هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
981117eheyat-narimani-zamine.mp3
22.61M
بی تاب وحزینم
سید رضا نریمانی
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
بی تابم و حزینم من ام بی بنینم
رو خاک غم میشنم من ام بی بنینم
من ام بی بنینم
سر میذارم رو خاک غربت بقیع
بی قرارم کنار تربت بقیع
روز و شبها میگم با زهرا حسین
ناله دارم میون هیأت بقیع
من مادر اباالفضل مادر شهیدانم
نوحه ی شب و روزم ای وای حسین جانم
ای وای حسین جانم
سفره دارِ روضه های ماتم حسینم
مادرِ مدافعان حرم حسینم
شرمنده از سکینه ام من ام بی بنینم
وقتی علم میبینم من ام بی بنینم
من ام بی بنینم
@majmaozakerine
برنگشتی به خیمه ها باورم
جاری علقمه تو چشم ترم
من خجالت زدم هنوز از رباب
وقتی میگه با گریه وای اصغرم
گریون میشه مدینه در غم عزیزانم
نوحه ی شب و روزم ای وای حسین جانم
ای وای حسین جانم
الگوی علم به دوش علم حسینم
مادر مدافعان حرم حسینم
سفره دارِ روضه های ماتم حسینم
مادرِ مدافعان حرم حسینم
حسین......
@majmaozakerine
ام الشهید دینم من ام بی بنینم
داغ حسین رو سینه ام من ام بی بنینم
هر شب جمعه با دل مضطرم
من عزادار شاه بی لشکرم
روضه ی ما با فاطمه کربلا
تو مدینه باید باشیم بی حرم
شبهای جمعه مثل فاطمه پریشانم
نوحه ی شب و روزم ای وای حسین جانم
ای وای حسین جانم
تا همیشه زیر دین کرم حسینم
مادر مدافعان حرم حسینم
سفره دارِ روضه های ماتم حسینم
مادرِ مدافعان حرم حسینم
حسین......
@majmaozakerine
هدایت شده از روضه دفتری
❣﷽❣
⚫️#ام_البنین س
◾علامه مامقانی می نویسد:
هنگامی که قاصد امام سجاد علیه السلام به مدینه آمد تا خبر واقعه کربلا را به مردم مدینه بدهد با حضرت ام البنین سلام الله علیها مواجه شد.
حضرت ام البنین فرمود: از حسین علیه السلام خبری بده!
(او از جواب دادن طفره رفت و) گفت: چهار پسرت (عباس، عبدالله، جعفر، عثمان) در کربلا شهید شدند!
حضرت ام البنین سلام الله علیها فرمود:
قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی، اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن، اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِ اللّه عَلَيْهِ السَّلَام
رگهای دلم را بریدی! (من کی از فرزندان خودم پرسیدم؟)
فرزندانم و هرکس زیر آسمان کبود است، همه فدای حسین علیه السلام؛ از حسین به من خبر بده!🖤
و چون خبر شهادت امام حسین علیه السلام را شنید صیحه ای کشید...
👈 علامه مامقانی در ادامه می نویسد:
و این علاقه شدید حضرت ام البنین نسبت به اباعبدالله الحسین علیه السلام، (علاقه مادر فرزندی نبود بلکه این علاقه) فقط به خاطر آن بود که حسین، امام او بود.
📚تنقیح المقال ج3 ص70.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
متن روضه وفات حضرت ام البنین (س)حاج مهدی سلحشور
ناگاه زمین شد پر از زلزله و حرمله با تیر دو تا چشم به هم دوخت، عمو سوخت ."دوتا دستا قطع شده" که ناگاه عمود آمد و بشکافت سرش را ، دو تا چشم ترش را ،چو تیر آمد و بر مشک عمو خورد، همه آرزویش مرد ، طرف خیمه صدا زد، که ارباب دریاب برادر ،که دگر تاب ندارد، حرم آب ندارد، علی خواب ندارد.
اباالفضل،….جانم…همه ناله بزنن،….دوست دارم شما بگین…چقدر منتظر امشب بودی…
وقتی بیش از ۹۰ زخم امیر المؤمنین تو جنگ اُحد برداشت،خم به ابرو نیآورد،یه روز چشم درد گرفت امیرالمؤمنین ،پیغمبر اومد دید امیرالمؤمنین از چشم درد در تب و تابه،دو نفر یکی امیرالمؤمنین کاشف الکرب عن وجه الرسول الله است،یکی عباس کاشف الکرب عن وجه الحسین ِ،تا پیغمبر دید علی چشم درد داره،این چشم ها داره اذیت میشه،پیغمبر اکرم دست رو چشم امیرالمؤمنین کشید،این درد چشم آروم شد،یا رسول الله چشم درد کاشف الکرب خودت رو نمی تونستی ببینی،حسین چی کشید،نه یه چشم درد،اومد دید تیر تو چشم عباس خورده،یا صاحب الزمان،عباس این تیر و چه طور از چشم در بیاره،آقا خم شد،این تیرو گذاشت بین دو تا زانو،تیرو از چشم بیرون بکشه،نانجیب با عمود آهن به فرق عباس زد،حسین…
چند تا خانوم خیلی از هم شرمنده بودند،اونم از رو ادبشون،یکی ام البنین،این بچه هارو میدید میگفت:عباس ِ من رو حلال کنید،اگه آب به خیمه رسونده بود علی اصغر زنده بود،یکی سکینه،هر وقت ام البنین رو میدید سرش رو مینداخت پایین،میگفت:ام البنین من رو حلالم کن،من مشک و دادم دست عباس،اما زینب شروع میکرد برا ام البنین از کربلا گفتن:ام البنین تا عباست بود ما در آرامش بودیم همه راحت بودند،ام البنین تا علم خوابید حسین سراسیمه اومد تو خیمه،لااله الا الله،آخه میگه قبلش هر کی به شهادت میرسید ابی عبدالله می اومد تو خیمه زن و بچه رو ،همه رو آروم میکرد،اما عباس که افتاد میگه دیدم حسین گوشه ی خیمه،خودش زانوهاش رو بغل گرفته،چی شده داداش؟گفت:زینب جان برو رخت اسارت به تن بچه ها کن،دیگه کار تموم شد.
رفت از کفم آب آورم ای داد و بیداد دیدی چه آمد بر سرم ای داد و بیداد
سقای طفلان منی آب آور و جان منی
مظلوم اباالفضل
جسممون اینجاست،دلمون کربلاست،ای کاش الان تو بین الحرمین بودیم،حسین جان،به گنبد نگاه کن،از زبان حسین بگو:
پشتم شکسته از غمت برادر من بنگر به بالینت نشسته مادر من
سقای طفلان منی آب آور و جان منی
مظلوم اباالفضل
روضه ورود اهل بیت(ع) به مدینه
وقتی قافله اهل بیت(ع) به مدینه رسید، ام البنین(ص) کنار قبر پیامبر(ص) با حضرت زینب(س) ملاقات کرد و گفت: ای دختر امیر مومنان(ع) از پسرانم چه خبر؟ حضرت زینب(س) فرمود: همه کشته شدند. جان همه به فدای حسین. از حسین(ع) برایم بگو! صدا زد: حسین را با لب تشنه کشتند. یک مرتبه بی بی از روی تعجب صدا زد: مگر عباسم نبود که حسین(ع) مرا کشتند؟ گفت: چرا، ولی اول عباس را کشتند. به ام البنین چه گذشت ان شاء الله شهدایمان، امام شهیدانمان، اموات، گذشتگان همه فیض بردند. ام البنین فرمود: (( اولادی و من تحت الخضراء کلهم فداء لابی عبدالله الحسین )) همه بچه هایم به فدای اباعبدالله. ام البنین روزها به قبرستان بقیع می آمد، صورت چهار قبر یاد چهار بچه اش درست می کرد و گریه می کرد و اشک می ریخت. عثمانم، عبدالله ام، جعفرم، برای شما گریه نمی کنم؛ چون شما مادر داری؛ گریه می کنم برای غریبی که که کربلا مادر نداشت. یک جمله هم برایتان روضه عباس بخوانم:
قمر بنی هاشم به مرحوم علامه قزوینی فرموده بودند: این روضه من را برای مردم زیاد بخوان، اگر انسانی بخواهد از بالای بلندی روی زمین بیافتد، اگر دست داشته باشد، حایل می کند که به بدنش ضربه وارد نشود، اما من دست در بدن نداشتم، وقتی بالای اسب روی زمین افتادم، تمام این تیرها به بدنم فرو رفت. اباعبدالله(ع) وقتی عباسش را از دست داد، بر او خیلی سخت گذشت، صدا زد:
بود امیدم مرا یاری کنی سال ها بهرم علمداری کنی
خدا امید کسی را نا امید نکند.
چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند دعوی ات بود که من بازوی حیدر دارم
از صدای سم اسبت به حرم می گفتم خاطر جمع بخوابید برادر دارم
همه شب حرف من و زینب و کلثوم این بود که چو عباس دلیری و دلاور دارم
متن روضه وفات حضرت ام البنین (س)سیدمجیدبنی فاطمه
تا اومد وارد خانه امیرالمؤمنین بشه یه دفعه ایستاد، گفت بگید خانومم زینب بیاد، بعضی ها طعنه زدن گفتند ببین نیومده چطور حرف میزنه، بانو زینب اومد دیدن امالبنین ، نشست دستای زینبو بوسید ،گفت خانوم من کجا و مادرتون فاطمه کجا ؟! اگه اجازه بدید اومدم کنیزیتون رو کنم…بشیر خبر آورد ، همه ی مردم مدینه جمع شدند چه خبر شده؟! عرضه داشت حسین رو کشتند ، همه بنیهاشم گریه کردند یه مرتبه دیدند همه مردم دارند کنار میرند ، از دور یه خانوم مجلله داره میاد ، چنان باوقار با هیبت قدم برمیداره …بشیر گفت :این خانوم کیه ؟ همه اینجور احترام میکنند ،گفتند بشیر این خانوم امالبنین مادر عباسه ، تا اومد جلو ، گفت بشیر از آقام چه خبر؟! صدا زد ام البنین عونت روکشتند .گفت من مگم از آقام چه خبر؟ امالبنین جعفر تو کشتند. گفت همه بچهها فدای حسین ، از آقام چه خبر؟ گفت امالبنین عباس تو کشتند ،پاهاش سست شد گفت عباسم فدای حسین ، گفت حسین تو کشتند با لب تشنه ، دیدن رو این خاکها نشست خاک به سرش ریخت ،گفت امالبنین برات بمیره .گفت بشیر حالا بگو ببینم عباسمو چطوری کشتند؟! صدا زد امالبنین رفته بود برای گلهای حسین آب بیاره ، مشک به آب زد… هی مادرش گریه کرد ،گفت آفرین عباسم ؛ دست راستشو قطع کردند اما عباش مشک روبا دست چپ گرفت ، بازم امالبنین گریه کرد ،گفت آفرین عباسم ؛گفت یه دست دیگشم بریدند اما عباس با دندوناش مشک رو گرفت ، گفت آفرین عباسم ؛گفت نمیدونی چی شد! همین که مشکو می آورد یه وقت دیدن تیر به مشک عباس خورد …یه وقت دیدن گفت بیچاره عباسم نتونست آب بیاره .صدا زد بشیر روضهات یه غلطی داشت یه اشتباهی داشت ،گفت من ندیدم در جزیره العرب حتی جنگ جوترین افراد بتونن با پسرم عباس چشم تو چشم بشند ،چه برسه به اینکه دستاشو ببرند، صدا زد امالبنین :گفتم روضه عباس روکوتاه کنم اما بدون قبل از اینکه دستاشو قطع کنند تیر به چشمای عباست زدند. ای حسین …
دیگه مرا امالبنین نگوئید
امالبنین دیگر پسر ندارد
روضه کوتا وفات حضرت ام البنین
هرگز نبوده بیشهی حق را غضنفری
الا که بوده مادر او شیر مادری
خالق اراده کرد و به فرمایش بتول
مولاگرفت ام بنین را به همسری
ام بنین نه مادر مردان کربلا
تو شیر دادهای به وفا و دلاوری
در مذهبی که فاطمه پروردگار اوست
صبرو رضا و عشق و وفا را پیمبری
هنوز تو خونه باباشه ، یه شب خواب دید سه ستاره و یه ماه تو دامنش فرود آمد ، دوان دوان صبح زود خودش رو رسوند به باباش بابا ! ـ چه بابای فهمیدهای ـ بایدم همینطور باشه ، آقا امیرالمؤمنین به عقیل فرمود : عقیل تو نسب شناسی ، نه اینکه خود علی ندونه همه اینا درداستانه تا امروز من و تو بنشینیم بگیم این اتفاقا افتاد ، وگرنه امیرالمؤمنین از همون لحظهی اول میتونستن بفرماین برید فلان قبیله ، فلان خانواده خواستگاری کنید برا من ؛ عقیل تو نسب شناسی در تمام طوایف عرب بگرد ، از نجیبترین طایفه با اصالتترین طوایف ،تو اون طایفه بگرد گل سر سبد شونو پیدا کن ، تو اون خانودهای که گل سر سبد طایفشه ، بگرد یه دختری رو برام خواستگاری کن ، این دختر باید فردا بشه مادر عباس ، خیلی مراحل داره قراره عباس به دنیا بیاد ، دوید پهلو باباش ، بابا من دیشب خواب دیدم سه تا ستاره و یک ماه تو دامنم فرو آمد ، بابا دختر رو در آغوش گرفت دخترم مبارک باشه ، چی مبارکم باشه ؟! فرمود:یه کسی می آد خواستگاریت سلطان آسمان هاست ، یه کسی می آد خواستگاریت آسمان ها و زمین ها بندشن، ازاون خدا به تو سه تا پسر می ده مثل سه ستاره می درخشن ، یه پسر دیگه هم بهت می ده با این بچه ها فرق داره ، مثل قرص قمر همه عالمو خیره تلالوئات خودش میکنه…. امیرالمومنین فرستاد خواستگاری ام البنین ، بابای ام البنین خودش اومد پابوسی امیرالمومنین ، عرض کرد آقا جان چی شده مارو قابل دونستی من کسی باشم شما خواستگاری کنی ، من از شما خواهش میکنم دخترمو به کنیزی قبول کنید ، من به شما التماس می کنم اجازه بده ام البنین بیاد کنیزیتو بکنه ،خواستگاری گذشت ، مراسم عقد انجام شد همه جای عالم رسم بر اینه شبی که میخواد عروس وارد خانه داماد بشه ،داماد خودش بره عروس رو برداره بیاره ، اما بابای ام البنین که اون زمان ام البنین نمی گفتن ـ فاطمه ـ ،پدر فاطمه اومد خدمت امیرالمومنین عرض کردآقاجان نکنه شما بیاین ، اگه شما بیاین من پهلو خدا و زهرا شرمنده میشم ، شما از خونتون تکون نخورین من خودم فاطمه رو می یارم دودستی تقدیمتون می کنم ، نکنه آقاجان شما بیاید من شرمنده بشم،خودش برداشت فاطمه رو آورد در خونه امیرالمومنین ،حالا عروس می خواد وارد خونه بشه ؛ امیرالمومنین فرمود: فاطمه وارد شو ، عرض کرد: آقا جان سه تا بچه های فاطمه نیان جلو در، من دو کلمه باهاشون صحبت نکنم ، وارد نمی شم . آی زینب ، خبر دادن زینب جان فاطمه ام البنین وارد نمی شه ، دوید چادر مادرشو سر کرد ، عباس هر چی شده از دامن این مادر شده ، امروز گوشه ی چادر فاطمه ی ام البنین رو بگیر، کربلا نرفتی بهش بگو ، مدینه می خوای بهش بگو ،مریض داری بهش بگو هر کاری داری بسم الله….
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
متن روضه وفات حضرت ام البنین (س)حاج مهدی سلحشور
پشت بقیع وقتی می شستند عجب مجلس روضه ای به پا می شد، زینب یه طرف، ام البنین یه طف، سکینه یه طرف. یه روضه ام البنین می خوند بقیه گریه می کردند، یه چیزی زینب می گفت اینا گریه ی کردند، اما جانسوزتر از همه سکینه روضه می خوند، می گفت ام البنین هنوز خجالت زده ام، ای کاش مشکُ دست عباست نمی دادم. اما یه چیزی گفت زینب ام البنین آرام و قرار ازش گرفته شد، گفت ام البنین روضه ی عباستُ برات می خونم گریه می کنی، آره باید هم گریه کنی اما یادم نمیره داغ عباست با دل داداشم چه کرد؛ ام البنین دیدم داره میاد «جاء منحنیا…» دیدم کمر حسین خم شده داره آهسته آهسته راه میاد، ام البنین فقط بهت بگم هرکدوم از شهدا رو زمین می افتادند حسین می اومد تو خیمه ها ما رُ سرسلامتی می داد، ما رُ آروم می کرد؛ اما عباس که رو زمین افتاد حسین بین این زنها نشسته بود، زانوهاشُ بغل می کرد هی گریه می کرد، اونجا بود که گفت زینب جان برو زن و بچه رُ آماده اسارت کن…
**
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
متن روضه خوانی وفات حضرت ام البنین (س)جوادراستگوی
بشیرمقابل حرم پیغمبر ایستاد،صدابه ناله بلندکرد
یَا اَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقَامَ لَکُمْ بِهَا
قُتِلَ الحُسَیْنُ فَادْمَعِى مِدْرَارُ
اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَربَلاءَ مُضَرَّجٌ
وَ الرَّأْسُ مِنهُ عَلَى القَنَاهِ یُدَارُ
«اى مردم مدینه! دیگر مدینه جاى ماندن نیست، حسین(ع) کشته شد. پس باید چشمها بر او پیوسته بگریند. جسم او در کربلا آغشته به خون و سرش بالاى نیزهها گردانیده شد»
همه ازخونه ها سرآسیمه اومدن بیرون،خداچه اتفاقی افتاده،بشیرمیگه دیدم لابه لای این جمعیت یه خانوم بلندقامت دست چندتابچه تودستشه ،اومدمقابل من تانیگاه کردم دیدم بی بی ام البنینه،تا چشمم به ام البنین افتاد با خودم گفتم که خبر ۴ شهید رو که یک جا به یک مادر دل سوخته نمی دن.
ام البنین نگاهی به من انداخت وگفت بشیر از کربلا آومدی از حسین بگو چه خبر شده
بشیر می گه دیدم زمینه آماده است گفتم یک از جگر گوشه های تو به نام عون در کربلا کشته شد.گفت بشیر تمام بچه هام فدای یک تار موی حسین از حسین برام بگو بشیر گفت ام البنین به خدا عبدالله تو هم در کربلا کشته شد.ام البنین گفت من از حسین سوال می کنم تو از بچه هام برام می گی بشیر می گه دیدم آماده است گفتم ام البنین به خدا حسین رو در کربلا با لب تشنه کشتند.یک دفعه دیدم ضجه ای زد ناله ای زد.باورم نمی شه چرا ام البنین.چرا باورت نمی شه.ام البنین می گه مگه عباس من اونجا نبود.بشیر می گه با این حرفش جگرم رو سوزوند شروع کردم از عباسش گفتم.گفتم ام البنین عجب عباسی داشتی عجب فرزند دلیری داشتی تا عباس تو زنده بود دشمن تو جرأت نزدیک شدن به خیام رو نداشت.عباس تو سپهسالار حسین بود به خدا برای حسینش دو دستش رو تقدیم کرد عمود آهنین به فرقش زدند.حالا به خاطر حسین و به خاطر شرمندگی از روی طفلان تشنه در حرم بدنش کنار نهر علقمه مونده و شرمنده بود بیاد به خیمه ها.بشیر می گه یک دفعه روش رو برگردوند به طرف کربلا صدا زد عباس !شیرم رو حلالت کردم مادر!
عباسم شنیده ام دست هایت رو از بدن جدا کرده اند.بر بدن تو تیر زده اند.اگردست در بدن داشتی آیا دشمن جرأت می کرد به تو نزدیک شود عباسم.فهمیده ام عمود بر فرق تو زده اند.عباس اگر دست در بدن داشتی می دانستم کسی جرأت جلو آمدن نداشت
*********
هدایت شده از روضه دفتری
کانال روضه دفتری👇
https://eitaa.com/joinchat/4261478436Ca6e7c68257
@roze_daftari
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
دلش گرفته پُرْدرده
چهارتا قبر درست کرده
قبر چهار تا شیرمرده، وای
با اشک و شور و شین میگه
تو گوش عالمین میگه
فقط حسین حسین میگه، وای
میگه حسین مادر نداره
تنِ برهنه سر نداره
به روی خاکه و کفن هم
از بوریا بهتر نداره
«ام البنین وای مادر»
بند دوم
از این زمونه دلگیره
روزا دم بقیع میره
مجلس روضه میگیره، وای
میشینه تا دل هرشب
روضهخونش میشه زینب
همش میگه به زیرلب، وای
میبینه تا یه ظرف آبو
میخوره غصهی ربابو
میشینه پشت درِ خونهش
میگه شدم خونه خرابو
«ام البنین وای مادر»
بند سوم
میبینه تو فلک ماه و
تو سینه میکشه آه و
یه آه سرد جان کاه و ، آه
گلاب شده گل یاسش
آخ چی کشیده عباسش
لگد زدن به احساسش، آه
داره یه دنیا اضطراب و
غصهی درد بیحساب و
میخونه تو مجلس روضهش
روضهی مجلس شرابو
«ام البنین وای مادر»
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
1_794755735.mp3
2.53M
🔖منبر کوتاه 🔖
#استاد_عالی
💠حضرت ام البنین سلام الله علیها مادر با معرفت 💠
🔻احترام و ادب حضرت ام البنین سلام الله علیها نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها و فرزندان ایشان
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
۱۳ جمادی الثانی رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
1_794891980.mp3
23.36M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_میرزا_محمدی
وفات #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
🔻موضوع:
💠جایگاه عقل و ادب در مکتب اهل بیت علیهم السلام 💠
۱۳ جمادی الثانی رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها
🕌 هیئت قتیل العبرات. قم
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5800795306857597288.mp3
3.81M
🖤مادرم در گوش من خوانده است یا ام البنین
🖤ذکر من تا روز محشر هست یا ام البنین
🎙کربلایی حمید علیمی
#واحد
#حضرت_ام_البنین
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
مادرم درگوش من خوانده است : یا ام البنین
ذکر من تا روز محشر هست : یا ام البنین
هر کسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول
قبل از آن در زیر لب گفته است : یا ام البنین
مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار
بر گدایان درت پیوست یا ام البنین !
ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم
هر کجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین !
هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند
نوکر عباس تو دربست یا ام البنین !
در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو
دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین !
فرق او را با عمودی تا دم ابرو شکافت
آن " حکیم بن طُفِیلِ " پست یا ام البنین !
خون چکید از چشم هایش روی نیزه تا که دید
دست زینب را کسی می بست یا ام البنین !
بعد عباست برای غارت اهل حرم
حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین !
گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی
حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
06.MP3
17.61M
پسر ام البنین السلام
( شور حضرت عباس )
کربلایی مهدی رعنایی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🍂🍁سینه زنی سنگین _ ویژۀ وفاتِ حضرتِ ام البنین (س)🍁🍂
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اُم البنین ، فرشتۀ مهرُ و وفا
اُم البنین ، مادرِ مهربونیا ...
اُم البنین ، دلش به شور و شینِ
اُم البنین ، امیدِ زینبینِ
ذکرِ لبش دم همه دم حسینِ ...
میگفت به عباس پسرم ، اربابِ تو حسینِ
تو شبهایِ غربتُ و غم ، مهتابِ تو حسینِ
اُم البنین ، فرشتۀ مهرُ و وفا
اُم البنین ، مادرِ مهربونیا ...
____🥀🥀🥀
یک کاروان ، برگشته اما بی سپاه
یه آسمون ، ستارۀ بدونِ ماه
براش خبر آوردن از کربلا
از علقمه از ماهِ نخلستونا
از سرایی که رفت روی نیزه ها
میگفت چهارتا پسرم فدایِ نورِ عینم
میگفت به زینب عزیزم بگو کجاست حسینم
اُم البنین ، فرشتۀ مهرُ و وفا
اُم البنین ، مادرِ مهربونیا ...
____🥀🥀🥀
زینب حالا داره میده شرحِ سفر
با اشک میگه از چهل تا شامِ بی سحر
غریبونه گلایِ یاسُ چیدن
ماهِ منو به خاکُ و خون کشیدن
پیشِ چشام حسینُ و سر بریدن ...
پیشونیِ حسینمُ با سنگاشون،شکستن
سرِ ابوالفضلِ تو رو به رویِ نیزه بستن ...
ای حسین .....
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مداح:#سید_مهدی_میرداماد
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#حضرت_ام_البنین
قدم اگر خمید، فدای سر حسین
جانم به لب رسید، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید، فدای سر حسین
یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس
لبخند من ندید، فدای سر حسین
هر جملۀ بشیر مرا پیر کرده است
مویم شده سفید، فدای سر حسین
گلچین چهار تا گل گلخانۀ مرا
چه وحشیانه چید، فدای سر حسین
هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها
اشکم به رخ چکید، فدای سر حسین
هر شب به یاد تشنگی کودک رباب
خواب از سرم پرید، فدای سر حسین
عباس پاسبان حرم شد به جای من
دستش اگر برید، فدای سر حسین
گویند جا شده به مزار محقری
آن قامت رشید، فدای سر حسین
محمد حسین رحیمیان
مداحی آنلاین - ام البنین وای مادر - سید رضا نریمانی.mp3
6.78M
🔳 #وفات_حضرت_ام_البنین(س)
🍃از این زمونه دلگیره
🍃روزا دم بقیع میره
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #زمینه
👌بسیار دلنشین
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_198777687823615504.mp3
7.32M
#روضه
#واحد
#وفات_حضرت_ام_البنین_علیه_السلام
بانوای حاج
#محمدرضاطاهری
مثل تو مادری این چنین نیست
مثل عباس تو در زمین نیست
بعد کرب و بلا نوحه خواندی
نام من دیگر ام البنین نیست
ز قصه ها جان به لبی مادر شیر عربی
خدای لطف و ادبی
مولاتی یا ام البنین
زیر بار مصیبت بریدی
پیش زهرا ولی رو سفیدی
قامتت خم شده بس که بانو
از سکینه خجالت کشیدی
چرا شکسته کمرت مگر چه امد به سرت
چه شد دو دست پسرت
مولاتی یا ام البنین
****
تو خودت بانوی عالمینی
گردن شیعه داری چه دینی
گرچه دیدی تو داغ ابالفضل
تا ابد روضه خوان حسینی
حسین پیروهن نداشت کاش فقط کفن نداشت
لباس بر بدن نداشت
یا حسین غریب مادر
#حضرت_ام_البنین
بیاد مادر عباس دیده تر گشته
زداغ ماتم او آسمان سیه پوش است
تمام اهل فلک نوحه خوان و نالانند
امان ز غربت دنیا مدینه خاموش است
کجاست حضرت عباس تا که گریه کند
برای غربت آن مادری که محزون بود
بیاد کرب و بلا و غروب عاشورا
همیشه ناله به لب داشت قلب او خون بود
ندیده دیده عالم به غیر امّا بنین
که مادرانه کند مادری برای حسین
تمام غصّه اش این بود تا دم آخر
دریغ میشدم ایکاش من فدای حسین
به خانه علی آمد دهان مردم بست
بنای عزّت خود خوب پایه ریزی کرد
به جای آنکه شود بانوی سرای علی
میان خانه حیدر فقط کنیزی کرد
به پیش چشم همه دور زینب و حسنین
همیشه عاشق و پروانه وار می گردید
به خانه علی آمد ولی به وقت ورود
به یاد فاطمه مسمار خانه را بوسید
به چهار صورت قبر در کنار خاک بقیع
ز سوز ناله او در مدینه غوغا بود
نگفت مرتبه ای وای کو ابالفضلم
همیشه ناله او ذکر وا حسینا بود
چو زینب از سفر کربلا مدینه رسید
بسوخت از غم زینب زپای تا سر او
ز بس به قدرت عباس خویش ایمان داشت
نشد دگر خبر مشک پاره باور او
همیشه بابت غم های کربلا میسوخت
قرین ناله و غم گشت ، بود تا زنده
به پیش روی رباب و سکینه می نالید
همیشه زمزمه اش بود وای شرمنده
مجتبی صمدی شهاب
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
"با اینکه زهرا نیست، بوی یاس دارد"
آخر میان دامنش عباس دارد
عمری دخیلم بر مزار بی چراغش
چون بر محبینش نگاهی خاص دارد
ام البنین ست و برای معنی عشق
تفسیرها از فاتحه تا ناس دارد
امّ الادب، امّ الوفا، بوده صفاتش
بانوی دریا صد صدف احساس دارد
در پیش او دیگر نپرسید از حسینش
دل نازک است و خاطری حساس دارد
شاعر: #بانو_نقیبی
.
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات_حضرت_ام_البنین
به تیغی حیف گیسویت گُسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند 😭
انیس گریههایم را گرفتند
توانِ دست و پایم را گرفتند
کمانی تر شدم از زینب افسوس
سرِ پیری عصایم را گرفتند
بهارم را چِسان پاییز وُ کردند
دلم را از غمت لبریز وُ کردند
سرت ای کاش رویِ نیزه میماند
تو را از مرکبی آویز وُ کردند
غمت راهِ نفس بر سینه بسته
تَرَک بر چهرهی آئینه بسته
زِ بسکه خاک وُ بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته
از آن سرو علی بنیاد وُ صد حیف
از آن قامت از آن شمشاد وُ صد حیف
دو دستی که عصای پیریَم بود
خداوندا زِ تَن اُفتاد وُ صد حیف
حسن لطفی
#حضرت_ام_البنین
..........___________________________
.
#بی_مادریم_حوصله_شرح_قصه_نیست...
مجلس ختم گرفتیم برایت زهرا
روضهات را حسنت خواند ، حسینت غش کرد
𝑨𝒍𝒍𝒂𝒉𝒚𝒂𝒓 𝑯𝒐𝒔𝒉𝒎𝒂𝒏𝒅:
#کریم_آل_فاطمه💚
گر که امسال به من اذن دهد آقایم
تا خود کربوبلا ذکر حسن میگیرم
#دوشنبههای_امام_حسنی💚
▪️🎤وفات حضرت ام البنین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
من کیم ام الادب ام الکمال ام الوفایم
مادر والا مقام چهار مصباح الهدایم
مادر خود خوانده زینب دختر شیر خدایم
فاطمه ام الابالفضل شهید کربلایم
همسر و همسنگر مولا امیرالمومنینم
من عروس فاطمه بنت اسد ام البنینم
چهار اختر داشتم یک روزه وقف ماه کردم
از ولادت با حسین ابن علی همراه کردم
در دل گهواره از ایثارشان آگاه کردم
دور سر گرداندم و تقدیم ثارالله کردم
شیرشان دادم اگر چه از ولادت شیر بودند
شیر نوشیدند اما عاشق شمشیر بودند
من به دست یوسف زهرا گل احساس دادم
در گلستان وفا سه نسترن یک یاس دادم
نیمروزی هستی خود را به خیر الناس دادم
جعفر و عثمان و عون و حضرت عباس دادم
کاش بودی باز فرزندم که می گردید یارش
کاش می شد جان خود را نیز می کردم نثارش
من نمی دانم به من گفتند عباست فدا شد
دست و چشم و فرق او یک لحظه تقدیم خدا شد
کاش می دیدم چگونه حق عباسم ادا شد
کاش می دیدم چگونه دستش از پیکر جدا شد
کاش می دیدم که بر فرقش عمود آهنین زد
کاش می دیدم کدامین ضربه او را بر زمین زد
کاش می شستم به اشک چشم خود زخم تنش را
کاش می آورد بر من یک نفر پیراهنش را
من نمی دانم که بیرون کرد از تن جوشنش را
کاش وقت دادن جان می گرفتم دامنش را
تا شود فردا به نزد حضرت زهرا شفیعم
گاه گاهی روی آرد در بیابان بقیعم
من که اشک خجلت آن آب آور را ندیدم
من که با چشم تلذی های اصغر را ندیدم
من که دیگر سینه ی بی شیر مادر را ندیدم
من که در میدان زبان خشک اکبر را ندیدم
من ندیدم اینکه عباسم چگونه دست و پا زد
تیر دشمن بود در چشمش برادر را صدا زد
من که دیگر مثل زینب جسم بی سر را ندیدم
زیر سم اسب ها نعش برادر را ندیدم
در کنار قتلگه زهرای اطهر را ندیدم
من که اندام کبود چند دختر را ندیدم
کاش در گودال جای دختران نازدانه
پیکر ام البنین می شد کبود از تازیانه
کاش زینب بوی عطر یاس می آورد بر من
زان چه از گودال کرد احساس می آورد بر من
حرفی از حلقوم خیر الناس می آورد بر من
قطعه ای از پرچم عباس می آورد بر من
تاری از زلف علی اکبر نیاوردند بر من
یک نخ از قندافه ی اصغر نیاوردند بر من
نازنین عباسم ای تا پای جان یار حسین
با سر و با دست سرباز فداکار حسین
من به خون چهار فرزندم خریدار حسینم
تو فدایی گشتی اما من عزادار حسینم
گرچه ای دست حسین از تن جدا شد دستهایت
مادری داری که بعد از تو بگریداز برایت
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
▪️🎤متن اشعار و روضه ی وفات حضرت ام البنین(س)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کی مدینه ز یاد خواهد برد
صحن چشمان گریه پوشت را
صبح تا شب کنار خاک بقیع
ناله و شیون و خروشت را
چشمهای تو پر شفق میشد
در کنار چهار صورت قبر
مصحف دل ورق ورق میشد
در کنار چهار صورت قبر
خوب فهمیده حال و روزت را
آنکه امُ البکا تو را خوانده
مادر اشک، مادر ناله
پارههای دلت کجا مانده
آه وقت غروب مادر جان
تو و زینب چه عالمی دارید
یکی از دیگری پریشان تر
حال محزون و درهمی دارید
می نشیند عجب غریبانه
ام کلثوم در کنار رباب
می شود روضه خوان مجلستان
روی زرد و نگاه تار رباب
یکی از میهمان نوازی شان
یکی از تیر و دشنه میگوید
یکی از هُرم آفتاب و عطش
یکی از کام تشنه میگوید
پیش چشمان خون گرفته عشق
از نگاهی کبود میگوید
یعنی از ماجرای بی کسی و
خیمهی بی عمود میگوید
حرف سقا که پیش می آمد
گریه های سکینه دیدن داشت
ماجرای شهادت عباس
با لب تشنه اش شنیدن داشت:
او به سمت شریعه میرفت و
روح از پیکر حرم میرفت
همهی دلخوشی خون خدا
صاحب بیرق و علم میرفت
همه در آستانهی خیمه
چشمها خیره سمت علقمه بود
ناگهان عطر و بوی یاس آمد
به گمانم شمیم فاطمه بود
بانگ أدرک أخا در آن لحظه
مثل تیری به قلب بابا خورد
رفت سمت فرات اما حیف
بیقرار و خمیده بر میگشت
کوه غم روی شانههایش بود
با دو دست بریده بر میگشت
▪️ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره، مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک الله عباسم، خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ اما خانم جان وسط راه یه دست عباس تو رو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک رو گرفت، باریک الله عباسم؛ خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رو رها نکرد، باریک الله عباسم؛ خانم دست دیگرش رو بریدن، رنگ ام البنین پرید، گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک رو به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد، گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم. میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب رو گرفت، عباسم هلال کن نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند
دیگر مرا ام البنین نخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم
▪️وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر اربعاً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباس رو بریدن، به شیر خوارمون رحم نکردن؛ یه مرتبه میدیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد، نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای، اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسمو بغل کردی، حسین...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین