رآبی را آب فکر می کند،صنم را صمد فکر می کند،خیلی ها در دنیا این طور هستند،آنکه امروز در قرآن مقابل بت خم می شود،بودائی است،هندو است،خب این میل به پرستش دارد،منتهی اشتباها رفته جلوی بت خم می شود،جلوی حیوان خم می شود،جلوی شخص خم می شود،آن کسی که به دنبال سرآب می رود،آب می خواهد منتهی اشتباهی می رود دنبال سرآب،این خیلی مهم است که افراد در انتخاب ها ،قرآن کریم هم می فرماید« قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا»بعضی ها در زندگی دنیاییشان تلاش می کنند اما یک عمری برعکس می روند،سیرشان سر نزولی است صعودی نیست،تنزل دارند،ترقی ندارند،سقوط دارند،صعود ندارند،عقب گرد دارند،پیشرفت ندارند،خیلی از اوقات آدم ها اشتباه می کنند،من یک حدیثی برایتان بخوانم خیلی قشنگ است،حدیث قدسی است،خدای تبارک و تعالی می فرماید:(البته این حدیث نیاز است مفصل رویش بحث شود ولی من به اشاره از کنارش رد می شوم)،من شش چیز را شش جا گذاشته ام ،اما مردم اشتباهی می روند جای دیگری دنبالش می گردند،ببین آقا اگر به شما بگویند یک گنجی مثلا زیر این زمین است،شما یک متر آن طرف تر،نه اصلا نیم متر آن طرف را بکنی پیدایش نمی کنی،اگر گفتند این جا آب دارد بکنی به آب می رسی،شما دو متر آن طرف را بکنی به آب نمی رسی،اگر گفتند آقا این سوال جوابش این گزینه را بزنی درست است،یک اشتباه بزنی خراب می شود،این خیلی مهم است ،خدا می فرماید:من شش چیز را شش جا گذاشته ام،خودش می فرماید:یا موسی «سته اشیاء وضعتها فی سته مواضع»،شش چیز من خدا،شش جا برایش مشخص کرده ام،اما مردم اشتباهی جاهای دیگر دنبالشان می گردند،حالا من این ها را برای شما بشمارم بعد بیام دنبال حدیث بحث حضرت زهرا(سلام الله علیها):
۱٫« إنّی وَضَعْتُ الرَّاحَهَ فِی الْجَنَّهِ وَ هُمْ یَطْلُبُونَهَا فِی الدُّنْیَا »موسی مردم راحتی می خواهند،من راحتی را در بهشت قرار داده ام،ولی این ها در دنیا دنبالش می گردند،اصلا نمی شود،دنیا دار راحتی نیست،تا می آیی بگی جوان هستی،ریش هایت سفید می شود،تا می آیی بگی سلامت،مریض می شوی،اصلا شما یک آدم بی درد در این عالم پیدا کن،اگر پول داراست،می گوید نمی توانم بخورم مرض قند دارم،اگر سالم است،می گوید ندارم بخورم(پول ندارم)،درهم داران عالم را گفت کرم نیست / کرم داران عالم را درهم نیست،اگر همه چیز بهش داده است،اولاد نداده،
اگر اولاد دارد،اولادش مشکل دارد؛اصلا بگردید در زندگی مردم یک بی درد بی درد پیدا کنید،اصلا نمی شود،« الدنیا دار بالبلاء محفوفه »اصلا شاکله ی دنیا این طور هست که فقدان دارد،تا می آیی یک مقدار سر و سامان بدهی،می بینی یک دفعه پدر خانواده از دنیا رفت،بچه خانواده تصادف کرد افتاد درخانه،لذا فرمود:من راحتی را در بهشت گذاشتم،نمی گویم در دنیا راحت نباش،اما نگاهت به دنیا،نگاه راحتی دائم نباشد،« انی وضعت راحته الجنه » آن جا « لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا. »نه لغو است و نه گناه است و نه عصیان است،وعده ی نسیه هم نیستا،این عمر محدود،مزرعه ای است،زمینه ای است انسان خوب زندگی کند،واقعا شما در این روز نامه ها نگاه کنید ببینید،چقدر کلک،چقدر جنایت،چقدر آدم کشی،برای یک سرقت،برای رسیدن به یک هوس،برای رسیدن به یک عشق،طرف مادرش را از بین برده،پدرش را از بین برده،هر روز تقریبا من خودم دنبال می کنم،کمتر روزی است که دوتا سه تا از این خبرها در کشور در روزنامه ها نباشد،حالا این ها چیزهایی است که مطرح می شود،و الا صدتا از این هام لو نمیرود؛
برای اینکه به یک عشق هوسی برسد،می بینید همسرش را از بین برد،مادرش را پادراورد،
سر یک پول،سر یک… ؛این ها نشان دهنده ی همین است که انتخاب اشتباه است،عزیز من،فرمود:من راحتی را دربهشت قرار دادم،در دنیا دنبالش نگرد.
« إِنّی وَضَعْتُ الرَّفْعَه وَالدَّرَجَه فِی التَّوَاضُعِ وَ النَّاسُ یَطْلُبُونَهَا فِی التَّکَبُّرِ » موسی مردم اشتباه می کنند،من رفعت و عظمت را در تواضع گذاشتم،این ها در تکبر دنبالش می گردند؛آدم متکبر زمین می خورد،خدا قول داده زمینش بزند،«و من اصدق قول من الله» چه کسی در این عالم از خدا صادق تر؟!اصلا تعبیر صادق تر هم غلط است،چون خداوند صادق محض است،صدق محض است،
می فرماید:من متکبر را زمین می زنم،این همه متکبر در عالم ببین؛فرعون زمین نخورد؟! قارون زمین نخورد؟! صدام که می گفت من شش روز ایران را فتح می کنم،با ذلت بالای دار نرفت؟!
فرمود: من مقام و عظمت را در تواضع گذاشتم،شما ائمه ی مارا ببینید،خود حضرت زهرا(سلام الله علیها)،مشهور است شب عروسی لباس عروسی اش را انفاق می کند،مشهور است در خانه ی ساده، وقتی می آید نانش را به یتیم و مسکین و اسیر می دهد و یک شب سه مرتبه این کار تکرار می شود (طبق یک روایتی)،در روایتی دیگر دارد که سه شب این اتفاق افتاد،و خود گرسنه می خوابد،حتی بعضی ها تعجب می کردند،از فقر حضرت زه
ظاهر ثروتی ندارد،مادرش در قید حیات نیست،خودش است،تنها آمده خواستگاری،اما امیرالمؤمنین (علیه السلام)را انتخاب می کند،این انتخاب،انتخاب آگاهانه است؛این انتخاب،انتخاب رقم خورده در جای دیگری است،که با اختیار خود،حضرت زهرا(سلام الله علیها)این را برمی گزیند،برادران عزیز و خواهران گرامی اگر فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را می خواهید بشناسید،حضرت زهرا (سلام الله علیها)را در انتخاب هایش.
درسی که ما می خواهیم بگیریم این است که انتخاب هایتان انتخاب های خوب باشد،از روی لجاجت انتخاب نکنید،از روی جهل انتخاب نکنید،از روی سود جویی انتخاب نکنید،از روی اشتباه در مصداق انتخاب نکنید،اگر داماد می خواهی انتخاب کنی،عروس انتخاب کنی،اگر مرام و آیین و دوست و رفیق می خواهی انتخاب کنی مانند حضرت زهرا(سلام الله علیها)که در سوره ی مبارک هل اتی،ملاک انتخاب حضرت زهرا(سلام الله علیها)را بیان کرد،فقط خدا،فقط خدا؛اگر ملاک این شد،این ارزش می شود،آمد نزد امیرالمؤمنین،یا ابالحسن،فاطمه(سلام الله علیها)چطور همسری است برای تو؟ببینید عبارت را،این خیلی مهم است،این باید ملاک شود این باید الگو شود،امروز این اگر ملاک شد،ارزش دارد،صدا زد یا رسول الله(سلام الله علیها)« نعم العون علی طاعت الله » فاطمه (سلام الله علیها)من را کمک می کند در راه بندگی خدا،چه کسی این حرف را می زند؟!! اسدالله و اسد الرسول،امیرالمؤمنین(علیه السلام)با آن عبادت و جایگاه می فرماید:فاطمه(سلام الله علیها)کمک من است بر اطاعت خدا،می دانی یعنی چی؟!یعنی یک زن می تواند مانع بندگی خدا در زندگی شوهرش بشود،یک زن می تواند مسیر درسی و تحصیلی و اطاعت و بندگی و حیا و عفاف همسرش را عوض کند،کما اینکه یک مرد هم می تواند،لذا این مهم است ؛اینی که در روایت داریم سراغ زیبارویان بی تقوا نروید،ملاک فقط برای انتخابتان مال و چهره نباشد،گرچه آن هم می تواند عامل باشد،ملاک تقوا باشد،این همین است،چون « هن لباس لکم و انتم لباس لهن »پوشش شماست،آدم پوشش را یک چیزی انتخاب می کند که باهاش راحت باشد،زیبا باشد،حفظش بکند،نگهش دارد، «نعم العون علی طاعت الله»اما این زندگی با انتخاب آگاهانه خیلی کوتاه بود،بر امیرالمؤمنین بسیار کوتاه بود،خیلی کم بود این زندگی؛فلذا امیرالمؤمنین (علیه السلام)فرمودند:فاطمه جان زود از خانه ی علی رفتی و زود علی را تنها گذاشتی.
السلام علیک یا بنت رسول الله.
صوت سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین ناصر رفیعی در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
را(سلام الله علیها)،سلمان که خودش یک آدم بسیار به اصطلاح زاهدی است،آمد پیش پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت:یارسول الله،به فریاد فاطمه (سلام الله علیها)برسید،فاطمه(سلام الله علیها)خیلی زندگی اش سخته،من رفتم خانه می بینم،هم بچه داری،هم خودش کارِ خانه،هم خانه ی ساده،زهرای مرضیه خیلی با سختی زندگی می کند،پیامبر (صلی الله علیه و آله)فرمودند:سلمان « إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَهَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً!!
دخترم فاطمه (سلام الله علیها)همه ی وجودش ایمان است،خب فاطمه (سلام الله علیها)هم یک دختر است،یک دختر جوان است،دختر رئیس حکومت است،پدرش رئیس حکومت است در مدینه،پدرش نبی است،پدرش اول شخصیت جهان اسلام است، پدرش کسی است که وقتی وضو می گیرد آب وضویش را به عنوان تبرک می برند،چرا انقدر ساده!!(این مهم است،کسی مسؤول شد به جایی رسید،عنوانی پیداکرد)،فرمود:تواضع باعث رفعت است،اشتباهی در تکبر به دنبالش نگردید!. این دوتا!
موسی شش جا مردم اشتباه می کنند،
۱٫راحت در بهشت است در دنیا به دنبالش می گردند،
۲٫رفعت در تواضع است در کبر دنبالش می گردند،
۳٫« إنّی وَضَعْتُ الْعِزَّه فِی قِیَامِ اللَّیْلِ وَ النَّاسُ یَطْلُبُونَهَا فِی اَبْوَابِ السَّلَاطِینَ »موسی من عزت را در نماز شب گذاشتم،پاشو نماز شب بخوان عزت پیدا می کنی،چرا؟چون کسی نیست که ریا بکنی،چون سخت است،کندن از رختخواب مشکل است،پشت پا زدن به خواب گرم مشکل است،خودت را جدا کن سرت را به سجده بگذار،بگو« الهی ان عبدک الذلیل»،آن وقت من عزت بهت می دهم،تو دربار شاه ها و در خدمت گذاری پول دار ها دنبال عزت می گردی،اشتباه می کنی؛یک عمری صدام پاچه خواری امریکارا کرد،حمایت کردند از او؟!! شما این سندهایی که این روزها چاپ می شود، ببینید چطور همین دولت های منطقه پول دادند،من یک وقتی رفتم اردوگاه اسرا در همین ایران در زمان جنگ،از هفده تا کشور در آنجا اسیر بود،عراق با ما نمی جنگید،کشورهایی که بعضی هاشون دیگر آبرویشان رفته بود در همان جنگ گفتند اسرا را برگردانید ،بعضی از کشورهایی که اسم ببری باور نمی کنی که امروز خط مقدم هستند و می گویند ما حمایت از شما می کنیم ،خب این ها،این همه نوکری!! فرمود:من عزت را در نماز شب گذاشتم،امام هم بلند می شد در دل شب در جماران با خدای خودش مناجات می کرد،درسته امروز امام نیست در بین ما،اما امام با چه عزتی رفت؟صدام با چه ذلتی؟! عزت را در نماز شب گذاشتم،توی دربار شاه ها دنبالش نگردید.
۴٫موسی« إنّی وَضَعْتُ الْغِنَی فِی الْقَنَاعَه وَالنَّاسُ یَطْلُبُونَهَا فِی کَثْرَه الْمَعْرُوضِ وَلَمْ یَجِدُوهُ اَبَداً » من بی نیازی و ثروت را در قناعت گذاشتم،امروز در جامعه ی ما مبتلا به مسابقه ی چشم و هم چشمی هستیم، بعضی از این خانواده هایی که جهیزیه تهیه می کنند،گاهی تماس داند من می بینم،می گوید آقا فلج می شویم،یک جهاز ده میلیون،پانزده میلیون،چه خبره!یعنی یک زندگی با یکی،دو میلیون نمی چرخد؟!!واقعا بعضی از این مبلمان ها،بعضی از این سرویس های چوب،بعضی از این سرویس های چینی،مثلا اگر چینی برای ایران باشد نمی شود درونش چایی خورد؟!!نمی شود درونش غذا خورد؟! این یکی از نکاتی است که حضرت زهرا(سلام الله علیها)زندگی اش ،زندگی والایی از نظر مادی نبود،همسرش پول دار نبود،خانه اش خانه ی قوی از نظر امکانات نبود،بچه هایش گاهی لباسشان مشترک بود،یعنی یک لباسی را گاهی بچه ها مشترک می پوشیدند،خانه ی به این سادگی،آن وقت ببینید در این خانه زینب (سلام الله علیها)تربیت شده،امام حسن(علیه السلام)تربیت شده. مکرر گاهی به من مراجعه می کنند افراد،می گویند:برا بچه ام ماشین خریده ام،خونه داریم،امکانات داریم،کامپیوتر داریم و…،اما آرامش نداریم،تو روی من می ایستد،ناسزا بهم می گوید،آن وقت شما نگاه کنید،تا نسل ائمه تا امام عسگری(علیه السلام)،(امام زمان ارواحنا و له الفداه که حالا در غیبت به سر می برند،بحث من نیست)،تمام ائمه ی ما تا سال ۲۶۰که ائمه در جامعه حضور داشتند،قبل از غیبت صغری،همه ی ائمه هرکجا نام مادرشان برده می شود،چه افتخاری می کنند،چه احترامی،چه عزتی،چرا امام سجاد(علیه السلام)وقتی می خواهد خودش را معرفی بکند،می فرماید:« مِنَّا سَیِّدَهِ النِّسَاءِ »فاطمه از ماست،
امام حسین(علیه السلام)روز عاشورا:«انا ابنه فاطمه»من فرزند زهرا(سلام الله علیها)هستم،
امیرالمؤمنین (علیه السلام)هم افتخار می کرد،من افتخار می کنم که همسرم زهراست؛امیرالمؤمنین خودش افتخار دنیاست،افتخار عالم است،وصی بر حق رسول الله است،می فرماید:«لِیَ الفخر بفاطمهَ و ابیها »موسی من ثروت را در قناعت گذاشتم،مردم در کثرت سؤال و جواب و روبه هم انداختن و چشم و هم چشمی پیدا میکند.
حدیث را داریم مرور می کنیم:موسی شش چیز را،شش جا گذاشته ام،اشتباهی نروید دنبالش؛
راحت در بهشت است نه در دنیا،موسی عزت در نماز شب است نه در دربار سلاطین،رفعت در ت
4_5915571925521794428.mp3
4.04M
#فاطمیه🏴
🎙 #منبر_کوتاه
💢مأموریت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
🎤 #استاد_عالی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
@majmaozakerine
روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روضه کوچه) توسط حاج سعید حدادیان
الهی مادرم،زهرا جوان است چرا پس قامتش ،همچون کمان است
چرا از دختر خود رو گرفته چرا یک دست و بر پهلو گرفته
چرا از زندگانی سیر و گشته چرا در نوجوانی پیر و گشته
گریه کنید،مدینه نمی شه داد زد،گریه کنید پشت بقیع نمی زارن داد بزنید،آی زنا ناله بزند،شما رو بقیع راه نمی دن،آی،ای دل،ای دل،امان ،امان،امان،آی
دعایی زیر لب دارم شبانه
داداش بیا من دعا می کنم تو آمین بگو
دعایی زیر لب دارم شبانه بگو آمین تو ای ماه یگانه
الهی هیچ مظلومی نبیند عزیزش را به زیر تازیانه
وای مادرم،مادرم،مادرم
روضه چی بخونم،خوبه اگه یه خانم جوونی،می خواد از خونه بیرون بره،یه پسر بچه هفت،هشت ساله باهاش باشه،اگه مردش باهاش نیست،این آقا زاده هی می گفت:جانم مادر،چه خطبه ای خوند،پوزه ی دشمن و به خاک مالید،قباله ی فدک تو دست زهراست،دست امام حسن علیه السلام تو دست زهرا،یه وقت اون نانجیب سرو کله اش پیدا شد،مقابل بی بی ،بی بی اول دست حسن و فشار داد،پسرم ،همه ی کربلات امروزه حسن جان،صبر نشون بده میوه ی دل مادر،ناموس پرستا ناله بزنید،آقام امام حسن غریبه،غیرتی ها داد بزنید،امام حسن و اون روز کشتند،جگرش پاره پاره شد،داده بیداد،فاطمه کجا بودی،مسجد حقم و گرفتم،قباله رو بده،نمی دم،نامرد قاپ زد،آب دهان ریخت رو قباله،پاره پاره کرد،بی بی فرمود:خدا شکمت و پاره کنه،نانجیب غضب کرد،سر و ته کوچه خبری از علی نیست،وای،وای،وای،ای دل،ای دل،
گل یاس علی نیلوفری شد
من که چیزی نگفتم تو صورتاتون می زنید،بزن،منم می زنم،اما مال من و تو دردی نداره،هیچی مون نمی شه،مردیم،صورتت مال حادثه هاست،اما صورتش از برگ گل نازک تر بود،ای داد،ای داد،می گن گوشواره شکست،ان شاءالله دروغه،روضه خوانها می گن صورت چاک برداشت،ان شاءالله دروغه،برو یه جا دیگه…
شامیا بدن، بابا،بابا
عمه رو زدن ، بابا،بابا
ضجر چه بی حیااست، بابا،بابا
پس عمو کجاست، بابا،بابا
صورت نیلی ، بابا،بابا
بچه و سیلی ، بابا،بابا
******@majmaozakerine
#روضه
روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط سید مهدی میرداماد
علی نشسته کنار بستر،قربونش برم آقامُ ،خدا هیچ مردی رو به روز علی نندازه،بخدا من دو بیتی های پیوسته رو برات می خونم هر چی جلوتر می ریم ناله ات بیشتر می شه،
همین که بهتری الحمدالله
جدا از بستری الحمدالله
همین که در زدم دیدم دوباره
تو در پشت دری الحمدالله
این یکی دو روز آخر خودش در و باز کرد،گفت:بذار این عقده تو دل آقام نمونه،من و پشت در ببینه،جان حضرت زهرا بخیل نباشی ناله تو رها کن،
همین که بهتری الحمدالله
جدا از بستری الحمدالله
همین که در زدم دیدم دوباره
تو در پشت دری الحمدالله
انگار دنیارو بهم دادن
شنیدم یادی از دُردانه کردی
فاطمه من مسجد بودم اما مثل اینکه خبرایی تو خونه بوده،چه خبر؟پیداست!
شنیدم یادی از دُردانه کردی
و موی دخترت را شانه کردی
نگفتم استراحت کن عزیزم
شنیدم کارهای خانه کردی
کی گفت پاشی خونه رو جارو بزنی،الله اکبر،کنایه فهما
تو دیگر با حجابت خو گرفتی
حرفای شب شهادتی نیست،ها،حرفای دم بستر علی ه،
به چندین علت از من رو گرفتی
گمان کردی ندیم زیر چادر
چگونه دست بر پهلو گرفتی
صورت تو نشونم نمی دی،بازوت و نشونم نمی دی،سینه تو نشونم نمی دی،نمی تونی قد خم تو از علی پنهان کنی،
جواب حرف هایم شد همین نه
دیدی آدم کلی حرف می زنه،آخرش می گه همین
غریبه بودم اما این چنین نه
خیلی این عاطفیه
جواب حرف هایم شد همین نه
غریبه بودم اما این چنین نه
ببینم قصد رفتن که نداری
نرو ،جان امیرالمؤمنین نه
فایده نداره،آروم نمی تونم بخونم،شب جمعه است،همین و بشنو یا علی
یه جوری گریه کن ، انگار امشب شب شهادته
شنیدم بسترت را جمع کردی
وبا سختی پرت را جمع کردی
شنیدم آب دادی به حسینت
حواس دخترت را جمع کردی
روضه بخونم برات،کانون توجه،تو خونه ی زهرا،زینبه،راه می رن تو خونه،همه نگاه به زینب می کنن،آخه پرستار زینبه،یه حرفی بزنم،بخدا شب جمعه ای یه،از درون دارم می سوزم،یه حرفی برات بزنم،نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز کنم،چقدر از من پذیرایی می کنی،با ناله ات،قربون این زینب برم،که از چهار ساله گی پرستار شد،بگم،اما بمیرم براش،پرستار هرکی شد باالاخره رفت،از هر کی پرستاری کرد،داغش به دلش موند،فقط امام سجاد زنده موند،اما هرکی رو زینب پرستاری کرد،تنهاش گذاشت،از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده،من یکی یکی جلو می رم،صبرکن،بهت می گم،اون وقت،سه چهار ساله با مادر پرستاری رو یاد گرفت،می دونی پرستاری رو کی یاد گرفت،وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد،می دید مادرش هی دور باباش می چرخه،پرستاری می کنه،اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند،یادش موند،تو اوج مصیبت پیغمبر،مادرش یه لبخند زد،بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت،بعداًفهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود،دخترم گریه نکن،فراق بین منو تو خیلی طول نمی کشه،بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده،یه بار از مادر پرستاری کرد،از هرپرستاری من یه خاطره بگم،دلشو داری؟،شب جمعه است،چه خاطره ای بگم،دخترم بیا بشین باهات حرف دارم،عجب پرستاریه،دخترم این بقچه رو باز کن،این کفن اول مال منه،می دی بابات علی منو کفن کنه،ببین چه خاطره هایی،یه دونش آدم و می کشه،کفن دوم مال بابات علی ه،می دی داداش حسنت بابا تو کفن کنه،کفن سوم،مال داداشت مجتبی است،باید بدی حسین،یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه،یه پیراهن و رو دست گرفته،آخ کربلا،شب جمعه است،کربلا، اینم یه خاطره، از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم،مادره شم رفت،چند سال طول کشید از باباش پرستاری کرد،یه خاطره ام از بابا بگم،اون شب همه جمع بودن،صدا زد بچه های زهرا بمونن،بقیه برن،زینب یه طرف،اُم کلثوم یه طرف،حسین یه طرف امام حسن یه طرف،زینب یادش نمی ره،داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون،بابا صداش زد،بابا تو بمون پسرم،صدا زد بابا من که بچه ی زهرا نیستم،بذار برم،خجالتم نده،زینب این خاطره رو یادش می ره مگه،خودش با چشم خودش دید،دست حسین و تو دست عباس گذاشت بابا،یه روزی می آد،حسینم و کربلا تنها می ذارن، حسین.. من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی،یه سرش کربلا و حسین ه،باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت،با جگر پاره رفت،با بدن سوراخ سوراخ شده رفت،اما خدا رو شکر تو این یکی زینب خیلی ندید چه جوری رفت،اما همه اینها کنار،من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم،خیلی ها رو کنار گذاشتم، روضه ،روضه آماری،به اصطلاح روضه خونها،یعنی می تونی آمار بدی ،دونه دونه جاهایی که زینب پرستاری کرده،تنهایی وایستاده،اما من همه رو حذف می کنم،یه پرستاری دیگه ام کرد،اونم آخرش رفت،اما این یکی ، یه جور دیگه دل زینب وآتیش زد،اگه مادرش و پرستاری کرد،باباش بود،داداشاش بودن،اگه باباشو پرستاری کرد،دو تا داداشاش بودن،اگه گفتی کجا بریم،یه جایی که بی برو برگرد،جواب بدن،اگه داداشاش و پرستاری کرد،هر کدوم به یه
نوعی زینب و آروم کردن،اما از خرابه ی شام،برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت،چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ،خودشو انداخت رو این دختر،آی،آخه تو امانت حسینمی،شب آخرچیکار کرد،وای وای بگم کجا پرستاری کرد،بگم کجا،اون جایی که دید دارن با چوب خیزران می زنن،هی جلو چشای رقیه رو گرفت،این بچه چیزی نبینه،اما وقتی سر بریده رو بغل کرد،اما این لبا چرا پاره است،حسین….
خرابه با تو بهتر از جنان است
دل پیرم به شوق تو جوان است
اگر خونی شده لب های خشکت
گمانم جای چوب خیزران است
حالا دستاتو بیار بالا سفره دار امشب حسین و زینب اند،شب توبه است،شب آمرزش گناهانه،کی بهتر از زهرا،کدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی،چه اسمی بهتر از نام حسین،دست تو بیار بالا،به زهرا و بچه های زهرا،به حسین زهرا،الهی العفو
#روضه
@majmaozakerine
درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا (س) روایات مختلف است. از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر (ص). میان علمای شیعه، دو تاریخ مشهور و مقبول است: یکی هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر (ص) و دیگری نود و پنج روز.
با توجه به رحلت پیامبر اسلام (ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت ۷۵ روز، در مورخة سیزدهم تا پانزدهم جمادی الاوّل، شهادت حضرت زهرا (س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می خوانند اما بنا به روایت ۹۵ روز، شهادت حضرت زهرا (س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می خوانند.
بنابراین؛ ایام فاطمیه جمعا ۶ روز می باشد، ۳ روز در ماه جمادی الاول و ۳ روز در ماه جمادی الثانی. فاطمیه اول از ۱۳ تا ۱۵جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی است.
ظاهراً علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر (ص) تا شهادت حضرت زهرا (س)،۲۹روز بوده باشند، حال آنکه در صورت کامل بودن ماههای قبل، روز شهادت ۱۳ جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود.
چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری ۲۹ روزه و حداکثر ۴ ماه قمری ۳۰ روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.
اما در عرف، به دهه دوم جمادی الاول، از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول ۷۵روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول ۹۵روز، شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در آن واقع شده است،دهه فاطمیه دوم گفته می شود.
علت بروز اختلاف در روز شهادت
در مورد تعداد روزهایی که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها پس از رحلت پدر بزرگوارشان در قید حیات بوده اند در میان کتاب های تاریخی اختلاف وجود دارد. بعضی از مورخین مثل یعقوبی این زمان را چهل روز و کسانی مثل عایشه، دختر ابی بکر، این مدت را شش ماه و گروهی دیگر هشت ماه ذکر کرده اند.
علامه مجلسی
اما در میان این اقوال، آن قولی که برای ما قابل اعتنا است روایات رسیده از ناحیه ائمه هدی علیهم السلام می باشد، به نقل مرحوم علامه مجلسی، مرحوم ابوالفرج اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبین اینگونه اظهار نظر کرده: مدت زمان حیات فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وآله مورد اختلاف قرار گرفته است، به طوری که کمترین زمان ذکر شده در این رابطه ۴۰ روز و بیشترین زمان هشت ماه می- باشد، اما آنچه نزد ما مسلم و مورد قبول است روایات رسیده از امام باقر علیه السلام است که حضرت می- فرماید: بدرستی که زمان رحلت صدیقه کبری سلام الله علیها سه ماه بعد از رحلت پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله بود.
@majmaozakerine
شهادت حضرت صدّیقۀ طاهره تسلیت باد
خودم دیدم گل باغ پیمبر را لگد کردند
به بغض بدر و خیبر یاس حیدر را لگد کردند
خودم دیدم که آتش بر درون لانه افکندند
وَ بعد از آن پر وبال کبوتر را لگد کردند
میان شعله های بی وفایی ناجوانمردان
به پیش چشم عاشق جسم دلبر را لگد کردند
به یکسو در تماشا باغبان باغ غیرت بود
به یکسو غنچۀ نشکفته پرپر را لگد کردند
به جای دادن مزد رسالت نامسلمانها
تمام آیه های قدر و کوثر را لگد کردند
غلاف تیغ را بر بازوی مادر نشانیدند
پس از آن حرمت بیت مطهّر را لگد کردند
خودو دیدم که در افتاد و بعد از آن چهل یاغی
به پیشم سینه و پهلوی مادر را لگد کردند
صدای آهِ لرزانی میان شعله ها گم شد
که آن فریاد مانده بین حنجر را لگد کردند
لگد کردند اگر آنجا تن ششماهه محسن را
به عاشورا تن ششماهه اصغر را لگد کردند
خودم دیدم که بارانی ز تیغ و تیر و سنگ آمد
پس از آن حنجر خونین ز خنجر را لگد کردند
به روی خاک سوزان نعلهای تازه آوردند
به زیر سمّ اسبان جسم بی سر را لگد کردند
#مجتبی_تاجیک_ساده
امیر حسین یعقوبیان:
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1 __ متن روضه 1 #دفتری
🔸آقا سلام، روضه مادر شروع شد
🔸باران اشک های مکرر، شروع شد
آجرک الله...
یا بن الحسن... آقا...
بازم ایام عزای مادرتون زهرای مرضیه...
شروع شد...
🔸آقا اجازه هست بخوانم برایتان
🔸این اتفاق از دم یک در، شروع شد
آقا منو ببخشید...
مصیبت مادرتون زهرای مرضیه...
از آنجایی شروع شد که...
هنوز آب غسل پیغمبرخدا خشک نشده...
یه عده نامرد...
ریختند درب خانه امیرالمومنین...
🔸این اتفاق از دم یک در، شروع شد
یوسف فاطمه...
امام زمان...
🔸تا ریشه های چادر خاکی مادرت
🔸آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
نانجیب دومی صدا زد علی بیرون بیا...
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
بمیرم برات مادر...
زهرای مرضیه اومد پشت در...
فرمود حیا نمیکنی نانجیب...
میخواهی بدون اجازه وارد بشی...
یک نفر صدا زد...
ای نانجیب...
مگه نمیدونی...
این خونه...
خونه پیغمبره...
این ها هم...بچه های پیغمبرند...
اِنَّ فیها فاطِمَه
زهرای مرضیه داخل این خونه است...
نانجیب مگه نمیشنوی...
صدای دختر پیغمبره...
هر چی گفتند داخل این خونه بچه های پیغمبره...
اما اون بی حیا اعتنا نکرد...
صدا زد...
وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ
بخدا قسم خونه رو به آتیش میکشم
(منبع: تاریخ الطبری، ج 2، ص 233)
اگرچه دختر پیغمبر باشه...
خونه رو با اهلش به آتیش میکشم...
خدایا همه جا رسمه...
هر کی بابا از دست میده...
مردم براش دسته گل می برند...
اما مدینه بجای دسته گل...
نانجیب اشاره کرد...
هیزم ها رو بیارید...
خونه رو آتیش بزنید...
ای وای... ای وای...
مردم مدینه دارند نگاه میکنند...
یدفعه ببینند...
شعله های آتش بلند شد...
🔸تا ریشه های چادر خاکی مادرت
🔸آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
یا صاحب الزمان...
منو ببخشید آقا...
مادرتون زهرا پشت در ایستاده...
نميذاره این نامردها وارد بشن...
امانانجیب حیا نکرد...
آنچنان با لگد به این در زد...
صدای ناله مادر بلند شد...
یا ابتاه...
یا رسول الله...
هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ
بابا یا رسول الله ببین...
با دخترت چه کردند...
پهلوم رو شکستند...
🔸فریادهای مادر پهلو شکسته ات
🔸تا شد فشار در دو برابر، شروع شد
سادات منو ببخشید...
همينجا بود صدای ناله مادرتون بلند شد...
یا فِضَّةُ خُذینی فَقَدْ قُتِلَ وَ اللَّه ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل
(بحارالانوار، ج 8، ص 230)ِ
فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند...
🔸کاش وقت در شکستن پای دشمن می شکست
🔸تا که میخ در نشان پهلوی زهرا نبود
🔸کاش یک تن بود در آنجا و می گفت این سخن
🔸کشتن شش ماهه پاداش ذی القربی نبود
یا صاحب الزمان...
اگر اینجا محسن شش ماهه رو..
بین در دیوار کشتند...
کربلا هم یک شش ماهه ای رو...
روی دستهای باباش پرپر کردند...
آماده ای بگم یا نه...
ابی عبدالله نگاه کرد...
دید علی اصغرش...
داره روی دستهاش جان میده...
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
گوش تا گوش علی رو دریدند...
🔸الا ای تیر با من قطع کردی گفتگویش را
🔸لب من بر لبش بود و تو بوسیدی گلویش را
🔸درست آندم که حلق تشنه ی او را تو بوسیدی
🔸تبسم کرد و زهرا مادرم بوسید رویش را
علی اصغرم...
یه بار ديگه چشمات رو باز کن پسرم..
من آوردمت اینجا.. سیرابت کنم...
حالا جواب مادرت رو چی بگم...
پاشو ببین مادرت منتظره...
چطوری جنازه ات رو برگردونم علی اصغرم...
هر کجا نشستی ناله بزن...
ای غریب حسین...
🔸حس کرد ناز بوسه ی تیر سه شعبه را
🔸بیدار شد ز خواب و دوباره به خواب رفت
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
@majmaozakerine