روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا ویژۀ ایام شهادتِ امام زین العابدین علیه السلام
روزِ شهادتِ امام زین العابدین علیه السلامِ .. دلا باید بره مدینه و قبرستانِ بقیع کنارِ آن قبورِ با خاک یکسان شده ..
اَلسَّلامُ عَلَىک یا عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ یَا زَینَ العابِدینَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ..
ان شالله به همین زودی از نزدیک عرضِ ادب کنیم تو حرمِ مطهرشون .. اونجا گریه کنیم برا اون آقایی که همۀ مصائبِ کربلا رو دیده .. همۀ مصائبِ کوفه و شام رو دیده .. تا قریبِ به چهل سال کارش همه گریه و ناله بود ...
جوان میدید گریه میکرد .. طفلِ شیرخواره میدید گریه میکرد .. غذا میاوردن میل کنه ، تا چشمش به می افتاد روضه می خواند .. قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ جَائِعاً .. آب می آوردن بنوشه ، گریه میکرد .. صدا میزد پسرِ رسولِ خدا رو با لبِ تشنه کشتن .. ای حسین جانم ..
امان از اون لحظه ای که میدید میخوان گوسفندی رو ذبح کنن .. حسینیا .. با گریه سوال میکرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟!
میگفتن آقا ما مسلمانیم .. آب ندیم ذبح نمی کنیم .. گریه و ناله اش بیشتر میشد .. میفرمود کربلا پدرِ منو با لبِ تشنه کشتن ...
حسین ...
سوال کردن آقا تو این سفر به شما کجا خیلی سخت گذشت ؟!! سه مرتبه فرمود الشام .. الشام .. الشام .. اونجا دیگه هم رنجِ اسارت بود و خاکستر به سر و روشون ریختن .. هم خارجی خطابشون کردن .. مقابلشون همه مزمار و نی و چنگ و دف و تار زدن .. بانگِ شادی سر هر کوچه و بازار زدن .. ان شالله غلط باشه این چیزی که منتسبِ به وجودِ نازنینشِ ..
اُقاد ذَليلا في دمشق كانني
مِنَ الزَنج عبدُ غاب عنه نصير
*چون غلام ما رو به غل و زنجیر بسته اند ... من که حورانن کنیزند و بُوَد غِلمان غلامم*
و جَدي رسول الله في كل مشهد
و شَيخي اميرالمؤمنين امير
فياليت اُمي لم تلدني و لم اكن
يزيد يَراني في البلادِ اسير
*یعنی ای کاش مادر منو نمیزایید .. تا یزید منو این سان اسیر نبینه .. *
تا نمیدیدم یزید این سان اسیرِ هر دیاری
کاش در این عالم فانی نمیزایید مامم
#حاج_مهدی_سماواتی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
😭💔🖤🥀🕊🕊🕊
✨﷽✨
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📚برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_556979832915756067.mp3
1.66M
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج میثم مطیعی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج میثم مطیعی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ"
*چی میشه من بیام پایین پات دست به سینه بگذارم و بگم:
*"اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
*سلام من به بقیع و به چار قبر خرابش
امشب شب شهادت پسرته حسین جان*
دریا به دیده ی تر من گریه می کند
آتش ز سوز حنجر من گریه می کند
سنگی که می زنند به فرقم ز روی بام
بر زخم تازه ی سر من گریه می کند
*تو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه یه آقایی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی؛وقتی کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها همه سنگ میزدند...وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند،شاید زبون حال آقامون این باشه:مردم کوفه و شام،به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سر بابای مظلوم من سنگ پرتاب نکنید...حسین...حسین...*
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
*آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد،راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت،پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده؛میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن؛میگه روم نشد اونجا سوال کنم،زین العابدین رو دفن کرد،بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی،گریه میکردی! میگه فرمود:وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود،میخوام بگم یا باقرالعلوم! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن،یه شبی هم وقتی مردم مدینه خوابیده بودند جد مظلومم امیرالمومنین عزیزدلش رو غسل میداد،به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید،سر به دیوار گذاشت،علی جونم مگه نگفتی آروم گریه کنند...
چرا بلند بلند گریه میکنی؟نمیدونستم بازوش...پهلوش...میگه یه وقت صدا زد "یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم! هَلُمّوا ! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُم"بیاید از مادر توشه برگیرید! " فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ " بچه ها امشب شب خداحافظیه، دیدار دیگه به قیامت و بهشت، امیرالمومنین میفرمایند:حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند، همون سینه ای که،علی فرمود:"اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّت"زهرا چنان صیحه ای زد" وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا "دست ها رو از کفن بیرون آورد"وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً"حسنین را به سینه چسبانید،یه وقت منادی صدازد علی بچه ها رو بردار، ملائکه به گریه شدند؛گذشت، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا،سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت...شروع کرد با پدر حرف زدن...یه وقت عربای بیابانی آمدند؛"فَاجتَمِعَ عدّة ..."با یه اهانتی این نازدانه رو به گوشه ای پرتاب کردند...
حسییین....*
شاعر:استاد غلامرضا سازگار
#روضه_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#امام_زمان_عج
#غزل
مهدیا! بوی ظهورت بر دل و جان می رسد
انتظارِ سینه سوزت کی به پایان می رسد؟
کوچه های شهر را با اشک می شویم هنوز
چشم در راهم، که آن جانانه جانان می رسد
کوچه های شهرِ ما بوی غریبی میدهد
کی گلِ زیبای نرگس از گلستان می رسد
گر چه می سوزد صدایم در شرارِ بی کسی
بر شبِ دلگیرِ ما آن نورِ تابان می رسد
گر چه ماییم و غبارِ سال و ماهِ انتظار
بر کویرِ سینه ی ما بوی باران می رسد
سینه ای داریم از سوزِ فراقش سوخته
آن چراغ آرزو ماهِ شبستان می رسد
می رسد آن کو دلش آیینه ی رازِ خداست
با لبی سرشار از آوای قرآن می رسد
صبرِ ما آخر رسید، حجت ابن العسکری
انتظارت در کدامین جمعه پایان می رسد؟
💚💔💚💔💚
4_556979832915756036.mp3
1.6M
روضه حضرت ابوالفضل گریز به حضرت زهرا سلام الله علیها
حاج حسن خلج