eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.9هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
📋میدونم امشب اسیر غم و دوری مگه نه (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میدونم امشب اسیرِ، غم و دوری مگه نه قولمونو که فراموشش، که نکردی مگه ته عمریه سایه‌ی تو، بوده روی سرم ولی انگاری فردا میری، که بر نگردی مگه نه جای ما نیست که توی این، همه جنجال بخدا حرف دوری و نزن، که میرم از حال بخدا نمیشه تو جای من، پیش رقیه بمونی من خودم بجای تو، میرم تو گودال بخدا دیگه داره میرسه، روز غم خواهر تو خیلی داداش نگرانم، واسه مو و سر تو فدای صدای قرآن، خوندنت بشم حسین بذار تا ببوسم ‌امشب، به زیر حنجر تو خنجر رسید از راه، حنجر را ببرد در پیش چشم فاطمه سر را ببرد خنجر ولی، کار بریدن را رها کرد از بوسه گاه مادرش، زهرا حیا کرد تا منصرف، آن خنجر از زیر گلو شد با یک لگد، سالار زینب پشت و رو شد با ضربه‌ی اول، شبیه محتضر شد در زیر چکمه تشنگی‌اش، بیشتر شد با ضربه‌ی دوم، دوباره دست و پا زد خیلی به زحمت، مادر خود را صدا زد با ضرب سوم، که قصد حنجرش کرد بالای سر، زهرای هجده ساله غش کرد با ضربه‌ی چهارم، محاسن غرق خون شد فرزند زهرا، حآ و سین و یاء و نون شد با ضربه‌ی پنجم، به جانش رعشه افتاد روی زمین پا میکشید، ای داد بی داد مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست شش ضربه‌ی محکم زدی ای شمر، بس نیست با ضربه‌ی هفتم، آمد صدای شیر خواره آمد صدای خس خس ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
بیا خواهرم که شب آخر اومد روزای باهم بودن ما سر اومد من آماده میشم برای شهادت پس آماده باش تو برای اسارت سرم رو میبُرَّن ، حرم رو میدزدن و گهواره‌ی اصغرم رو میدزدن هم انگشت و انگشترم رو میدزدن هم این پیرْهنِ مادرم رو میدزدن من و تیغ و نیزه، تو و دست و سیلی من و جسم خونی، تو و روی نیلی خدا خواسته من رو توی خون ببینه تو رو توو خرابه، توو زندون ببینه تنم میخوره زخم، هزار تا هزار تا جای بوسه واسه‌ت نمیذارن اینها میتونی ببوسی رگ حنجرم رو میتونی ببینی رو نیزه سرم رو فردا تنها میشی تو صحرا خواهر یاد بده به یتیما سیلی خوردن بگن یازهرا   منم زینبی که غریبیتو دیدم توی نصف روز از زمونه بریدم تو میدونی داداش که من چی کشیدم یه جوری به دور حرم میدویدم تموم امیدم یهو ناامید شد که باد مخالف وزید و شدید شد تو گردوغبارا تنت ناپدید شد موهامو میبینی یه روزه سفید شد که دیدم به دورت عدو حلقه بسته یکیشون با چکمه رو سینه‌ت نشسته  
📋دل تو دلم نیس چه کنم شکر خدا قرارمی با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دل تو دلم نیست چه کنم/ شکر خدا قرارمی شب شبه آخره داداش / شکر خدا کنارمی دور و بر خیمه‌ی من / راه میری و خونه دلت فکر اسیریم و نکن / آخ چه پریشونه دلت وای اگه صبح از راه بیاد / وای اگه فردا برسه وای اگه که کار عطش / به ظهر فردا برسه وای کربلا / وای کربلا تیر سه شعبه خودشو/ به این در اون در زده تا وقتی علمدار تو دید / از توو کمون بشه رها چشم تموم نیزه‌ها / فکر علی اکبرتم تیرا به فکر زدن / حلق علی اصغرتن هرکی با هرچی بتونه / فردا سراغ تو میاد لحظه رو نِی شدنت / کاشکی نیاد خدا نخواد لحظه‌ی آخر که بشه / مادرمون میاد داداش دخترت از پا نیزه‌ها / سر تو رو نبینه کاش وای کربلا / وای کربلا پیرهنی که مادرمون / داده برا تنه توئه چشمای دشمنت پِی / غارت پیرهن توئه کاش لااقل وقت غروب / دشمن تو نیاره آب کاش پای گهواره دیگه / تازه نشه غم رباب داری میری و رفتنت / آتیش به جونم میزنه خودت بگو خواهر تو / چطور ازت دل بکنه خاطره‌هام با تو داداش / مرور میشه یکی یکی درد دلامو بعد تو / نمیدونم بگم به کی میمونه رو خاکا تنت / غارت میشه پیروهنت یه بار نه صد باز میزنن / نیزه به روی بدنت وای کربلا / وای کربلا سخته داداش مادر تو / گوشه‌ی گودال ببینه که شمر داره میرسه و / رو سینه‌ی تو میشینه *شاعر: و ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
📋سلام سایه ی سرم با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine سلام سایه ی سرم سلام ‌یار و یاورم تو ناخوشیا فقط دلم خوشه به حرم کربلا اینجاست قلبم آرومه چون از توو هیئت گنبد معلومه چیزی که مارو به تو میرسونه همین حال و هوای خوبمونه محرما سینه میزنیم آخه همین فقط برای ما میمونه من هواتو / دوست دارم نوکراتو / دوست دارم کربلاتو / دوست دارم حسین دلم هرجا که بره آخر پیش تو میاد اونی که تو رو داره بهشت واسه چی میخواد من تورو میخوام ای بهشت من با تو رقم خورد سرنوشت من منم گدای قدیمیه شما که از تو غیر تو چیزی نمیخوام روزای بی‌کسی زیاده ولی شبای روضه‌ی تو بسه برام مستمندم / بیچارم مثل بارون / میبارم با خیالت / بیدارم حسین کدوم شبه که دلم هوای تو نکنه کدوم‌ سره خودشو فدای تو نکنه بین این لشکر رسمِ همیشه هرکی بی‌سر شد سردارت میشه شکوه استقامت شیعه رو باید توو چشم شهدا ببینی شبیه محسن حججی باید خودت رو محضر آقا ببینی بیقرار / چشماتم آقا گیر / امضاتم تا قیامت / باهاتم حسین *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
عاشق که باشی وضع من را تازه میفهمی این‌گونه سرگردان شدن را تازه میفهمی پروانه را از نیمه شب ، زیرِ نظر داری وقتی سحر شد سوختن را، تازه میفهمی وقتی گناهانِ تو را با گریه میبخشند آن لحظه، لطف پنج‌تن را، تازه میفهمی زهرا برای روضه‌ها ما را سوا کرده ماه محرم حرف من را تازه میفهمی شور حسین از شر معصیت خلاصت کرد پس قدر این سینه زدن را تازه میفهمی محشر لباس مشکی‌ات وقتی شفیعت شد خاصیت این پیراهن را تازه میفهمی در کفن و دفن یک مسلمان خوب دقت کن فرق حصیری با کفن را تازه میفهمی گفتم مُرَمَّلٌ بالدِّماء، داد تو در آمد چون بعد از آن وضع بدن را تازه میفهمی آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد چند روزی یکی از یاران امام صادق سر درس حاضر نشد آقا بهش فرمود کجابودی ، عرضه داشت آقا جان مجلس خصوصی روضه داشتم تو خونه ام برای جد غریب شما روضه برپا کرده بودم .. آقا فرمودن میدونم خبر دارم ، مگه دم در مارو نمیدیدی؟.. عرضه داشت آقاجان ببخشید سرم شلوغ بود دستم بند بود ندیدم شمارو بی ادبی کردم شما صاحب مجلس هستید باید بالای مجلس بشینید .. شرم دارم که بگویم سخن از تشنه لبی تشنه آن بود که میگفت به لشگر جگرم . گودال کجا بوده؛ خیمه‌ها کجا بود؟!انقد بلند بلند ابی‌عبدالله ناله میزد میگفت:« جگرم» که همه صداشو شنیدن .. برا همینم غروب فردا همچین که آب آزاد شد دیدن دخترش یه ظرف آبی برداشته گفتن:« کجا میری»؟!_گفت:« مگه نشنیدید بابام داد میزد میگفت:«جگرم».. همچین که این کاروان برگشت مدینه امام سجاد قبل مدینه خیمه زد، همه می‌اومدن تسلیت میگفتن سوال میکردن:« آقاجان! چه‌جوری باباتون رو کُشتن»؟! فقط یه جواب میدادن:«میگفتن آی مردم حتی حیوونا هم کربلا آب خوردن؛ اما بابای منو یه قطره آب بهش ندادن».. بودن دیو و دَد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحت آب سلیمان کربلا آقاجان! بی‌ادبی کردم شما رو ندیدم؛ جای شما صدر جلسه ست چرا دم در؟! آقا فرمودن:« زشته جای ما دم در روضۀ حسینه»…_چرا؟!_فرمود:« آخه روضه ای که مادر ما وارد میشه زشته؛ ما دم در دست به سینه نایستیم، خوش آمدی به مادرمون نگیم» .. از همون دم در که میاد هی به سینه میزنه میگه: «بُنَیَّ قَتَلوکَ و مِنَ الماءِ مَنَعوکَ» آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد حالا زینبی که پنجاه سال با این برادر بزرگ شده، من باورم نمیشه توو گودال گفته باشه ” اَ اَنتَ اَخی ” آیا تو برادر منی؟ شیخ جعفر شوشتری میگه:« کاری با این بدن کردن، دیگه پشت و روی بدن مشخص نبوده».. “آنجا که در تشخیص او، زینب به مشکل خورد تاثیر سم‌ها روی تن را، تازه میفهمی یک مشت نامحرم، که وقتی که دوره‌ات کردن آنگاه حال چند زن را، تازه میفهمی” همچین که ابی‌عبدالله مثل امشبی راه افتاد تو این صحرا تنهایی، نافع ابن هلال میگه پشت سر ابی‌عبدالله راه افتادم، ترسیدم کسی تو این دل شب جسارتی کنه از پشت آروم آروم سر راه افتادم . دیدم ابی عبدالله هی خم‌ میشه، یه چیزی از روزمین برمیداره! _چه خبره؟! اومدم جلوتر ببینم حسین فاطمه چه میکنه؛یهو ابی‌عبدالله برگشت گفت:« نافع برو خیمه‌ها».روایت میگه همچین که ابی‌عبدالله سر و برگردوند یه جمله به نافع ابن هلال فرمود؛ _فرمود:« نافع برو میخوام تنها باشم، نافع خیلی دلم گرفته، برو منو تنها بذار»…_آقا میترسم آخه شما…_گفت:« نه میخوام تنها باشم» میدونی یاد کجا افتادم؟! همچین که امیرالمومنین هم داشت این بدن و غسل میداد، دید از پشت در خونه صدا میاد؛_حسن جان اینا کی‌اند؟!_گفت:« بابا جان سلمانِ، مقدادِ، ابوذره، عماره»_گفت:« بگو برن میخوام تنها باشم»..امام حسن اومد در و بازکرد بابام میگه:« میخوام تنها باشم»..روایت میگه رفتن، فقط یکیشون پشت در موند؛ قید نکردن کی اما فکرکنم ‌سلمان بود.سرشو به این در گذاشت شروع کرد داد بزنه…امیرالمومنین دوباره فرمود:« حسن جان مگه نگفتم برو بهشون بگو برن»._گفت:« آری گفتم اما سلمان نمیره میگه کجا برم».. آخه ابی‌عبدالله اومد تو خیمه با زینب (س) دوتایی باهم‌ خلوت کردن، خاطرات مدینه رو هی براهم تعریف میکردن، هی گریه میکردن.. أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّلْمِ دَمُهُ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى نمیدونم چرا دلم آشوبه دل نگرون حال بچه‌هاتم فکر نکنی، که زینبت بریده تا آخر دنیا داداش، باهاتم یه یاعلی بگو رو پا بلند شو دشت و سر یزیدیا خراب کن اصلا همین شبی بزن به مِیدون اصلا داداش روی منم حساب کن چادرم و دور کمر میبندم خودم دفاع از حرم میکنم غصه نخور هرکی بیاد این طرف با ذوالفقار پاش و قلم میکنم نمیدونم چرا دلم ‌گرفته بیا باهم یه ذره صحبت کنیم به یاد روزای خوبِ مدینه با همدیگه امشب و خلوت کنیم نمیدونم چرا دلم آشوبه دل نگرون حال بچه‌هاتم ف
کر نکنی، که زینبت بریده تا آخر دنیا داداش، باهاتم یه یاعلی بگو رو پا بلند شو دشت و سر یزیدی ها خراب کن اصلا همین شبی بزن به میدون اصلا داداش روی منم حساب کن یادمه شرط ازدواجم بودی گفتم محاله از حسین جداشم حتی اگه یه روز بیاد که با اون مجبور بشم راهی کربلا شم قرار نبود که تنهایی جایی بری قرار نبود که من تنها بمونم تو روی نیزه‌ها سفر کنی و منم با این نامحرما بمونم اینقده حرف گودال و پیش نکش اینقده روضه توی گوشم نخون یه دل سیر میخوام تو رو ببینم یه شب دیگه کنار زینب بمون #.روضه شب دهم محرم # @majmaozakerine