eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.4هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
غروب جمعه نزدیک می‌شود و دوباره تو از ظهور ما ناامید می‌شوی... 😔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 🍀 روضه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام_ سید مجید بنی فاطمه ➖➖➖➖➖➖➖➖ زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان *وقتی از بدن خون میره،اول اثری که میذاره روی دست ِ، قوت دست و پا رو میگیره* زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان  لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان  به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان *جیگرم داره میسوزه بابا*  که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان  قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد  کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان  لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود  وقعه ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان  قدح آب روان تا به لبم شد نزدیک  عطش اهل حرم زد شررم مهدی جان  بشکند دستی که با بغض علی سیلی زد  به رخ عمه ی نیکو سیرم مهدی جان *دستش داره میلرزه،غلامش رو صدا زد،فرمود:برو تو حجره به عزیز دلم بگو بیاد، میگه وارد حجره شدم دیدم آقازاده ای صورت به سجده گذاشته،انگشت سبابه رو بالا آورده داره دعا میکنه برا بابا،گفتم:آقازاده باباتون صداتون میکنه،همچین که صورت برداشت،صورت مثل قرص ماه، مؤدب اومد. امام عسکری فرمود:مهدی جان! پسرم میخوام تو به من آب بدی،آب رو گرفت جلوی لبای تشنه و خونی بابا،بابای مظلومم،بابای غریبم."همین جا سؤالی میکنیم" یا صاحب الزمان! سن و سالی نداشتی میدونم،بابات جوون بود میدونم،اما تلاش کردی گفتی بابام تشنه از دنیا نره. من بمیرم برا اون آقایی که تشنه افتاد توی گودال* همه از خیمه ها بیرون دویدن ولی سالار زینب را ندیدن *یکی میگه ذوالجناح آقام رو چه کردی؟یکی میگه:ذوالجناح! مولام رو چه کردی؟ یکی میگه: ذوالجناح داداشم رو چه کردی؟ یه وقت دیدن یه دختر همه زنهارو کنار زد،همچین که اومد کنار ذوالجناح،گفتن سکینه میخواد چه کنه؟ دستش رو بالا آورد،انداخت گردن ذوالجناح،اسب بابام!،میدونم بابام رو کشتن،اما ازت یه سئوال دارم،وقتی بابام میرفت میدون،لباش تشنه بود،بگو ببینم آیا به بابام آب دادن یا نه؟."بگم جیگرت بسوزه،من از زبون ذوالجناح میگم:"* هر چه می گفت که من تشنه لبم سنگ زدن ناله اش در دل کوفی اثر داشت نداشت ☘ 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 @majmaozakerine 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
توسل جانسوز _ شهادت اباالمهدی امام حسن عسکری علیه السلام _سید مهدی میرداماد ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ بیا که آتشِ دل خانه از بنا سوزاند بیا که چشمِ مرا سیلِ گریه ها سوزاند   هنوز پیرُهنِ مشکی ات عوض نشده که داغ هایِ پدر آمد و تو را سوزاند   تو را کنار خودش خواند و گفت میسوزم بیا که زهر مرا بی تو بی صدا سوزاند   نفس نمانده که آتش کشیده بر جگرم جگر نمانده که با هر نفس مرا سوزاند   بگیر بر سر دامانِ خود سرم را باز که ذره ذره مرا یاد کربلا سوزاند  ای تشنه لب حسین *همۀ اهل بیت ما لحظۀ آخر به وصال رسیدن ، وصال اینه که آدم عزیزش سرشُ بغل کنه راحت جون بده ، اهل بیت ما همه لحظه هایِ آخر پسراشون سرشون بغل کردن ، غیر از امام مجتبی ... که برادر سرشُ بغل کرد ...   رسم اینه پسر سر بابا را بغل کنه ، اما بین همه یه استثنا وجود داره ، کربلا رسمِ عالمُ عوض کرد ، فقط یه بابا سراغ دارم خودش سر پسرش بغل گرفت ، نه ببخشید اشتباه گفتم ، اصلاح می کنم، یه بابا سراغ دارم خودش سر پسراشُ بغل کرد ... یه بار سرِ علی اکبرُ بغل کرد ....   «مُنْتخب طُرَیْحی»می نویسه ، «مَعالِی السّبْطَیْن فی أحْوالِ السّبْطَیْنِ الاِمامَیْن الحَسَن و الحُسَیْن» نقل می کنه؛ میگه وقتی تو مجلس عبیدالله اون ملعون یه نگاه به سر کرد ، صدا زد : حسین من تو رو قبلِ کربلا دیده بودم ، اینقدر پیر نبودی حسین ... چی شده همه موهات سفید شده ... میگن تا این حرفُ زد ، زینب بلند شد ، گفت : من میدونم داداشم کجا پیر شد ، داداشم کنارِ علی اکبر پیر شد ... تا سر علی بغل کرد ، اما این یه سر عزیز بود بغل کرد ، با همۀ مصیبت و سختیش اما سخت تر از این هم حسین داشت ، این اوجش بود ، جنگیده بود ، اما وقتی قنداقه شو رو دست گرفت سر علی اصغر رو با تیر زدند ، امام باقر میگه سر علی اصغر آویزان شد به پوست ... جد ما خونها رو به آسمان ...*   آی حسین .....   پسرات باید سرتو بغل می کردن اما تو سر پسراتو بغل کردی ... اما کربلا رسم عوض شد ، به جایی که پسرا سر باباشون بغل کنن ، یه دختر سر بابا رو بغل کرد ... اما این دختر تو خرابۀ شام سر بابا رو بغل کرد ... دید همۀ رگ ها پاره شده ... همه دندونا شکسته ... لب ها ترک خورده ... موها سوخته ...   آی حسین ..... @majmaozakerine 🔴روضه جانسوز امام حسن عسکری علیه السلام 🔴
🔴متن روضه و مقتل🔴: شهادت امام حسن عسکری ع حاج سید مهدی میرداماد ✅✅✅✅✅✅ ای قبله حرم، حرم سامرای تو اگه همه مجالس، اعتقاد قلبیمونه، صاحب عزا امام زمانه، اگه با همه وجودتون حس میكنید، آقاتون دم در هر روضه و هر مجلسی می ایسته، دیگه امشب شب یتیمی امام زمانه، امشب خودش صاحب عزااست، قربونت برم، مردم اینجا برا بابات روضه گرفتند، نمی خوام به این زودی برم تو روضه، ولی می خوام یه كم دلتو نرم كنم، آروم آروم بریم اون حرمی كه نمی دونم، امشب كسی هست تو حرمش گریه كنه یانه، اما معمولاً می گن می ری عزا، می ری ختم،  می گن خودتونو نشون صاحب عزا بدید، مگه نمی گن صاحب عزا دم در ایستاده، خودتو نشون بده، دست و رو سینه بذاری عرض تسلیت بگی، یه خورده دل صاحبان عزا خنك بشه، داغشون یه خورده التیام پیدا كنه، می خوام یه جمله بگم آقا كجایی مردم بیان بهت تسلیت بگن، اینها اُمدند امشب صاحب عزا رو ببینند، قربون شال عزایه به گردنت، امشب تنهایی نرو سامرا، مارم با خودت ببر. ای قبله حرم ، حرم سامرای تو بیت ولای دل حرم با صفای تو قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو روح ملك كبوتر صحن و سرای تو آیینه جمال خداوند سرمدی فرزند پاك چهار علی و  سه محمدی رضوان بدان  جلال و شرف سائل درت خورشید سجده برده به صحن مطهرت روح رضااست در نفس روح پرورت نامت حسن نه بلكه حسن پای تا سرت میراث نور و هدایت زهادی ات علم امام هشتم و جود جوادیت انوار ده امام درخشد زروی تو یادآور رسول خدا خلق و خوی تو زیباترین دعای ملك گفتگوی تو  مسجود جن و انس بود خاك كوی تو بحری كه در صدف دُر جان پرود تویی در دامنش امام زمان پرورد تویی ویرانه مزار تو مسجود آسمان قبر تو كعبه دل و  صحنت مطاف جان زوّار هر شب تو بود صاحب­الزمان کوری چشم دشمنت ای قبله جهان تنها نه سامره،  همه عالم دیار توست هر جا رویم در بغل ما مزار توست ای نُه سپهر فرش رفیع عبادتت ای لطف و جود و مرحمت و بذل،  عادتت اقرار کرده دشمن تو بر سیادتت یاد آمدم به فصل جوانی شهادتت ای زخم دل هماره فزون از ستاره ­ات  از ما سلام بر جگر پاره پاره ­ات امشب اگه می خوای دل آقات یه خورده آروم بشه، هر كی بلده ناله بزنه،  هی زیر لب بگو بقیة الله آجرك الله آقا سرت سلامت، ، آقا شنیدم تو سنین خردسالی سر باباتو بغل گرفتی، جانم به این اشك های قشنگ ،  مگه نفرمود، احدی در مصائب ما گریه نمی كنه، مگه اینكه ما گریه كنیم، اون به گریه ما گریه كنه، معلومه امام زمانم امروز داره گریه می كنه، قربون اشك چشمت برم، آقای من، حالا كه اینطوری گریه می كنی منم برات روضه می خونم، یازده بار جهان در دل زندان كم نیست كنج زندان بلا گریه باران كم نیست سامرایی شده ام راه گدایی بلدم  لقمه نانی بده، از دست شما نان كم نیست، امشب اومدم پسرت یه روزی به من بده، یه سالمو با این روزی سر كنم،  آخه ما دو ماه برا حسین گریه كردیم،  بعضی ها ،  هنوز پیراهن مشكیاشونو در نیاوردن، می خوان امروز از عزا بیرون بیان، اما عزای ما اون موقعی تموم میشه،  كه  تو دست به دیوار كعبه بذاری، آقا جانم، مولا جانم سامرایی شده ام راه گدایی بلدم  لقمه نانی بده،  از دست شما نان كم نیست، خبر داری كه امام عسكری نتونست، در طول عمرش یه بار سفره حج بره، حالا این بیت،  اهل نكته قسمت كعبه نشد تا كه طوافت بكند بر دل كعبه همین داغ فراوان كم نیست پیش چشمان تو دشنام به مولا دادند تا بگویند، در این شهر مسلمان كم نیست زخم دندان تو  و جام پر از خونابه  ماجرای ایست كه در ایل تو چندان كم نیست وقتی مثل فردا، از پسرش تقاضای اون ظرف شربت رو كرد،  اینقدر این بدن ضعیف شده ، اینقدر این بدن نحیف شده، امام زمان با دستش این ظرف و نزدیك دهان بابا آورد، الله اكبر، روایت می گه همچین كه ظرف اُمد جلوی دهان از شدت ضعف، هی به دندونای حضرت خورد، نمی دونم اون لحظه امام عسكری یاد چه لحظه ای افتاد، نالشو می زنی یا نه، امام زمان برا این روضه خون گریه می كنه، شاید یاد اون لحظه ای افتاد، كه عمه جانش دید دارن با چوب خیزران می زنند، این ناله حسینت می بردت كربلا، دید دارن با چوب خیزران، ای حسین. . . . . بوسه جام به دندان تو یعنی این بار  خیزران نیست ولی روضه دندان كم نیست از همان دم پسر كوچكتان باران شد  تا همین لحظه كه خون گریه باران كم نیست یا امام عسكری كفنت كردند، از رو زمین بلندت كردند، تشییع جنازه شدی، با احترام، اگه قبرتو ویران كردند، اگه به گنبد و بارگاهت جسارت كردند، دیگه به خودت جسارت نكردند، به بدنت جسارت نكردند، نذاشتند بدنت رو زمین بمونه، زود بدنت رو  خاك كردند، دفن كردند، امامن یه آقایی رو می شناسم، بدنش سه روز  رو زمین كربلا، آخ، پسرت اُمد بر بدنت نماز خوند بدنت رو دفن كرد، اما یه روزی كربلا امام سجاد، یه نگاه كرد، عمه جانش دید بدن داره می لرزه، داره جون از بدن مفارقت میكنه، صدا زد چی شده عزیز دلم، چرا
بدنت داره می لرزه، صد ا زد عمه، اینها ظاهراً مارو مسلمون نمی دونند، چرا؟آخه بدنای خودشونو دارن دفن می كنن، انگار بدن بابام رو زمینه. حسین. . . این ناله برسه كربلا، حسین. . . كاشكی فقط بدنو دفن نمی كردند، روضم تمام، كاش فقط بدنو می گذاشتن رو زمین بمونه، به بدن دست نمی زدند، می دونی چه كردند، خواهرش اُمد تو گودال قتلگاه، یه نگاه به اون بدن انداخت، این بدن كیه؟ چیكار كردند؟یا صاحب الزمان ببخشید آقا، شهادت پدر بزرگوارتونه، شما ناله بزنید، چكار كردند؟اسباشونو نعل تازه زدند، بدن حسین زهرارو زیر اسب ها، به نیت فرج امام زمان،  سه مرتبه یا حسین یا حسین یا حسین @majmaozakerine
📖 🔊 روضه جانسوز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ⚫️ ویژه شهادت علیه السلام 🔻 **** دست نوازشش دگر از کار مانده است در بازویش مدال غم یار مانده است با این که نا نداردو قدش کمان شده چون کوه پشت حیدر کرار مانده است زینب حریف آن همه خونریزی اش نشد... *به خدا خیلی حرفا رو نمیشه زد" هیچ وقت کسی نمیتونه بگه،مثل،مادرمو زدن " آره والا،سادات بده یه پسر بیاد بگه مادرمو زدن .... اما من میگم* چنان سیلی سریع و بی هوا آمد ... خودم دیدم ...... ننم ای وای .... ننم ای وای .... عزیزم هنوزم ، تو خیلی جوونی مگه قول ندادی کنارم بمونی داری با سکوتت منو می سوزونی سه ماهه که روتو ازم می پوشونی ... علی رو حلال کن که پهلوت شکسته .... *فاطمیه نیومده هنوز،چه خبرتونه؟!! این برا اونا که گریه نکردن میگم* علی رو حلال کن که پهلوت شکسته علی رو حلال کن که بازوت شکسته *امام زمان (عج) ازت معذرت میخوام اینو میخوونم* روی پیرهن تو دیدم خون تازه دیدم داره اسما،یه تابوت میسازه مرو نور خونم ... مرو مهربونم ... 2 *تو همین روزا بود اومدن عیادت مادرمون،بزار اینجوری بگم،گفت خیلی سال پیش اولادش تو مدرسه معلمه صداش کرد،گفت سید بیا برا پسرت" رفتیم شروع کرد بی ادبی کردن،حرفایی رو زد یه نگا کردم دیدم بغض کرده" گفت به بچه م اشاره کردم هیچی نگیا، معلمه"خیلی بهم ریختم؛ گفت بچه م که رفت به معلمه گفتم ساداته ... مادرش زهراست ..."اگه دلش بشکنه واویلا ... گفت صبح اول صبح معلمه زنگ میزنه، آنی الان بیاین مدرسه،هی پرسیدم طوری شده؟!! گفت بیا بیا ..." رسیدم مدرسه میخواست دستامو ببوسه،پاهای بچه مو ببوسه،چرا چی شده؟؟؟ گفت مادرمو خواب دیدم .... مادرم سیده ست ...." گفت چه کار کردی با پسر زهرا ...." من همین جا یه گریز بزنم ...." مگه امام حسن ،پسر سادات نبود ...؟!!! یه بغضی کرد ...." آه .... سه ماه هی نگا میکرد به مادر ... یاد اون روز افتاد .... رو پا وایساد .... هر کاری کرد نشد ...،دست رد شد .... یه جوری خورد .... صورت به دیوار خورد .... آه .... گوشواره شکست .... یا زهرا ..... صدات برسه مدینه یا زهرا .....* ببین دشمنم قد علم کرده زهرا *اومد بالاسرش* چقدر پلکای تو ورم کرده زهرا ... همونی که می زد تو رو تازیونه برای عیادت اومد توی خونه .... * گفت فاطمه م،اومدن دم در،فاطمه جان،همونایی که به تو جسارت کردن (ببین اینجا ولایت پذیری رو ببین) نگاه به امیرالمؤمنین کرد گفت خونه،خونه ی تو" بیت بیتک" اگه تو میگی بیان،بیان" اما من ازینا نمیگذرم .... آه به بابام شکایتشونو می کنم، تموم امیدم،همه ناامید شد یه جوری لگد زد که بچم شهید شد ... *امام زمان،سادات من معذرت میخوام* دیدم خونمون شد برات قتلگاهو زدن چل نفر وای ... زن پا به ماهو نرو نور خونم .... نرو مهربونم .... مرو ای جوونم ...... 🎤 حاج حيدر خمسه
. تقدیم به اول شهید راه ولایت حضرت محسن‌بن‌علی علیه‌السلام برای مادر خود تا سپر شدی دمِ در گرفت جان تو را ضربه‌های محکم در کسی هنوز نفهمیده داغ شیر خدا غم تو بود؟ غم کوچه بود؟ یا غم در؟ عجب حکایت تلخی شد این که با شدت به جان جسم تو افتاد بی‌مقدمه، در سیاه شد همه‌ی چوب‌ها به این علت که در عزای تو باشد لباس ماتم در به شکل خون شده و قطره‌قطره از آن میخ به احترام تو می‌ریخت اشک نم‌نم در هزارسال گذشته‌ست و ماجرایی تلخ هنوز هم که هنوز است مانده در خم در به ذبح اعظم گودال سرخ عشق قسم که تا ابد لقب توست: ذبح اعظم در. دعای حضرت زهرا و محسن است فرج که پرده می‌کشد از روی راز مبهم در .
تقویم: وفات حضرت سكينه بنت الحسين پرش به ناوبریپرش به جستجو تقویم هجری قمری روز واقعه:5 ربیع الاول سال 117 هجری قمری حضرت سکینه سلام الله علیها، دختر ابى عبدالله الحسين علیه‌السلام و رباب، دختر امرءالقيس است. نام اصلى وى، "آمنه" يا "اميمه" بود و مادرش رباب او را به "سكينه" ملقب ساخت.[۱] اين بانوى شريف علوى در دامن مهرانگيز پدر ارجمندش حضرت امام حسين علیه‌السلام و مادر گرانمايه‌ اش حضرت رباب سلام الله علیها و عمه بزرگوارش حضرت زينب كبرى سلام الله علیها پرورش يافت و از راهنمايى و تربيت ناب برادرش حضرت على بن الحسين علیه‌السلام معروف به امام زين العابدين در ايام امامت آن بزرگوار بهره هاى وافر يافت. وى از زنان خردمند و داناى عصر خويش بود. علاوه بر بهره‌ مندى كامل از حُسن جمال از فضايل معنوى مانند تعبد، تدين و تقواى الهى برخوردار بود و در زمينه شعر، سخنورى و فصاحت بيان از ممتازان عصر و خانه وى هميشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن‌سرايان عرب بود.[۲] درباره تاريخ تولدش، اطلاع دقيقى در دست نيست. اما وى در واقعه عاشورا، دخترى رشيد و بالغ بود. برخى از مورخان، وى را در واقعه كربلا بين ده تا سيزده ساله خوانده اند. بنابراين تولدش بايد ميان سال‌ هاى 47 تا50 قمرى باشد. او در مدينه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام ديده به جهان گشود.[۳] امام حسين علیه‌السلام به تمامى فرزندانش از جمله سكينه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضايل و كمالات نفسانى، بسيار دوست مى‌ داشت. روايت شد كه آن حضرت درباره سكينه و مادرش رباب و خانه اى كه آن دو در آن زندگى مى‌ كردند شعرى عاطفى سرود كه ترجمه اش چنين است: به جانت سوگند! من به راستى خانه‌ اى كه سكينه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارايى‌ ام را نثار مى‌ كنم و هيچ ملامت‌ گرى نمى‌ تواند مرا در اين كار سرزنش كند.[۴] آن حضرت، پس از واقعه كربلا به مدت 57 سال زندگى كرد. در آغاز تحت كفالت برادر بزرگوارش امام زين العابدين علیه‌السلام قرار داشت تا اين كه ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مكان كرد. اين بانوى مكرمه، بين 67 تا 70 سال زندگى كرد و سرانجام در كمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت. درباره درگذشت اين بانوى بزرگ علوى، دو روايت نقل شده است: روايت نخست حاكى است كه وى در پنجم ربيع الاول سال 117 هجرى قمرى و در عصر خلافت هشام بن عبدالملك و در حاكميت خالد بن عبدالملك بن حارث در مدينه بدرود حيات گفت و روايت ديگر مى‌ گويد كه وى در پنجم ربيع الاول سال 126 هجرى قمرى در مكه معظمه وفات يافت.[۵] به هر روى، درگذشت وى در پنجم ربيع الاول مورد اتفاق تاريخ‌نگاران و سيره‌نويسان است. در همان سالى كه حضرت سكينه سلام الله علیها وفات يافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسين علیه‌السلام نيز در مدينه بدرود حيات گفت.[۶] پانویس منتهى الآمال، ج 1، ص 462 و وفيات الأعيان، ج 1، ص 379. اعلام النساء، ج 2، ص 202. شام سرزمين خاطره ‌ها، ص 104. منتهى الآمال، ج 1، ص 463. شام سرزمين خاطره ها، ص 107؛ اعلام النساء، ج 2، ص 224؛ وفيات الأعيان، ج 1، ص 378. وقايع الايام، ص 206 و منتهى الآمال، ج 1، ص 463. منابع سيد تقى واردى، روز شمار تاريخ اسلام، جلد سوم، ماه ربیع الاول منابع بیشتر: وقایع الایام شیخ عباس قمی، 5 ربیع الاول
متن شعر روضه شهادت حضرت سکینه سلام الله علیها، حجت الاسلام میرزامحمدی: آن بلبلم که سوخته شد آشیانه ام صیاد سنگدل زده آتش به خانه ام بال و پرم ز سنگ حوادث شکسته شد از بس که شمر شُوم زده تازیانه ام چون شمع آب شد تنم از بس گریستم ترسم که سیل اشک کند سر به نیستم زان ساعتی که رفتی و دیگر ندیدمت جویای گنج بودم و ، ویران نشینم شدم دستم نمی رسید ببوسم تو را ز نی از دور گرد خرمن تو خوشه چین شدم ویرانه و داغ ، زخم زبان ، طعنه ی بی کسی این کوه را تن چون کاه چون کشم پای تو و که برسر چشمان خود نهم دست تو کو خار ز پایم برون کشم
‍ 💠 روضه و توسل جانسوز_ ویژه وفات سلام الله علیها استاد حجت الاسلام میرزامحمدی 🔴 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم 🔵 تا دم مرگ اینو دائما هر وقت مشرف میشی به زیارت میگی "آقاجان نکنه این زیارت آخرین زیارت ما باشه ..." به خدا اربعین که اومدن آخرین زیارتشون شد" دیگه نتونستن کربلا برگردن ..." انقده کنار این قبور مطهر ناله زدن،سه روز اونقده ضجه زدن که امام سجاد فرمود: دیدم عمه ها و خواهرام دارن جون میدن" دستور دادم سوار شن به سمت مدینه حرکت کنیم " همه سوار شدن" اما دیدن سکینه هنوز از کنار قبر بابا جدا نشده ...." الله اکبر ، روز یازدهمم آخرین نفری که از گودال جدا کردن همین دختر بود ..."چی جوری جداش کردن؟؟ من از شما می پرسم ، مگه یه بچه ی 13 ساله چقدر نیرو لازم داره که او رو از کنار بدن بابا جدا کنن؟؟؟ اما نوشتن : فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب،فجروها عن جسد ابیها .... 🔵 به خدا نمی شه بعضی عبارات رو ترجمه کرد،اما خیلی ساده بگم،یعنی این نازدانه رو کشون کشون از کنار گودال بردن ....." اربعینم که وقتی آخرین نفر،خواست با تربت بابا خداحافظی کنه،دید دیگه کسی نمونده باهاش حرف بزنه رو کرد به خاک گرم کربلا،فرمود: اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا ....." قافله رسید به مدینه،روز جمعه بود وارد مدینه نشدن" بشیر آمد وارد مدینه شدهی صدا زد "یا اَهْلَ یَثْربَ لامُقامَ لَکْمْ بِها" تو خونه هاتون دیگه نمونید ...." چرا ؟؟؟ آخه: قُتِلَ الْحُسَیْن فَاَدْمُعی مِدْرارٌ ..... فقط یه جلوش رو اشاره کرد" چه جوری کشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَی الْقَناهِ یُدارُ ...." قافله به استقبال آمدن به دنبال بشیر آمدن بیرون مدینه به استقبال قافله ی ابی عبدالله ...." چی جوری وارد مدینه شدن بماند، هر کی رفت سراغ یه بانویی" زن ها اومدن نزد سکینه . همه کنار قبر پیغمبر جمع شدن دیدن دختر علی زینب سلام الله علیها ؛یه پیراهن پاره پاره،یه پیراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پیغمبر پهن کرد" سفره ی روضه رو پهن کرد ... دیدن دیگه نمی شه با زینب حرف زد ... اومدن سراغ سکینه ... گفتن آی بانو از کربلا تا مدینه کجا به شما بیشتر سخت گذشت؟ فرمود هیچ جا برا ما مجلس یزدید نمی شد .... سر بریده ی بابای غریبم میان تشت ... همه مشغول لهو و لعب،خوشگذرانی و می گساری بودن،ما رو به طنابی بسته بودن......ای حسین
صبحگاهان ڪه خیالٺ بہ سرم مے‌آید دســت بر سیـنہ دلــم سمٺ حــرم مے‌آیـد بعد هر ذڪرسلامے ڪه بہ تو مےگویم عطرسیــب اسٺ ڪه از دور وبرم مے‌آید... سلام ارباب خوبم✋🌸
دوباره زهرِ جفا دوباره شور و نوا یه روز بقیع و یه روز،سامره غرقِ عزا حال و هوایِ سامره حالِ دیگریِ ، وای وای حضرتِ حجت غرق عزای عسکریِ ، وای وای غصه برای عسکری .... وای ... وای ... وای ... غریب سامره دوباره تشنه لبی دوباره تاب و تبی دوباره چشمِ ترِ ، خواهری و زینبی زِگریه پر خون شده دو چشمِ پسری ، وای وای به خاکِ غربت فِتاده صورت پدری ، وای وای کسی ندارد خبری ... دوباره زهرِ جفا دوباره شور و نوا یه روز بقیع و یه روز،سامره غرقِ عزا حال و هوایِ سامره حالِ دیگریِ ، وای وای حضرتِ حجت غرق عزای عسکریِ ، وای وای غصه برای عسکری .... وای ... وای ... وای ... غریبِ سامره این روزُ و شب ها میاد از مدینه یک صدا فاطمه خورده زمین ، در وسط کوچه ها میونِ دیوار و در شده ناله به پا ، وای وای ببین که آتیش زبونه داره همه جا ، وای وای تنم زیرِ دستُ و پا ... وای ... وای ... وای ... مادر مادر مادر دوباره زهرِ جفا دوباره شور و نوا یه روز بقیع و یه روز،سامره غرقِ عزا حال و هوایِ سامره حالِ دیگریِ ، وای وای حضرتِ حجت غرق عزای عسکریِ ، وای وای غصه برای عسکری .... وای ... وای ... وای ... غریبِ سامره حسن ... حسن ...
4_5911368346539919232.mp3
1.54M
سینه زنی زمینه به مناسبت شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام تقدیم به همه شهدای مدافع حرم مخصوصاً شهید بزرگوار هادی_ذوالفقاری _حاج امیر عباسی -(نورِ چشمِ محمدی) نورِ چشمِ محمدی حسن ابن علی یا سیدی از عالمی سرآمدی حسن ابن علی یا سیدی آیه ای از قدر و کوثری نوری از عترتِ اطهری راهِ بشر را روشنگری جانم یا امامِ عسکری .... خلقت محوِ نگاهِ توست عاقبت بخیری در راهِ توست عالمی در پناهِ توست عاقبت بخیری در راهِ توست ای دلم مشتاقُ اسیرت دعا کن باشم در مسیرت نروم در راهِ دیگری جانم یا امامِ عسکری .... خواهم باشم هم قدمت مدافعِ حریمُ و حرمت همدم شد جان با ماتمت دلِ محزون بسوزد در غمت ای غریبِ شهرِ سامرا سامرا گردیده کربلا از اشکِ چشمانِ مادری جانم یا امامِ عسکری .... شاعر: @majmaozakerine
4_238287585900766141.mp3
4.86M
‍ شهادت امام حسن عسکری علیه السلام سبک شور حاج مهدی مختاری متن👇👇✍✍ (شبا تو عالم خیال از رو زمین جدا میشم) 2 چشمام و باز میبندم و راهی کربلا میشم دور ضریح میگردم و زائر خوبیات میشم زندگیمو برات میدم مقیم کربلات میشم رویا شبهامه تسکین دردامه حرم آقامه کربلا کربلا بارون چشمامه لرزش دستامه ذکر رو لبهامه کربلا کربلا حاجت دنیامه حسرتش باهامه بهترین رؤیامه کربلا کربلا این دل تنگم باز هوایی شد شکر لله باز کربلایی شد انت فی قلبی ابا عبدالله 🔄🔄🔄 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 التماس دعای فرج
4_6006051128213505781.mp3
5.94M
زنی و توسل به حضرت بنت الحسین سلام الله علیهما نفس آقا سید مهدی حسینی ✨✨🏴✨✨🏴✨✨ «آه .. یابن الزهرا حسین ..» پا به پایِ پدر سفر کردم ، آه حسین در میان خرابه سر کردم ، آه حسین پدرم بین ریسمان بودُ ، آه حسین با رقیه پدر پدر کردم ، آه حسین در میان خرابه سرکردم‌ ، آه حسین پا به پای پدر سفر کردم ، آه حسین عمه ام تا به روی خاک افتاد ، آه حسین دیده ام را ز اشک تر کردم ، آه حسین از همان روز تلخ تا امروز ، آه حسین گریه هر روز تا سحر کردم ، آه حسین «آه .. یابن الزهرا حسین ..» تا سه ساله میان راه افتاد ، آه حسین پدرم را خودم خبر کردم ، آه حسین سُم مرکب بویِ گلاب گرفت ، آه حسین از تنی که به آن نظر کردم ، آه حسین آنقدر داغ دارم از آن دم ، آه حسین که از این زهر خون جگر کردم ، آه حسین «آه .. یابن الزهرا حسین ..» .
💠 اشعار شهادت حضرت سکینه شاهان جهان واله و حيران سکینه هستندگدایی به سره خوان سکینه ❤️ او دخترک ناز حسین است بدانید جبريل شده خادم و دربان سکینه ❤️ ملک و ملك و عالم و آدم همه یکسر هستند همه ريزه خور خوان سکینه ❤️ دانی زچه مشكلت شودحل به جهانی دست طلب انداز به دامان سکینه ❤️ یکسر همه ی جن و ملك ، عالم و آدم باشند سر سفره احسان سکینه ❤️ او دخت حسین است نگر حشمت و جاهش اینگونه نگر مرتبت و شان سکینه ❤️ هرشب زغم هجر پدرگشت پريشان عالم شده امروز پريشان سکینه ❤️ اوکنده ز بن كاخ پرازظلم وستم را (مجنون) بنگر بردل سوزان سکینه -حاج آرمین غلامی
روضه و توسل جانسوز_ویژه وفات حضرت سکینه سلام الله علیها _استاد شیخ حسین انصاریان ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ اسب عربی که خیلی تیزهوشه مخصوصا اگر تمرینشم دیده باشند؛چرا من هر چی با محبت رکابش رو میکشم اسبم حرکت نمیکنه؟باید یه مانعی جلوی مرکبم باشه،خم شد؛چون سر و گردن اسب جلو تره راکب که نشسته جلو رو میبینه اما اگر مانعی باشه باید خم بشه یه مقدار عقب گردن رو نگاه کنه،ابی عبدالله خم شد،دید دختر سیزده سالش دست اسب رو گرفته،نمیذاره بره ...." پیاده شد،روی خاک نشست،سکینه رو بغل دست خود نشوند،آنقدر ابی عبدالله با ادبه که سکوت کرد ببینه بچش چی میگه؟بابا کجا میخوای بری؟عزیز دلم میدان؛بابا از صبح تا حالا که میرفتی برمیگشتی،این بارم برمیگردی؟نه عزیز دلم دیگه برنمیگردم ....." بابا حالا که میخوای بری و نیای میشه من یه درخواست از شما داشته باشم؟آره عزیز دلم،میدونه یاران همه رفتند،اکبر رفته،عباس رفته،دیگه مردی رو ندارن که از اینا دفاع کنه تنها برادر بیمارشه؛فکر میکنه بابا هم که بره تو این بیابون ما بین سی هزار دشمن گرفتار میشیم،گفت بابا قبل از اینکه بری میدان میشه ما رو به مدینه برگردونی؟نه عزیزدلم،یه ضرب المثلی رو براش گفت: یعنی سکینه ی من،من دیگه دستم بسته،شما رو نمیتونم برگردونم ..." دختر دیگه ادامه نداد حرفشو،حالا بابا شروع کرد به حرف زدن،سکینه جان میشه من از تو یه تقاضا بکنم؟از جا پرید،بابا رو بغل گرفت،صورت بابا رو بوسید،سر بابا رو رو سینه گذاشت،بابا شما از من چی میخوای عزیز دلم؟من از تو میخوام اینقدر مقابل چشم من اشک نریزی عزیزم ...‌." سکینه جان این گریه های تو داره دل منو آتیش میزنه ...." "لاتحرقی قلبی بدمعک حسرتا مادام منی الروح فی جسمانی..." این جمله ی آخر میدونید یعنی چی؟یعنی اینکه سکینه ی من تا لحظه ی آخر مقابل من گریه نکن،دیگه نگفت بعد من گریه نکن،یعنی بعد من هر چی خواستی گریه کن؛دیگه من نیستم جیگرم آتیش بگیره،دیگه بابا رو ندید تا وقتی اومد دید عمه یه بدن قطعه قطعه رو بغل گرفته....." "عمتی نعش هذا من؟"عمه این بدن قطعه قطعه ی کیه؟عزیزم این بدن قطعه قطعه ی پدرت حسینه ........ @majmaozakerine
شنیدم سینه زنهاراپریشان دوست داری میان روضه هایت چشم گریان دوست داری همین اشک وهمین دستی که میکوبم به سینه همـین یعنی تو نوکـر را کـماکان دوست داری أحَبَّ اللّه مــَن فـی قَلبِهِ حُبِّک، از این رو مسیحی رامحرم چون مسلمان دوست داری اگر خـادم، اگر شاعـر، اگر مـداح باشـد تونوکررابه هرجاباهرعنوان دوست داری عزادارتو ازهر کشوری باشد عزیز است ولی آقا کجا را قدر ایران دوست داری؟ مگر اینکه خـودم از راه برگــردم وگـرنه توهرجوری که باشم حتی الامکان دوست داری اگر گفتم فدایت میشوم مرد است و قولش بمیرم پیش چشمان تو الآن، دوست داری؟ شبی دیدم بخواب، اذن حرم دادی و گفتی: شنیدم کـربلا و کنج ایوان دوست داری : 💔 نوشته اند بهشت است مزد زائر تو مگربه غیرِسرِکویِ توبهشتی هست؟ سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
متن روضه جانسوز امام حسن عسکری علیه السلام سید مجید بنی فاطمه ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ فرمود:جیگرم داره میسوزه،لبا خشکِ..آقا حجة بن الحسن خودشون ظرف آبی رو آوردن مقابل دهان بابا گرفتن،همه ی بچه ها زودی میان بالا سرِ باباشون اگه کاری داشته باشه...همه ی باباها هم عشق می کنن،میگن:موقع جون دادن بچه مون بالا سرمون باشه...تشنه بودی میدونم اما مهدیت برات آب آوُرد... یه نفر هم گفت:من آب ببرم...سپرش رو آب کرد،تا رسید نزدیکِ گودال،دید شمر داره بیرون میاد،گفت: بگو هلال کجا میری؟ گفت:میخوام حسین رو سیرابش کنم...یه وقت نانجیب گفت: من حسین رو سیراب کردم...*   زهر افتاده به جان جگرم ، مهدی جان لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود واقعه ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان قدح آب روان تا به لبم شد نزدیک عطش اهل حرم زد شررم مهدی جان بشکند دستی که با بغض علی سیلی زد به رُخِ عمه ی نیکو سِیَرَم مهدی جان   *آقای من!یا امام عسکری! شما رو آزار دادن،خونه زندگی تون رو بهم ریختن،ریختن تو خونه ی شما... اما فقط یه دَرِ خونه رو آتیش زدن... یا امام عسکری! خیلی اذیت کردن شمارو،یا امام زمان شما هم خیلی غربت کشیدید، درستِ شما چهار ساله بودید باباتون رو شهید کردن،بارها حرمت باباتون رو نگه نداشتن...اما بمیرم برا اون بچه های قد و نیم قدی که بعد از پیغمبر همه دور مادر رو گرفتن برا پیغمبر عزاداری می کنن،که ریختن تو خونه دَرِ خونه رو آتیش زدن،دستای باباشون رو بستن... علامه امینی گریه می کرد،گفتن:آقا! چرا اینجور گریه می کنید، گفت:الان تو این فکر بودم اگر برا مادر اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به بابا،اگه برا بابا یه اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به مادر،تو کوچه بچه ها به کی پناه بردن...یکی علی رو می کشه یه عده حرومی یه خانومی رو می زنن... بعضی روضه ها گریه داره،اما بعضی روضه ها داد داره،بلدی داد بزنی یا نه؟ یه کاری کردن مادرِ سادات مثل پیر زنها راه می رفت،می دونی چرا مثل پیر زنها راه می رفت؟ الان یه بیت می خونم...*   از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار می بینم به چشم نیمه باز خود جهان را تار می بینم دلم می خواست چشمانم نمی دیدند جایی را که خونِ محسن خود بر در و دیوار می بینم   *زنی که بخواد بچه به دنیا بیاره،قبلش برا بچه اش لباس آماده میکنه...بعد از ماجرایِ در و دیوار هر وقت بچه ها می خوابیدن،مادرمون لباس بچه اش رو بغل می گرفت...محسن جان خیلی دوست داشتم ببینمت...اما مغیره تو کوچه امون نداد....شبیه این مادر فقط رُبابِ، تو شام یه وقت زینب نگاه کرد دید داره دستش رو تکون میده،چی شده رباب؟گفت:خانوم جان ما بین این زن ها دیدم زنی بچه اش رو بغل گرفته...یادِ علی اصغرم افتادم....حسین... @majmaozakerine