نام ما را ننویسید، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط
آمدم در بزنم، در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط
میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست
چند لحظه بغل سفره بمانید فقط
کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی
فقط از دست گناهم برهانید... فقط
حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط
صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط
پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط
حقمان است ولی جان اباعبدالله
محضر فاطمه ما را نکشانید فقط
سمت آتش ببری یا نبری خود دانی
من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط
گر بنا نیست ببخشید، نبخشید اما
دست ما را به محرم برسانید فقط
علي اكبر لطيفيان
عبد گناهکار من چرا ز من جدا شدی
بر در غیر رفتی و دور ز آشنا شدی
قرار ما نبود این، مرا رها کنی چنین
دیده ز هم گشا ببین خود به کجا رها شدی
بندۀ بیوفای من عبد گریزپای من
چرا گریختی ز من؟ چه شد که بیوفا شدی؟
هر چه گناه کردهای عفو نمودم از کرم
هر چه صدا زدم تو را باز ز من جدا شدی
حاصل خویش سوختی وصل مرا فروختی
اسیر نفس گشتی و هوایی هوا شد
من همه هست خویش را بهر تو خلق کردهام
تو همه را ندیدی و غرق یم خطا شدی
خداست یار و یاورت چگونه نیست باورت
دمی به خود بیا ببین که غافل از خدا شدی
رشتۀ وصل ما و تو پاره نمیشود بیا
خدای تو منم چرا بندۀ غیر ما شدی؟
مرا بس است آه تو گذشتم از گناه تو
دست بده به دست من از چه گریزپا شدی؟
خداست با تو «میثما» تو نیز باش با خدا
به سوی دوست کن سفر در به درِ کجا شدی؟
استاد غلامرضا سازگار (میثم)
#مناجات
بدم، مرا بـه پیمبر ببخش یا الله
به اشک دیدۀ حیدر ببخش یا الله
تمام دار و ندارم محبت زهراست
مرا به سورۀ کوثر ببخش یا الله
به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن
مرا به این دو برادر ببخش یا الله
بـه درگه تو گناه مکرر آوردم
مرا به عفو مکرر ببخش یا الله
ببر به کربوبـلا زائر حسینـم کن
به آن ضریح مطهر ببخش یـا الله
به دستهای علمدار کربلا سوگند
به حرمت علیاکبر ببخش یـا الله
به بانگ العطش نازدانههای حسین
به خون حنجر اصغر ببخش یا الله
به سیدالشهـدا و به خـون حنجر او
که شد بریده ز خنجر ببخش یا الله
به لحظهای که سر نیزه گشت با زینب
سر حسین، برابر، ببخش یا الله
به خون میثم تمّار، جرم «میثم» را
به روی او تـو نیاور؛ ببـخش یا الله
استاد غلامرضا سازگار (میثم)
#مناجات
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#مناجات
ویژه #شب_قدر
#مرضیه_عاطفی
میان بندگانت بدتر از من نیست؛ تنها من!
تو دستم را گرفتی و اسیر دستِ دنیا، من
گنهکارم؛ به تاثیرِ دعاهایم امیدی نیست
گمانم فاصله افتاده از درگاهِ تو، تا من
تو در دستانِ پینه بسته، در اشک یتیمان و
به دنبالِ تو میگردم چرا عمریست اینجا من؟!
چه برکت دادی و شد سفره ام رنگین و رنگین تر
ندانستم اگر چه حرمتِ نان و نمک را من
به جایِ آبرو ریزی همیشه آبرو دادی
فقط شرمنده ام کردی؛ نمیدانم که آیا من-
تو را آنگونه که باید عبادت کرده ام یا نه؟!
مبادا بندگی کرده ست جنّ و إنس، الّا من
پُر از خوف و رجایم، کار دستم داده عصیانم
چه محتاجم به غفرانِ تو بیش از پیش ترها من
شبِ قدر است و بیمارِ گناهم؛ گوشه چشمی
تویی «نِعمَ الطّبیب» و سخت محتاجِ مداوا من
"إلهی لاتؤدّبنی"؛ نبینم خشم و قهرت را
عذابم کن ولی یک لحظه سرسنگین نشو با من!
.
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#زمزمه #مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#رضا_تاجیک
منو ببخش، اگه اشكی نمونده تو چشمام
منو ببخش، اگه سوزی نداره دعاهام
منو ببخش، برای همه پرده دری هام
منو ببخش، برای لحظه های تو خلوت
منو ببخش، گناهام بوده از روی غفلت
منو ببخش، از خودم به تو دارم شكايت
ياغافر الذنب! نامه تباهم
بيا و بگذر از اشتباهم
بعلي ٍ الهی العفو 4
منو ببخش، كه اسير ظواهر دنيام
منو ببخش، بابت بی حيايی چشمام
منو ببخش، برا اشكای چشمای آقام
منو ببخش، چشم روی خوبی تو پوشوندم
منو ببخش، اگه من سر قولم نموندم
منو ببخش، بی حيايی و به اوج رسوندم
گناه می كردم، منو ميديدی
ولی ز بَندَت دست نكشيدی
بعلي ٍ الهی العفو 4
.
#روضه و توسل ویژۀ شب های قدر “بیست و سوم “ ماه مبارک رمضان
*مقدس اردبیلی،رفته بود شهری برایِ منبر،نیمه های شب ازخواب پرید،این چه خوابی بود من دیدم؟صاحبِ خونه رو صدا زد:گفت فلان شخص رو میشناسی؟گفت:آقاجان! شما فلانی رو از کجا میشناسید؟این آدم نامِ خوبی تویِ این شهر نداره.گفت:خونه اش کجاست؟ بلند شد نیمه شب رفتن دَرِ خونه اش، اومدن در زدن، دیدن یه صدایِ گریه ای میاد،زنی در رو باز کرد،نگاه کرد دید مقدس اردبیلی اومده دَرِ خونه اش، گفت: فلانی کجاست؟گفت: دو ساعتی است که دستش از دنیا کوتاه شده، اومدن بالا سرش،دیدن آره مثل اینکه سالهاست خواب رفته،مقدس اردبیلی یه نگاهی کرد،از زنش سوال کرد: در چه حالی از دنیا رفت؟ گفت: مثل هر شب خراب اومده بود، اما امشب حالش عوض شده بود،هی گریه می کرد،انگارمی دونست میخواد بمیره، هی با خودش حرف میزد.چی میگفت: می گفت: خدایا! مقدسِ اردبیلی رو ببخشی هنر نکردی، اگه مَنِ روسیاه رو ببخشی بزرگی کردی.
مقدس اردبیلی شروع کرد گریه کردن،گفتن:آقا! چی شده؟ گفت: مولام رو تو عالم رؤیا دیدم،گفت:بلند شو،فلانی از دنیا رفته،با احترام بدنش رو غسل و کفن کن،همه رو صدا بزن،بدنش رو دفن کن...
شبِ بیست و سومِ،امشب من و شما هم بگیم: خدایا! دیر اومدیم، اما اومدیم،اشتباه کردیم،اما اومدیم،خدایا!ما همه رو بخشیدیم،ما که بنده ی تو هستیم هر کی به گردنمون حق داره رو بخشیدیم، تو نمیخوای ما رو ببخشی؟ خدایا! میخوام یه واسطه امشب بیارم...*
وای من و وای من و وایِ من
میخِ در و سینه ی زهرایِ من
در وسطِ کوچه تو را می زدن
کاش به جایِ تو مرا می زدن
سی سال غمش را اَسَدُالله نگفته
می گفت از آن درد که با چاه نگفته
سخت است که زن با لگدِ مرد بیفتد
در پیش نگاه همه با درد بیفتد
سخت است به ناموسِ کسى راه ببندند
سخت است که بر گریه ی مظلوم بخندند
من مانده به یادم، زد و آیینه تَرَک خورد
زهرا سَرِ من بود که در کوچه کتک خورد
غم همین بس که مغیره به علی می خندد
آن غلافی که تو را زد به کمر می بندد
*اومد میانِ مسجد، نگفت:پهلوم شکسته، نگفت:بازوم شکسته،دید شمشیرِ برهنه بالایِ سَرِ مولاست، صدا زد:" یا اَهلَ المَدینه! یه مو از سر علی کم بشه، میرم کنارِ مزارِ پیامبر،موهام رو پریشان میکنم، همه ی شمارو نفرین میکنم، تا دیدن فاطمه میخواد نفرین کنه،ریسمان از گردنِ مولا باز کردن، زهرا یه دست به پهلو گرفته هی دور علی میگرده،هی صدا میزنه:جانم فدات یا ابالحسن!..."خانم جان! یه شمشیر دیدی دلت تاب نیآورد"...*
به سمتِ گودال از، خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سَرِ تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سَرِ تو رو بردن، دیر رسیدم من
میانِ گونیِ کُهنه سَرِ او را بردن
آبرویِ همه عریان،رویِ صحرا مانده
*اون جوان،گناه کرده بود،گناهی که پیامبرِ رَحْمَهً لِلعالَمين بهش گفت برو،نمی خوام ببینم تو رو، داشت گریه می کرد تویِ کوچه ها، رسید به سلمان،سلمان گفت:چرا گریه میکنی؟ گفت:خراب کردم،گناهی کردم که پیامبر به من گفته برو نمیخوام ببینم تو رو، گفت: صبر کن، یه راهی هست،اونم اینه که بری دَرِ خونه ی فاطمه، از بی بی بخوای حسین رو بیاره، با حسین بری مسجد....
همه تویِ مسجد نشسته بودن دیدن یه صدایی میاد، یکی صدا میزنه:" مَن مِثلی؟" کی مثلِ منِ؟ دیدن همون جوانِ گنهکارِ،حسین رو رویِ شانه هاش گذاشته،اونجا بود که پیغمبر چون حسین رو واسطه کرده بود بخشیدش...*
شکر گرچه سیه رو شدم، غلامِ حسینم
خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟
شکر که در پناهِ حسینیم
عالم از این خوب تر پناه ندارد
ناله بزن:حسین...
#روضه و توسل ویژۀ شب های قدر “بیست و سوم “ ماه مبارک رمضان
*مقدس اردبیلی،رفته بود شهری برایِ منبر،نیمه های شب ازخواب پرید،این چه خوابی بود من دیدم؟صاحبِ خونه رو صدا زد:گفت فلان شخص رو میشناسی؟گفت:آقاجان! شما فلانی رو از کجا میشناسید؟این آدم نامِ خوبی تویِ این شهر نداره.گفت:خونه اش کجاست؟ بلند شد نیمه شب رفتن دَرِ خونه اش، اومدن در زدن، دیدن یه صدایِ گریه ای میاد،زنی در رو باز کرد،نگاه کرد دید مقدس اردبیلی اومده دَرِ خونه اش، گفت: فلانی کجاست؟گفت: دو ساعتی است که دستش از دنیا کوتاه شده، اومدن بالا سرش،دیدن آره مثل اینکه سالهاست خواب رفته،مقدس اردبیلی یه نگاهی کرد،از زنش سوال کرد: در چه حالی از دنیا رفت؟ گفت: مثل هر شب خراب اومده بود، اما امشب حالش عوض شده بود،هی گریه می کرد،انگارمی دونست میخواد بمیره، هی با خودش حرف میزد.چی میگفت: می گفت: خدایا! مقدسِ اردبیلی رو ببخشی هنر نکردی، اگه مَنِ روسیاه رو ببخشی بزرگی کردی.
مقدس اردبیلی شروع کرد گریه کردن،گفتن:آقا! چی شده؟ گفت: مولام رو تو عالم رؤیا دیدم،گفت:بلند شو،فلانی از دنیا رفته،با احترام بدنش رو غسل و کفن کن،همه رو صدا بزن،بدنش رو دفن کن...
شبِ بیست و سومِ،امشب من و شما هم بگیم: خدایا! دیر اومدیم، اما اومدیم،اشتباه کردیم،اما اومدیم،خدایا!ما همه رو ب
گونیِ کُهنه سَرِ او را بردن
آبرویِ همه عریان،رویِ صحرا مانده
*اون جوان،گناه کرده بود،گناهی که پیامبرِ رَحْمَهً لِلعالَمين بهش گفت برو،نمی خوام ببینم تو رو، داشت گریه می کرد تویِ کوچه ها، رسید به سلمان،سلمان گفت:چرا گریه میکنی؟ گفت:خراب کردم،گناهی کردم که پیامبر به من گفته برو نمیخوام ببینم تو رو، گفت: صبر کن، یه راهی هست،اونم اینه که بری دَرِ خونه ی فاطمه، از بی بی بخوای حسین رو بیاره، با حسین بری مسجد....
همه تویِ مسجد نشسته بودن دیدن یه صدایی میاد، یکی صدا میزنه:" مَن مِثلی؟" کی مثلِ منِ؟ دیدن همون جوانِ گنهکارِ،حسین رو رویِ شانه هاش گذاشته،اونجا بود که پیغمبر چون حسین رو واسطه کرده بود بخشیدش...*
شکر گرچه سیه رو شدم، غلامِ حسینم
خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟
شکر که در پناهِ حسینیم
عالم از این خوب تر پناه ندارد
ناله بزن:حسین...
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
.
#مناجات
#سبک_مناجات / #سبک_زمزمه
شب بارون، شب گریه، شب شستن گناهاست
شب مهربونیِ تو، شب قدر روسیاهاست
این همه گدا دوباره، با امید اومده امشب
صابخونه دلش نمیاد، ماهارو راه نده امشب
از همه رونده و مونده، باز به تو پناه آوردم
به امید بخشش تو، کوهی از گناه آوردم
دست خالیمو دوباره، پیش تو بالا میگیرم
اگه این بارم نبخشی، بهتره برم بمیرم
بدم و میون خوبات، میدونم جایی ندارم
اما تا منم ببینی، چندتا واسطه میارم
به دل سوختهی زینب، به لبای خشک ارباب
به سرِ خونی عباس، منِ روسیاهو دریاب
"الهی بِهعلیٍ، الهی بِهعلیٍ، الهی بِهعلیٍ"
@majmaozakerine.
مداحی آنلاین - این همه سال کجا بودی - محمدرضا بذری.mp3
5.19M
🔳 #شهادت_امام_علی(ع)
🌴این همه سال کجا بودی
🌴عمری ازم جدا بودی کجا بودی
🎤 #محمدرضا_بذری
⏯ #زمینه
🌙 #ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر