eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
733 ویدیو
308 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 اشعار وداع با ماه شعبــان المعظم شـد تمـــام از افق کم کم نمایان شد صیـام سفره شعبـان دگـر برچیـــده شـد تا هلال مــاه رحمت دیـــده شــد ماه شعبان ماه ختـــم الانبیاست مــاه مـیلاد معـز الاولیـاست رفت ماه حضرت ختـــــمی مآب چشم گردون از فراقــــش پر زآب میرود شعبان مـه پاک رســـول مــاه گل های گلستـان بتـول دوریش برما بســی دشــوار باد هر کجا رفتی خدایــش یار باد میرسد سال دگر باعشــــق وشور ماه شعبان ماه رحمت ماه نور لیک عمــر ما شود روزی تمـام چون دهد پیک اجل بر ما پیـام پس بیــا قدر مـه شعبــان بدار تا که هستی زنده ای پرهیزگار میرسد اینک ببین مـاه صیـــام ماه توبه ماه محبوب صیـام می وزد بوی دل انگیز نســـیم خیز در کوی هوالهـو شو مقیــم ای گنه کـار به دام افتـاده خیـز اشک حسرت بر در این خانه ریـز میدهد راهت خــدای چاره ســاز می کند درب سرایش بر تو باز از ندامت اشک خود جاری نما تا سحرگاهان سویش زاری نمـــا دست ابلیس و شیاطین بستـــه است روزه دار از دام شیطان رسته است درب توبـه باز باشد این زمان رو نمـــا ای دل بسوی آسمـان صبحگاهان در قیام و در رکـوع کن تضرع با خضوع و با خشــوع پشت این در شو مقیم و در بزن گو به صاحبخانه بر من سربـزن صاحب این خانه باشد ذوالـکرم مقدم مهمان بدارد محتـــرم ربنـا انـا سمعنــا از سمـا میرسد بانگ منادی بهر مــا ربنا اغفر لنــا آید به گوش دیگ رحمت آمده اینک بجــــــوش خیز و ازاین فیض رحمانـــی بچش بـر معاصی خط بطلانــــی بکـش گر در این مه توبه ات گردد قبول هم خدا خشنود گردد هم رســـــول من که (مقـــدادم) ندارم توشه ای شاید از این مـــه بچینم خوشه ای.
حاج غلامرضا مه منوّر شعبان مه رسول خداست مه مبارک میلاد سیدالشهداست به رهروان هدایت ز حق رسیده خبر که روی دست محمد عیان چراغ هداست تمام دین به روی دست‌های ختم رسل و یا کتاب خدا روی سینة زهراست به عدل و عزت و آزادی و کمال و شرف خلایقند همه تشنه، فیض او دریاست ملک به حسن تماشائیش، شده مبهوت که این امام حسین است یارسول خداست نسیم خلد برین می وزد ز اطرافش که بوی عطر خدا در مشام باد صباست اگر تمام ملائک ز گاهوارۀ او پر دوباره چو فطرس طلب کنند رواست نبی به طلعت زیباش خنده کرد و گریست خدا به یمن قدومش بهشت را آراست ز گاهواره به گودال خون نگاهی کرد به خویش گفت که میلاد ما شهادت ماست تمام خلقت یک لحظه بی حسین مباد که بی حسین زمین بی‌کس و زمان تنهاست. امام حسین (ع)
ميلاد امام حسين (عليه السلام) مرحوم محمدعلی ریاضی یزدی ‎آمد آن عید همایون فر فرخ دستور ‎که زمین غرق نشاط است و زمان موج سرور   ‎همه ذرّات جهان رقص کنان چرخ زنان ‎همه آفاق پر از ولوله و شور نُشور   ‎کف زنان پرده نشینانِ حریم ملکوت ‎دف زنان حور و چراغان همه جنات و قصور   ‎واکند باد صبا زلف عروسانِ چمن ‎چین به چین، جای به جا، موی به مو، جور به جور   ‎عید میلاد همایون حسین بی علی است ‎فاطمه شاد، علی شاد و محمد مسرور   ‎همه خورشید فلک مجمره می‌گرداند ‎پیش رویش که شها چشم بد از روی تو دور   ‎آمد آن شاه فلک، جاه سلیمان درگاه ‎که بود خادم او ماه و فلک؛ ماهی و مور   ‎آنکه بر سینه و بر دوش نبی جایش بود ‎سینه‌ای روشن از او سینه سینا در طور   ‎آنکه موسی به طواف حرم حرمت او ‎خلع نعلین کند تا ببرندش به حضور   ‎زنده از یک دم عیسی دم او اسرافیل ‎آنکه خود زنده کند عالمی از نفحه صور   ‎در شبستان جهان مشعل پر نور خدا ‎که بود روشن از او چهرۀ مه، چشمۀ هور   ‎از سرآغاز ازل تا به سرانجام ابد ‎هست جانبازی سالار شهیدان مشهور   ‎با فداکاری شاه شهدا پیش ملک ‎بشریت شده لبریز مباهات و غرور   ‎تا شفق سرخ بود چهرۀ خونین حسین ‎متجلی ‌است در آیینه اعصار و دهور   ‎آنکه خواند سر او بر سر نی سوره کهف ‎خوش‌تر از نغمه داوودی و آیات زیور   ‎آفتابی که برآید ز دو مشرق شب و روز ‎روز از اوج سنان، نیمه شب از شرق تنور   ‎سر تسلیم نهد پیش خداوند به خاک ‎آن سری را که گذارند به پای زر و زور   ‎تربتش سرمۀ چشمان خدابین ملک ‎فرش زوار درش، بال ملک گیسوی حور   ‎اشک چشمی که فشانند به یادش، به بهشت ‎زیور تارک حور است چو تاجی ز بلور   ‎دشمنش کشت و ندانست که با کشتن او ‎خویش را می‌کند آن خاک به سر،زنده به گور   ‎پیش شاه شهدا شعر «ریاضی» بردن .‎چیست؟ ران ملخی هدیه ناقابل مور (عليه السلام) (عليه السلام)
ولادت حضرت على‌اکبر (ع) مرحوم چايچيان (حسان) فروغ چهرۀ خوبان، شعاع طلعت توست کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی فزون‌تر از همه کس،در جهان شباهت توست از این شباهت بی‌حد، در اشتباه افتند که این ولادت طاهاست، یا ولادت توست ز خال روی تو، پیدا سیادت تو بود ز حُجب فاطمه،یک سایه هم به طلعت توست ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا نشانه‌ای به سراپای سرو قامت توست به پیکر تو مجسم، لطافت روح است عجب بود که درین خاکدان،اقامت توست نگاه مهر تو، غارتگر دل پدر است عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست عجب نباشد اگر، بر«حسان»کنی احسان که لطف ومرحمت بی‌شمار خصلت توست. علیه السلام علیه السلام
بحر طویل در ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام بند اول شب سوم چو رسید از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارک سحری بود که خورشیدِ جمال پسرِ فاطمه یکباره درخشید، ادب بین که شب چارم شعبان، پی آن ماهِ فروزنده عیان گشت ز بـرج شـرف و غیـرت و ایثار، بـه بیت علـی آن حجت دادار، مهِ ام‌ِبنین حضرت عبـاس علمـدار، قضـا گفت که ایـن است همـان شیـر خروشانِ علی حیدر کرار، قدر گفت که این است به خیل شهدا سرور و سالار، فلک گفت بشر یا ملک است این؟ زهی از این گل رخسار که بخشید صفا چشم و دل اهل صفا را. بند دوم هله ای فاطمۀ دوم مولا! صدف بحر تولا! گهرت باد مبارک! توئی آن نخل ولایت، که بود میوۀ نابت قمر برج هدایت، دُر دریای عنـایت، ثمرت بـاد مبارک، قمـرت بـاد مبـارک! گـلِ رخسـارِ گرامی پسرت باد مبارک! ز عـلی بـاد سلامی به بلندای تجلّای ولایت به تو ولالۀ یاس تو و مـاه رخ عباس که سرمست حسین است، که پا‌بست حسین است، همه هست حسین است، بگو دست حسین است، ببین در رخ نورانی او هیبت و اِجلال علی شیرخدا را. بند سوم الا حور و ملک!جن و بشر!خلق سماوات و زمین!جشن بگیریدکه امشب علی و فاطمه و فاطمۀ ام‌بنین و حسن و شخصِ حسین‌‌بن‌علی جشن گرفتند و همه وصف ابوالفضل علمدار سرودند، همه چشم به عباس گشودنـد و همه حمد خـداونـد نمودنـد که در باغ ولا، دسته گلِ یاس خوش آمد پسر شیرخدا حضرت عباس خوش آمد! صلوات علی و فاطمه بـر ماه جمالش، بـه جلالش، به کمالش، به خصالش، به دو ابروی هلالش، ز رسول الله و آلش بفشانید به پایش گهر مدح و ثنا را. بند چهارم نشنیدید که قنداقۀ آن ماه جبین در بغلِ ام‌بنین بود؟ چو خورشید که بر بام زمین بود، تو گوئی که مگر در بغل فاطمۀ بنت اسد، حیدر کرار، علی شیر خداوند مبین بود، که آن مادر فرخنده چو یک اختر تابنده که دور سر خورشید بگردد، به ادب آمد و گرداند بـه دور سر ریحانۀ زهرا قمرش را و نـدا داد که ای نـور دل فـاطمه عبـاس عزیزم به فدایت نگهش کن که بـوَد یارِ تو و سرور و سالار، تمام شهدا را. بند پنجم همه دیدند که قنداقۀ عباس بود بر سر دست اسدالله چو خورشید که گیرد به بغل ماه و زند بوسه بـه پیشانی و دستش، پس از آن یاد کند در شب میـلاد وی از صبح الستش که فـدای پسر فاطمه گردد سر و جان و تن و دستش، و کند یـاد علمـداری و سقائی و فرماندهی کل قـوایش، ادب و عشـق و وفـایش، شـرف و صـدق و صفایش، بـه زمین آمـدن از عـرش خدا، قـامت رعنا و رسایش، عجبا دید در آن چهره همه واقعۀ کرب و بلا را. بند ششم ای نبی خوی و علی صولت و زهرا صفت! آیینۀ حلم حسن و دیدۀ بیدار حسینی! تویی آن ماه که خود غرق در انوار حسینی، نه فقط در شب عاشور و صف کرب و بلا، کز شب میلاد گرفتار حسینی، همه جا یار حسینی پسر شیرخدائی و علمـدار حسینی، تـو ابـوفاضل و فرمانده انصار حسینی، ز خداوند و ملایک ز رسولان و امامان و شهیدان الهی، همه دم باد درودت، همه جا باد سلامت که رساندی به کمال از ادب و غیرت و جانبازی خود دوستی و عشق و وفا را. بند هفتم تو یم غیرت و ایثار و وفائی که پیمبر به تو نازد،تو به بی دَستی خود دست خدائی که علی ساقی کوثر بـه تو نازد،توئی عباس که صدیقۀ اطهر به تو نازد،حسن آن حجت داور به تو نازد،تو همان یار حسینی که حسین ابن علی در صف محشر به تو نازد،تو همان میرسپاهی که همانا علی اکبر بـه تـو نـازد، تـوئی آن سـاقی بی آب که حتی علی اصغر به تو نازد،پسر ام‌بنین استی و بیش از همه مادر به تو نازد،که تو کردی به صف کرب و بلا یاری مصباح هدا را. بند هشتم تو همان ماه بنی هاشم و شمع شهدائی تو به دریای عطش با جگر تشنۀ خود آب بقائی، تو کنار حرم خون خدا صاحب ایوان طلائی، تو به بی‌دستی خود از همگان عقده گشائی، تو فراتر ز تمام شهدا روز جزائی، حرمت علقمه، خود کعبۀ ارباب دعایی، تو حسینِ دگرِ فاطمه، تـو خون خدائی، بـه خدا صاحب لطف و کرم و جود و سخائی، تـو همان باب حوائج، تو همان بحر عطائی، تو امید همه عالم تو چراغ ره مائی، تو علمداری و فرماندۀ کل شهدائی، چه شود دست بگیری ز کرم" میثم" افتاده ز پا را؟
┄━═✿♡﷽♡✿═━┄ مرحبا ای ماه شعبان مرحبا ماه عشق و ماه عرفان مرحبا . مرحبا آوردی عطر عاشقی شد مجالس عطر باران مرحبا . شد شکوفا شش گل شوق و شعف ای سراسر باغ و بستان مرحبا . گل، عشق ما یعنی حسین کرد عالم را گلستان مرحبا . اوست سالار جوانان جنان پس بگوئید ای جوانان مرحبا . گل حضرت ماه منیر کرد دنیا را درخشان مرحبا . نامش عباس و گل ام البین گفت بر او شاه مردان: مرحبا . گل زینت باغ دعاست مادر او بود از ایران مرحبا . او علی بن حسین بن علی‌ست نام خوبش ذکر خوبان مرحبا . گل عطر جنّت می‌دهد اوست شاه ماه کنعان مرحبا . او گل زیبای لیلا، اکبر است مرحبا بر جان جانان مرحبا . گل از بهار نرگس است سامرا را کرد رضوان مرحبا اوست همنام نبی، جان جهان ...