eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
250 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
517 ویدیو
292 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت اکبر(ع)-ولادت یـازده روز گـذشت از مـه شعبـان معظـم که عیان گشت دوباره رخ پیغمبر اکرم ذات حق- جلّ جلاله- پسری داد به لیلا کـه سـراپــای بــود آینــۀ جــد مُکــرّم نه عجب اینکه به‌یوسف بدهدوام ز حُسنش یـا دهـد از نفسش روح بـه ریحانـۀ مریـم مگـر اوصـاف ورا شـرح دهـد یوسف زهرا ورنه آرند به وصفش ملک وجن و بشر کم می‌سزد تا که شود گوش همه عالم هستی تـا ز وصفش زنـد آقـای رسـولان خدا دم یوسف فاطمه درمنطق ودر خصلت و خُلقت اشبه‌النـاس ورا خوانــد بـه پیغمبـر خـاتم صلواتـی کـه خداوند فرستد به محمّد به جمال وبه کمال و به جلالش همه با هم ابرویش خیـل ملک راشده محراب عبادت صــورتش قبلــۀ جــان و دل ذرّیــۀ آدم اگر از جـام تـولاش یکـی جرعــه بنـوشد پسـر هاجـر تـا حشــر کنـد نـاز بـه زمـزم دشمنش گفت که اوراست همان شأن امامت تا بـه وصفش چـه بگوینـد دگـر مردم عالم ما کـم از ذرّه و اوبیشتـر از مهـر درخشـان مایکـی قطـره ولی وسعت اوبیشتـراز یم   یوسفِ یوسف زهراست که ازحضرت یوسف به جمـال وبه کمال وبه جلال است مقدم هدفش یـاری بابا شرفش حیدر و زهـرا سخنش آیت عظماقـدمش ثـابت و محکم گویـی از دامــن گهـواره و آغــوش ولایت درره دوست بـه بـذل سروجان بود مصمم بایـد او را بــه رسـول مدنـی کـرد شبیهش او کـه ســر تـا بـه قـدم آمـده پیغمبر خاتم هرطرف چشم برآن مرقدشش‌گوشه گشودم تــن صدپـارۀ اودرنظــرم گشـت مجسم من وتوصیف جوانی که ولی خوانده امامش چه به یادم؟چه نویسم؟چه بخوانم؟چه بگویم؟ پسر خون خدا خون خـدا خون محمّد که بـود زنـده ز خـویش مـه پرشور محرم نام نامیش علـی بـودکه شد در پـی قتلش در صف کـرب‌و‌بـلا ایـن همه جلّاد، فراهم سنگ‌هـا بر سـر او بـود به از لاله و ریحان زخم بـرزخـم تنش بود به از دارو و مـرهم بس‌که چشمش به ره تیـر بلا بود به هرسو بس‌که فرقش سپـر تیر بلا گشت به هر دم اوکه سرتا به قدم رشک جنان بود جمالش غـرق خـون شد بدنش از ستم اهـل جهنم آسمـان! دور مـزارش ز بصـر اشک بیفشان که شودغرقه به خون جگرت دفتر "میثم" استاد
زهرا کسی است که بیت محقرش طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش   او را خدا برای خودش آفریده است تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش   شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست «مردی»پـیـمبر است که زهراست دخترش   مانند احترام خداوند واجب است حفظ مقام فاطمه حتی به همسرش   یک نیمه‌اش نبوت و نیمش ولایت است حالا علی صداش کنم یا پیمبرش   دست توسل همه‌ی انبیا بود بر رشته های چادری صبح محشرش   ما بچه‌های فاطمه ممنون فضه ایم از اینکه وا نشد پس در پای دخترش   مسمار در اگرچه برایش مزاحم است اما مجال نیست که بیرون بیاورش. اکبر لطیفیان
(س) قائم مقامِ حضرت زهرای اطهر است در عفت و حجاب و حیا از همه سر است بابِ حوائج است شبیه عموی خود یعنی به دردهای گدا آشناتر است دریای بی کران و عظیم فضائلش از انتهای باور ما هم فراتر است اصلا بعید نیست به مُرده نفس دهد دستان کوچکش به خدا معجزه گر است با قدسیان قافله هم خانه می شویم وقتی دهان به نام رقیه معطر است زینب حماسه ساخت وَ نقشِ رقیه هم در انقلاب کرب و بلا حداکثر است افتاد بر زمین و نیفتاد از سرش کوچکترین مدافع سرسخت معجر است سیلی حرمله وَرَمَش داد می زند تصویر پرکشیدن او مثل مادر است فردوس هم برای غمش سینه میزنیم «نوکر بهشت هم برود باز نوکر است». علی بیگی (س)
(س) قائم مقامِ حضرت زهرای اطهر است در عفت و حجاب و حیا از همه سر است بابِ حوائج است شبیه عموی خود یعنی به دردهای گدا آشناتر است دریای بی کران و عظیم فضائلش از انتهای باور ما هم فراتر است اصلا بعید نیست به مُرده نفس دهد دستان کوچکش به خدا معجزه گر است با قدسیان قافله هم خانه می شویم وقتی دهان به نام رقیه معطر است زینب حماسه ساخت وَ نقشِ رقیه هم در انقلاب کرب و بلا حداکثر است افتاد بر زمین و نیفتاد از سرش کوچکترین مدافع سرسخت معجر است سیلی حرمله وَرَمَش داد می زند تصویر پرکشیدن او مثل مادر است فردوس هم برای غمش سینه میزنیم «نوکر بهشت هم برود باز نوکر است». علی بیگی (س)
نوحه میدان رفتن علی اکبرع همه جاکربلاست ای امیددلم حل نمامشکلم میروی میشود داغ توقاتلم وای علی اکبرم۴بار توشتابان روی سوی میدان روی بعدتوازغمت میدهم جان روی وای میروی ازبرم خاک غم برسرم قطعه قطعه شود پیکرت دربرم وای یوسف فاطمه جان لیلامرو گرگ بسیارهست سوی صحرامرو وای سیرخواهم کنم من تماشای تو کاش میشدکه من جان دهم جای تو وای وای من کرده ای توکفن برتنت گربمیرم علی خون من گردنت وای گرکه جانکندنت من تماشاکنم مرگ خودازخدا من تمنا کنم وای محبی اکبر(ع)
جاکربلاست ای گل پرپرم لاله احمرم اربا ارباشدی پیش چشم ترم وای علی اکبرم تاکه منشق سرت راتماشاکنم یادغرق بخون فرق باباکنم وای سینه ی غرق خون تورابنگرم یادمیاورم سینه مادرم وای بوسه هامیزنم بررخ وبرلبت مخفی ازدیده عمه جان زینبت وای پیش چشم پدر پازمین میکشی عاقبت ازغمت پدرت میکشی وای قبل من آمده عمه غم پرورت بیم آن رابرد جاندهم در برت وای جمع کردم تنت ریختم درعبا باجوانان برم پیکرت خیمه ها وای محبی اکبر
زهرا همان کسی است که بیت محقرش  طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش  او را خدا برای خودش آفریده است  تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش  شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست  آن کس پیمبراست که زهراست دخترش  مانند احترام خداوند واجب است  حفظ مقام فاطمه حتی به مادرش  یک نیمه اش نبوت ونیم اش ولایت است  حالا علی صداش کنم یا پیمبرش  دست توسل همه انبیاء بود  بر رشته های چادر فردای محشرش  ما بچه های فاطمه ممنون فضه ایم  از اینکه وا نشد، پس در پای دخترش  مسمار در اگرچه برایش مزاحم است  اما مجال نیست که بیرون بیاورش. اکبر لطیفیان زهرا (س)
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد  شاید دعای مادرت زهرا بگیرد  آقا بیا تا با ظهور چشمهایت  این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد  آقا بیا تا این شکسته کشتی ما  آرام راه ساحل دریا بگیرد  آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم  شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد  پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت  تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد  آقا خلاصه یک نفر باید بیاید  تا انتقام سیلی زهرا بگیرد. اکبر لطیفیان https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi/3058
(خواهر حضرت) گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد تنی که مُثله شده در برابرم باشد گمان نمی کنم این تکه های پخش شده همان عموی رشید پیمبرم باشد بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟! اگر خدای نکرده برادرم باشد...! چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت: کنار کشتۀ گودال مو پریشان گفت: گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده حسین فاطمه یعنی برادرم باشد تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم که قول می دهم این بار آخرم باشد کفن که نیست عبا نیست، بوریا هم نیست؟! بد است بی کفن این مرد محترم باشد برای آن که روی پیکرش بیاندازم نمی شود بگذارید معجرم باشد. اکبر لطیفیان
سروده مرحوم حبیب الله چایچیان() در مدح پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بوسه زند تاج گل بپاى (ص) خسرو است خود گداى محمد( ص) تا كه برد بوى خوش به گلستان مي‌كشد از هر طرف رداى محمد( ص) جسم شريفش بود لطيف‌تر از نور محو شود سايه از محمد( ص) آب بقا هستيش ز يمن است خضر، بقا دارد از بقاى محمد( ص) خواهى اگر بشنوى كلام خدا را گوش به قرآن كن و نداى محمد( ص) از شب معراج، ماه و جمله كواكب چشم براهند بر لقاى محمد( ص) ملک جهان را پلاک خود زده چون دو جهان شد بنا براى محمد( ص) آنچه خداوند در حديث گفت پرده‌نشين بود در سراى محمد( ص) پشت و پناه و شفيع عالميان اوست چون به خدا هست اتكاى محمد( ص) روشن و پيداست پيش مردم دانا غير على(ع) نيست مثل و تاى محمد( ص) نيست هرآنكه بغض (ع) داشت هست ولاى على (ع) محمد( ص) شرح كمالات و وصف ذات را كس نتواند بجز خداى محمد( ص) گفت: حسين از من است و من ز ذبح است چون فداى محمد( ص) چونكه نور چشم رسول است اوست كربلاى محمد( ص) دست و پرچمى كه برافراشت دست على بود بر محمد( ص) اكبر ليلا شبيه حضرت آمده در بجاى محمد( ص) زان تير مرگبار سه شعبه حلق على را دريد و ناى محمد( ص) حضرت و آن خيام پرآتش جان نبى بود و محمد( ص) ناله واغربتاى ناله زهراست همصداى محمد( ص) با همه پستى (حسان)، بلندمقامم تاج سرم شد چو خاک پاى محمد.
تا بزمِ دل زِ ماه جمالت منوّر است ما را چه احتیاج به خورشیدِ خاور است غازی هر غزا، شه دنیا و دین علی کو را قضا، بسان قَدَر عبد و چاکر است صاحب لوای دینِ خدا، شرع احمدی زینتفزای مسجد و محراب و منبر است دریای معرفت، صدف یازده گُهر سر تا قدم، به کشتی ایجادْ لنگر است هرکس حدیثِ «لحمَک لَحمی»، شنیده است داند علی به رُتبه یکی با پیمبر است بی حُبّ مرتضی، که بَرَد راه در بهشت؟ گر خود به رتبه قنبر و سلمان و بوذر است حُبّ علیست معنی ایمان، که خواجه گفت «آن را که دوستی علی نیست، کافر است» آن خسرویکه ختم رُسُل در غدیر خُم فرمود این وصی من از امرِ داور است بر من وصی مُطلق و بر کبریا ولی بر مؤمنین امیر و به اسلام یاور است در هر دلیکه ذرّهای از مِهرِ او بُوَد مانند آفتاب، سراپا منوّر است هرکس گُزید غیر رهبری شکیب! خرمُهره را ستود، گمانش که گوهر است.
دل شکسته ی من انس با علی دارد امید از همه بگسسته تا علی دارد منم ز شهر ولایت ز کوچه ی عشاق شناسنامه ی من مهر یا علی دارد خدا مدال علی دوستی به ما داده است به غیر کشور شیعه کجا علی دارد؟ خدا یکی و علی هم یکیست در عالم علی چنانکه خدا را, خدا علی دارد در آن محیط که از دست و پا نیاید کار دل شکسته ی بی دست و پا علی دارد نه در گذشته, در آینده نیز هر ذی روح نظر به مرحمت مرتضی علی دارد به روز حشر برای شفاعت امّت علی, حسین و رسول خدا, دارد.
﷽ ❂[ شعر انگلیسی ] A man whose face shone in light, Questioned the moon one midnight: "O moon! Do you know who I'm?" Moon told:"masterpiece of Time! King of speech, man of letter, The one than him there's no better; The honour of eyes of Lord, The matchless champ of sword King of sky, mount and valley Proudly that God called you ترجمه: آنکه‌‌رویش بدرخشید چنان یك‌خورشید رخ به رخ با مهِ افلاك چنین مـي‌پرسید: مي‌شناسي تو مـرا اي قـــمرِ شــاهوار؟ ماه گفتش که‌تو هستي‌به فلك شاهکار امپراطـــورِ سخن، آن شهِ دُرهاي ثمین آنکه برتر زِ تو من مـــرد نبینم به زمین فـــخرِ چشـــمانِ خــداوندِ جـــهاني تو پـــهلوانْ پادشـــــهِ مُــــلكِ شـــهاني تو شاه‌بر هرچه که‌خورشید برآن پا بگذاشت که خدا بر تو ز فخر اسم‌ِ را بنگاشت.
💠💠 قال (علیه‌السّلام): «الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر». «فرصت مانند ابر از افق زندگی می‌گذرد، مواقعی که فرصت‌های خیری پیش می‌آید غنیمت بشمارید و از آن‌ها استفاده کنید». فیض،ص 1086