هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
تو عشقت آتشین و دل من عاشق ترین
اسمت رو تا میارم ضربان دلم رو ببین
نفسم به خود تو قسم
هوسم اینه از قفسم
با نگات به حرم برسم
بی تو بی پناه و بی کسم
ممنون ای عشق که بی قرارم
که آشوبی جز تو ندارم
که غرق تو شد روزگارم
یا ثار الله الحمد لله
دل تنگی هام به جز تو به کسی وابسته نیست
من میدونم که هرگز در خونه تو بسته نیست
به خدا به خدا به خدا
چه شبا توی سینه زنا
به هوا من بی سر و پا
از نجف میرن به کربلا
آغوش تو همیشه بازه
ذکرت واسم راز و نیازه
راه این عشق طول و درازه
یا ثار الله الحمد لله
عطر شبهای هیئت
مثل عطر تربته
با تو قول و قرارم
تو سینه زنی هیئته
با منی توی جان و تنی
توی اشک توی سینه زنی
با منی و نگام میکنی
غرق عطر و نور و روشنی
عالم مسته از بوی تربت
روی اسمت دل داره غیرت
عالم خوبه شبهای هیئت
یا ثار الله الحمد لله
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
🍂السلام علیک یا مسلم بن عقیل ع🍂
🍁روضه ی سفیر خون خدا🍁
گر قسمتم شودکه تماشا کنم تورا
ای نور دیده،جان ودل اهدا کنم تورا
این دیده نیست قابل روی تو
چشم دگر بده که تماشا کنم تورا
🍂یا بن الحسن🍂
اگه لحظه ای به من نگاه کنی،بااشک چشم دل
شکسته شاید لحظه ای پرده کنار بره چهره ی
زیبا تو ببینم ،وای برمن اگه در کنارت نشسته
باشم ونبینمت آقا
تودر میان جمعی ومن در تفکرم
کاندر کجا برایم وپیدا کنم تورا
یابن الحسن؛اگر چه نهانی زچشم من
درعالم خیال هویدا کنم تورا
یا صاحب الزمان از همین امشب(شب اول محرم شما رو به حق غریبی مسلم بن عقیل ع
قسمت می دم آقا عنایتی به ما بفرما.
شمارا به سرگردونی مسلم عقیل ع در کوچه های کوفه قسم میدم مارو از این سر گردونی
نجات عناید بفرما،🍁 الی متی احار فیک یا مولای🍁
مسلم در کوفه اونقدر تنها بود وقتی از مسجد
بیرون اومد یه نفر از مردم بیعت شکن کوفه بانبود 🍁اه 🍁غریبانه این سو وان سو می رفت تا این که یه بانوی سالخورده ای که کنار
خونه منتظر اومدن پسرش بود اقا از اون پیر زن تقاضای اب کرد اون بانو طوعه نام داشت
فهمید آقا مسلم بن عقیل به خونش دعوت نمود
اقارو خیلی از مسلم پذیرایی کرد،اما حضرت
اون شب غذا نخورد، بیشتر مشغول عبادت بود
دگر صبح طوعه ای مولای من امشب هیچ نخوابیدی فرمود:کمی خوابم برد تو عالم روءیا
عمویم امیرالموءمنین ع دیدم فرمودند:
الوحا الوحاء،العجل العجل؛زود باشتاب نزد مابیا
اقا در حال مناجات با خدا بود حدود سیصد نفر
به خونه حمله کردن، از طوعه تشکر کرد،فرمود:از شفاعت رسول الله ص بهره مند می شوی، مسلم تک وتنها اما دشمن حریفش
نمی شه نامردا از بامها ،سنگ ودسته های آتش رو سرش می ریختن،...ببین مردم کوفه
با مسلم چه کردن اونو بالا ی دارالاماره بردن
در حالی که مسلم مشغول تسبیح وذکر خداو
صلوات بود،گردنشو زد و سو مقدسشو به زمین انداخت وسپس بدن اقا رو به پایین دارالاماره انداخت...
🍂صل الله علیک یا مسلم بن عقیل🍂
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
🍂روضه ی حضرت مسلم (ع)🍂🏴
السلام علیک یا مسلم بن عقیل ع،
سلام بر تو ای مسلم بن عقیل،سلام برتو
ای سفیر خون خدا.
🏴😭😭😭😭😭😭
لبم خشک ودلم کانون آتش،دیده دریا
سر بشکسته از سنگم بخون بخشیده زیبایی
بیا ای یوسف زهرا تومسلم راتماشا کن
که سردادن به راه توست شیرین وتماشایی
تمام خانه هاشد بسته بر رویم خدا داند
سه شب درکوچه های کوفه کردم راهپیمایی
به جان مادرت زهرا میا کوفه که می بینم
شود پرپر به پیش دیده ات گلهای زهرایی
میا کوفه که می ترسم پیش دیده ی زینب
کند بر نی سرت هم دلربایی هم دل آرایی
میا کوفه که می بینم سرت را باعزیزانت
میان دشمنان دارید بزم گردهم آرایی
میا کوفه که می بینم برای طفل عطشانت
کند بااشک خجلت دیده ی عباس سقایی
میا درکوفه ای چشم خدا زیرا که می بینم
شرارتشنگی می گیرد از چشم توبینایی
🏴⬛️♠️♠️⬛️🏴😭😭😭😭😭
وقتی مسلم بن عقیل را بالای بام دارالاماره بردن ،اشک از
چشمان مبارکش جاری شد،یه نگاهی به طرف
قبله کردگفت:السلام علیک یا اباعبدالله،
حسینم کوفه نیا،آقا ببین باناءبت چه کردن؟می خوام بگم یا مسلم بن عقیل،اگه تو لحظه ی
آخر یاد حسین کردی، ابی عبدالله هم روز
عاشورا یه نگاه به اطراف کرد دیددیگه یاری
نداره همه ی عزیزانش شهید شدند، اول کسی روکه صدازدمسلم بود، فنادی یا مسلم بن
عقیل،یاهانی بن عروه...فقومو ا من نومتکم
ایهاالکرام،وادفعواعن حرم الرسول اطغات
للیام. بر خیزید از حرم رسول خدادفاع کنید.
کجا رفتند آن پاکیزه جانان
کجا رفتند آن رعنا جوانان
همه بار سفر بستند ورفتند
همه دست از حسین شستند ورفتند
♠️😭😭♠️😭😭♠️
🏴صل الله علیک یا ابا عبدالله ع🏴
@majmaozakerine
نمیدانم امشب باید از کدام غربت گفت؛ چه روضهای خواند؛ و مصیبت کدامین غریب را بازگو نمود.
آیا از بدن پاره پاره حسین علیه السلام بگوییم که عریان در گودال قتلگاه افتاده است؟ یا از بدن عباس علمدار که نه سر در بدن دارد و نه دست؟
آیا از علی اکبر بگوییم که صورت پیامبرگونش را بر نیزه برافراشته اند؟ یا از علی اصغر شش ماهه که اینک در گهواره خاکی خویش به خواب ابدی رفته؟
آیا از یاران حسین علیه السلام بگوییم که غریبانه در گوشه گوشه میدان جان باخته اند؟ یا از کودکان حسین علیه السلام که غم یتیمی و اسیری، یکجا بر آنان وارد شده است؟
از غریبی بگوییم یا از مظلومیت؟ از وفا بگوییم یا از پیمانشکنی ؟ از عطش بگوییم یا از آتش ؟ از عشق بگوییم یا از زینب ؟
خوب نامی بر قلم گذشت.. زینب…
آری! بگذار از زینب بگوییم ؛ که کربلا، از اینجا به بعد، از آنِ زینب است و پیام کربلا، مرهون زینب.
بگذار از زینب بگوییم و از رنجهای زینب. از زینب و از غصههای زینب. از زینب و از قصههای زینب. از زینب و از حماسههای زینب؛ و از زینب و از دل زینب … و امان از دل زینب …
اما از کدامین غم زینب بگوییم ؟ از برادرانی که از دست داد؟ یا از برادرزادگانش که یک به یک به میدان رفتند و باز نگشتند؟ یا از پسرانش که جلوی چشمان گریانش ذبح شدند؟
اگر چه زینب «ام المصائب» است و از کودکی داغهای فراوان دیده ــ ابتدا داغ بزرگ رحلت جدش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سپس مصیبت شهادت مادر جوان ــ و در جوانی فرق شکافته پدرش علی علیه السلام را دیده است و سپس جگر پاره پاره برادر معصومش حسن مجتبی را… اما روزی مانند عاشورا نبود، و داغی مانند کربلا…
قصه ی بی سر و سامانی من گوش کنید * دوستان ، غصه ی تنهایی من گوش کنید
گر چه این قصه ی پر غصه به گفتن نتوان * نه به گفتن نتوان ، بلکه شنفتن نتوان
دختر دخت نبی ، «امِ مصائب» نامم * کرده لبریز ز غم ، ساقیِ گردون جامم
صبر ، بی تاب شد از صبر و شکیباییِ من * ناتوان شد خِرَد از درک و توانایی من
باغبانم من و یک سر شده غارت باغم * چرخ بگذاشته بس داغ به روی داغم
نه که چون جد عزیزی چو پیمبر دادم * پدر و مادر و فرزند و برادر دادم
پیشِ من ، در پسِ در ، مادرِ من آزردند * ریسمان بسته به مسجد ، پدرم را بردند
من هم اِستاده و این منظره را می دیدم * مات و وحشت زده می دیدم و می لرزیدم
بود در سینه هنوز آتش داغ مادر * که فلک زهر دگر ریخت مرا سوخت جگر
دیدم آن تاج سرم را که دو تا گشته سرش * بسته خونِ سر او هاله به دورِ قمرش
بعد از آن بود دلم خوش که برادر دارم * به سرم سایه ی دو سرو صنوبر دارم
غافل از آنکه غم و دردِ من آغاز شده * به دلم تازه درِ غصه و غم باز شده
رفت از دست حسن گشت دلم خوش به حسین * شد مرا روح و روان ، قوت دل ، نور دو عین
بعد از آن واقعه ی کرب و بلا پیش آمد * راه جانبازیِ در راه خدا پیش آمد
حضرت زینب (س) از صبح تا عصر عاشورا، داغ پنج برادر، پنج برادرزاده، چهار پسرعمو و سه پسرش را مشاهده کرد و شهادت دهها تن دیگر از بستگان و یاران برادرش را دید ؛ و شاید اینها همه در برابر رنج اسیری و در به دری ــ که تازه از امشب آغاز شد ــ بسیار اندک بود …
روز طی گشت و نگویم که چه بر ما آمد * شب جانکاه و غم افزا و محن زا آمد
آن زمان کو که بگویم چه بدیدم آن شب * خارها بود که از پای کشیدم آن شب
چه بگویم چه شبی را به سحر آوردم *** کوه غم شد دل و چون کوه به پای استادم
چون جنگ به پایان رسید و رأس مطهر حسین علیه السلام را از بدن جدا کردند؛ به لباسهای پاره پاره آن حضرت نیز رحم نکردند و عمامه، پیراهن، شلوار و کفشهای امام علیه السلام را ربودند. شخصی به نام «بحدل» نیز هجوم آورد تا انگشتر حضرت را بدزدد اما بر اثر شدت جراحات و متورم شده انگشتان، نتوانست آن را بیرون آورد، پس خنجر کشید و انگشت مبارک را برید و انگشتر را درآورد…
اسب امام، با سر و مویی خون آلود به سوی خیمهها رفت. زنان و دختران اهل بیت علیه السلام با دیدن اسب خونین و بیسوار، فهمیدند که دیگر بیکس و یتیم شدهاند و صدا به گریه و شیون بلند کردند. «ام کلثوم» خواهر امام علیه السلام فریاد کشید: «یا محمد! یا علی! یا جعفر! یا حسن! کجایید که ببینید با حسین چه کردند؟…»
پس لشکر دشمن به سوی حرم پیامبر صلی الله علیه و آله حمله کردند. از یک سو این خیمهها را آتش میزدند و از سوی دیگر هر آنچه میدیدند غارت میکردند. آنان حتی به حجاب زنان نیز رحم نمیکردند و لباسهای بانوان اهل بیت علیه السلام را میکشیدند و میبردند. زنان و دخترکان، سربرهنه و هراسان، از خیمهها فرار میکردند در حالیکه خار و خس بیابان، پایِ برهنه آنان را می درید…
بانوان حرم، که از خیمهها به سوی بیابان دویده بودند، ناگاه با گودال قتلگاه و پیکر بیسر حسین علیه السلام روبرو شدند. راوی میگوید: به خدا فراموش نمیکنم زینب دختر علی علیه السلام را که ز
اری میکرد و به آواز سوزناک میگفت: «یا محمداه! صلی علیک ملیک السماء، هذا حسین مُرمل بالدما مقطع الاعضاء، و بناتک سباتا، و إلی الله المشتکی …» یعنی: «یا محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند! بنگر که این حسن توست، به خون آغشته، با اعضایی از هم جدا گشته. بنگر که این دختران تو هستند، اسیر شده و در بیابانها رها گشته. به خدا شکایت بریم، و به علی مرتضی و فاطمه زهرا و حمزه سیدالشهداء. یا محمد! این حسین توست که در این دشت افتاده، به دست زنازادگان کشته شده و باد صبا گرد و غبار بر پیکر او میپراکند. ای اصحاب محمد! برخیزید و ببینید که اینها فرزندان مصطفایند که اینگونه اسیر شدهاند…» مویه زینب آنقدر دلخزاش بود که دشمنان و دژخیمان را نیز گریان کرد.
آنگاه «سکینه» پیکر مبارک پدرش حسین علیه السلام را در آغوش گرفت و شروع به زاری کرد ؛ تا اینکه جماعتی از اعراب چادرنشین ریختند او را کشیدند و از بدن پدر جدا کردند.
لشکریان یزید که به غارت خیمهها مشغول شده بودند، به خیمهای رسیدند که علی بن الحسین السجاد علیه السلام در آن بیمار و تب آلود افتاده بود. «شمر بن ذی الجوشن» شمشیر کشید تا او را بکشد، اما عدهای از همراهانش به او نهیب زدند: «آیا شرم نمیکنی و میخواهی این جوان بیمار را هم بکشی؟» شمر گفت: «فرمان امیر است که همه فرزندان حسین را بکشم». همراهان با شدت مانع وی شدند تا سرانجام دست از این کار برداشت… و خداوند در زرهی از بیماری، جان ولیّ خویش را حفظ فرمود.
سپس دشمن دنی، رذالت و پستی خویش به منتها رساند ؛ «عمر سعد» در بین لشگریانش فریاد کشید: «چه کسی حاضر است که بر پیکر حسین، اسب بتازاند؟» ده نفر ـ که راویان شهادت داده اند هر ده، حرامزاده بودند ــ حاضر شدند که این جنایت و وقاحت بزرگ را انجام دهند. پس اسبها را آماده کردند و آنان را بر پیکر بیسر و قطعه قطعه امام علیه السلام تازاندند؛ آنگونه که استخوانهای سینه امام شکست و نرم شد…
(ای قلم ! چگونه این جملات را مینگاری و از شدت مصیبت، خشک نمیشوی ؟ ای دست! چگونه مینویسی و نمی شکنی؟!) …
اینک، حال زینب را تصور کنید… از یکسو ، شاهد این مصیبتهای پی در پی و جانسوز است؛ از سوی دیگر باید مراقب فرزند بیمار برادر باشد؛ و از سوی دیگر باید دختران و زنان حرم را از بیابانها جمع نماید و زیر خیمههای نیم سوخته گرد آورد…
صحرای کربلا میرفت که تاریک و تاریکتر شود ؛ و گرگان گرسنه، در جای جای آن به دنبال دخترکان و طفلان میدویدند تا شاید گوشوارهای از گوش آنان بکشند یا خلخالی از پای آنان بربایند…
زینبا! چه کشیدی آن شب، در آن شام سیاه غریبان…
الا لعنه الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
@majmaozakerine
رفتم از کوی تو و پیش تو جامانده دلم
پیش تو مانده و از سینه جدا مانده دلم
گفتم اسباب سفر جمع کنم با دقت
زینب جان مگه چیزی مونده بود جمع کنی؟ هر کی یه چیزی زده زیر بغلش داره از یک جایی فرار میکنه،تو کوفه وقتی زن خولی نصف شب از خواب بلند شد دید خونه اش نورانیه،اومد توی مَدبَخ سر ابی عبدالله رو پیدا کرد دیوونه شد سر ابی عبدالله و بغل کرد ،دوید تو خیابون و کوچه،هی داد میزد میگفت:مردم شوهرم برام سر بریده آورده،یه مرتبه دید از هرخونه ای یه نفر بیرون اومد یکی یه پیراهن خون آلود دستش گرفته،یکی یه جفت گوشواره دستش گرفته،زنهای کوفه داد میزنند،چرا این سوغاتی ها اینقدر خون آلوده؟از همه جانسوزتر یه وقت دیدن یه خانمی دوید،یه گهواره چوبی زیر بغلشه
گفتم اسباب سفر جمع کنم با دقت
راه افتادم و ای وای که جا مانده دلم
میخوام آتیشت بزن،حاضری یانه؟
خداحافظ ای برادر زینب
به خون غلطان در برابر زینب
خداحافظ ای برادر زینب
همه رفتند و شدم تک و تنها
خدا را چه سازم در این دل صحرا
خداحافظ ای برادر زینب
ببین دشمن
غیرت الله بلند شو،بلند شو
ببین دشمن حرمت تو شکسته
خیمه هات رو بردن حسین..،خوابیدی؟
ببین دشمن حرمت تو شکسته
ببین دست خواهر تو ببسته
چون چاره نیست میروم و میگذارمت
ای پاره پاره تن به خدا میسپارمت
خداحافظ ای برادر زینب
******************************
روضه شام غریبان امام حسین علیه السلام
@majmaozakerine
* #ذی_القعده #دحوالارض
اهمیت روز دحوالارض و روزه آن
نکته مهم، پیدایش زمین است که در روایات آمده است: آب همه جا را گرفته بود، خداوند بادها را امر فرمود که آب را بر هم زدند، موجى پديد آمد، سپس از موج كف پدید آمد و خداوند، آن را در محلّ خانه كعبه جمع كرد، آن گاه آن را كوهى از كف قرار داد و از زير آن، زمين را گستراند، یعنی از زیر کعبه شروع شد.
اهتمام به کعبه است، دحوالارض را به این جهت اهمیت میدهند؛ ۲۵ ذی القعده در جوار ماه ذیالحجه قرار گرفته و بعد از ماه ذیالقعده، ذیالجحه و موسم حج در مکه است.
از رسول خدا و اهلبیت علیهمالسلام به عبادت و صوم این روز، سفارش بسیاری شده است؛ راوی میگوید: «خَرَجَ عَلَيْنَا أَبُو الْحَسَنِ يَعْنِي الرِّضَا علیه السلام فی يَوْمِ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَة» روز ۲۵ ذی القعده حضرت امام رضا علیهاسلام آمدند، «فَقَالَ صُومُوا فَإِنِّي أَصْبَحْتُ صَائِماً قُلْنَا جُعِلْنَاالله فِدَاكَ أَيُّ يَوْمٍ هُوَ» حضرت فرمودند: روزه بگیرید، من روزه هستم؟ اصحاب گفتند: فدایت شویم، امروز چه روزی است؟ به چه مناسبت روزه گرفتهاید؟ «فَقَالَ يَوْمٌ نُشِرَتْ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ دُحِيَتْ فِيهِ الْأَرْضُ» حضرت فرمودند: این روز روزی است که رحمت در آن گسترانیده شده و زمین در این روز پهن گردیده است. (الكافي ، ج4، ص 149)
4_5825616601466012089.mp3
12.33M
#روضه
حجت الاسلام میرزامحمدی
🔸شب شهادت امام جواد (ع)
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
1_411364876.mp3
2.82M
:
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
هر چه در حجره زدم داد به من آب نداد
لبم از زمزمه افتاد به من آب نداد
هر چه گفتم جگرم سوخت به من رحم نکرد
پاسخ این همه فریاد به من آب نداد
دست و پا بسکه زدم خسته و بي حال شدم
رفت هستم همه بر باد به من آب نداد
اب ابم جگر فاطمه را اتش زد
تا شود مادر من شاد به من آب نداد
پیش لب تشنه کسی آب نریزد به زمین
داد از این همه بیداد به من آب نداد
لب خشكيده من ديد وبه حالم خنديد
كف زنان در برم استاد به من اب نداد
گفتم آبم بدهی یا ندهی میمیرم
كربلايي شده بغداد به من آب نداد
نوحه آخر من واعطشا وای حسین
کردم از روضه او یاد به من آب نداد
خیره بر حنجر طفل و گله از حرمله داشت
نشود خانه اش آباد به من آب نداد
دید نامرد سر کوچک طفلم زعطش
بر روی شانه ام افتاد به من آب نداد
بی حیا آخر عمری به چه روزم انداخت
رو زدم بهر تو نوزاد به من آب نداد
ماندم اخر به چه رويي به حرم برگردم
كاش آبي به تو ميداد به من آب نداد
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
با مداحی کربلایی محمد حاجیان
@majmaozakerine
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
یارالی ننه… یارالی ننه.. وای وای!
داد میزنه حسن؛ جلو چشای من مادرمو نزن!
مادرمه؛ همون که مونده زیر پا…
مادرمه.. مگه نمیبینه چشات؟!
مادرمه؛ اونی که افتاده زمین
مادرمه چشاتو وا کن و ببین!
مادرمه.. مادرمه..
یارالی ننه.. یارالی ننه وای وای!

یارالی ننه… یارالی ننه.. وای وای!
داد میزنه حسن؛ جلو چشای من مادرمو نزن!
مادرمه؛ همون که مونده زیر پا…
مادرمه.. مگه نمیبینه چشات؟!
مادرمه؛ اونی که افتاده زمین
مادرمه چشاتو وا کن و ببین!
مادرمه.. مادرمه..
یارالی ننه.. یارالی ننه وای وای!
───┤ ♩♬♫♪♭ ├──@majmaozakerine
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
Hossein Eynifard - Yarali Nana (320).mp3
11.15M
یارالی ننه
عینی فرد
@majmaozakerine
مجمع بیت الاحزان(جلسات استادخورسندی):
نوحه امام جواد علیه السلام
ای گل فاطمه بنده ی حق نهاد
جانِ سلطانِ طوس سیّدی یا جواد
سیّدی یا جواد...
ما حزین غمِ بی کرانِ توایم
تا ابد سائلِ آستانِ توایم
سیّدی یا جواد...
نطق من قاصر است از بیان شما
من سراپا خطا تو سراسر عطا
سیّدی یا جواد...
روح و جان و دلِ ما به غفلت اسیر
ای گل فاطمه دستمان را بگیر
سیدی یا جواد
کاش ما بنده ی ربّ یکتا شویم
کاش با حبّ تو اهل تقوی شویم
سیّدی یا جواد
روضه هایت پر از عطر نرگس بُوَد
مادرت بانیِ این مجالس بُوَد
سیّدی یا جواد...
از جفای عدو ناله ها میزدی
بین حجره ز غم دست و پا میزدی
سیّدی یا جواد...
دشمنان در برِ پیکرت صف زدند
جای گریه همه خنده و کف زدند
سیّدی یا جواد...
بهرِ احیای دین در مسیرِ خدا
با لبِ تشنه شد جان پاکت فدا
سیّدی یا جواد...
جواد:
زمزمه_شهادت_امام_جواد ع
به سبک بیا نگار آشنا
زَنَد گلِ امام رضا میان حجره دست و پا
شده زمین کاظمین ز داغ او چو کربلا
حجّت خدا جواد ، یوسف رضا جواد ، کشته ی جفا جواد
جانِ ما فدایِ تو
**
سرشک غم شده روان بهار تو شده خزان
تویی همان که چون حسین به کام تشنه داده جان
عاقبت شدی فدا ، از جفای اَشقیاء ، ای گل امام رضا
جان ما فدای تو
**
زِ روضه های کربلا غمِ تو را نشانه بود
تنت غریب و بی کفن به رویِ بام خانه بود
مقتدای عالمین ، ای شهید کاظمین ، جلوه ی غمِ حسین
جان ما فدای تو
**
زدن به جسمِ جد تو به قتلگه چه ساده بود
تن شهیدِ کربلا به موج خون فتاده بود
زندگیِ من حسین ، پاره پاره تن حسین ، شاه بی کفن حسین
می کشی مرا حسین
شهادت امام جواد علیه السلام
🏴__🏴__🏴__🏴__🏴__🏴__🏴
سبک سینه زنی شور
بانوای🎤🎤
حاج حمید علیمی
متن شعر ⬇️
(یارب بنگر به حال زارم۲
بنگر که خزان شده بهارم
در خانه خود به وقت مرگم
غیر از تو خدا کسی ندارم)۲
با قلب شکسته
پشت در بسته
قاتل به کنارم
با خنده نشسته
شد محرم خانه قاتل من
غارت بنموده حاصل من
اوخنده کنان مقابل من
خندد به شراره دل من ۲
➖▫️➖▫️➖▫️➖▫️➖▫️➖▫️➖
#شهادت_امام_جوادالائمه_علیه_السلام
#شور
#حاج_حمیدعلیمی
➖▫️➖▫️➖▫️➖▫️➖▫️➖▫️➖
تعجیل در ظهور امام زمان عج
✨✨✨صلوات✨✨✨
فایل صوتی⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سه شنبه تون گلباران
💜امیدوارم
🌸نگاه پرمهر خدا
💜همراه لحظه هاتون
🌸سلامتی ونیکبختی
💜گوارای وجودتون
🌸بارش برکت ونعمت
💜جاری در زندگیتون
🌸و نور و عشق الهی
💜مهمون دلتون باشه
🌸سه شنبه تون زیبا
💜و در پناه خدا
#سهشنبه_های_مهدوی 🌱
بــالــے بــــراےِ رفــتـــنِ تــا آسـمــان بـــده
راهــے بـراےِ دیــدنِ رویــت نـشــان بـــده
مـا مــردُمــان ســادهدلِ ایـن زمــانــهایــم
اصــلاً خـودت بـیـا و دعــا یـادمــان بـــده
مـٰا بـٰا سهْشَنبههـٰاےِ شُمـٰا خُو گِـرِفتهْایٖـمْ
اَنْـدٰازۀ لِــیــٰاقَـتِـمـــٰانْ جَــمْـڪـَــرٰانْ بِـــدهْ
برگـرد و تڪیـه بر روےِ دیـوارِ ڪعبه ڪن
ظـهـرے بـه وقـتِ شـرعـےِ زهـرا أذان بـده
خود را معرفے ڪن و یابن الحسن بخوان
و بـعـد، قـبـرِ مـادرِ خـود را نــشـان بــده...
#مسعود_اصلانی
#اللــهمعجـــللــولیــڪالـفــــرجـــــــــ
🌸🌱