eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
248 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
533 ویدیو
292 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
منقبت حضرت معصومه علیهاالسلام مصطفی قاضی نظام ای حرمت قبلگاهِ کهتر و مِهتر وی کرمت چاره ساز مردمِ مضطر در، دلِ افلاک عیان چو بَدرِ دُجایی مکتبِ دین از تو یافت زینت و زیور نورِ هُدایی ز نسلِ پاکِ مُحمّد روح بتولی و هم سلیلۀ حیدر اُختِ علیّ الرضا و زادۀ نجمه فاطمه فرخنده دُختِ موسی جعفر ماتِ صفاتت شده است قوّۀ عقلم زان همه شأن تو ای مظهر داور شمس و قمر را فروغ بخشد و باشد خَلقِ جهان را شفیعه در صفِ محشر آینه کاری نگر طاق و رواقش نورِ خدا را شده است آینه مظهر موسی عمران کجاست تا که ببیند خاکِ درت را ز طور اَرفع و انور مرکبِ او با کلیم هر دو بمقصد این سوی حق می شتافت آن پی آذر ای که تویی در جهان ز جمله خلایق در نسب و فرّ و جاه اَفضل و برتر دختر و هم خواهر و ائمۀ عُظما بر سه وَلیّ خدا وَصیِّ پیمبر نسبت تو با امام ثامن و ضامن همچو حسین شهید باشد و خواهر بابِ کرام تو هست موسی کاظم آنکه بُوَد نجمه از برای تو مادر دختر باب الحوائجی و برآرد بر دَرِ کاخت خدای حاجت مضطر جَدّ بزرگ تو هست احمد مختار ختمِ رُسل، عقل کُل، پیمبر اطهر مقصد و منظور ز آفرینش عالم بر همه کائنات اشرف و سرور جدّ دگر مرتضاست دستِ خداوند روح محمّد رئوف و راعی و رهبر مظهرِ نور و صفاتِ ذات الهی است مجمع اضداد و هم عجائب و صفدر جَدّۀ تو نور حُبِّ ایزد یکتاست مظهر مهر و معین و ملجأ و مادر در تو بُوَد آن سه نورِ واحد و غفار نورِ رسول و بتول و ساقی کوثر هم تو روانِ جهان و عالم جانی بلکه دو گیتی است در وجود تو مُضمَر فاطمه ات نام و همچو جَدّۀ کبری از تو بگیرد فروغ زُهرۀ ازهر گر چه تویی از نتاج و دودۀ حَوّا نورِ تو بر فرق اوست جقه و افسر اَفضل نسوانِ پاک در اُمم پیش آسیه و مریم است و ساره و هاجر جمله بدریایِ تابناکِ الهی همچو صدف بوده اند و ذاتِ تو گوهر ای که تویی شیر دُختِ مظهر لولاک بی تو جهان را نبود زینت و زیور گر که عفافت کشیده پرده به هستی نقشۀ هستی نشد بدیده مُصَوّر بر جَبلِ جودی از وقارِ تو دریافت کشتی نوح نبی سکینه و لنگر مدح و ثنای تو هست از عدد افزون گرچه رثای تو هست بی حد و بی مر داغِ تو جانسوزتر ز هرچه توان گفت بر جگر شیعیان چو تافته اخگر سوی خراسان شتافتی که ببینی چهرِ وَلیّ خدا و نَیّرِ اکبر روح امین در تمام راه بگسترد زیرِ پیِ مرکبِ تو فرش ز شهپر لیک میان تو با خدیو دو عالم لشکر مأمون کشید سَدِّ سکندر واقعۀ کربلا دوباره عیان کرد پورِ رشید آن پلید و پست و مُزَوَر مظهر حق را شهید کرد به غربت تا که نبینی دگر تو روی برادر نی بهمین کرد اکتفا که روا داشت کُشتنِ سادات در تمامی کشور روی جهان شد سیاه چون رخِ مأمون زان همه ظلم عظیم غاصبِ مُنکَر خواست خداوند تا وجودِ شریفت وا رَهد از جَورِ آن بلای مُقَدر بُرد تو را سوی خویش ایزد بیچون نزد رسول و بتول و فاتح خیبر در اثر داغِ این مصیبت عظما تب شده با مهرِ تابناک مُخمَر بَدرِ تو شد منخسف از این همه ماتم چهر تو شد منکسف به پرده معجر گرچه شود جذبِ مهرِ این کُره خاک خاک چگونه گرفت مهرِ تو در بَر تا تو بزیر تُراب رُخ بنهفتی تُربت تو آن تراب کرد مُعطر باغ خزان گشت و ناشِکفت شکوفه گونۀ گلهای سُرخ گشت مُعَصفَر بلبل بی دل خموش گشت به بُستان پَرپَر و پژمُرده گشت نوگُل احمر هرچه بگویم تمام نیست مصائب شافع تویی تو در صفِ محشر.
آنچه را حق ز گنه روز جزا می بخشد به خدا از قِبَلِ آل عبا می بخشد برو ای دوست دمی در حرم قدس رضا که تو را سر خط تسلیم و رضا می بخشد دردهایی که به درمان نرسد نزد طبیب او طبیبی است که بی نسخه شفا می بخشد بر سر کوی رضا همچو گدایان بنشین که خراج دو جهان را به گدا می بخشد گر گناه من و تو در خور بخشش نبود دست بر دامن او زن که خدا می بخشد از خدا هرچه طلب می کنی از او بطلب که خدایت به تو با دست رضا می بخشد آب از چشمه ی او نوش اگر تشنه لبی که به خورشیدازاین چشمه صفامی بخشد.
آمدم ای شاه پناهم بده ... مرحوم حبیب الله چایچیان (حسان) آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده ای حرمت ملجأ درماندگان دور مران از در و راهم بده ای گل بی‌خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بده ای که حریمت مَثل کهرباست شوق و سبک خیزی کاهم بده تا که ز عشق تو گدازم چو شمع گرمی جان‌سوز به آهم بده لشکر شیطان به کمین منند بی‌کسم ای شاه پناهم بده از صف مژگان نگهی کن به من با نظری یار و سپاهم بده در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده ای که عطابخش همه عالمی جمله حاجات مرا هم بده آن چه صلاح است برای «حسان» از تو اگر هم که نخواهم بده.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدح حضرت امام رضا علیه السلام مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی ( کمپانی ) دل فسرده من همچو طالع منحوس چنان نخفته که خیزد ز جا به بانگ خروس دلی که عکس جمال ازل بدی ز اول در آخر آمده از شومی عمل معکوس دلی که بود خود آئینه تجلی شد ز زنگ معصیت و سیر قَهقَری منکوس دلی که طائر قدس است وز آشیان جلال ز بهر دانه در این خاکدان بود محبوس ز لوح دل نتوان زنگ معصیت بردن مگر به سودن برخاک آستانه طوس مطاف عالم اسلام و کعبه ایمان حریم محترم قدس حضرت قدوس یگانه روض مقدس که هفت گنبد چرخ بر آستان رفیعش زند هزاران بوس مقام عالی شاهی که در زمین و زمان به بام عرش معلّی به سلطنت زده کوس (1) امیر علوی و سفلی ز ملک تا ملکوت ملیک حق و ملک، مالک عقول و نفوس رضا نبی و وصی را سلاله نامی خدای عزوجل را بزرگ تر ناموس ملک ستاده پی خدمتش علی الاقدام (2) به جان و دل خط فرمان نهاد فوق رئوس غلام حکمت و رأیش دو صد ارسطالیس مریض دار شفایش هزار بطلمیوس (3) چو از مدینه خور آسا سوی خراسان رفت فتاد مشرق و مغرب به ناله و افسوس خیانتی که ز مأمون بروز کرد، نکرد به هیچ بنده یزدان پرست و هیچ مجوس (4) اگر چه داشت از آن بی وفا ولایت عهد و لیک بود بر او ملک طوس همچو خنوس (5) به دشت غربت اگر زهر خورد و جان بسپرد ولی به جذبه انس خدای شد مأنوس چو شمع، گرم تجلای شاهد وحدت که شهد بود بر او زهر آن کفور یئوس (6) چو شاهد آیدت از در، به شاخ گل منگر چو شمع انجمن آمدت خموش شد فانوس به آفتاب حقیقت شعاع سان پیوست که از سموم بلا سوخت جان شمس شموس ز دست زاغ سیه زهر خورد از انگور ز شوق، جلوه مستانه کرد چون طاووس ــــــــــــــــــ (1)کوس: تنه زده (2)علی الاقدام: بر روی قدم هایش، کنایه از اینکه همواره گوش به فرمان آن حضرت است. (3)ارسطالیس و بطلمیوس: از حکما و ریاضی دانان و اطبای معروف یونان قدیم. (4)مجوس: آتش پرست. (5)خنوس: بی ارزش. (6)کفوز: بسیار ناسپاس. یئوس: نا امید از رحمت خدای (یعنی مامون.)
ای شمع محفل ها رضا ای قبله ی دلها رضا حلال مشکل ها رضا جانم رضا جانم رضا انوار قرآنم تویی توحید و ایمانم تویی قلب خراسانم تویی جانم رضا جانم رضا ای نور چشم مصطفی سر تا قدم مهر و وفا ذیقعده را دادی صفا جانم رضا جانم رضا دردانه ی موسی تویی جانم رضا جانم رضا یاسین تویی طاها تویی جانم رضا جانم رضا جود و کرم فرزند تو جن و ملک پا بند تو شاه و گدا خورسند تو جانم رضا جانم رضا ای نجمه محو روی تو ای چشم موسی سوی تو ای عطر جنت بوی تو جانم رضا جانم رضا بر سنگ تو سر می زنم در کوی تو در می زنم بر بام تو پر می زنم جانم رضا جانم رضا دارم به کویت التجا آورده ام روی رجا باز آ به دیدارم سه جا جانم رضا جانم رضا من خار گلزار توام من عبد دربار توام من خاک زوار توام جانم رضا جانم رضا عشقم تویی شورم تویی نارم تویی نورم تویی خلدم تویی حورم تویی جانم رضا جانم رضا عشق تو باشد دولتم خاک تو مهر تربتم تا پا نهی بر صورتم جانم رضا جانم رضا .
حاج روح الله رمضانی ( خاکی ) یاران بشارت ، شمس ولایت فخر امامت ، آمدخوش آمد عز و جلالت ، شان و شرافت روح متانت ، آمدخوش آمد جانم رضاجان جانم رضاجان جانم رضاجان جانم رضاجان دنیا چراغان چون باغ رضوان شد از قدوم شاه خراسان دشت و بیابان امشب گلستان شد از قدوم شاه خراسان دلهاخرامان شادان و خندان شد از قدوم شاه خراسان کان فضیلت کنز عطوفت دریای رحمت آمدخوش آمد ای اهل عالم دیگرچراغم ازره رسیده ایام شادی امشب شب عشق است وعنایت مارا بشارت گوید منادی ازبهردنیا برجمله ی ما دامان نجمه آورده هادی شمس هدایت نورصداقت سالارامت آمدخوش آمد دل غرق شور است ازغصه دوراست وقت سروراست اهل ولا را آوای شادی دربرگرفته سرتابه پای ارض وسما را داده به موسی خلاق یکتا حی توانا موسی الرضا را تندیس عصمت جسم قداست روح عبادت آمد خوش آمد شهرپیمر گردیده یکسر امشب منور ازروی ماهش دل می برد از موسی بن جعفر هردم مکرر نازنگاهش مانده سلیمان مبهوت وحیران ازحشمت وازاجلال وجاهش معنای رافت مهرومحبت لطف وعنایت آمد خوش آمد.
محمد مبشری از ازل دل بر تو بستم ، از می جام تو مستم ای امام مهربانم ، از محبان تو هستم الا صاحب کرم به کویت نوکرم بود عمری شها غلام این درم رضا جانم رضا ( 4 ) تو ولی کبریائی ، تو علی موسی الرضائی زاده موسی بن جعفر ،شیعیان را پیشوائی تویی دل را امیر امیر بی نظیر پناه عالمین تو دستم را بگیر رضا جانم رضا ( 4 ) ای گل باغ ولایت ، شافع روز قیامت بی کس و درمانده هستم ، از کرم بنما عنایت به دل دارم نوا شده ذکرم رضا عزیز فاطمه شب دفنم بیا رضا جانم رضا ( 4 ) ضامن آهو ی صحرا ، گشته این دل برتو شیدا پرچم سبز تو باشد ، سایبان کل دنیا تورا طاها ستود الا ای کان جود رئوف اهلبیت تو را از ما درود رضا جانم رضا ( 4 ) ای همه دارو ندارم ، ای صفای قلب زارم کن کرم جان جوادت،من به گلزار تو خارم وصی مصطفی دعا کن برگدا که برما حق دهد برات کربلا رضا جانم رضا ( 4 ) یوسف زهرا کجایی ، الامان از این جدایی جان مابرلب رسیده،پس آقا جان کی میایی کجایی ماه من قدم بر دیده زن به جان مادرت بیا یابن الحسن بیا یابن الحسن ( 4 )
(ع) این جاست کـه هر دلبر و دلداده بیاید هم شخص گرفتار هم آزاده بیاید در این حرم قدس که باغی ز بهشت است هـرکس به توّلای تو دل داده بیاید پُر نور شود آینۀ بود و نبودش آن کس که چو آئینه دلان ساده بیاید این جا میِ توحید به زوّار ببخشند هـر دل که بُوَد تشنۀ این باده بیاید پرواز ز خود تا به خدا از حرم توست از بهر سفر هرکه شد آماده بیاید این گنبد و گلدسته نشانی است که گوید هرکس که بهشتی است از این جاده بیاید بر سر در این کعبۀ امیّد نوشتند هرکس که به کارش گره افتاده بیاید از حق طلب جلب رضای تو نماید هرگاه «وفائی» سر سجّاده بیاید.
مدح حضرت امام رضا علیه السلام مرحوم نیّر تبریزی نسیم قدسی یکی گذر کن به بارگاهی که لرزد آنجا خلیل را دست ذبیح را دل مسیح را لب کلیم را پا نخست نعلین ز پای برکن سپس قدم نه به طور ایمن که در فضایش ز صیحه لَن فتاده بیهوش هزار موسی ز آستانش ملایک و روح رسانده بر عرش صدای سبّوح به خاک راهش چو شاﺓ مذبوح رُسُل به ذلت همی جبین سا نسیم جنت وزان ز کویش شراب تسنیم روان ز جویش حیات جاوید دمیده بویش به جسم غلمان به جان حورا فلک به گردش پی طوافش ملک به نازش ز اعتکافش ز سربلندی ندیده قافش صدای سیمرغ نوای عنقا مهین مطاف شه خراسان امین ناموس ضمین عصیان سلیل احمد خلیل رحمن علی عالی ولی والا بگو که «نیّر» در آرزویت کند ز هر گل سراغ بویت مگر فشاند پری به کویت چو مرغ جنت به شاخ طوبی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل گشته مقیم حرم شاه خراسان چون خاک به زیر قدم شاه خراسان شاید که خدا خواست نصیب دل ما شد در روز جزا هم کرم شاه خراسان. #محسن_زعفرانیه