🌸💐🌸💐🌸💐
🖊 [ متن شماره 1629]
✅ متن سخنرانی حاج آقا #حیدریان
✨ هم قدم با ابی عبدالله علیه السلام ✨
مَثَل کشتی نجات اباعبدالله، کشتی نوح است. هرکسی اگر به ظاهر نسبتی به نوح هم داشت و سوار نشد غرق شد. هرکسی از جمله حیوانات سوار شدند نجات پیدا کردند. کسی که خیلی راحت خود را به آلودگی می زند می گوید: حالا من می روم جلسه ی روضه بعد پاک می شوم ، این یعنی هنوز با معارف اباعبدالله خود را همگون نکرده، همراه نکرده . گناه یعنی خداحافظی با اباعبدالله، هرچند مقطی، حاضر نشویم مقطعی هم خداحافظی بکنیم .
همه ما اهل خطا هستیم. اما باید استقامت داشته باشیم و نگران باشیم که نکند این ارتزاق را از حلقوم من بیرون بکشد. کسی که جلو باشد کاسه ی داغ تر از آش است؛ من می فهمم مثل خوارج. فهم خود را از دین ملاک قرار نمی دادند حاضر نبودند یک فکر دیگری را هم فکر کنند و بسنجند یک تکبر و عُجب ؛ هرچیزی که من می فهمم درست است، هر چیزی که من می گویم درست است!! مگر چقدر قد عقل مان می رسد به آنچه که مربوط به وحی است؟
می گوید تا من فلسفه ی دیه و روزه و ارث و نماز و.... نفهمم خیلی دل نمیدم . مگر آمدی بنده ی دل باشید یا بنده ی خدا!!! بعضی ها می گویند: این وضیعیت اینطور ؛ اگر عزاداری بکنیم چطور است چه اشکال دارد؟ اولا انسان نباید زیاد با دستگاه اباعبدالله وَر برود، باید خیلی مواظب بود هرکس می آید داخل بوسیدنی است، باید افتخار کنیم آمده است. اینجا ما پذیرای او باشیم .
کس نمی داند در این بحر عمیق
سنگ ریزه قرب دارد یا عقیق
ما که نمی فهمیم نمی دانیم چه کسی ارزش دارد، لذا همه را با دیده ی منت و افتخار باید نگاه کنیم، تجلیل و تعظیم کنیم، دستش را بگیریم و بالای مجلس جا بدهیم من تا نفهمم چیکار باید بکنم؟ گفتم اگر بحث حرام و حلال است، خوب بعضی چیزاها حرام نیست، نمی شود به راحتی گفت : حرام ِ . اما بحث آداب فرق می کند انسان باید سعی کند با آداب درست همراه کند. همراهی با آداب اهل بیت در این جلسات باید خیلی ملاک باشد برای ما .
جلوتر از دین حرکت نکنیم. کسی که باز عقب باشد از اهل بیت فنا و نابود می شود بیچاره می شود، دچار نکبت می شود. اما آن کسی که کنارشان است و با پای اباعبدالله حرکت می کند به آنجایی که باید برسد ؛ می رسد . این دعا را گاهی فقط نخوانیم بلکه بفهمیم درک بکنیم . سلمان اگر سلمان شد بی اجازه ی حضرت علی علیه السلام پلک نمی زد. حبیب اگ حبیب شد بی اجازه ی اباعبدالله قدم از قدم بر نمی داشت افتخار می کرد هفتاد و پنج سال سن داشت، اما عبدِ محضِ درگاهِ سیّد و سرور و سالار شهدا عالم اباعبدالله الحسین بود .
اما حبیب یک فرقی با مثل منی دارد . حبیب چه فرقی با مثلِ من دارد ؟ حبیب خود را همراه می بیند در کنارِ او می بیند به طبع اباعبدالله در کودکی اباعبدالله می گویند پشت سرش راه می رفت که اگر زمین خورد بتکاند حضرت را بعد می رفت پیشانی حضرت را می بوسید و به این قضیه افتخار می کرد ملازم و همراه و هماهنگ ؛ فرق حبیب باـمن و شما این است حبیب سعی کرد خود را لایه روبی بکند، با همراهی حسین با پای اباعبدالله جای لایه روبی کردن ها این جلسات است
#سخنرانی
@majmaozakerine
🌼💦🌼💦🌼💦
🖊 [ متن شماره 1627]
✅ متن سخنرانی حاج آقا #دانشمند
✨خادمی جلسه سیدالشهداء علیه السلام✨
سعی کنیم زنجیر نوکری خود را درِ خانه ی امام حسین علیه السلام محکم نگهداریم شُل نشود به خصوص حسینه ها را پر از جوان کنیم . چند سالی است این ظروف و سفرها ی یک بار مصرف مد شده است درِ این حسینه ها پاتق نسل جوان بود . در زمان قدیم در حسینه ها صدتا جوان فقط در آشپزخانه کار می کردند به بهانه ی دیگ شستن ؛ کاسه و بشقاب شستن ؛ قاشق و چنگال شستن ؛ سفره ی شستن و پاک کردن .
یک روز یک جوان شیش هفت یا ده ساعت در حسینه ی کار می کرد . اما الان ظروف یک بار مصرف را آوردن می روند یک جای دیگر پخت می کنند جوان می آید توی حسینیه اما هیچ کاری نیست ! مگه چند نفر چای ریز می خواهیم ؟ چند نفر استکان بشور می خواهیم ؟ حسینه ها را باید کارجور کنند تا وقتی جوان به حسیته ی می آید کار دستش بدهند و دل ش را بند کنند خوشحال شود . جوان های حسینه ی را جمع کنید بگوید امسال که محرم دارد می آید می خواهیم حسینه ها را قشنگ تر ببندیم . چه کسانی حاضرند در سیاهی و سیاه پوشی کمک کنند ؟ نگوئید حسینه ی مسئول دارد .
متأسفانه یکی از مشکلات حسینه ی ها این است که اگر مسئول یک حسینیه مریض شود یا سفر برود آن کار لنگ می ماند . مثل خود را تربیت نمی کنند باید کسی که مسئول سیاه پوشی است ده تا جوان زیر نظرش باشد باید ده تا جوان زیر نظر یک آشپز باشد کسایی بودند که شغل شان آشپزی نبود اما به برکت امام حسین علیه السلام کمک آشپز شدند کم کم آشپزی را هم یاد گرفتند و شغل شان آشپزی شد .
مسئول بلند گو باید کسی را مثل خود ش تربیت کند تا اگر فردا مشکلی پیدا کرد یا دیر رسید به هر دلیلی نتوانست بیاید حسینیه نباید لنگ شود ! بهتر است این ظروف یک بار مصرف جمع شود و همان سفره ی قدیمی را پهن کنند بزارید خانم ها باشستن سفرهای حسینیه شفای مریض های خود را بگیرند . بزارید با جاروکردن حسینیه مردها گرهای خود را باز کنند . یا این جوان با شستن دیگ در حسینیه جوانی ش بیمه ی ابولفضل شود بعضی ها در اربعین کفش ها را واکس می زنند چه اشکالی دارد این کار را در شهر های خودهم بکنند مگر باید فقط اربعین بشود بروید کربلاء در مسیر نجف تا کربلا کفش های نوکران امام حسین علیه السلام را واکس بزنید ثواب دارد ؟
چه اشکالی دارد جوانان در حسینیه ها و مجالس این کار را انجام بدید ؛ فقط باید خود را بشکنید و زمین بزنید بخاطر امام حسین علیه السلام اگر خود را زمین زدید امام حسین بلند تان می کند . مجلس حتما نباید مال عموت و قوم و خویش تان باشد ؛ نه هرمجلسی و بهتره بروید محله های غریبه که شما را نشناسند چون این طوری خلوص ش بیشتر است . دم را ه بنشینید و سفره پهن کنید به آنهایی که به روضه می آیند التماس کنید که کفشای آنها را واکس بزنید . مرحوم دعایی زمانی که رفت کربلا پرده ها کنار رفت خبرهای خوبی به یزد آورد . امام حسین علیه السلام فرموده بود : آقای دعایی هر وقت شب جمعه به کربلا آمدید روضه ی علی اکبر نخوانید مادرم زهرا سلام الله علیها اینجاست طاقت ندارد .
آقای دعای برگشتید یزد چند تا پیغام دارید یک پیرمرد در یزد در فلان هیئت این پا هایش درد می کند مدتی است دم در می نشیند کفشای کسانی که به روضه می آیند را جفت می کند مدتی هست توی دل خود می گوید : چطور من نمی توانم چایی بدم چطور من نمی توانم آشپزی کنم و کار کنم ؟ گریه می کند که چرا نمی تواند کار کند . سلام من را به او برسان و بگو همین کفش هایی که جفت می کنی را ما ازت قبول کردیم غصه نخور اسم تو در لیست نوکرهای ما هست .
به فلان خانم زردتشتی که زغال و هیزم به زائر کربلا داد تا فهمید جزءزائران شما ست دارد به کربلا می آید گفت : نه ؛ حالا که زائر حسین هستید پول ش قابل شما را ندارد فدای حسین ؛ سلام ما را به آن زرتشتی برسان و بگو آن سه ریالی را نگرفتی حسین علیه السلام قبول کرد . یک پیر زنی هم در یزد هست سال هاست شب که می شود یک روایت که شنیده است می رود روی پشت بام و این سلام را می دهد اما چند وقت است پاهایش درد می کند و نمی تواند از پله ها بالا برود .
پله به پله که می آید می گوید : یا زهرا یا زهرا سلام الله علیها . فرمود : سلام من را به این پیر زن هم برسان و بگو : حسین راضی نیست تو این همه خودت را اذیت کنی در حیاط هم که سلام بدهی حسین می پذیزد . کفش مردم را واکس بزنید ؛ فرش مردم را جارو بزنید ؛ به حسینیه ها بیاید . متأسفانه بعضی ها با کفش روی موکت و فرش های امام حسین علیه السلام راه می روند نمی فهمند کم معرفتی است . خوبِ یک عده وایستند این موکت ها را جارو کنند ؛ جمع کنند
ادامه👇
یک نفر که روضه می گیرد شما هم می توانید شریک ش شوید شما هم بانی روضه ؛ خانه دیگران باشید .
زرنگ باشید ؛ اصلا" دربه در دنبال این باشید که یک کاری برای حسینیه انجام بدید . توی راه که دارید می روید یک استکان می بینید روی زمین است بردارید به چای ریز بدهید و بگوید این استکان ... این را حساب می کند امام حسین علیه السلام . دارید می روید می بینید موکت جمع شده و همه می خورند زمین یک لحضه این موکت را صاف ش می کنید امام حسین از شما قبول می کند و این را پای نوکری تان می گذارد . حتما" که نباید میلیونی پول بدهید !!
#سخنرانی
@majmaozakerine
🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🖊 [ متن شماره 1626]
✅ متن سخنرانی حاج آقا #علےپناه
✨ نشاط بعداز روضه ✨
بعضی از ما تا احساس می کنیم یک قران مان شده دوهزار می خواهیم با خدا هم درگیر بشویم نعوض به الله می خواهیم جلوی خدا هم قد علم کنیم . طرف تا دیروز نداشت بخورد در همین هیئت ها بود ؛ زد کسب و کارش سکه شد یک قران ش شد دوهزار حالا پاش از هیئت بریده شده هیچی چادر از سرِ زن و بچه افتاده هیچی اعتقادات ش از کف رفته هیچی بازهمه ی اینا تا حدی قابل تحمل است این که به انکار و مسخرِ کردن افتاده است قابل تحمل نیست .
صبح از جلوی در بیت الحسن رد می شود یک پوز خند می زند می گوید : چقدر هیئت چقدر روضه چقد گریه ؟ جمع اش کنید !! این همه پول می دهید که گریه کنید بدید فقرا بخندند !! ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر ز لذت شرب مدام . تو چرا پول خرید سگ و گربه ات را نمی دهی برای فقرا ؟ تو چرا پول لوازم آرایشی و پارتی گرفتن و دورِ دنیا زدن را نمی دهی به فقرا ؟ ده روز مال امام حسین علیه السلام است خودِ فقرا هم پول ش را خرج می کنند خودِ فقرا هم هزینه اش را تأمین می کنند غیر از این است !!
الان جنوب شهر بیشتر در ش روضه دارد که مردم با فقر و بدبختی و زحمت هزینه های روضه را جمع می کنند . قدم به قدم پرچم قدم به قدم جلسه خودِ فقرا دارند پولِ بساط عزای امام حسین علیه السلام را می دهند . نمی فهمد نچشیده !! بابا خیال نکن از این پیمانه به همه نوشانده اند . والله این رزق را خدا به هر کسی نداده است . به بعضی ها تا می گوید روزی می گوید : منظورش پول است ؛ بله پول هم یک مرتبه ای نازلی از رزق است اما رزق معنای جامع تری دارد .
بعضی ها در همه ی مدت عمر روزی شا نمی شود یک بار با زبان شان بگویند : " صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام " رزق شان نمی شود با چشم شان حتی یک قطره اشک برای حضرت زهرا سلام الله علیها بریزند بعضی ها در همه ی مدت عمر یک بار هم روزی شان نمی شود صورت خود را بزارند روی ضریحِ سیّدالشهدا . ببین خدا چه نونی در دامن ت قرار داده ببین چه عنایتی به تو کرده !! فرمود : بعضی ها وقتی به دنیا می رسند طغیانگر می شوند این حرف ها را از یاد می برند اصلا" خود را محروم می کنند .
از جلوی درب جلسه رد می شود می گوید : این ها افسردگی دارند همه اش گریه همش روضه !! والله مردم عالم بدانید نشاطی که نسیب ما گریه کن ها در این مَحفِل می شود در هیچ جای دیگری دنیا نسیب هیچ احدی نمی شود . غمت از هرچه شادی دلگشاتر ؛ که وقتی برای حضرت رقیه سلام الله علیها گریه می کنید می خواهید از درِ بیت الحسن بیرون بروید می خواهید بال بزنید این قدر نشاط دارید !! این جیگرت می خواهد از هم پاره شود از داغ بچه های سیّد الشهدا اما یک نشاطی نسیب ت می شود یک حالِ خوشی خدا به تو می دهد که این حالِ را هیچ کس هیچ جای دیگر جز در مجلس امام حسین علیه السلام تا حالا تجربه نکرده است .
#سخنرانی
@majmaozakerine
چندنمونه
#متن_سخنرانی
درخواست شما⏫⏫⏫⏫
التماس دعا
@majmaozakerine):
┈•گ꧂•┈
|⇦•من مثل قطره ام...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
" اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه"
"اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
من مثل قطره ام و تو مثل دريا، مگه نه؟
بايد اين قطره كنه دريا رو پيدا، مگه نه؟
تويِ خواب، خودت بهم گفتي خيلي زود ميآي
قول دادي كه من و مي بري از اينجا، مگه نه؟
به جايِ عروسك اين بار، برا من عصا بيار
دخترِ شامي ميگه: افتادم از پا، مگه نه؟
اينجا بازارش مثلِ كوچه هايِ مدينه بود
صورتم درست شده شبيه زهرا، مگه نه؟
جونِ بابا بگو دل تنگي هامُ چيكار كنم؟
جونِ من بگو من و دوست داري يا، مگه نه؟
رويِ نيزه فهميدم چرا عمو چشماشُ بست
قصه ي گوشواره امُ گفتي به سقا، مگه نه؟
داداشم با پيرهنم ميخواد من و كفن كنه
ديگه وقتِ رفتم رسيده بابا، مگه نه؟
*مگه ميشه دختر بابارو نشناسه، روپوش رو از رويِ تشت زد كنار، بابارو نشناخت...چي شد بابارو نشناخت؟ اول اينكه اين سر زياد چوب خورده بود، هم عُبيدالله بن زياد زده بود و هم يزيد، شايد توي چشم زياد ضربه زدن، وقتي چشم صدمه ببينه قيافه عوض ميشه، دليلِ دوم: اين سر يه شب تا صبح تويِ تنور بوده، خاكستر با خون قاطي شده،دليل سوم: هر منزلي كه استراحت مي كردن، سر رو از نيزه در مي آوُردن، داخل يه صندوقچه ميذاشتن، چهل منزل توقف كردن، يعني چهل بار اين سر رو در آوُردن روزِ بعد دوباره به نيزه زدن، شايد ميخواستن سر رو به نيزه بزنن، جايِ قبل بند نميشد يه جايِ جديد مي زدند...تو بابايِ مني؟ بابايِ من خيلي خوشكل بود...*
|⇦•تو این شبِ تاریک..ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
تو این شبِ تاریک، ستاره مبهوته
خواب می دیدم بازم، سرم رو بازوته
تقصیر من نیست که، اشکم سرازیره
یادِ تو می افتم، خواب از سرم میره
کجای دنیا، اینطوری بابا، جوابِ اشک و میدن
جلو چشایِ، عمه سرت رو، روی زمین کوبیدن
کسی نمی پرسه، از حال و احوالش
پروانه ای رو که، سوخته پر و بالش
ممنون تو هستم، که اومدی پیشم
غصه نخور بابا، خودم فدات میشم
اهالیِ شام، به دخترِ تو، مگه امون میدادن
تو کوچه بازار، هی با اشاره، منو نشون می دادن
حسين...
من و ببر بابا، دورِ تو مي گردم
چشام نمي بينه، عمه رو گم كردم
يادم ميره دردِ، پارگي گوشم
وقتي سَرِ خونيت، باشه تو آغوشم
يه نانجيبي اومد تو خيمه، گوشواره هامُ بُردش
نديدي بابا، چه وحشيونه، خلخال پامُ بُردش
اون بي حيايي كه، كشيده گيسومُ
دستايِ سنگينش، شكسته اَبرومُ
تا ديد عموم رفته، حرفايِ بد ميزد
كارش فقط اين بود، به من لگد ميزد
از ترس و وحشت، لُكنت گرفتم
از وقتي رفتي رقيه ات سامون نداره
* " يا أبتاه! مَن ذا الذي خَضَّبَكَ بدَمائك؟"بابا! محاسنت خوني شده"يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وَريدَك؟" بابا! رگ هايِ حنجرت رو كي بُريده؟...*
خيلي غمت واسم، سخته و سنگينِ
خولي رسيد ديدم، سرت تو خُرجينِ
خسته شدم بابا، از زندگيم سيرم
سه ساله ام اما، ببين چقدر پيرم
كسي نفهميد، بينِ خرابه من چي كشيدم
خسته شدم از اين همه دوري،ديگه بُريدم
*ان شاءالله راه كربلا امسال باز باشه، بريم ازطرف بي بي، رو به رويِ شش گوشه سلام بديم...ياد كنيم شهدايِ مدافعِ حرم رو، ياد كنيم بچه هايي رو كه بابا ندارن...خيلي مراقبت كن تويِ مهموني ها، حضرت آيت الله مرعشي، تويِ يك مهموني بچه هاش رو صدا زد، گفت: بچه ها! اون بچه اي كه اونجا نشسته بابا نداره، خواستيد من رو صدا بزنيد، بابا نگيد، دلش ميگيره...
يكي از مداحان اهلبيت تعريف ميكنه، ميگه: من رو دعوت كردن مراسم تقدير از رزمندگان مدافعِ حرم، ديدم همه ي رزمنده ها با لباسِ نظامي نشستن، دونه دونه بچه هاشون ميرن بالا با بابا، يه دختر بچه ميكروفن رو ميگيره شعر ميخونه، همه براش دست ميزنن بهش جايزه ميدن،يكي ديگه قرآن ميخونه بهش جايزه ميدن، يكي دعاي فرج ميخونه،نگام افتاد به يه دخترِ چهار پنج ساله ديدم چشماش كاسه ي خونِ، گفتم: عمو! تو چرا نميري شعر بخوني؟ گفت: من بابا ندارم، من بابام شهيد شده، اينا كه ميرن بالا شعر ميخونن به خاطر باباشون ميرن، گفت: عصباني شدم رفتم بالا ميكروفن رو گرفتم، اون دخترِ شهيد رو هم با خودم بردم، گفتم: اين بچه شهيده، كسي صداش نميزنه، ميكروفن رو گرفتم يه شعر خوند، نه تنها همه براش دست زدن، ديدم همه ي بچه هايي كه هديه گرفته بودن اومدن بالا گفتن: هديه ي ما مالِ تو...
من بم
يرم برا رقيه، گفت: عمه! اين بچه ها كجا دارن ميرن، گفت: عمه اينا دارن ميرن خونه هاشون، گفت: عمه! مگه ما خونه نداريم...
4_5796445492829228668.mp3
6.78M
روضه حضرت رقیه
مجتبی رمضانی
@majmaozakerine
#روضه_حضرت_حر_علیه_السلام
┏━━━🔴😭😭😭🔴━━┓
┗━━━⚫️😭😭😭⚫️━━┛
#شب_چهارم محرم
سیدمهدی میرداماد🔴
چرا آواره کوه و بیابانم، نمی دانم
چه می خواهد غم عشق تو از جانم، نمی دانم
*یا صاحب الزمان!نمی دونم بالاخره می بینمت،نمی بینمت؟نمی دونم بالاخره سرم رو روی دامنت میذارم،نمی ذارم؟*
به سمت آسمان رو می کنم هر روز می پرسم
کجایی ماهِ پشت ابر پنهانم؟ نمی دانم
*مولای من!*
تو که هر هفته امضا می کنی پرونده ی مارا
*من فقط یه جمله دارم بگم،شرمنده اتم آقاجان*
تو که هر هفته امضا می کنی پرونده ی مارا
نمی مانم چرا بر عهد و پیمانم، نمی دانم
*چقدر مُحرما اومدم توبه کردم،اما الان سرم رو از خجالت انداختم پایین،بهت قول دادم دیگه گناه نکنم.اما نا امید نباشی، محرم بهاره توبه است،مگه نگفت: خدا اگه بخواد کسی رو هدایت کنه، مسیر کربلا رو نشونش میده. از این گریه کجا بالاتر پیدا می کنی؟ خدا رحمت کنه بزرگان مارو،علمای مارو ، حضرت آیت الله بهجت(ره) رحمة الله علیه نقل می کنن از ایشون، که فرمود:، "نگاه کردم توی مستحبات دیدم هیچی ثوابش از گریه ی بر حسین بالاتر نیست، حتی از نماز شب" این گریه رو به همه نمیدن، این چشم پر اشک رو به همه نمیدن، حتماً دوستت داشته که صدات کرده،امشب اومدی بگی:حسین جان اومدم از نو شروع کنم*
در این عصر غم و تردید آقا با ظهور تو
به جا می ماند آیا دین و ایمانم؟ نمی دانم
*مگه نمیگن:دوره ی آخر الزمان نگه داشتن دین مثل نگه داشتن گلوله ی آتش کف دسته، راست و حسینی بگم. دستت رو از رو سرم برداری می خورم زمین،آقا هوام رو داشته باش، من گریه کن جدتم. خیالم راحت ِ جایی اومدم،که عاقبت به خیری تو همین راهه،آی رفیقای عزیز من! ابی عبدالله سر راه همه ی ما قرار می گیره، یکی از یاران حضرت نقل می کنه،میگه داشتیم می رفتیم سمت کربلا، تو راه یه مرتبه حضرت ایستاد، همه منتظرند دلیل این ایستادن حضرت چیه،حضرت نشون داد یه سیاهی داره از دور میاد،گفت:بایستید این داره به طرف ما میاد،بذارید مارو ببینه، میگه،اومد،اومد،نزدیک ِ حضرت که شد راهش رو کج کرد و رفت، دیدن امام یه دست حسرتی رو هم زد، امام گفت:ما ایستادیم ببینیمش،خودش نخواست،حواسمون باشه راهمون رو از حسین جدا نکنیم،حسین رحمة الله الواسعه است، همیشه دستش رو دراز میکنه، زهیر یه نمونه اش،حُر یه نمونه اش،چقدر زهیر راهش رو عوض کرد،یه جای دیگه خیمه زد، اما ابی عبدالله دستش رو دراز کرد،اینقدر رفت سراغش تا آخر زهیر خودش رو انداخت روی پای حسین، حُر و زهیر این طرف، عبیدالله حُر جفی و هرثمه اون طرف،اینها دست امام رو گرفتند،عبیدالله و هرثمه دست امام رو رها کردن، عمر سعد لعنت الله علیه،شما فکر می کنید امام به عمر سعد راه نشون نداد،دستش رو نگرفت، شروع کرد باهاش حرف زدن،خونه بخوای بهت میدم، امان بخوای بهت میدم،زن و بچه ات تو امان من،بیا برو دست از خون من بردار، بالاترش رو بگم، اما قول بده منو اونجا نکشونی،من می خوام برم و رد شم،بالاترش رو بگم، نگاه کرد دید شمر رو سینه اش نشسته، گفت: اگه پاشی بری قول میدم شفاعتت کنم.امشب ما با این حسین اومدیم در خونه ی خدا رو در بزنیم. مولا یا صاحب الزمان! *
فدای قلب پر مهرت که این شب ها پر از درد است
مُحرَم مثل تو ناحیه می خوانم، نمی دانم
*من اگه هزار سالم گریه کنم مثل شما نمیشه،شنیدم شب و روز برا جدت گریه می کنی، شنیدم، "اَبکِي صَباحَاً وَ مَساءَ" نمی فهمم " بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً" یعنی چی؟ اما این رو می دونم*
چه می شد اینکه مانند شما خون گریه می کردم
خدا می کرد چون زینب (س) پریشانم، نمی دانم
*حسین... کسی آروم از کنار این اسم رد نشه، بی تفاوت رد نشی، اینقدر محرم ها بیاد و بره، زیر خاک بخوابیم و نتونیم بگیم، هر کی نفس داره،ناله بزنه:حسین....ببرمت سراغ روضه،آخر این غزل قشنگ من و تو رو وصل میکنه،آقاجان!امام زمان!*
شبیه حُر سرم زیر است پشت خیمه ی ارباب
نگاهش می کند امروز مهمانم؟، نمی دانم
شاعر: عباس احمدی
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_چهارم_محرم
#روضه_حضرت_حر_علیه_السلام
┏━━━🔴😭😭😭🔴━━┓
@majmaozakerine@
┗━━━⚫️😭😭😭⚫️━━┛
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر محبتت به ابی عبدالله راست است علیه روضه اش حرف نزن🖤
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
Seyed.Reza.Narimani.Manam.On.Hasrati(128).mp3
15.54M
سید رضا نریمانی
♩♪منم اون حسرتیه حرم ندیده
♩♪توی زندگیش به غیر غم ندیده
♩♪همونی که خیلی وقته کربلا هیچ
♩♪دیگه خواب کربلا رو هم ندیده
♩♪چشمامو میبندم
♩♪میگریم میخندم
♩♪تنهایی شیدایی
♩♪حرفای رویایی
❁⦿◉⦿❁
کربلا کربلا...
❁⦿◉⦿❁
خیلی ها بودن تو این روضه که مردن♯♭
ولی دیگه اسمشون رو نیاوردن♯♭
بعضیام رسول ترک تازه میفهمی♯♭
وقتی صد سال بعد مرگ اسمتو بردن♯♭
بعد از مرگ گریونم♯♭
قبرم نیست سامونم♯♭
ای جونم میدونم♯♭
کربلا مهمونم♯♭
❁⦿◉⦿❁
کربلا کربلا...
❁⦿◉⦿❁
♬♩این چیه همه قد دنیا میخوانش
♬♩هی نگو مجنون که لیلیا میخوانش
♬♩وقتی که هزار و خورده سال گذشته
♬♩چجوری ندیده خیلی ها میخوانش
♬♩دستام و شیش گوشه
♬♩انگار تو آغوشه
♬♩اربابم بی تابم
♬♩میدونم باز خوابم
❁⦿◉⦿❁
کربلا کربلا.