#امام زمان(عج)
#کمیل کاشانی
ﻫﺮ قطره دریا میشود وقتی بیایی
صحرا شکوفا میشود وقتی بیایی
آئینه در آئینه در آئینه لبخند
دنیا چه زیبا میشود وقتی بیایی
چیزی شبیه آنچه در باور نگنجد
مانند رؤیا میشود وقتی بیایی
رمز تمام قفلهای بستهی ما
یک لحظه پیدا میشود وقتی بیایی
یوسف که در مصر ملاحت پادشاه است
محو تماشا میشود وقتی بیایی
در باور ما ریشه دارد وعدهی وحی
"ﻓﺘﺤﺎ ﻣﺒﯿﻨﺎ" میشود وقتی بیایی
تلخ است صبر و انتظار اما به کامم
شهد گوارا میشود وقتی بیایی
ﺁﻥ ﭘﺮﭼﻤﯽ ﮐﻪ ﻋﺼﺮ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩ
ﺩﺭ ﮐﻌﺒﻪ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﺑﺮ ﻧﯿﺰﻩ ﺁﯾﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺛﺎﺭﺍﻟﻠﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ
ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻭ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﯾﺎﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻦ! ﻋﻘﺪﻩ ﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﺴﺘﻪﯼ ﻣﺎ
ﺑﺎ ﻟﻄﻒ ﺗﻮ ﻭﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽبیایی.
قطعه از بحر طویل در ولادت حصرت ارباب :
شب شور و سرور است شب عشق و حضور است زمین خیمه ی نور است و زمان مست ظهور است و گسترده در آفاق ببین سفره ی سور است بگوش از همه جا نغمه ی شادی رسد از پیک منادی به علی مژده که ای شیر خدا روی تو تصویر خدا سوره ی تفسیر خدا هیبت شمشیر خدا چشم تو روشن ، پسرت آمده قرص قمرت آمده صبح سحرت آمده او جلوه ی ایثار ، حسین است وفادار ، حسین است به حق ، یار حسین است به باغ تو گل خوشبوی بی خار ، حسین است حسین است که جبریل زند بوسه به رویش و کشد شانه به مویش و هزاران ملک از شوق شود زائر کویش همه سرمست سبویش که صلات است و زکات است دمش روح حیات است ﻭ ﮐﺸﺘﯽ نجات است نگاهش برکات است ببین فطرس پر سوخته بیچاره به گهواره کشد بال و پرش را پر پرواز ، حسین است سبب ساز حسین است خدا را نفس همت و اعجاز ، حسین است ببین آینه ی وجه خدا را ....
٭٭٭
حسین آمده یا عشق حسین آمده با عشق ز سر تا به قدم حسن و حیا عشق حسین آمده تا عشق بماند و براند فرس عزم گه رزم به صحرای بلا معرکه ی کرببلا بر سر بیداد چنان شیر زند نعره و فریاد و بگیرد نفس فتنه و تزویر به تکبیر و تقدیر چنین است که در عرصه ی عاشور به صد شور دهد اکبر خود را و علی اصغر خود را و ابالفضل ، یل تشنه ی آب آور خود را ندهد تن به مذلت که شرافت همه از اوست کرامت همه از اوست سیادت همه از اوست که فردای قیامت همه از اوست شفاعت همه از اوست بهشت عاشق دلباخته ی اوست که پرداخته ی اوست ادب عبد و غلامش سند عشق به نامش می توحید به جامش بشریت به خدا شیفته ی مشی و مرامش و کلامش همه نور است و شعور است در آن معرکه شور است و خدا داده به او هر چه صفا را ...
٭٭٭
گل باغ بتول است و جگربند رسول است ، عقول است همه مات جلالش به کمالش صلوات احد و احمد و آلش که صفای قدمش عطر بهشت است و از نور سرشته است خصالش و نوشته است به سر درب جنان نام زلالش به تماشای قد و قامت او چشم شده عالم امکان نفحات نفسش عطر بهاران و خدا فخر کند بر همه هستی به وجودش به سجودش به وفا و کرم و غیرت و جودش زده بر تارک آفاق ، خدا نام بلندش به کمندش دل عشاق اسیر است و امیر است و بشیر است و نذیر است و دلیر است در آیینه ی او نور مبین است و یقین است و غمش نقش نگین است بر انگشتر توحید اگر نامی از اسلام بماند به طفیل قدم اوست ز ایثار دم اوست ز لطف و کرم اوست خدا با حرم محترم اوست که او جان جهان است ، دلارام و دل آرا ...
#کمیل کاشانی
بحر طویل ولادت حضرت ابالفضل :
به نام پسر حیدر کرار یل صف شکن عرصه پیکار سپهدار و وفادار همان دلبر و دلدار که اسمش همه جا گرمی بازار اگر اذن دهد اول دفتر بنویسم که ابالفضل علمدار قلم در قدم مدحت او مانده و مات است شب عشق و برات است نثار قدم او صلوات است بریزید به پایش گهر ناب که آمد پسر حضرت ارباب همان ماه که مهتاب زند بوسه به پایش علم نور لوايش نفس غيرت و ايثار ، صدایش به هوایش دل ما پر زند و مرحله در مرحله ساغر زند و نعره ی حیدر زند و مست شود مست که امشب شب شوق است دلم در تب شوق است درخشنده عجب کوکب شوق است لبالب دو سه پیمانه کن ای ساقی میخانه که مستانه کشم نعره به تکرار ، ابالفضل ...
٭٭٭
کنون رخصت از او می طلبم تا بنویسم ز مقامش ، ز مرامش ، ز قیامش که همه عاشق و شیدایی اویند و در حیرت والایی اویند و محتاج دم گرم و مسیحایی اویند که او نور امید است و نوید است و زمین در ادب و عشق ندیده است مثالش به جلالش به خصالش صلوات همه تقدیم کمالش نرسد زخم ز چشمی به جمالش غضبش تیغ ید الله نگاهش اسد الله به غیرت ولی الله تمام است به او حسن و ملاحت ، حسن دیگر حیدر ، پسر سوم زهراست چه زیباست ، چه رعناست گل ام بنین روح یقین شاخه ی طوباست گدای کرمش حاتم طایی چه عطایی ، چه سخایی که کند بر در او هر چه شهنشاه ، گدایی ، چه بگویم چه بخوانم ، نتوانم که نمی از یم او نیست اگر عالم و آدم بنویسند برایش ز صفایش ، ز وفایش و از آن معرکه ی کرببلایش که چها کرد ، وفا کرد به عهد ازلی ، شیر علی بسکه سر و دست جدا کرد ز اشرار ، چنان حیدر کرار ، ابالفضل ...
٭٭٭
علمدار وفادار کسی مثل ابالفضل ندیده نشنیده ، علمش پرچم اسلام و غم او غم اسلام ، یل محکم اسلام ، خدا سکه ی ایثار به نامش زده و پرچم اخلاص به بامش که مرامش همه عشق و ادب و غیرت و شور است و شعور است که تا روز قیامت به بلندای کمالش و به آفاق جلالش نرسد توسن اندیشه و اوهام ، به اتمام رسانده است در او حضرت حق حد کمالات ، جمالش به چه تشبیه کنم ماه تمام است ؟ نه والله غلام است بر او ماه ، اسد الله ید الله خلاصه شده در غیرت و در همت و در صولت و در شوکت و در عزت عباس که روحش ز بزرگی شده سرشار ، ابالفضل ...
#کمیل کاشانی
#شعر_آیینی
#بحر_طویل
#ولادت_امام_زمان_عج
سامره جلوه ی رؤیایی طور است که امشب شب شور است وَ نور است که تا عرش خدا می رود آیینه بیارید و گل و شمع که بزم طرب و عشق و سرور است وَ چشم بد از این جشن به دور است گل فاطمه را لحظه ی زیبای حضور است عزیز دل زهراست همه حاصل زهراست مه کامل زهراست در آغوش پدر چشم گشوده است و ربوده است دل از خیل ملک سیل ملک سوی زمین آمده تا سیر ببیند روی آن ماه جبین مهر یقین نور مبین جلوه ی دین حبل متین را که زمین را به قدومش برکت داد و سماوات عُلی را ...
سماوات به رقص آمده با نغمه ی شادی که منادی خبر آورده که باغ نبوی برگ و بر آورده ، درخت علوی نو ثمر آورده و دریای ولایت گهر آورده چه گوهر گهر پاک که افلاک شده مات جلالش وَ در ادراک نگنجد به خدا حدّ کمالش که خصالش همه «پیغمبری» است و نفسش «حیدری» و عصمت او «فاطمی» و حلمِ «حسن» شور «حسین» است در او غیرت «عباسی» و در زهد به «سجاد» همانند و َ در علم به «باقر» رود و صدق به «صادق» و ز «موسی» و «رضا» کظم و رضا دارد و رفته است ز تقوا به «تقی» برده نقاوت ز «نقی» هیبت او «عسکری» و شیوه ی او دلبری و جلوه ی حق باوری و مشعل روشنگری است آی همه عالم بالا به تماشا بنشینید گل باغ ولا را ...
خدا گفته تبارک به چنین کودک زیبا نمک سفره طاها که دل آراست و رعناست همان یوسف زهراست که روزی ز پس پرده ی غیبت به در آید سحر آید شب ما را و به شمشیر بگیرد سر تزویر و کشد نعره ی تکبیر و زند تکیه به کعبه و بگوید که منم احمد مختار منم حیدر کرار منم حجت دادار منم نور منم نار منم منتقم عترت اطهار منم صف شکن عرصه ی پیکار منم رکن و مقام و حرم و سعی صفایم حجر و خیف و منایم و به تفسیر نشیندَ همه آیات خدا را ...
#کمیل کاشانی
#ام_المومنین_س
#حضرت_خدیجه_س
ذوق من امشب اگر با من وفا داری کند
بیت هایی ناب بر ذهن قلم جاری کند
می نویسم در مدیح حضرت خاتون مهر
آن که پیش رفعتش گردون نگونساری کند
بخت یار مصطفی شد در شروع بعثتش
بانویی مهر آفرین از او طرفداری کند
ثروت و دار و ندارش را به پیغمبر سپرد
تا بنای معرفت را خوب معماری کند
کیست مانند خدیجه همسری کز شوهرش
با نثار مال و جان رفع گرفتاری کند
عهد ایثار و محبت بست تا در حدّ وسع
عشق را در موج خیز فتنه ها یاری کند
آری آری می شود زن هم شجاع و استوار
مردتر از مردها در عشق پاداری کند
دخترش زهرا هم ازمادر چنین آموخت که
در هجوم شعله ها از ظلم بیزاری کند
در عزای اینچنین بانو بسی شایسته است
حضرت پیغمبر اکرم اگر زاری کند.
#کمیل کاشانی