر، علی علی در آسمانِ مجد و کرامت، در این جهان مِهرِ سپهر و کوکبِ اَزهر، علی علی وصفِ رُخ علی چه توانم؟که حُسن دوست در آن رُخ نکوست مصوّر، علی علی آری، به یاد ابروی مردانه علیست هرکس کشیده باده ز ساغر، علی علی بحرِ علوم و دُرج حقایق، سحابِ فضل فصلُ الخطاب و صاحبِ منبر، علی علی بر خوانْ حدیثِ لَحمک لَحمی،تو از صحاح با احمد آن که بود برابر، علی علی شیر خدا، امام هُدی، شاهِ مُقتدی داماد و هم وصی پیمبر، علی علی بیت اللّه است کعبه ز میلادش از شرف در کعبه آن که زاد ز مادر، علی علی آن شهسوارِ قلعه گشا، میرِ صفشکن دُلدُل سوار و خواجه قنبر، علی علی آن یکه تازِ روزِ اُحُد، آفتابِ بدر کشورگشای و فاتح خیبر، علی علی مصباح خُلد و صاحبِ تاجِ کرامت است واندر بهشت، صاحب افسر، علی علی روز حساب بشنوی از حلقه بهشت نامش چو حلقه آمده بر در، علی علی میزانِ عدل و فاصلِ یوم الحساب اوست معیارِ حقّ و شافع محشر، علی علی ای شیعه شاد باش، که باشد به رستخیز سلطان خُلد و ساقی کوثر، علی علی.
دوبیتی سلام ما به وهب باد و شیر مادر او! که داد درس شهامت به او و همسر او نخست بود مسیحىّ و فیض اسلامش شد آبروى وى و مکتب پیمبر او   ▪️ یا واهب العطایا! آمد وهب به سویت تا آبرو بگیرم از فیض آبرویت یا دافع البلایا! افتاده در بلایم یا مُطلق الاُساری! گشتم اسیر مویت ▪️ شد به میدان فداکاری، «وهب» آن مسلمان‌خوی نصرانی‌نصب کاو به عکس اهل ظاهر از درون داشت ره با آن خدایی‌رهنمون ▪️ گر تو مشتاق حقی، بگْذر ز غیر که خداجویی چه در کعبه، چه دیر آن شنیدم کز نصارا بُد «وهب» وز صلیب و دیر نامد محتجب ▪️ هان! سعادت بنْگر و توفیق رب ای شگفت! از قصّه‌ی «امّ‌الوهب» بودی اندر جیش و لشکرگاه شاه نوجوانی، مظهر لطف اله   ▪️ چون وهب شد غمگسار رهبر آزادگان امر مادر را شنید و رفت و کرد ایثار جان همسرش آمد به بالینش که دیداری کند هر دو گردیدند شهید راه داور همزمان ▪️ وهب ای یار وفادار حسین که شدی یاور و غمخوار حسین همسرت همره تو گشت شهید دهدت اجر تو دادار حسین.
باز آیدم نسیم ز بستان کربلا دارد حکایت از گل و ریحان کربلا بگْشوده است خازن جنّت مگر دری ازباغ خُلد و روضه‌ی رضوان کربلا؟ یا بر زمین چکیده از آن خون که ریختند اهل عِناد در صف میدان کربلا؟ آید به گوش ناله‌ی طفلان که می‌دوند از خوف دشمنان ز بیابان کربلا مانند شمع سوزم و ریزم ز چشم، اشک یاد آورم ز شمع شبستان کربلا روزی که جان دهیم به یاد تو جان دهیم ماراست قبله، خاک درخشان کربلا روزی که سر ز خاک بر آریم، آرزوست نور جمال صاحب ایوان کربلا فطرس! سلام ما برسان چون که بگذری بر تربت مطهّر سلطان کربلا این چند بیت، تحفه‌ی مور است و "آیتی" آورده است نزد سلیمان کربلا.
سلام ما به وهب باد و شیر مادر او! که داد درس شهامت به او و همسر او نخست بود مسیحىّ و فیض اسلامش شد آبروى وى و مکتب پیمبر او.   ▪️ یا واهب العطایا! آمد وهب به سویت تا آبرو بگیرم از فیض آبرویت یا دافع البلایا! افتاده در بلایم یا مُطلق الاُساری! گشتم اسیر مویت. ▪️ شد به میدان فداکاری، «وهب» آن مسلمان‌خوی نصرانی‌نصب کاو به عکس اهل ظاهر از درون داشت ره با آن خدایی‌رهنمون. ▪️ گر تو مشتاق حقی، بگْذر ز غیر که خداجویی چه در کعبه، چه دیر آن شنیدم کز نصارا بُد «وهب» وز صلیب و دیر نامد محتجب. ▪️ هان! سعادت بنْگر و توفیق رب ای شگفت! از قصّه‌ی «امّ‌الوهب» بودی اندر جیش و لشکرگاه شاه نوجوانی، مظهر لطف اله.   ▪️ چون وهب شد غمگسار رهبر آزادگان امر مادر را شنید و رفت و کرد ایثار جان همسرش آمد به بالینش که دیداری کند هر دو گردیدند شهید راه داور همزمان. ▪️ وهب ای یار وفادار حسین که شدی یاور و غمخوار حسین همسرت همره تو گشت شهید دهدت اجر تو دادار حسین.