eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
367 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•ای در حصیر جمع شده... روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس حاج محمدرضا طاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *دلهایِ همه پر میزنه برایِ کربلا ، گفت: ...* ای در حصیر جمع شده زیرِ آفتاب من باز گشتم از سفری غرقِ التهاب محمل نشینِ کوچه و بازارت آمده از شامِ کینه گستر و از کوفه ی خراب ای سوره ی مُقَطَّعُ الاَعضا نظاره کن در اشکِ من نمایِ چهل روز انقلاب باقی نمانده غیرِ همین چند آیه ام می مُرد کاش زینبِ تو یَابنَ بوتُراب *حسین ......بذار فقط چندتاشو برات بگم داداش...* زخمِ زبانُ کعبِ نی و تازیانه ها باران سنگ و آتش و هر لحظه اضطراب در ازدحامِ هرزه نگاه حرامیان گاهی اسیر سلسله بسته در طناب حسین جان ! بازارِ برده ها ، نوامیسِ مرتضی بزمِ حرام و قهقه ی مجلس شراب آقا ....حسین جانم کردم هزار مرتبه مرگ از خدا طلب تا نازدانه ات به کنیزی شد انتخاب *گفت : حسین جان ...* از دختر خرابه نشینت زِ من مپرس شرمنده است خواهرت از گفتنِ جواب با بوسه از گلویِ تو دق کرد و جان سپرد گردید آسمان و زمین بر سرم خراب حسین ... از خیل داغ دیده در این روزهای تلخ وای از دلِ سکینه و وای از دلِ رباب وای از دلِ رباب..... *الهی بمیرم دوسه روز این قافله موند کنارِ قبرها ..دستور داد زین العابدین: عمه جان ! اجازه میدی قافله آماده شه برگردیم مدینه؟ عرضه داشت:امر ، امرِ شماست ...هر چی شما بفرمایید ... همه رو جمع و جور کردن.. سوار بر محمل ها ...یه وقت دیدن خانم رباب اومد خدمتِ حضرت زینب ، عرضه داشت ؛ بی بی جان! خواهش میکنم اجازه بدین من بمونم، من هنوز یه دلِ سیر برا حسینم گریه نکردم... به زین العابدین گفتن، آقا اجازه داد.. این خانم موندش کنارِ قبرِ ابی عبدالله... آنقدر زیر آفتاب می نشست نوحه می کرد، گریه می کرد ..میگن رنگ صورت عوض شده بود، حرارت آفتاب تمام پوستِ صورت رو سوزونده بود... زنانِ بنی اسد اومدن گفتن ..خانم جان! اجازه بده حداقل برات یه سایه بون بزنیم ...فرمود؛ نه! خودم دیدم اینجا بدن عزیزم زیرِ آفتاب, رویِ خاکها رها بود ... باید بگیم این یه خانم بود ...یه همسر با وفا بود، که ابی عبدالله از این نعمت برخوردار بود ....اما بمیرم برا دلِ امام حسن....یکی مثلِ رباب که کنار قبرِ شوهرش هم با وفا بود، آنقدر گریه می کرد .. یکی هم مثلِ همسر امام حسن،تا آبِ زهر آلود و نوشید...گفت : آه جیگرم.. یه نگاه به جعده ملعونه کرد ، گفت ؛آخه مگه من بد همسری برای تو بودم ؟ آه، یا امام حسن .... هرجا هستی صِدام رو می شنوی ، چه قدر خوب شد شام اربعین حواله شد اسم امام مجتبی رو هم ببریم...اگه ما نبودیم کربلا ، اما آنقدر بودن امسال اربعین هم اربابتون حرمش غریب نبود...چه جمعیتی بود کربلا، الهی بمیرم که الان کنار قبر امام‌حسن یه زائر هم نداره..
4_5940768076285872221.mp3
2.94M
🍃کرم یعنی گذشتی از حرم 🍃نداری موکب و علم 🎤 محمدحسین حدادیان 👌 پیشنهاد ویژه
http://eitaa.com/joinchat/272171029C7c2be56d94 ❇️ابرگروه مجمع الذاکرین اهل بیت ( علیه السلام) همراه باآموزش مداحی👌 اولین وفعال ترین گروه درایتا😍 🔹هرگونه درخواستی :مطالب مذهبی.حدیث اشعار.روضه.نوحه......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|🍂| 💚 اي قبله ي نمازگزارانِ آسمان هجر تو کرده قامتِ اسلام را کمان خورشید تابه کی به پس ابرها نهان عجِّل علي ظهورکَ ياصاحب الزمان سلام امام زمانم ✨
🌿❤️🌺🌸🕊﷽ ❤️هوالعزیز هیئت تمــام شد همـــه رفتنـد و تو هنـــــــوز… یک گوشـه نشســته‌ای و گریــــه میکنــی… آجـرک‌الله یا صـاحب‌العصـر والزمـان سلام محب‌آل‌الله ✋️ در پنـــــاه الله❤️ صبح زیبات بخیر🍃 امـروزت هــم🌹 پـر از مـوفقیـت💐 پـر از اتفـاقـات زیبـا🌼 پر از لطف و مهر خداوند☝️ دلـی آرام ، زنـدگی گـرم ☘️ و یک دنیا سـلامتی باشد🌸 ان‌شـاءالله‌تعالی‌العزیز ❤️🌿
▪️صلی‌الله‌علیک‌یاسیدناالمظلوم‌یا‌ابا‌عبدالله‌الحسین 🏴 اربعین امام‌حسین‌علیه‌السلام تسلیت باد 🏴 ۷ روز تا شهادت‌پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله 🏴 ۸ تا شهادت امام رضا علیه السلام 🏴 ۹ روز تا مصائب هفته اول ربیع الاول (غصب خلافت، غصب فدک ، انکار شهادت امیرالمومنین علیه السلام، هتک‌ حرمت‌ وآتش زدن خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها وشهادت حضرت محسن بن فاطمه ) 🏴 ۱۶ روزتاشهادت‌امام‌حسن‌عسکری‌علیه السلام . خواستم اربعین را کربلا باشم نشد از نجف پای پیاده کربلا باشم نشد آرزویی دردلم ماند همین بغضم گرفت خواستم با مادرم در کربلا باشم نشد ... 💠اللهم‌ عجل لولیک الفرج
‍ متن روضه شهادت امام رضا (ع) - به همان کس که محرم زهراست - مهدی سلحشور  به همان کس که محرم زهراست دل من غرق ماتم زهراست شب آخریه بی بی می خواد سفره و جمع کنند، سفره ای که خودش دو ماه برا حسینش، براحسنش، برا باباش، برا امام رضا پهن کرده، شب آخر ماه صفر، با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره، همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم، ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم، بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا کنیم، تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران کنم، مادر مادر مادر به همان کس که محرم زهراست دل من غرق ماتم زهراست گر محرم عزای زینب بود فاطمیه محرم زهراست طاق محراب و گنبد مسجد یادگار قد خم زهراست و آن چه در حشر هم نمی خشکد کوثر اشک نم نم زهراست و آنچه شرح غمش بود بسیار زندگی کردن کم زهراست و آنچه خشم خدا به آن بسته است موی خاکی و در هم زهراست  وقتی خواست از مدینه حرکت کنه، زن وبچه اهل و عیال، همه رو جمع کرد، فرمود: من دارم میرم، همتون پشت سر من گریه کنید، وقتی گفتند: آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه، آقا سر انداخت پایین، فرمود: آره، اما مسافری که امید برگشت داره، من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم، می خوام عرض کنم آقاجان، هرکی می خواد بره سفر، اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو و خانواد ه اش و دعوت به گریه و ناله کنه، درستشم شاید همین باشه، یه سوال دارم از شما، می خوام بگم چرا کربلا جریان برعکس شد، حسین داشت می رفت میدان، دید زینب داره گریه می کنه، گفت: زینب جان گریه نکن، گریه ها رو نگه دار، چرا گریه نکنم، گریه ها رو نگه دار، برا وقتی که تو رو به اسارت می برند، می بینم دستای تو رو بستند، کوچه به کوچه، شهر به شهر، گذر به گذر، با دست بسته تو رو می برند، گریه ها رو نگه دار برا اون روز. یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت میگیره، آرزویه تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید، اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین.... لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب.... حسین.... علیها
هدایت شده از روضه دفتری
متن روضه شهادت امام رضا (ع): كی ام من بنده ی دربار سلطان ِ خراسانم تعجب نیست در این بندگی خوانند سلطانم نهادم از سعادت دست در دامن مولایی كه تاج سلطنت در كوی او ریزد زدامانم ندارم باك از محشر، ندارم باك از میزان كه كامل با تولای رضا گردیده ایمانم تمام عمر دور ِ قبر او گشتم به امیدی كه وقت مرگ لبخندی زند بر چشم گریانم شب آخریه بی بی می خواد سفره و جمع کنند، سفره ای که خودش دو ماه برا حسینش، براحسنش، برا باباش، برا امام رضا پهن کرده، شب آخر ماه صفر، با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره، همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم، ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم، بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا کنیم، تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران کنم، مادر مادر مادر وقتی خواست از مدینه حرکت کنه، زن وبچه اهل و عیال، همه رو جمع کرد، فرمود: من دارم میرم، همتون پشت سر من گریه کنید، وقتی گفتند: آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه، آقا سر انداخت پایین، فرمود: آره، اما مسافری که امید برگشت داره، من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم، می خوام عرض کنم آقاجان، هرکی می خواد بره سفر، اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو و خانواد ه اش و دعوت به گریه و ناله کنه، درستشم شاید همین باشه، یه سوال دارم از شما، می خوام بگم چرا کربلا جریان برعکس شد، حسین داشت می رفت میدان، دید زینب داره گریه می کنه، گفت: زینب جان گریه نکن، گریه ها رو نگه دار، چرا گریه نکنم، گریه ها رو نگه دار، برا وقتی که تو رو به اسارت می برند، می بینم دستای تو رو بستند، کوچه به کوچه، شهر به شهر، گذر به گذر، با دست بسته تو رو می برند، گریه ها رو نگه دار برا اون روز. یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت میگیره، آرزویه تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید، اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین…. لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب…. حسین….  @roze_daftari
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من مپرس از من، چرا پس کاروانت بی حسین آمد که دیدم ذبح اعظم را به گودال و خمیدم من چه اوضاعی، چه احوالی، چه طوفانی، چه گودالی غباری آمد و دیگر حسینم را ندیدم من خدا میخواست او را کشته، من را دربدر بیند به امر حق بلا و داغ را بر جان خریدم من دمی که اسب بی صاحب به خیمه غرقِ خون آمد ز خود بیخود شدم مادر، گریبان می دریدم من چه گویم مادر مظلومه، بهتر که ندیدی تو چه جوری از حرم تا قتلگه را میدویدم من دو دستم را که زیر نعش او بُردم، به او گفتم: نه از حق نا امیدم من، نه از تو دل بریدم من به او گفتم برادر جان؛ صبوری میکنم اما دعایم کن، که خود راه اسارت برگزیدم من منم اُم المصائب دخترِ اُم اَبیهایم چهل منزل همه بارِ ولایت را کشیدم من قسم بر آن مصیبتهای سنگینِ تو در کوچه مصیباتِ تو را، از شام تا کوفه چشیدم من به ناموسِ علی هم شام، هم کوفه، جسارت شد جواب یاحسینم، حرفهای بَد شنیدم من مکرر معجر پاره، مکرر گوش و گوشواره مکرر چادر خاکی، خود از نزدیک دیدم من چگویم یا رسول الله، شرم از درد دل دارم از آن چشمانِ هیزی که هزاران خار چیدم من در آن مجلس که بیگانه یتیمت را کنیرك خواند فقط با حربة نفرین، نفسهایش بریدم من قسم بر پرچم عباس، فاتح آمدم مادر قسم بر چادر خاکی علمدار رشیدم من بنام نامیِ حیدر سخن آغاز چون کردم سپاهِ کوفه را با خطبه ام از هم دریدم من دوباره بعد دهها سال شد نام علی زنده پیام کربلا دادم، سفیر هر شهیدم من خرابه رفتم اما دینِ حق آباد شد تا حشر به این فتح و ظفر با دختری کوچک رسیدم من ز کلُ یومٍ عاشورا هزاران اربعین خیزد و دشمن نا امید اما ز دل غرق امیدم من .__________________________ .
متن روضه شهادت امام هشتم علی بن موسی الرضا(ع): خاک حجره مثل خاک کربلا سوزان نبود لااقل تا لحظه ی آخر تنت عریان نبود مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای! آقا چرا عبا به سرخود کشیده ای !؟ با درد کهنه ای به نظرراه می روی !؟ مانند مادرت چقدر راه می روی ! خون ِجگربه سینه به اجبار می دهی راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟ درکوچه های طوس زمین می خوری چرا ؟ با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده خاک لباس های خودت را تکان بده *نمی دونم با این بیت دل شما كجا میره، نمی دونم شما الان ذهنتون كجا میره، یكی مدینه میره، یكی گودال میره، یكی میره پهلو عمه جانش زینب، یكی میره مجلس ِ شام، نمی دونم حقش رو ادا می كنی یانه؟* مقداری از عبای شما پاره شد، ولی... نیزه نزد کسی به تو ازکینه علی اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت چشمی به سمت مقنعه خواهرت نرفت ای حسین.... *فردا مردم نیشابور خیلی با احترام آقا رو تشییع می كنند،آقا بمیرم برات امام رضا، آقا جان شما رو كفن كردن، رو تابوت شما گل ریختن، با احترام بردن، لایوم كیومك یا اباعبدالله، آقا نبودی جدت حسین رو غروب عاشورا، اسباشون رو نعل تازه زدن، بر بدن حسین تاختند، نبودی ببینی غروب عاشورا جلوی زن و بچه اش، لباساش رو كندن، آقا نبودی ببینی شمر نامرد نشسته بود رو سینه ی حسین، خانم زینب بالای گودال ایستاده، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،حسین...* ای تشنه لب حسین جان ای بی كفن حسین جان
4_6026263093984626346.mp3
8.14M
❣﷽❣ ⚫️ ⚫️ @majmaozakerine آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پلو و دستی برجگر بود زیر سر مهمانی اجباریش بود وقتی که‌می‌آمد عبایش روی سربود از بس میان کوچه ها افتاد بر خاک روی لباسش رد و پای هر گذر بود 🥀(حالا که داری گریه میکنی بزار بگم بعضی ها گفتن 40 مرتبه بعضیا گفتن 50 مرتبه.. یه وقت یه مرد میخوره زمین میتونه سر از جا بلند میشه.. یه یا علی میگفت بلند میشد اما زهرا س همچین که افتاد) با آه می‌افتاد و بر می‌خواست اما آهش زمان راه رفتن بیشتر بود وقتی عصای پیری آدم نباشد باید به زیر منت دیوار و در بود آری شبیه قصه‌‌ی آن کوچه‌ی تنگ فرسنگ‌ها انگار خانه دورتر بود بال‌وپرش زخمی‌شدازبس دست وپا زد هر جای حجره رد و پاهای جگر بود سختی کشید اماچقدر آرام جان داد آخر سرش بر رو پاهای پسر بود باید که اهل کشف باشی بین روضه باید میان روضه‌ها اهل نظر بود وای ازحسین ازآن دمی‌که‌چشم وا کرد پا روی زخم سینه‌اش پر دردسر بود وای از دمی که رفت بالا خنجر کُند وای ازکسی که شاهدش باچشم تربود 🥀 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈@majmaozakerine
 روضه ورود کاروان به مدینه ـ ناشناس   کاروان اهل بیت امام حسین علیه السّلام در روز جمعه هنگامی که خطیّب سرگرم خواندن نماز جمعه بود، وارد مدینه شدند و مصائب حسین علیه السّلام و آنچه را که بر او وارد شده بود، برای مردم بازگو کردند. داغ‌ها تازه شد و باز آنان را حزن و اندوه را فرا گرفت. در سوگ شهیدان کربلا نوحه سرایی و گریه کردند و آن روز همانند روز رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله شد که تمام مردم مدینه جمع شده بودند و عزاداری می‌کردند. ام کلثوم در حالی که می‌گریست، وارد مسجد پیامبر شد و روی به قبر پیامبر کرد و گفت:« سلام برتو، ای جد بزرگوار من! خبر شهادت فرزندت حسین را برایت آورده ام.» ناله جانگداز بلندی از قبر مقدّس رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست. مردم با شنیدن این ناله به شدت گریستند و ناله و شیون همه جا را گرفت. آن گاه علیّ بن حسین علیه السّلام به زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و صورت بر قبر مطهّر نهاد و گریست. زینب علیهاسلام دو طرف در مسجد را گرفت و شیون‌کنان فریاد زد:« یا جداه، خبر مرگ برادرم حسین را برایت آورده ام.» زینب هرگاه به علیّ بن الحسین علیه السّلام نگاه می کرد، داغش تازه و غمش افزون می‌شد. ام سلمه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، با شیشه‌ای در دست که تربت حسین علیه السّلام در آن به خون مبدل شده بود، دست فاطمه، فرزند حسین علیه السّلام، را گرفته بود و از حجره خود بیرون آمد. اهل بیت وقتی ام سلمه و شیشه‌ی تربت را دیدند، صدا به گریه بلند کردند، ام سلمه را در آغوش گرفتند و بسیار گریستند. منابع: قصه کربلا، ص ۵۴۳٫ الدمعه الساکیه، ج ۵، صفحه ۱۶۲ بحار الانوار ج ۴۵ صفحه ۱۹۸
نم دارم، نمی‌ دانم شاعرش کیست. چون می‌ دانید که عادت من این است که همیشه مدرک را ذکر می‌ کنم. اما این هرکس هست خدا جزای خیرش بدهد. مضمونش را براتون بگویم. می‌ گوید: شما از حرمِ عباس دور نگاه داشته شدید. اگر آنجا بروید سر از پا نمی‌ شناسید. یک وقت بروید ممکن است هر چیز را به زبان بیاورید. اما می‌ گوید بیرون حرم قرار بگذارید. بعضی کلمات هست که جلوی ضریح حضرت عباس (ع) گفته نمی‌ شود زیرا آقا ناراحت می‌ شود. اینها را بدانید چیست. «وَ لا تَذکُرَنَّ عِندَهُ سَکینَهً» اگر رفتید به آنجا نگویید سکینه، «فإنّه أوعَدَها بِالماء».[۳] منابع : [۱]: الوقایع و الحوادث، ج۳ ص۱۲٫ منتهی الامال، ج۱ ص۷۰۶٫ @majmaozakerine
متن روضه ورود کاروان به مدینه ـ مرحوم فلسفی ای مدینه سوز دیگر ساز کن                در بروی داغ داران باز کن اهل یثرب خون فشانید از دو عین        من خبر آوردم از قتل حسین مردها چون زنان شیون زدند                  بر شرار سینه ها دامن زدند هاشمیات از حرم بیرون شدند          غرق در دریای اشک و خون شدند مادر عباس با قلب کباب                 داد یک یک آل عصمت را جواب گفت ای یاران سئوالم از شماست         دختر مظلومه ام زینب کجاست دید نا گه بانویی با قد خم                     گفت مادر دخرت زینب منم من سیه پوش گل یاس توام                        داغ دار بهر عباس توام جان مادر داغ پیرم کرده است            درد و غم از عمر سیرم کرده است عمر زینب بارها بر سر رسید                         تا کنار قبر پیغمبر رسید ناله اش چون آتش افروخته                   سینه اش چون خیمه ها سوخته ناله کرد و گفت با صوتی حزین                السّلام ای رحمه للعالمین یا محمد ، جانم آمد بر لبم                    زینبم من ، زینبم من زینبم وقتی این کاروان دل شکسته نزدیک مدینه رسید امام چهارم فرمود : پیاده شوید ، خیمه ها را بر پا کنید همه بانوان پیاده شدند فرمود : بشیر وارد مدینه شو ، خبر شهادت حسین ورود ما را به مردم اعلام کن ، بشیر با وضع عزا آمد وارد شهر مدینه شد ، مردم مرتب می گفتند : بشیر چه خبر است ؟گفت بیاییدسر قبر پیغمبر ، رمدم جمع شدند ، وقتی اجتماع کردند ، گفت : (یا اهل یَثرِب لا مقامَ لَکُم بِها: مردم مدینه دیگر در مدینه نمانید) گفتند : چرا؟ (قَتل الحسین : حسین را کشتند )سرش را بالای نیزه زدند ۱ ، الان زن و بچه اش بیرون دروازه مدینه هستند همین که این خبر رسید غوغایی شد در مدینه ، همه به سر و سینه می زدند ، با پای برهنه به استقبال آمدند همه فریاد میزدند : وامحمداه ، واحسینا همه صدا بزنید حسین . ۱٫ مقتل فلسفی ، ص ۹۱ ، زینب قهرمان ، اردستانی ، ص ۳۵۳ . @majmaozakerine
متن روضه ورود کاروان به مدینه ـ مرحوم کافی تا مدینه نرفته باشی آتش نمی گیری. از کسی که مدینه رفته بپرسید. هر سال وقتی ما از مکه می آییم به سمت مدینه، نزدیک مدینه که می شویم به راننده اتوبوسها می گویم: بایستید. می گویند: چه کار داری؟ می گویم: صبر کنید. بیایید پایین چند دقیقه ای کارتان دارم. آنها هم می دانند وقتی می گویم: بیایید پایین خبری است. می آیند پایین می ایستند. می پرسند: حاج آقا! اینجا کجاست؟ می گویم: اینجا جایی است که یک روزی زن و بچه امام حسین(ع) ایستاده بودند. آنها از کربلا برگشته بودند. اینجا دروازه مدینه است. آی امان! امان!… هر کس از مسافرت به وطنش می آید خوشحال می شود. اما زن و بچه امام حسین(ع) وقتی به مدینه رسیدند دلهایشان می تپید. تا چشمهایشان به در و دیوار مدینه افتاد نمی دانی چه حالی شدند؟ مدینه! ما با مردها و جوانها رفتیم اما حالا فقط یک عده زن و بچه آمده ایم. امام سجاد(ع) سراغ بشیر را گرفت، بشیر آمد. آقا صدا زد: بشیر! بابایت شاعر بود آیا تو هم بهره ای از شعر داری یا نه؟ گفت: بله آقا بی بهره نیستم. فرمود: دلم می خواهد بروی در شهر مدینه آمدن ما را به مردم خبر بدهی. گفت: چشم آقا. سوار بر اسب شد یک پرچم سیاه به دستش گرفت. و در شهر مدینه می چرخاند. این کار در میان عرب علامت آشوب است. یا أهل یثرب لا مُقام لکم بها؛ آی مردم مدینه! دیگر مدینه نمانید. مردم دویدند، گفتند: بشیر ! مگر چه خبر است؟ چرا میان مردم وحشت می اندازی؟ گفت: یک خبر مهمی دارم. مردم به حرم رسول الله آمدند. بشیر بالای منبر رفت و ندا داد. مردم! دیگر مدینه نمانید. ای مردم! قُتِلَ الحسین(ع)؛ مردم! حسین را کشتند.مردم از حرم پیغمبر (ص) بیرون ریختند. این قسمت را جایی ننوشته، من می گویم. من خیال می کنم وقتی مردم از حرم پیغمبر(ص) بیرون رفتند هی به هم می گفتند: فلانی مواظب باشید خبر به محله بنی هاشم نرسد. آی حسین! حسین!… *************** @majmaozakerine
متن روضه ورود کاروان به مدینه ـ جواد راستگوی حرکت از کربلا @majmaozakerine   کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند  هلاک می شوند . دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد برای  وداع کنار قبر  ابی عبدالله جمع شدند ، سکینه قبر  بابا را در آغوش گرفت ، گریه  می کند صدا زد : الا یا کربلا نودعک جسما     بلا کفن ولا غسل دفینا الا یا کربلا نودعک روحا    لاحمد والوصی مع الامینا «ای کربلا! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم که بدون غسل و کفن مدفون شد؛ ای کربلا ! کسی را به یادگار در تو نهادیم که او روح احمد و وصی اوست» .   نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد  روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود.   شب و روزام اینطوری سر نمیشه بدتر از این میشه بهتر نمیشه دلمو به گهواره ش خوش نکنین اینا واسم علی اصغر نمیشه حرمله وصله جونمو گرفت عصای قدّ کمونمو گرفت نمک زندگیمون شیر خواره بود حرمله یکی یدونه مو گرفت اشک ابر تو مگه یادم میره قتل صبر تو مگه یادم میره کفن و دفن تو اگه یادم بره نبش قبر تو مگه یادم میره نیزه میخواد بی نقابت ببره بهره از بوی گلابت ببره وقتی نیزه دار،داره تابت میده لالایی میگم که خوابت ببره دیگه فایده نداره آبش بِدن بیان و زان درّ نایابش بدن اینطوری میفته از رو نیزه ها کاش می شد تو گهواره تابش بدن سندی بودی که رو شدی علی هق هق بغض گلو شدی علی آرزوم بود ببینم بزرگ شدی حالا هم قدّ عمو شدی علی شاعر: یاسین قاسمی @majmaozakerine
حضرت رسول ص بندِ اول فاطمه جان,میروم از کنارت درجنان من میشوم بیقرارت همرهِ مادرت,یارِغم پروَرَت,هستی ویاورت,دخترِ من گِریه ها میکنم,ناله هامیکنم,صدنوامیکنم,دخترِمن فاطمه جان فاطمه جان فاطمه جان فاطمه جان...... بندِ دوم شوهَرَت را تا ابددلبری کن کودکان راتااَبَد رهبری کن میروم ازبَرَت,تا بَرِ مادرت,پیشِ آن دلبرت,دخترِمن میروم بافغان,ازبرت جانِ جان,من سویِ آسمان,دخترِمن فاطمه جان فاطمه جان فاطمه جان فاطمه جان.... بندِ سوم(ترکی) مَن گِدورَم حق تَعالایَه خاطیر جان وِیرورَم رَبِّ اَعلایَه خاطیر چوخ فَغان اِیلَمَه,قلبی قان اِیلَمَه,خَستَه, جان اِیلَمه,یادِگاریم فاطِمه آغلاما,سینَه می داغلاما,غَملَری ساخلاما,یادِگاریم فاطیمه فاطیمه فاطیمه فاطمیه فاطمیه فاطیمه فاطیمه جان.....