نوحه شهادت حضرت زینب (س)
شام ماتم امشب است
قلب عالم در تب است
شيعيان بر سر زنيد
چون عزاى زينب است (٢)
زينبا وا زينبا (٣)
ابر رحمت ابر توست
قلب شيعه قبر توست
عالمى در حيرت از
ماجراى صبر توست (٢)
زينبا وا زينبا (٣)
چادر تو مظهر
عصمت و پاكى بود
مثل زهرا مادرت
خونى و خاكى بود (٢)
زينبا وا زينبا (٣).
#سعید_نسیمی
#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#امام_علی_علیه_السلام
#طوطی_همدانی
دلا! به صدق جان بپو، طریقهء صواب را
وز این صوابها بجو، تو فرد انتخاب را
صواب منتخب بدان ولای بوتراب را
ولای اوگزین و کن خطاب شیخ و شاب را
به شیخ وشاب گوهمی مدیح آن جناب را
که زیور مناقبش حُلل بود کتاب را
بگوبه صدق هرنفس،گرت دلیست منجلی
علی علی علی علی، علی علی علی علی
خطاب حق به مصطفی چودرخم غدیرشد
خطاب بَلِّغش سه دم، ز ربّ بی نظیر شد
پس از لسان مصطفی علی به ما امیر شد
امیر بی نظیر ما به مصطفی وزیر شد
خلیفهء نبی شد و برای دین ظهیر شد
به دوستانش این خبر قبول و دلپذیر شد
روا بود که ذکرشان شود به نغمه منجلی
علی علی علی علی، علی علی علی علی
به شکر این عطا، دلا! برای حق نماز کن
نماز شوق را ز جان برای بی نیاز کن
کف نیاز با شعف به سوی حق دراز کن
چو فیض یافتی از او حدیث دلنواز کن
ز شور عشقِ حضرتش نوای شور ساز کن
برای این نویدخوش، دهان به شکر باز کن
بگو گرت بود به سر هوای جان صیقلی
علی علی علی علی، علی علی علی علی
شهی که در مناقبش، خدای گفته هَل اَتی
مَهی که نور او بود ز فرِّ نور مصطفی
به مصطفی همال نی،کسی به غیرمرتضی
حقیقت این دو را بدان ز یک تجلّی خدا
گلاب هست عین گل،به صورت اَربود جدا
صفات احمدی بود صفات شاه اولیا
بخوان مناقب نبی تو در مدایح ولی
علی علی علی علی، علی علی علی علی
به جان اوست مندرج، همه صفات احمدی
به ذات اوست مستتر، خصایص محمدی
وز او گرفته هر کسی طریقهء موحّدی
موحّدان به ذیل او، به عالم مجرّدی
مجردان ز حبّ او گرفته ملک سرمدی
روندگان کوی او همه به وجد چون حُدی
مدام هست وردشان چه درخفی چه درجلی
علی علی علی علی، علی علی علی علی
گرفت خانهء خدا ز مقدم علی شرف
زهی گهر که آمدی حریم کعبهاش صدف
کنون به کعبه میزنددم ازشرف همی نجف
غنودگان آن زمین به ذیل شاه لو کشف
به گوششان رسد همی ندا و بانگ لا تخف
مبشِّر ولای او که بود شاه مَن عَرَف
به عمر خویش بیوضو نبرد نام آن ولی
علی علی علی علی، علی علی علی علی
هرآنکه شد به صدق دل محِّب و آشنای او
بودهمیشه درسرش به شوق جان هوای او
طلب کندبه روزو شب ز حق همی لقای او
سزد که بر فلک رسد ز فرط شوق پای او
مر این نوای خوش بود ترانه و نوای او
کند مدام ورد خود مناقب و ثنای او
چه درنهان،چه درعیان،چه درخفی،چه درجلی
علی علی علی علی، علی علی علی علی
سزد کنون ز شوق او، بر آسمان لوا زنم
به جمله آسمانیان ز عشق او صلا زنم
براین جهان وآن جهان از این عطیّه پا زنم
لوای فخر و سروری ز فیض این ولا زنم
به عارفان خاص او، ز شوق مرحبا زنم
گهی علی علی کنم، گهی خدا خدا زنم
بگویم این ترانه رابه صوت و نغمهء جلی
علی علی علی علی، علی علی علی علی
ز جای خیز "طوطیا" گشای بال و پر همی
بریز بر جهانیان ز نطق خود شکر همی
ز بحر طبع کن برون لآلی و گهر همی
نوای شور ساز کن چو بلبل سحر همی
بده به خیل شیعیان بشارت و خبر همی
سرودومدح مرتضی بخوان به خشک وترهمی
روان دوستان نما از این مدیحه صیقلی
علی علی علی علی، علی علی علی علی.
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#جودی_خراسانی
ستم نديده كسي در جهان، مقابل زينب
نسوخت هيچ دلي درجهان،چنان دل زينب
نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زماني
ز آب غم بسرشتند، گوييا گِل زينب
فغان وآه ازآن دم!كه خصم دون به لب شط
بُريد سر ز قفاي حسين، مقابل زينب
فتاده ديد چو در خاك، سرو قامت اكبر
قرارو صبر و تحمّل، برون شد از دل زينب
ميان لشگر اعدا به راه شام نبودي
به غير معجر نيلي، به چهره، حائل زينب
به گِرد ناقهء او، كوفيان به عشرت و، امّا
سرحسين به سِنان،پيش روي محمل زينب
نه آب بودونه ناني،نه شمعي و نه چراغي
چو گشت كنج خرابه، مقام و منزل زينب
چگونه شرح غمش رارقم كند«جودي»؟
كه جزخدانه كس آگه،زدرد ومشكل زينب.
زبانحال حضرت امام کاظم علیه السلام
حاج افشین بابک اردبیلی
اندر این محبس که جانم بر لب است
ذکر من یا حی و یارب و یارب است
بی کس و تنها در این زندان تار
بیقرار و غمزده دور از دیار
غصه ها شمع شب تارِ من است
کنده و زنجیر غمخوارِ من است
بر خدای خود توکل میکنم
گاه بر زینب توّسل میکنم
عمه ام درمانده را مشگل گشاست
نام او بر درد بی درمان دواست
دوش این ناله سپردم بر صبا
جان به لب آمد کجایی ای رضا
پیش من ای نور چشمانم بمان
روضه ای از مادرم زهرا بخوان
روضۀ رخسارۀ نیلی بخوان
از رخ نیلی و از سیلی بخوان
شاید از یُمنش دلی آباد شد
شاید این پر بسته هم آزاد شد.
#کاظمیه_شهادت
#بابک_اردبیلی
صلوات بر امام موسی کاظم علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْيَارِ وَ عَيْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِكَمِ وَ الْآثَارِ الَّذِي كَانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الاسْتِغْفَارِ حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِيرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْكَثِيرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ وَ مَقَرِّ النُّهَى وَ الْعَدْلِ وَ الْخَيْرِ وَ الْفَضْلِ وَ النَّدَى وَ الْبَذْلِ وَ مَأْلَفِ الْبَلْوَى وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ، بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ اللَّهُمَّ وَ كَمَا صَبَرَ عَلَى غَلِيظِ الْمِحَنِ وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ الْكُرَبِ وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضَاكَ وَ أَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَكَ وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ وَ عَادَى الْبِدْعَةَ وَ أَهْلَهَا وَ لَمْ يَلْحَقْهُ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَوَامِرِكَ وَ نَوَاهِيكَ لَوْمَةُ لائِمٍ صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً نَامِيَةً مُنِيفَةً زَاكِيَةً تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَايَاكَ وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِيَّةً وَ سَلاماً وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ فِي مُوَالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْسَاناً وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَاناً إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِيمِ وَ التَّجَاوُزِ الْعَظِيمِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
ترجمه :
خدايا درود فرست بر محمّد و اهل بيتش، و درود فرست بر موسى بن جعفر، جانشين نيكوكاران، و پيشواى خوبان و خزانه انوار، و وارث آرامش و متانت و حكمت ها و آثار، آن كه همواره شب را با بيداری تا سحر، با به هم پيوستن استغفار زنده میداشت، هم پيمان سجده هاى طولانى، و اشك هاى سرشار و رازونياز بسيار، و ناله هاى به هم پيوسته، و قرارگاه خرد و عدالت و خوبى و كرم و بذل، و خوگرفته به بلا و صبر، پايمال شده به ستم، و دفن شده به بی عدالتى و معذّب در عمق زندان ها و تاريكي هاى زيرزمين ها، با ساق كوبيده، به حلقه هاى زنجيرها، و جنازه ای كه با خوارى و سبك انگاشتن بر آن جار زده شده، وارد شونده بر جدّش مصطفى و پدرش مرتضى و مادرش سرور بانوان، با ارثى غصب شده، و حكومتى ربوده، و فرمانى مغلوب، و خونى خواسته، و زهرى نوشانده، خدايا همچنان كه او بر سختى محنت ها صبر كرد، جام اندوه گرفتاري ها را نوشيد، و در برابر خشنودى ات تسليم شد، و طاعت را برايت خالص نمود، و خشوع را بیآلايش كرد، و فروتنى را شعار خود ساخت، و با بدعت و اهلش دشمنى نمود، و ملامت ملامتگرى در چيزى از اوامر و نواهى تو در او اثر نكرد، بر او درود فرست درودى بالنده عالى، پاك، كه با آن درود بارى او واجب گردانى شفاعت امت هايى ازآفريدگانت، و گروه هايى از مخلوقت، و از جانب ما به او تحيت و سلام برسان، و از نزد خود در موالاتش به ما فضل و احسان و آمرزش و رضوان عنايت كن، كه تو داراى فضل فراگير و گذشت فراوان هستى، به مهربانی ات اى مهربان ترين مهربانان.
#کاظمیه_صلوات
#سيّد جليل على بن طاووس رضى اللّه عنه در كتاب «مصباح الزائر»
نوحه شهادت جانسوز امام موسی بن جعفر (ع)
ای خدا دگر ز زندان
نرسد نوای تکبیر
نه صدای ناله آید
نه صدای کُند و زنجیر
گوئیا ز پا فتاده کنج زندان
حضرت موسی بن جعفر گشته بی جان
وا اماما وا شهیدا ...
چه کشیده کنج زندان
طایری که خسته دل بود
ز جفای دشمنانش
همه دم شکسته دل بود
این چنین صیدی ندیده چشم عالم
ظلم صیّاد و قد بشکسته از غم
وا اماما وا شهیدا ...
قتلگاه او شد آخر
کنج زندانِ ستمگر
کس ندیده در سیه چال
گل شود از کینه پرپر
بس که شد با او جفای ظالمانه
مانده بر تنش اثر ز تازیانه
وا اماما وا شهیدا ...
ای خدا گلی نباشد
ز جفا به گلشن او
می رسد ز قعر زندان
روی تخت در تن او
داغ او سوزانده قلب بی قراران
اشک غربت می چکد از چشم یاران
وا اماما وا شهیدا ...
#محمود تاری "یاسر"
#امام_عصر_علیه_السلام
#بهار
#محمد_حسین_غروی_اصفهانی
آمد بهار و بی گل رویت بهار نیست
بـاد صـبا مـباد چو پیـغام یـار نیست
بی روی گلعذار مـخوانـم به لاله زار
بی گل نوای بلبل و شور هزار نیست
بی سروِ قدّ یار چه حـاجت به جویبار؟
ما را سرشک دیده کم از جویبار نیست
بیچین زلف دوست نه هرحلقهای نکوست
تاری ز طرّهاش به خـتا و تتار نـیست
بزمی که نیست شاهد من شمع انجمن
گر گلشن بـهشت بود، سـازگار نیست
گمنام دهر گردد و ویران شود به قهر
شهری که شاه عشق در او شهریار نیست
ای سرو معتدل که به میزان عدل و داد
سروی به اعتدال تو در روزگار نیست
ای نخلِ طورِ نور که در عرصهء ظهور
جز شعلهء رخ تو نمایان ز نـار نیست
ای قـبلهء عقول که اهـل قـبول را
جز کعبهء تو ملتزم و مستجار نیست
امـروز در قـلمرو تـوحید، سکّهزن
غیر از تو ای شهنشه والاتبار نیـست
در نـشأهء تـجرّد و اقـلیم کـن فـکان
جز عنصر لطیف تو فرمانگزار نیست
جز نام دلربای تو از شرق تا به غرب
زینت فزای دفتر لیل و نهار نیست
در صـفحهء صحیفه هستی به راستی
جزخطّ و خالِ حسنِ تورا اعتبار نیست
ایصبح روشن از افقِ معدلت در آی
ما را زیاده طاقت این شام تار نیست
مـا را ز قـلزمِ فـتنِ آخـر الـزمـان
جز ساحل عنایت و لطفت کنار نیست
در کام دوستان تو ای خـضر رهنما
آب حیات جز ز لبت خوشگوار نیست
غیر از طواف کوی تو ای کعبهءمراد
هیچ آرزو در این دل امّیدوار نیست.
#بهاریه
#امام_خمینی
بادنوروز وزیده ست به كوه و صحرا
جامهء عید بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مطرب مجلس كه بود قبله نما
صوفى و عارف ازین بادیه دور افتادند
جام مى گیر ز مطرب، كه رَوى سوى صفا
همه در عید به صحرا و گلستان بروند
من سرمست، ز میخانه كنم رو به خدا
عید نوروز مبارك به غنى و درویش
یار دلدار، ز بتخانه درى را بگشا
گر مرا ره به در پیر خرابات دهى
به سر وجان به سویش راه نوردم نه به پا
سالها در صف ارباب عمائم بودم
تا به دلدار رسیدم نكنم باز خطا.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) :
من اکثر الاستغفار جعل الله له من کل هم فرجا و من کل ضیق مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب.
کسی که زیاد #استغفار کند ، خداوند از هر غصه ای برایش گشایشی قرار دهد و از هر تنگنایی ، راه فراری پیش پایش گذارد و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد .
#وسائل الشیعه ، ج7 ، ص 176.
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
#امام_زمان(عج)
پاییز باطل می شود ، وقتی بیایی
نوروز حاصل می شود ، وقتی بیایی
آیه به آیه بی امان باران رحمت
از عرش نازل می شود ، وقتی بیایی
چشمان زهرایی تو ... راهی برای
حلّ مسائل می شود ، وقتی بیایی
دستان بالا رفته ی تو ... روز موعود
حلّال مشکل می شود ، وقتی بیایی
هرسال گفتم هفت سین سفره هامان
امسال کامل می شود ، وقتی بیایی
موج اسیر جذبه ی طوفان هجران
مهمان ساحل می شود ، وقتی بیایی
هرصبح جمعه ... در میان ندبه ذکر ِ
لب های سائل می شود ... وقتی بیایی ...
دل های غافل مانده و سرگشته ی ما
سوی تو مایل می شود ، وقتی بیایی
در علقمه ... آقای عالم ... روضه ی تو
بانیّ محفل می شود ، وقتی بیایی
چشمان خیسم گشته رود نیل ... برگرد
باتو بهارم می شود تحویل ... برگرد.
#اسماعیل_شبرنگ
زبانحال حضرت امام کاظم علیه السلام
غزال دشت صیّادم الهی
اسیر دادِ صیّادم الهی
نصیبم گشته این خلوتگهِ راز
شدم با راز دلهایم سرافراز
کسی پیدا نشد گردد هم آواز
بجز زنجیر صیّادم الهی
دل بشکسته ام را غم گرفته
که این زندان غم ماتم گرفته
برایم ماتم این عالم گرفته
تو را خوانم بفریادم الهی
غریب و ناتوان و بی پناهم
بگردون می رسد این دودِ آهم
که را خوانم که باشد تکیه گاهم
کند از این غم آزادم الهی
در این زندان غم شیدا شدم من
اسیر کینۀ اعدا شدم من
غریب و بی کس و تنها شدم من
به زندانِ غم افتادم الهی
از این جان و از این عمرم شدم سیر
در این دام بلا من گشته ام پیر
بدست و گردنم پیچیده زنجیر
امان از دستِ جلّادم الهی
بزیر سلسله قدّم خمیده
چنین اشکنجه را عالم ندیده
همه در این دلِ شب آرمیده
که من مشغول اورادم الهی
توئی پشت و پناه بی پناهان
توئی ای تکیه گاه نا امیدان
بدرگاهت بود «فکری» ثناخوان
دگر از پا درافتادم الهی.
#سبک_کجایید_ای_شهیدان
#کاظمیه_شهادت
#فکری_اردبیلی
#مرثیه_امام_موسی_کاظم(ع)🏴
هركجا مرغ اسیرى است، ز خود شاد كنید
تا نمرده است، ز كنج قفس آزاد كنید
مُرد اگر كنج قفس، طایر بشكسته پرى
یاد از مردن زندانى بغداد كنید
چون به زندان، به ملاقاتى محبوس روید
از عزیز دل زهرا و على یاد كنید
كُند و زنجیر گشایید، ز پایش دم مرگ
زین ستمكارى هارون، همه فریاد كنید
چار حمّال، اگر نعش غریبى ببرند
خاطر موسى جعفر، همه امداد كنید
تا دم مرگ، مناجات و دعا كارش بود
گوش بر زمزمه ی آن شه عبّاد كنید
پسرش نیست، كه تا گریه كند بر پدرش
پس شما گریه بر آن كشته ی بیداد كنید
نگذارید كه معصومه خبردار شود
رحم بر حال دل دختر ناشاد كنید
"خوشدل" از ماتم آن باب حوائج گوید
تا شما نیز پس از مرگ ز وی یاد کنید.
#مرحوم استاد خوشدل تهرانی
شهادت #امام_کاظم علیه السلام
امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش
نشست گرد یتیمی به چهره ی پسرش
بدن کبود، جگر پاره، ساقِ پا مجروح
مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش
هزار حیف که از جمع نوزده دختر
یکی نبود کنار جنازه ی پدرش
انیس و مونس او بود در سیاهی شب
صدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش
سیاه چال کجا طایر بهشت کجا؟
هزار حیف که یکباره ریخت بال و پرش
نیاز نیست ببندند چشم هایش را
که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش
به هر کجا که روی قبری از زُراره ی اوست
نشان غربت فرزندهای دربدرش
شراره ی دل او گشت اجر روزه ی او
درست موقع افطار پاره شد جگرش.
#غلامرضا سازگار
#نوحه حضرت موسی ابن جعفر(ع)
#سبک همه جاکربلاست
برلب آمدنفس جان دهم درقفس
جان زهرا خدا تو بدادم برس
من غریبم غریب۴بار
همچوآلاله ام درسیه چاله ام
وارث مادر هیجده ساله ام
من غریبم
روزهاروزه ام اشک غم یارمن
تازیانه خورم جای افطار من
من غریبم
غل وزنجیروکند کرده آزرده ام
همچوزهرا زخصم سیلی من خورده ام
من غریبم
ساق پای مرا کندسائیده است
جگرم را زهم زهرپاشیده است
من غریبم
جزخدانشنود کس مناجات من
نامده جزاجل کس ملاقات من
من غریبم
تابکامم عدو آتشین زهرریخت
تاروپودوجودمن ازهم گسیخت
من غریبم
درقفس جاندهم دست وپامیزنم
غل وزنجیروکند شد کفن برتنم
من غریبم
باعث مرگ من زهرکاری شده
تخته پاره مرا هم عماری شده
من غریبم
گرسه روزاین تنم ماند،برروی خاک
لیک جسمم نشدچون حسین چاک چاک
من غریبم
#(عبدالحسین محبی)
#مدح حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم
بَلغَ الْعُلی بِکمالِه
کَشَفَ الدُّجی بجماله
حَسُنَتْ جَمیع خِصاله
صَلّوا علیه و آله
همه هستیَم به ره ِ خدا
وَ به عشق خاتمُ الانبیا
وَ به لطف آن شه لافتی
وَ دعای عصمت کبریا
به فدای جلوه ی احمدی
به فدای نور محمدی
بلغ العلی بکماله
تو تمام ِ مظهر ِ یا ربی
تو شُکوه ِ باور ِ مذهبی
تو فروغ ِ انجم ِ مکتبی
همه زیر ِ دِین ِ تو یا نبی
ز جهانیان تو سرآمدی
به فدای نور محمدی
بلغ العلی بکماله
مَلَک ِ سما سائل ِ درت
سائل ِ در و خاک محضرت
به فدای عترت اطهرت
اهل بیت و سوره ی کوثرت
تو رسول و مصطفیَ الاَمجدی
به فدای نور محمدی
بلغ العلی بکماله
سینه ی تو مَهبط ِ وحی ِ حق
وَ به اذن تو فلق و شفق
نور ِ حمد و واقعه و عَلَق
وَ نثار ِ روی تو صد طبق
گل باغ خالق ِ سرمدی
به فدای نور محمدی
بلغ العلی بکماله...
#پیامبر_اعظم_صلی_الله_علیه_وآله
#صغیر_اصفهانی
ای نام توجان بخش ترازآب حیات
محتاج توخلقی به حیات وبه ممات
از بعثت انبیاء و ارسال رسل
مقصود تو بودی، به محمد صلوات.
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
از غار حرا نسیم سرمد آمد
جبریل امین کنار احمد آمد
با نغمه ی جانفزای اقراء یاران
آغاز رسالت محمد آمد.
ای عشق ببین که نور ایزد آمد
خورشید سپهر صبح سرمد آمد
برخیز و بخوان سوره ی والشمس کنون
چون بعثت حضرت محمد آمد.
جاری شود از چشمه ی نور آب حیات
بر اهل زمین آمده از حق برکات
تا بر تو نویسند ملایک حسنات
بر بعثت حضرت محمد صلوات.
از عرش فروغ ایزدی می آید
آیینه ی نور سرمدی می آید
در غار حرا به شوق احمد جبریل
با عطر گل محمدی می آید.
#محمود_تاری (ياسر)
#مبعث
مژده مژده عاشقان
لطف حق گشته عیان
گشته شام بعثت
خاتمپیغمبران
یا ابا الزهرا مدد (۳)
اقرا اقرا یا نبی
سرّ خلقت کن جلی
شعر بعثت را بخوان
با نوای یا علی
یا ابا الزهرا مدد (۳)
مظهر توحید من
ای رسول بت شکن
نور علمت را بتاب
جهل گردد ریشه کن
یا ابا الزهرا مدد (۳)
ماگدایان توایم
ریزه خوارانتوایم
ای نوای عالمین
بی نوایان توایم.
#مبعث
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
#سعید_نسیمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#قاسم_رسا
پرده چون ماه من از چهرهءتابنده گشود
ماهرویان جهان را ز دل آرام بود
حوریان گو که بریزند ز دامنها مشک
قدسیان گو که بسوزند به مجمرها عود
عاشقان گوکه به صد عزّت و اجلال رسید
موکب خسرو خوبان که بر او باد درود
سومین روز ز شعبان چو برآمد خورشید
سومین شمس ولایت ز افق چهره گشود
روز میلاد همایون حسین بن علی ست
باد بر اهل جهان مقدم پاکش مسعود
مظهر عزّت و آزادگی و مجد و وقار
آیت غیرت و مردانگی و رحمت و جود
میوۀ باغ رسالت مهِ گردون جلال
وارث تاج ولایت شهِ اقلیم وجود
صولت حیدری از چهرۀ پاکش پیدا
جلوۀ احمدی از نور جمالش مشهود
سینه گنجینۀ الطاف و عنایات و کرم
چهره آئینۀ آیات خداوند وَدود
عصمت از فاطمه آموخت شجاعت ز علی
صبرو احسان زحسن حُسن خصال ازمحمود
شاهکاری قلم لطف خداوند کشید
که بدین خامۀ ناچیز محال ست ستود
آفرین باد بر آن مرد مبارز که نرفت
زیر بار ستم و بندگی و شرط و قیود
آنچنان تاخت به میدان که سر ازپانشناخت
بسکه مشتاق فداکاری و جانبازی بود
واله از جلوۀ ربّانی او شد موسی
بیخود از نغمۀ داودی او شد داود
آمد آن شاه سرافرازکه در عرصهء عشق
گوی آزادگی و افسرعزّت بربود
پیش پیکان بلا سینه سپر ساخت ولی
پیش دشمن سرِ تسلیم نیاورد فرود
کیست این کوکب تابان که پی تهنیتش
از طربخانۀ افلاک رسد بانگ سرود
کیست این قافلهسالار که در وادی عشق
کرد با تاج شهادت به صد اجلال ورود
کیست این یوسف گمگشته که ازپیرهنش
می رسدرایحهءمشک و گل و عنبر و عود
کیست این لالهءخونین که زهفتادو دوداغ
به فلک می رودش زآه دل سوخته دود
کیست این عاشق دلباختهء سوخته جان
که ز دود دل او دیده شود اشک آلود
این حسین ست که از مهر جهان آرایش
محو خورشید جمالش شده ذرّات وجود
این حسین ست که درپیشگه حضرت حق
گاه در حال قیام ست و گهی حال قعود
این حسین ست که برکنگرهءعرش زفرش
می کند با پر و بال ملکوتیش صعود
این حسین ست زبس تشنه دیدارخداست
با لب تشنه شتابد به حریم معبود
عاشقان را چو فتد دیده بر آن تربت پاک
اشک اندوه وغم از دیده روانست چو رود
جلوه چون کرد در آفاق تجلی حسین
ظلمت کفر ز آئینه اسلام زدود
همچویوسف چو قدم بر سر بازار گذاشت
ماه مجلس شد و بر رونق بازار فزود
نور حق را نتوان کرد ز انظار نهان
که به گل چشمۀ خورشیدمحال ست اندود
شام تاریک دلان شد ز فروغش روشن
کاخ بیداد گران شد ز قیامش نابود
چون گدا جبهه بر آن درگه شاهانه بسای
که درآن بارگه افکنده شهان سر به سجود
کرم و معدلتش را نبود هیچ شمار
شرف و مرتبتش را نبود هیچ حدود
کس به جز میوۀ توفیق از آن شاخه نچید
کس به جز نکتهء توحید از آن لب نشنود
نیست جز درگه او اهل ولا را مأمن
نیست جز کعبهء او اهل صفا را مقصود
خسروا خسته دلان را به نگاهی بنواز
که بود عاشق مسکین به نگاهی خشنود
نکشم دست ز عشقت که تهی دست رود
هرکه در پای حریمت سر اخلاص نسود
خوشه ازخرمن توفیق«رسا» چید کسی
که ره دوستی آل علی را پیمود.
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#سید_رضا_مؤید
یادگار سه امام ای عباس
به حضور تو سلام ای عباس
ای پیمبر به جلال تو گواه
عبد صالح تو و او عبدالله
هر دو در نور عبودیت غرق
هر دو را تاج عبادت بر فرق
تویی آن گل که خدا پرورده
قدرت الله تو را پرورده
دل و بازوی قوی داری تو
مهر و قهر علوی داری تو
ای کرامات ز کاف کرمت
کعبه سنگی ز حریم حرمت
حرم عشق حسینی را در
بر حسین از همه کس عاشق تر
آن مواسات و اخوت که نبود
جز ز پیغمبر و حیدر مشهود،
در حسین و تو به اکمال رسید
که کس آنگونه ندید و نشنید
ای سراپا همه عشق و باور
هست هر دایره را یک محور
به جز از دایرهء عاشورا
که خدا داده سه محور او را
آن سه محور که بود نور دو عین
نیست جز زینب و عباس و حسین
ای فروغ دل و چشم هستی
دستگیر همه با بی دستی
بازوانت چو جدا شد عباس
دست تو دست خدا شد عباس
زان خداوند مدالت بخشید
جای دو دست دو بالت بخشید
لطف جعفر ز کلامت مشهود
حمزه از همزهء نامت مشهود
روز محشر شهدا والایند
بهترین مرتبه را دارایند
گر چه در بحر کرم غوطه ورند
باز بر رتبهء تو غبطه برند
ای جمال کرم آل الله
تکیه گاه حرم آل الله
دُر گفتار علی در گوشت
پرچم کرببلا بر دوشت
همه کار تو شگفت آور بود
لیک سقایی تو دیگر بود
دلت از فاطمیان آگاه ست
رخ تو هاشمیان را ماه ست
ماه ما چهرهء نورانی داشت
اثر سجده به پیشانی داشت
شهد کوثر ز لبش می ریزد
نور عصمت ز رخش می خیزد
که نه معصوم ولی معصوم ست
شب قدرست که نامعلوم ست
گرنه معصوم چرا پنج امام
دست بوسیده از او با اکرام؟
گر نه معصوم چرا دشمن و دوست
همه را شاهدی از عصمت اوست؟
گرنه معصوم چرا رخصت یافت
بهر غسل تن معصوم شتافت؟
همرهی کرد به سرّ و علنش
با حسین از پی غسل حسنش
گرنه معصوم، عزیز زهرا
از چه فرمود شب عاشورا؟،
که برافراز لوایت عباس
جان من باد فدایت عباس
گرنه معصوم چرا پیکر او
پاره پاره بدن بی سر او،
حجت عصر امام سجاد
خود به تنهایی در قبر نهاد.
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#سید_رضا_مؤید
یادگار سه امام ای عباس
به حضور تو سلام ای عباس
ای پیمبر به جلال تو گواه
عبد صالح تو و او عبدالله
هر دو در نور عبودیت غرق
هر دو را تاج عبادت بر فرق
تویی آن گل که خدا پرورده
قدرت الله تو را پرورده
دل و بازوی قوی داری تو
مهر و قهر علوی داری تو
ای کرامات ز کاف کرمت
کعبه سنگی ز حریم حرمت
حرم عشق حسینی را در
بر حسین از همه کس عاشق تر
آن مواسات و اخوت که نبود
جز ز پیغمبر و حیدر مشهود،
در حسین و تو به اکمال رسید
که کس آنگونه ندید و نشنید
ای سراپا همه عشق و باور
هست هر دایره را یک محور
به جز از دایرهء عاشورا
که خدا داده سه محور او را
آن سه محور که بود نور دو عین
نیست جز زینب و عباس و حسین
ای فروغ دل و چشم هستی
دستگیر همه با بی دستی
بازوانت چو جدا شد عباس
دست تو دست خدا شد عباس
زان خداوند مدالت بخشید
جای دو دست دو بالت بخشید
لطف جعفر ز کلامت مشهود
حمزه از همزهء نامت مشهود
روز محشر شهدا والایند
بهترین مرتبه را دارایند
گر چه در بحر کرم غوطه ورند
باز بر رتبهء تو غبطه برند
ای جمال کرم آل الله
تکیه گاه حرم آل الله
دُر گفتار علی در گوشت
پرچم کرببلا بر دوشت
همه کار تو شگفت آور بود
لیک سقایی تو دیگر بود
دلت از فاطمیان آگاه ست
رخ تو هاشمیان را ماه ست
ماه ما چهرهء نورانی داشت
اثر سجده به پیشانی داشت
شهد کوثر ز لبش می ریزد
نور عصمت ز رخش می خیزد
که نه معصوم ولی معصوم ست
شب قدرست که نامعلوم ست
گرنه معصوم چرا پنج امام
دست بوسیده از او با اکرام؟
گر نه معصوم چرا دشمن و دوست
همه را شاهدی از عصمت اوست؟
گرنه معصوم چرا رخصت یافت
بهر غسل تن معصوم شتافت؟
همرهی کرد به سرّ و علنش
با حسین از پی غسل حسنش
گرنه معصوم، عزیز زهرا
از چه فرمود شب عاشورا؟،
که برافراز لوایت عباس
جان من باد فدایت عباس
گرنه معصوم چرا پیکر او
پاره پاره بدن بی سر او،
حجت عصر امام سجاد
خود به تنهایی در قبر نهاد.
ميلا امام حسين (عليه السلام)
آمد آن عید همایون فر فرخ دستور
که زمین غرق نشاط است وزمان موج سرور
همه ذرّات جهان رقص کنان چرخ زنان
همه آفاق پر از ولوله و شور نُشور
کف زنان پرده نشینانِ حریم ملکوت
دف زنان حور وچراغان همه جنات و قصور
واکند باد صبا زلف عروسانِ چمن
چین به چین،جای به جا،موی به مو،جور به جور
عید میلاد همایون حسین بی علی است
فاطمه شاد، علی شاد و محمد مسرور
همه خورشید فلک مجمره میگرداند
پیش رویش که شها چشم بد از روی تو دور
آمد آن شاه فلک، جاه سلیمان درگاه
که بود خادم او ماه و فلک؛ ماهی و مور
آنکه بر سینه و بر دوش نبی جایش بود
سینهای روشن از او سینه سینا در طور
آنکه موسی به طواف حرم حرمت او
خلع نعلین کند تا ببرندش به حضور
زنده از یک دم عیسی دم او اسرافیل
آنکه خود زنده کند عالمی از نفحه صور
در شبستان جهان مشعل پر نور خدا
که بود روشن از او چهرۀ مه، چشمۀ هور
از سرآغاز ازل تا به سرانجام ابد
هست جانبازی سالار شهیدان مشهور
با فداکاری شاه شهدا پیش ملک
بشریت شده لبریز مباهات و غرور
تا شفق سرخ بود چهرۀ خونین حسین
متجلی است در آیینه اعصار و دهور
آنکه خواند سر او بر سر نی سوره کهف
خوشتر از نغمه داوودی و آیات زیور
آفتابی که برآید ز دو مشرق شب و روز
روز از اوج سنان، نیمه شب از شرق تنور
سر تسلیم نهد پیش خداوند به خاک
آن سری را که گذارند به پای زر و زور
تربتش سرمۀ چشمان خدابین ملک
فرش زوار درش، بال ملک گیسوی حور
اشک چشمی که فشانند به یادش،به بهشت
زیور تارک حور است چو تاجی ز بلور
دشمنش کشت و ندانست که با کشتن او
خویش را میکند آن خاک به سر،زنده به گور
پیش شاه شهدا شعر «ریاضی» بردن
.چیست؟ ران ملخی هدیه ناقابل مور
#ریاضی_یزدی
#ولادت_امام_حسين (عليه السلام)
ميلاد حضرت عباس (عليه السلام)
#بحرطويل (ولادتى)
بند اول
شب سوم چو رسید از مه شعبان،
مه عترت، مه قرآن، چه مبارک سحری بود که خورشیدِ جمال پسرِ فاطمه یکباره درخشید، ادب بین که شب چارم شعبان، پی آن ماهِ فروزنده عیان گشت ز بـرج شـرف و غیـرت و ایثار، بـه بیت علـی آن حجت دادار، مهِ امّ بنین حضرت عباس علمدار، قضا گفت که این است همان شیر
خروشانِ علی حیدر کرار،قدر گفت
که این است به خیل شهدا سرور و سالار،
فلک گفت بشر یا ملک است این؟
زهی از این گل رخسار که بخشید
صفا چشم و دل اهل صفا را.
بند دوم
هله ای فاطمۀ دوم مولا! صدف بحر تولا!
گهرت باد مبارک! توئی آن نخل ولایت،
که بود میوۀ نابت قمر برج هدایت،
دُر دریای عنـایت، ثمرت بـاد مبارک،
قمـرت بـاد مبـارک! گـلِ رخسـارِ گرامی پسرت باد مبارک! ز عـلی بـاد سلامی به بلندای تجلّای ولایت به تو و لالۀ یاس تو
و ماه رخ عباس که سرمست حسین است،
که پابست حسین است،
همه هست حسین است،
بگو دست حسین است،
ببین در رخ نورانی او
هیبت و اِجلال علی شیرخدا را.
بند سوم
الا حور و ملک! جن و بشر! خلق سماوات و زمین! جشن بگیرید که امشب علی و فاطمه و فاطمۀ امبنین و حسن و شخصِ حسینبنعلی جشن گرفتند و همه وصف ابوالفضل علمدار سرودند، همه چشم به عباس گشودند و همه حمد خداوند نمودند که در باغ ولا، دسته گلِ یاس خوش آمد
پسر شیرخدا حضرت عباس خوش آمد!
صلوات علی و فاطمه بر ماه جمالش،
بـه جلالش، به کمالش، به خصالش،
به دو ابروی هلالش، ز رسول الله و آلش بفشانید به پایش گهر مدح و ثنا را.
بند چهارم
نشنیدید که قنداقۀ آن ماه جبین در بغلِ امبنین بود؟ چو خورشید که بر بام زمین بود، تو گوئی که مگر در بغل فاطمۀ بنت اسد، حیدر کرار، علی شیر خداوند مبین بود، که آن مادر فرخنده چو یک اختر تابنده که دور سر خورشید بگردد، به ادب آمد و گرداند بـه دور سر ریحانۀ زهرا قمرش را و ندا داد که ای نور دل فاطمه عباس
عزیزم به فدایت نگهش کن که بـوَد یارِ تو و سرور و سالار، تمام شهدا را.
بند پنجم
همه دیدند که قنداقۀ عباس بود بر سر دست اسدالله چو خورشید که گیرد به بغل ماه و زند بوسه بـه پیشانی و دستش، پس از آن یاد کند در شب میـلاد وی از صبح الستش که فـدای پسر فاطمه گردد سر و جان و تن و دستش، و کند یاد علمداری و سقائی و فرماندهی کل قـوایش،
ادب و عشق و وفایش، شرف و صدق و صفایش، بـه زمین آمدن از عـرش خدا،
قـامت رعنا و رسایش،عجبا دید
در آن چهره همه واقعۀ کرب و بلا را.
بند ششم
ای نبی خوی و علی صولت و زهرا صفت!
آیینۀ حلم حسن و دیدۀ بیدار حسینی!
توییآن ماه که خود غرق در انوار حسینی،
نه فقط در شب عاشور و صف کرب و بلا،
کز شب میلاد گرفتار حسینی،
همه جا یار حسینی پسر شیرخدائی و
علمـدار حسینی، تـو ابـوفاضل و فرماندهی انصار حسینی، ز خداوند و ملایک
ز رسولان و امامان و شهیدان الهی،
همه دم باد درودت، همه جا باد سلامت
که رساندی به کمال از ادب و غیرت و جانبازی خود دوستی و عشق و وفا را.
بند هفتم
تو یم غیرت و ایثار و وفائی که پیمبر به تو نازد، تو به بی دَستی خود دست خدائی که علی ساقی کوثر بـه تـو نازد، تـوئی عباس که صدیقۀ اطهر به تو نازد، حسن آن حجت داور به تـو نازد، تو همان یار حسینی که حسین ابن علی در صف محشر به تو نازد،تو همان میر سپاهی که هماناعلی اکبر بـه تـو نـازد، توئی آن ساقی بی آب
که حتی علی اصغر به تو نازد
پسر امّ بنین استی و بیش از همه مادر به تو نازد، که تو کردی به صف کرب و بلا یاری مصباح هدا را.
بند هشتم
تو همان ماه بنی هاشم و شمع شهدائی تو به دریای عطش با جگر تشنۀ خود آب بقائی، تو کنار حرم خون خدا صاحب ایوان طلائی، تو به بیدستی خود از همگان عقده گشائی، تو فراتر ز تمام شهدا روز جزائی، حرمت علقمه، خود کعبۀ ارباب دعایی، تو حسینِ دگرِ فاطمه، تـو خون خدائی، بـه خدا صاحب لطف و کرم و جود و سخائی، تـو همان باب حوائج، تو همان بحر عطائی، تو امید همه عالم تو چراغ ره مائی، تو علمداری و فرماندۀ کل شهدائی، چه شود دست بگیری ز کرم"
میثم" افتاده ز پا را؟
#استاد_سازگار
#حضرت_عباس (عليه السلام)