1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤͜͡🥀
ناحلةالجسمیعنۍ:
نحیفودلشڪستہمیرۍ…💔
زمینه شهادت حضرت زهرا س
بنداول؛
روحی لروحک الفدا.نفسی لنفسک الوقا
مولایاعلی علی۲
به جون میخرم من تموم غصه هاتو
به جون میخرم غربت بی انتهاتو
به جون میخرم موج بیقراریاتو
یاعلی علی۲
پهلوی شکستم فدای سرت
زخمای رودستم فدای سرت
اینکه بین کوچه به ضرب کتک
روی خاک نشستم فدای سرت
بازفداسرت اگر بین دود
فاطمه شده به سیلی کبود
زندگی من برای تو بود
روحی لروحک الفدا......
بنددوم؛
بمیرم برای سلام بی جوابت
میدونم که دستای بسته شدعذابت
تو مردونگیتو همیشه کردی ثابت
یاعلی علی۲
بین درب و دیوار فداییت منم
توی شعله ی نار فداییت منم
حاضرم بمیرم ولی باز بگم
یاعلی هزاربار فداییت منم
می طپه برات همیشه دلم
یاعلی تویی همه حاصلم
غصه های تو شده قاتلم
روحی لروحک الفدا....
بندسوم؛
قسم میدمت به شکستگی بالم
به بغض نگاهم به سوزه آه و نالم
همینو میخوام ازتو که کنی حلالم
یاعلی علی
گریه کن برای غم و دردمن
گریه کن برای یتیمای من
عشق من حسینو فراموش نکن
گریه کن برای شه بی کفن
چش به راهتم علی جان بیا
وعدمون باشه توی کربلا
اونجا که میشه سراز تن جدا
زمینه-حاج عباس طهماسب پور-به جون میخرم من تموم غصه هاتو...4_5766885114126533657.mp3
زمان:
حجم:
6.26M
#زمینه
به جون میخرم من تموم غصه هاتو
#حاج_عباس_طهماسب_پور
ــــــــــــــــــ
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
|⇦•مدینه شاهدِ شب هایِ ..
#روضه و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج محمود کریمی•✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
مدینه شاهدِ شب هایِ خاموشیست این شبها
علی چون شمع میسوزد کنارِ پیکر زهرا
زِاشکِ خویش بِنوشت این سخن بر تربت پاکش
بیا برگرد با من! سویِ خانه ای گلِ زیبا
منم شمعُ تویی گل؛ کودکانت همچو پروانه
به بزم ماتمت سوزند با یاد تو بی پروا
چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان
*سرشُ از رویِ مزار بلند کرد یه حالت خواب یه مرتبه بلند شد .. گفت بریم ابن عباس بریم، عرضه داشت آقا کجا! شما گفتی کاش شبها طولانی بشه بشینیم راحت گریه کنیم برا خانم .. گفت بریم حسین داره گریه میکنه .... آقا از کجا فهمیدی گفت فاطمه م گفت .. برو حسین داره گریه میکنه ...*
چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان
که میخواهند ازمن کودکانِ خسته مادرا
*فضه که اومد خونه ی مولا، خانه سلطانِ زمینُ آسمان اومدتو در و دیوار رو نگا کرد دلش سوخت بلدِ کار بود میگه یه ظرفِ گلی رو برداشت علمشُ داشت یه دستی روش کشید یه ذکری گفت اومد خدمت امیرالمومنین ، آقا هیچی تو خونه نیست اگه اجازه بدی من اینو تغییرش دادم، بفروشیم مولا فرمود فضه اگه اینو میخوندی این کارو میکردی ایارش بالاتر نمیرفت گفت چرا اقا! شما هم بلدی ؟! گفت فاطمه م بلدِ حسنینمم بلدن ...
آنان ک خاک را به نظر کیمیا کنن..
امر خداست ما اینطوری زندگی کنیم .. دو خط روضه و التماسِ دعا .. دیدن بینِ بچه های فاطمه از همه بیشتر امام مجتبی بی تابه .. یه گوشه از خونه زانویِ غم بغل گرفته .. هر کاری میکنن آروم نمیشه ..آقا ، شما بزرگه بچه های فاطمه ای شما هم باید باباتُ آرام کنی همه داداشتُ و هم خواهراتُ .. اینا هم داغ دیدن آخه چرا اینطوری گریه میکنی فرموده باشد آخه اینا که تو کوچه نبودن ...*
بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر
او پیش تر رسیدُ رَهم بیشتر گرفت
قدم نمیرسید که خود را سپر کنم ..
همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم
|⇦•وقتی مرا در روضه دعوت ..
#روضه و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _حاج محمد بذری•✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا
یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا
بیش از پدر ، مادر محبت میکند زهرا
از نانِ شب خرج رعیت میکند زهرا
تفسیرِ نابِ آیه های هل اتی یعنی
لطفِ بدون منت و بی انتها یعنی
پیراهنش در دستِ خالی گدا یعنی
شام زفافش هم عنایت میکند زهرا
غم می زداید از دل سائل به یک لبخند
با دست و دل بازی گدا را میکند خرسند
یک روز نان سفره و یک روز گردنبند
همواره لطفِ بی نهایت میکند زهرا
هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد
مقداد شد میثم شد و عمار و سلمان شد
از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد
چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا
چیزی نمیخواهد در این دنیا برای خود
روزی دهد همسایه را با ربنای خود
پهلویش آزرده ست اما با خدایِ خود
هرشب سر سجاده خلوت میکند زهرا
یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد
تصمیم بر یاری و امداد علی دارد
لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد
با ذکر مولایش عبادت میکند زهرا
پا را که داخل میگذارد از در مسجد
از ترس میلرزد به خود سرتاسر مسجد
محو کلام آتشینش منبر مسجد
با خطبه های خود قیامت میکند زهرا
بوی شهادت میرسد از لحن سوگندش
"لبیک یا حیدر" نوشته روی سربندش
جان علی را میخرد با جان فرزندش
از هستی اش خرجِ ولایت میکند زهرا
با صورتِ نیلی و با چشمان کم سویش
با سینه ی آزرده و با زخم بازویش
با لاله های بسترش با درد پهلویش
از غربت حیدر روایت میکند زهرا
*دو جاست زن خیلی به مادر احتیاج داره .. یکی شبِ عروسیِ .. لحظۀ جان دادن خانم خدیجه سلام الله علیها اُم المومنین فرمود اسماء من دارم از این دنیا میرم اما نگرانِ فاطمه ام .. شبِ عروسیش نیستم برا دخترم مادری کنم میخوام از طرفِ من براش مادری کنی .. باید به خدیجه قول بدی .. بی بی جان چشم ..
رسید تا شبِ عروسیِ خانم؛ یه وقت پیغمبر فرمود همه برن بیرونِ خانه دیدن اسماء یه گوشه ایستاده بیرون نمیره ، پیغمبر فرمود مگه نگفتم همه برن! دیدن اسماء داره گریه میکنه ، یا رسول الله من به خدیجه قول دادم .. تا این جمله رو گفت پیغمبر شروع کرد گریه کردن .. اینجا یه جاست که زن به مادر احتیاج داره .. یه جا دیگه ام موقعی که میخواد وضع حمل کنه .. زن به زن احتیاج داره .. لذا بین در و دیوار دیگه علی رو صدا نزد .. صدا زد فضه بیا محسنمُ کشتن ... حالا دل بده میخوام ناله بزنی .. همچنین که مریم مقدس وضع حمل کرد خطاب رسید : «وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا ..» این درختِ نخلی که بالاسرتِ تکانش بده یه مقدار خرما برات بیاد .. زنی که تازه وضع حمل کرده خیلی نیاز به رسیدگی داره قوتش برگرده .. یا الله .. چه کردن ؟!.. هر کی از راه رسید مادرِ ما رو زد .. یکی با قلافِ شمشیر .. یکی با تازیانه ..*
از ضربه هایِ داسِ بی احساس گلچین نه
از بی حیاییِ غلاف تیغ بدبین نه
از چشم شور و پای شومُ دست سنگین نه
از درد تنهایی شکایت میکند زهرا ..
اشک مرا پای شب مهتاب بگذارید
تابوت را در گوشه ی سرداب بگذارید
نزد حسینم نیمه شبها آب بگذارید
این روزها دارد وصیت میکند زهرا
فردای محشر باز محشرمیشود قطعاً
مادر می اید دیدنی ترمیشود قطعاً
با لطف او یک طور دیگر میشود قطعاً
از ما گنهکاران شفاعت میکند زهرا
هم سینه زن هم گریه کن هم روضه خوانش را
هم چای ریزِ بی ریا و بی نشانش را
تا دوستانِ دوستانِ دوستانش را
با دست خود راهی جنت میکند زهرا
کنجِ بستر یه باغِ لاله
نشسته رویِ دامنِ زهرا
خونِ تازه داره شب و روز
میچکه از پیراهنِ زهرا
وقتِ نماز وقتِ دعا
دستاشُ که بالا میگیره ..
تا که میاد دعا کنه
آه نفسش چرا میگیره؟!..
چشمات میره چرا سیاهی!
برات بمیره ، علی الهی ..
رو میگیری از منه مظلوم
حتی نکردی منو نگاهی
اصلاً هوایِ خودتُ نداریُ
حالت خرابِ ، حالت خرابِ
همسایه برا عیادتت میان
میگن ثوابِ ، میگن ثوابِ
زهرایِ من؛ همین که هستی
هم دل من گرم ، هم خونه گرمه
زینب پیشِ تنورِ خونه
دست حسن هم یه نونِ گرمه
خونه رو که جارو زدی میگم همش
ان شالله خیرِ ..
باز دلهره دارم میگم که بشکنه
دستِ مغیره
#حاج_محمد_بذری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه4_6032900334580402137.mp3
زمان:
حجم:
9.64M
|⇦•مدینه شاهدِ شب هایِ ..
#روضه و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرتِ زهرا سلام الله علیها _حاج محمد بذری•✠•
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
|⇦•من میرمُ ای فاطمه جان ..
#قسمت_پایانی #زمزمه و توسل ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه تقدیم به ارواح طیبه شهدا و همۀ درگذشتگان به نفس حاج محمد رضا طاهری•✾•
من میرمُ ای فاطمه جان
پشتِ خونه ت هیزم میارن
پا رویِ حقِ مرتضی و
پا رویِ چادرت میزارن
بهشتُ با بال و پرت میسوزونن
به پیشِ چشم همسرت میسوزونن
ای وای تو رو با پسرت میسوزونن ، فاطمه جان ..
«ای وایِ من ، ای وایِ من ، ای وایِ من ..»
میمونه این فاجعۀ تلخ
برا همیشه تویِ تاریخ
دردِ تو رو باید بپرسم
از پنچه هایِ سرخ یک میخ
قامت کمون دنبالِ مرتضی میری
نفس نفس زنون تو کوچه ها میری
زهرایِ من به زیرِ دستُ و پامیری
«ای وایِ من ، ای وایِ من ، ای وایِ من ..»
*دورِ بستر همه دارن گریه میکنن پیغمبر تو بستر افتاده ، امیرالمومنین ، حضرت صدیقه ، اسماء همه دارن گریه میکنن .. یه وقت دیدن در باز شد حسنین اومدن خودشونُ رو بدنِ پیغمبر انداختن .. رسولِ خدا تو حالتِ احتضارِ .. روایت داره سینۀ محتضر باید سبک باشه تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو برداره یه وقت پیغمبر اشاره کرد بزارید باشن .. اونا رو سینۀ من باشند من راحت جون میدم .. اما دیدن همینطور که عرقِ سرد کرده پیغمبر هی نگاه به ابی عبدالله میکنه .. زیرِ گلوشُ میبوسه .. هی میگه «مالي و ليزيد؟ لا بارك الله فيه، اللهم العن يزيد» ما رو به یزید چه کار .. لعنت کرد پیغمبر قاتلین ابی عبدالله رو ..*
روضه ها رو دارم میبینم
دلم از این قصه ها خونه
این دم آخری بزار تا،
حسین رویِ سینه م بمونه
یه روز میاد که با پا رو سینه ش میرن
پیرهنشُ از پیکرش در میارن
کاش که برن براش یکم آب بیارن
«ای وایِ حسین ، ای وایِ حسین ..»
حسینمُ آبش ندادن
حسینمُ خاکش نکردن
هنوز دارن این نانجیبا
میونِ گودالُ میگردن
سرش رو میبرن به رویِ نیزه ها
تنش میمونه زیرِ سم مرکبا
واویلا من دفنه أهل القرى
*وقتی امیرالمومنین بدنِ رسول خدا رو داره غسل میده ، مولا میگه خواستم پیراهن از تن بیرون کنم ، ندا اومد علی جان ، پیراهن از تنش بیرون نیار .. از زیرِ پیراهن بدنُ غسل بده .. وقتی بدنُ به صورت میخاست بخواباند پشتِ حضرتُ غسل بده باز خطاب اومد رسولِ خدا رو به صورت رویِ زمین نگذار .. بدنُ رویِ شانه قرار داد بدنُ غسل داد .. باید بگیم یا امیرالمومنین حق هم همینه .. اما الهی بمیرم برا اون آقایی که امام زمان میگه «السلام على الخد التريب ، السلام على البدن السليب ..» قربونِ اون بدنی که پیراهن از تنش بیرون کردن .. ای حسین ..
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه4_5771484835121990055.mp3
زمان:
حجم:
4.46M
|⇦•من میرمُ ای فاطمه جان ..
#زمزمه و توسل ویژۀ شهادت پیامبر اکرم ص
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط آیت الله مجتهدی تهرانی
اینهایی که از دنیا می خوان برن،معمولاً اون روز آخر حالشون جا می آد،تجربه شده،یه دو سه ساعتی،حالشون خوبه،با بستگانشون صحبت می کنن،حرف می زنن،یهو دوباره حالشون بهم می خوره از دنیا می رن،معموله ،نمی دونم دیدید یا نه،حضرت زهرا سلام الله علیها،پاشدند،بنا کردند به کار کردن،لباس بچه هاشونو شستند،
امیر المومنین یه موقعی وارد منزل شد،این و حاج واعظ قزوینی،نود سالش بود خونه ی حاج سید جواد صدیقی چهل سال،پنجاه سال پیش رو منبر گفته یادمه،
گفت:وقتی امیرالمومنین وقتی سر زده وارد شد،دید که حضرت زهرا جارو دستشه،اما وقتی داره حیاط و جارو می کنه،یه دستشم به کمرشه،از درد پهلو خیلی رنج برد،این منظره،با دل مولا چه کرد،این همه غزوات،این همه جنگ ها، هیچی امیرالمؤمنین رو به زانو در نیاورد،ولی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمؤمنین رو به زانو آورد،دو رکعت نماز خوند،دستشو بلند کرد،گفت:خدایا صبرم بده،از خدا صبر خواست،لباس بچه هاشو شست و حیاط و جارو کرد و آماده شد،ظاهراً اوایل ظهر حضرت از دنیا رفتند،که رفتند امیرالمؤمنین رو خبر کردند،امیرالمونین بیا که دیگه فاطمه رو زنده نمی بینی،
امیرالمؤمنین علیه السلام به عجله آمدند،وقتی آمدند،دیدند حضرت از دنیا رفتند،پارچه ای روشون کشیدند،ولی وصیت نامه شون رو سینه شونه،کاغذ رو باز کردند،این وصیت نامه فاطمه سلام الله علیهاست،شهادت به وحدانیت خدا میدهم،شهادت به رسالت پدرم،امامت شوهرم،شهادت می دهم بهشت حقه،آتش جهنم حقه،سوال نکیر و منکر حقه،همه رو شهادت داد،ب
عد نوشت :یا علی تو سزاوارتری به من،تا تو هستی،من کی رو وصی کنم،تقاضام اینه که،غسلنی و کفنی و دفنی باللیل،منو شب غسلم بده،همه دلشون می خواد روز تشییع بشن،شما خودتون میگید مارو روز تشییع کنید که رفقامون بیان،در دنیا فقط یه زنه،می گه من و شب تشییع کنید،شب غسلم بدن،شب منو کفن کنند،شب منو به خاک بسپار،حضرت به وصیت نامه عمل کرد،گفت:منو شب غسل بده،شب کفن کن،شب منو دفن کن
اسماء می گه من آب می ریختم،آقا بدنو غسل می داد،اما یه وقت دیدم،آقا دست از غسل برداشت رفت،سر به دیوار خانه گذاشت،های های گریه کرد،قصه ها داره،
خدا رحمت کنه،آیت الله امینی رو،فرمودند:مدینه،صدای ناله ی زهرا سلام الله علیها رو کوچه های مدینه می شنیدند،احتمال داره زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعال فرجه الشریف، که علم بیست و حرفه،دو حرف ظاهر شده،بیست و پنچ حرف زمان حضرته،این صدا رو زمان حضرت از جو بگیرند،تلویزیون زمان امام زمان پخش کنه،
شما صدای ناله رو زنده باشین بشنوید،اون وقت گریه می کنید،ضبطه الان تو آسمون هست، زمان ظهور حضرت،این صدارو می گیرند،به تلویزیون زمان حضرت وصل می کنند همه شما این صدارو میشنوید،همه تون غش می کنید،بعضی هاتون هم می میرید،سیدا که میمیرند،بچه سیدا وقتی صدای مادرشونو بشنوند می میرند،بچه سیدا می میرند،قبرش کجاست سیدا،اونایی که مدینه رفتید قبرشو پیدا کردید؟
*
@majmaozakerine
#روضه