eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
366 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🏴 🎤مداح :عبدالرضا هلالی 🎤مداح :حامد زمانی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم دعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدم پنجره فولاد تو دوای هرچی درده کسی ندیدم اینجا که ناامید برگرده چه‌جوری از تو دست بِکِشم بدون تو نفس بِکِشم تویی که تنها آقا دلسوز منی آرزومه دوباره بیام تو حرمت بدم یه سلام بهونه‌ی اشکای هرروز منی بی‌تو می‌میرم آقا یه فقیرم آقا که تو حج فقرایی ای کس و کارم آقاجون تو رو دارم غم ندارم منو دستای گدایی ای سلطان کرم سایت روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرم شور و حال منی پَر و بال منی تو خیال منی دادی تو منو راه به گدا یه نگاه که تو ماه منی چه‌جوری از تو دست بِکِشم بدون تو نفس بِکِشم تویی که تنها آقا دلسوز منی آرزومه دوباره بیام تو حرمت بدم یه سلام بهونه‌ی اشکای هرروز منی بی‌تو می‌میرم آقا یه فقیرم آقا که تو حج فقرایی ای کس و کارم آقاجون تو رو دارم غم ندارم منو دستای گدایی می‌بینم عاشقای تو رو اشکای زائرای تو رو آرزومه منم بپوشم لباس خادمای تو رو همه‌ی داراییمو به تو بدهکارم من جون جوادت آقا خیلی دوسِت دارم من @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14000714-taheri-roze.mp3
3.07M
|⇦• ناله اي بر لبم از فرط تقلا... و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• @majmaozakerine
|⇦• ناله اي بر لبم از فرط تقلا... و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *گفت: بابا!...* ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده *روضه خونِ شب آخر خود امام رضاست، حالا یه مروری هم به بعضی از روضه ها میکنه...* ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده سوختم از عطش و چشم به دریا مانده باز دلتنگ جوادم كه در اين شهر غريب به دلم حسرت يك گفتن بابا مانده *شنیدنش هم سخته، من بمیرم برا دل جوادالائمه که منظره رو دیده..‌.گفت: * دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد *جگرم از فرط تشنگی نمیسوزه، جگرم برا چیز دیگه ای میسوزه ...* دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد به لب سوخته ام روضه ي زهرا مانده جان به لب مي شوم و كرب و بلا مي بينم كه لب كودكي از فرط عطش وا مانده *دم آخرش امام رضا داره یک به یک روضه هارو‌ مرور میکنه ..* مادرش چشم به راه است كه آبش بدهند واي از حرمله آنجا به تماشا مانده شعله ورمي شوم از زهر و حرم مي بينم كه در آتش دو سه تا دختر نو پا مانده دختري مي دود و دامن او مي سوزد رد يك پنجه ولی بر رخ اوجا مانده اين طرف غارت و سيلي و نگاه بي شرم آن طرف بر نوک نيزه سر سقا مانده حسن لطفی *اباصلت میگه: طبق دستور آقام جلو‌ در ایستاده بودم، منتظر بودم، حضرت فرموده بو اباصلت! اگه دیدی موقع برگشت عبای خودم رو روی سر انداختم، بدون اینا به مقصودشون رسیدن، کار از کار گذشته... میگه: دل تو دلم نبود، نکنه بلایی سر آقام بیارن...دَرِ کاخ باز شد دیدم امام رضا عبارو روی سر انداخته... این زهر خیلی زهر بدی بود، به امام حسنم‌ زهر دادن، اما چهل روز در بستر بود، اما این زهر سریع امام رضا رو‌ از پا انداخت، چه زهری بود این نانجیب به امام رضا داد ؟! اباصلت میگه: یه ذره راه تا خونه رو دیدم پنجاه مرتبه هی نشست روزمین، گاهی دست رو‌جگرش میذاشت، میگفت: آخ پسرم! گاهی وقتا که تعادل از دست میداد میخورد رو زمین میگفت :آخ مادرم .... میگه تا رسیدن تو‌ حجره فرمود: همه درهارو ببند کسی به دیدنم نیاد، فرش این حجره رو هم‌جمع کن... گفتم: آقا! درهارو‌ میبندم‌چشم، اما چرا فرش رو‌جمع‌کنم؟! حضرت فرمود: لحظات آخر عُمرِ منه، میخوام مثل جد غریبم رو‌ خاکا جون بدم... میگه: مثل شخص مار گزیده به خودش می پیچید امام رضا، اما میدونستم منتظره، چشم به راهه، یه مرتبه دیدم یه آقا زاده ای وارد حجره شد، شال عزا گردن انداخته، صورت مثل ماه میدرخشه، حواسم پرت بود سؤال کردم، گفتم‌: شما کی هستید؟ من همه درهای حجره رو بسته بودم، فرمود: اباصلت! خدایی که یه لحظه از مدینه من رو به توس بیاره، قادر نیست از در بسته وارد کنه!؟ فهمیدم جوادالائمه است، عذر خواهی کردم، گفتم: آقاجان! تشریف بیارید باباتون خیلی وقته منتظرتونه... امام رضا تو این چند روزی هم‌ که حضرت تو بستر بودن، نوشتن: آقایی که بدون غلامهاش سر سفره نمی نشست، غذارو حتما باید با غلامها میخورد، این روزا هرچی آقارو‌ گفتن: سر سفره تشریف نمیارید؟ میفرمود: غلام ها بخورند، نوش جانشون، من توان ندارم بشینم... این امام رضا با این حال، اباصلت میگه: تعجب کردم، همۀ وجودش رو امام رضا جمع کرد تا جوادالائمه از در اومد، دیدم این چند قدم رو بلند شد، با پاهای خودش راه رفت، دست گردن جوادش انداخت، رو زمین افتاد... درستش هم همینه، آدم‌ وقتی جَوُونش رو‌میبینه جون میگیره، اما نمیدونم‌چرا یه جَوُون تو‌کربلا، وقتی باباش دیدش جون از پاهاش رفت... از اسب پیاده شد چند قدم رو راه بره، یه وقت دیدن وسط میدان ابی عبدالله خورد زمین، دیگه پاهاش طاقت نداره، ای حسین...* @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم هوس آب سقاخانه کرده رضاجان😭 🍂آقاجان دو ساله طلب نکردی دلتنگم😭 @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَیک یا وَلِىَّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللَّهِ فى ظُلُماتِ الاَْرْضِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا عَمُودَ الدّینِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ آدَمَ صَِفْوَةِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ نُوحٍ نَبِىِّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ اِبْراهیمَ خَلیلِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ اِسْماعیلَ ذَبیحِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسى کلیمِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عیسى رُوحِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِی وَلِىِّ اللَّهِ وَوَصِىِّ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ سَیدَىْ شَبابِ اَهْلِ الجَنَّةِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عَلىِّ بْنِ الْحُسَینِ زَینِ الْعابِدینَ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی باقِرِ عِلْمِ الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ الْبآرِّ اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ اَلسَّلامُ عَلَیک اَیهَا الصِّدّیقُ الشَّهیدُ اَلسَّلامُ عَلَیک اَیهَا الْوَصِىُّ الْبآرُّ التَّقِىُّ اَشْهَدُ اَنَّک قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَآتَیتَ الزَّکوةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ وَعَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتّى اَتیک الْیقینُ اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَبَا الْحَسَنِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🏴 🏴بسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک التماس دعا @majmaozakerine
463.2K
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه‌یِ زمینه شور شهادت امام رضا علیه السلام سبک یه عالمه گریه..... مثلِ کبوترها بال وُ پَرم رو وا کن دلم هوائیه براتمو امضا کن بدم ولی آقا خیلی هوامو داری در حقِّ این نوکر شما کم نمی‌ذاری دوماهه می‌زنم به سر وُ سینه یارضا نذار که دق کنم بده براتِ کربلا شاه روی لبهامه دوباره آه ندارم به جز حرم پناه یا امام رضا ببرم کربلا عزیزم حسین عزیزم /۳/ حسین دوباره با روضه حالِ منو بهتر کن خادمِ دربارُو گریه‌کنِ دلبر کن خودِ تو فرمودی گریه خاصِ گوداله پایِ همین روضه مادرِ تو بدحاله گفتی یابن‌َالشَّبیب سرشو از قفا برید آتیش اومد حرم رنگِ سه‌ساله‌َمون پرید آه رویِ خاکا مونده بدنت دست به دست میشه پیراهنت یا نعم الامیر زینب شد اسیر عزیزم... یه عالمه گریه......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نقاره میزندطوس ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس آنجا که خادمینش از روی زائرینش گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس خورشید آسمان ها در پیش گنبد او رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس رویای ناتمامم ساعات در حرم بود باقی عمر اما افسوس بود و کابوس وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس 😭سالروزشهادت ولی نعمتمان امام رئوف امام مهربانی ها امام رضا علیه السلام بر امام زمان(عج)وشما عزیزان تسلیت باد. گ
. ▪️صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا بر دلش داغ کم نداشت ولی زهر دیگر به جام کرد انگور جگرش را دریده بود نفاق دشمنی را تمام کرد انگور طرح: شعر: تسلیت خدمت دوستان عزیز ▪️▪️▪️▪️
🏴 _علیه_السلام 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ آقا بویوردی من گیتملیم مجلس بیداده اباصلت ایله اوزووی حجرده آماده اباصلت باشیمده گلن وقته اگر گورسون عبانی بیل ائدیله مسموم غریب الغربانی .... (اباصلت دی ایلشدیم حجرده آقامی گودیم ....) گوردی گلور اما باشینه چکمیش عبانی 😭 مسموم ایلیوب زهر جفا بیلدی رضانی 😭😭 رنگی سارالیب واردی دوداقینده نشانی دیواره ائدر تکیه او افسرده و خسته گاهی گلور اما اوتورور گاهی یول اوسته .... (اباصلت دی آقا وقتی حجریه وارد اولدی بویوردی حجره نین قاپلارین باغلا --دی عرض الدیم آقا جان شاید گلیب گئدن اولدی ....آقا بویوردی اباصلت بیز بو شهر ایچره غریبوخ بی کسیمیز یوخ 😭😭😭 اباصلت حجره نین فرش لرین ، حصیرلرین جمع ایله ایستیم جدیم حسین کیمین غریبانه قوری یرده جان وئرم .....) غربتده غریبون غم و دردین بیلن اولماز گرد محنی داغلی دیلیندن سیلن اولماز جان اوسته قالار گوزلری یولدا گلن اولماز نیسگیلرینی یاده سالیب آغلیان اولماز جان وئرسه اونون گوزلرینی باغلیان اولماز 🌴🌴 🖤 اونان آقا اوز توتدی خانم معصومیه ساری..... ددی گل باجی معصومه قارداشوون ناله و افغانینه باخ قاپی باغلی قوری یئر حال پریشاننه باخ گوزومون یاشینی سیل لبلریمون قاننه باخ اما خانم گله بیلمدی قاداش بالینینه یولدا بیمار اولدی قم شهرینده خانم تپراقا تاپشیریلدی .....🖤 اما خانم زینبه بو ایش برعکس اولدی خانم قارداشین یارالی باشین گوریدی عوض اینکی آغزینین قانین سیله شاهد چوب خیزرانیدی کی آقیا جسارت اولیدی 🥹🥹 ددی مگر گورمیسوز حسینیم یارالیدی آغاج وئرما اولبلره قانی آخور آغاج وئرما او لبلره بالالاری باخور یا حسین یا حسین (ع) 😭😭 🏴🏴🏴🏴🏴 التماس دعای فرج . اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
128.6K
شهادت امام رضا علیه السلام ابالحسن مسموم آقای من رو به قبله است علی موسی الرضا غریبونه پیکرش رو خاکا مثل جدش میزنه دست و پا آقای من آهِش دلِ عالم رو شکسته قتلگاهش حجره ی در بسته شد نگاهش رو به در پیوسته آقای من مسافرش اومد از مدینه چشم گریون اشکاشو میبینه سرِ بابا گرفته بر سینه آقای من روضه میخوند با چشای گریون جد ما رو غُسلش دادن با خون کفنش شد خاکای بیابون ای وای من یابن الشبیب تنها شد جد ما دست و پا زد در زیر دست و پا دفنش کردن آخر دهاتی ها ای وای من تا سرنگون از روی مرکب شد توی گودال چه نامرتب شد هر چه که شد در پیش زینب شد ای وای من یابن الشبیب جد ما رو کشتن عمه هامو به اسارت بردن نامحرم ها دورشون صف بستن ای وای من مظلوم آقا یا ابا عبدالله میثم مومنی نژاد: @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️ مقتل حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام امام رضا علیه السلام روز قبل از اینکه وارد کاخ مأمون ملعون شود، رو به اباصلت نمود و فرمود: فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مَکْشُوفَ الرَّأْسِ فَتَکَلَّمْ أُکَلِّمْکَ وَ إِنْ خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّی الرَّأْسِ فَلَا تُکَلِّمْنِی ▪️وقتی خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود، با من حرف بزن، جواب می‌دهم. چنان چه سرم پوشیده بود، با من صحبت مکن. بعد از اینکه حضرت وارد کاخ مامون شدند و از آن انگور مسموم خوردند، ابا صلت گوید: وقتی خارج شد، عبا را بر سر کشیده بود. چیزی عرض نکردم تا داخل خانه شد و دستور داد درها را ببندم و در رختخواب خوابید. من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. در همین موقع مشاهده کردم جوانی خوش روی با موی‌های مجعد شبیه به حضرت رضا علیه السّلام وارد شد. پیش رفتم و عرض کردم: از کجا آمدی؟ درها که بسته بود!! فرمود: کسی که در این ساعت مرا از مدینه به طوس آورده، از درهای بسته نیز داخلم کرده. گفتم: شما کیستی؟ فرمود: ای ابا صلت! من حجت خدایم بر تو. من محمّد بن علی هستم، و به طرف اطاق علی بن موسی الرضا علیهما السّلام رفت. به من نیز فرمود: وارد شوم. فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ الرِّضَا علیه السلام وَثَبَ إِلَیْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً فِی فِرَاشِهِ وَ أَکَبَّ عَلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام یُقَبِّلُهُ وَ یُسَارُّهُ بِشَیْ ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ ▪️همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به اوافتاد، از جای جست و فرزندش را در آغوش گرفت و به سینه چسبانید و پیشانی اش را بوسید و به جانب خود کشاند. امام جواد علیه السّلام پیوسته پدر را می‌بوسید و آرام با او سخنانی می‌گفت که من نفهمیدم. در این هنگام کفی سفیدتر از برف بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد. حضرت جواد علیه السّلام آن کف را مکید. امام دست در گریبان خود کرد و چیزی شبیه گنجشک خارج کرد و به حضرت جواد داد و حضرت آن را بلعید. در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت. حضرت جواد علیه السّلام فرمود: ابا صلت! حرکت کن از انبار تخت با آب بیاور تا پدرم را غسل دهم! عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست! فرمود: هر چه می‌گویم بجای آور! داخل انبار شدم؛ در آنجا تخت و آب بود. آنها را بیرون آوردم و دامن به کمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود: تو یک طرف برو. کسی هست که به من کمک کند و حضرت رضا علیه السّلام را غسل داد. باز فرمود داخل انبار شو و زنبیلی که در آن کفن و حنوط پدرم هست را بیاور! وارد شدم؛ زنبیلی دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم و خدمت ایشان آوردم. ایشان پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند. آنگاه فرمود: تابوت بیاور! عرض کردم: بروم پیش نجار بگویم تابوت بسازد! فرمود: داخل انبار تابوت هست! وارد شدم؛ تابوتی دیدم که در آنجا قبلا ندیده بودم! جسم پاک امام را در آن تابوت نهاد و دو رکعت نماز خواند؛ هنوز تمام نشده بود که تابوت بلند شد، سقف شکافته گردید و از خانه خارج شد. عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! هم اکنون مأمون می‌آید و حضرت رضا علیه السّلام را از من می‌خواهد! چه کنم؟ فرمود: ساکت باش، الان بر می‌گردد! هر پیغمبری اگر چه در مشرق بمیرد و وصی او در مغرب باشد، خداوند بین ارواح و اجساد آنها جمع خواهد کرد. هنوز سخن امام جواد علیه السّلام تمام نشده بود که سقف شکافته شد و تابوت بر زمین آمد. ایشان از جای حرکت کرد، پیکر پاک امام را از تابوت بیرون آورد و در رختخوابش گذاشت، مثل اینکه نه غسل داده شد و نه کفن گردیده. سپس به من فرمود: حرکت کن و در را برای مأمون بگشا! همین که در را گشودم، دیدم مأمون و غلامان ایستاده اند! 📚امالی شیخ صدوق: ص۶۶۱ 📚 عیون اخبارالرضاعلیه ج ۲:ص ۲۴۲ 📚بحارالانوار ج ۴۹، صفحه ۳۰۱ @majmaozakerine
◼️ مقتل حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام امام رضا علیه السلام روز قبل از اینکه وارد کاخ مأمون ملعون شود، رو به اباصلت نمود و فرمود: فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مَکْشُوفَ الرَّأْسِ فَتَکَلَّمْ أُکَلِّمْکَ وَ إِنْ خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّی الرَّأْسِ فَلَا تُکَلِّمْنِی ▪️وقتی خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود، با من حرف بزن، جواب می‌دهم. چنان چه سرم پوشیده بود، با من صحبت مکن. بعد از اینکه حضرت وارد کاخ مامون شدند و از آن انگور مسموم خوردند، ابا صلت گوید: وقتی خارج شد، عبا را بر سر کشیده بود. چیزی عرض نکردم تا داخل خانه شد و دستور داد درها را ببندم و در رختخواب خوابید. من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. در همین موقع مشاهده کردم جوانی خوش روی با موی‌های مجعد شبیه به حضرت رضا علیه السّلام وارد شد. پیش رفتم و عرض کردم: از کجا آمدی؟ درها که بسته بود!! فرمود: کسی که در این ساعت مرا از مدینه به طوس آورده، از درهای بسته نیز داخلم کرده. گفتم: شما کیستی؟ فرمود: ای ابا صلت! من حجت خدایم بر تو. من محمّد بن علی هستم، و به طرف اطاق علی بن موسی الرضا علیهما السّلام رفت. به من نیز فرمود: وارد شوم. فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ الرِّضَا علیه السلام وَثَبَ إِلَیْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً فِی فِرَاشِهِ وَ أَکَبَّ عَلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام یُقَبِّلُهُ وَ یُسَارُّهُ بِشَیْ ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ ▪️همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به اوافتاد، از جای جست و فرزندش را در آغوش گرفت و به سینه چسبانید و پیشانی اش را بوسید و به جانب خود کشاند. امام جواد علیه السّلام پیوسته پدر را می‌بوسید و آرام با او سخنانی می‌گفت که من نفهمیدم. در این هنگام کفی سفیدتر از برف بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد. حضرت جواد علیه السّلام آن کف را مکید. امام دست در گریبان خود کرد و چیزی شبیه گنجشک خارج کرد و به حضرت جواد داد و حضرت آن را بلعید. در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت. حضرت جواد علیه السّلام فرمود: ابا صلت! حرکت کن از انبار تخت با آب بیاور تا پدرم را غسل دهم! عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست! فرمود: هر چه می‌گویم بجای آور! داخل انبار شدم؛ در آنجا تخت و آب بود. آنها را بیرون آوردم و دامن به کمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود: تو یک طرف برو. کسی هست که به من کمک کند و حضرت رضا علیه السّلام را غسل داد. باز فرمود داخل انبار شو و زنبیلی که در آن کفن و حنوط پدرم هست را بیاور! وارد شدم؛ زنبیلی دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم و خدمت ایشان آوردم. ایشان پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند. آنگاه فرمود: تابوت بیاور! عرض کردم: بروم پیش نجار بگویم تابوت بسازد! فرمود: داخل انبار تابوت هست! وارد شدم؛ تابوتی دیدم که در آنجا قبلا ندیده بودم! جسم پاک امام را در آن تابوت نهاد و دو رکعت نماز خواند؛ هنوز تمام نشده بود که تابوت بلند شد، سقف شکافته گردید و از خانه خارج شد. عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! هم اکنون مأمون می‌آید و حضرت رضا علیه السّلام را از من می‌خواهد! چه کنم؟ فرمود: ساکت باش، الان بر می‌گردد! هر پیغمبری اگر چه در مشرق بمیرد و وصی او در مغرب باشد، خداوند بین ارواح و اجساد آنها جمع خواهد کرد. هنوز سخن امام جواد علیه السّلام تمام نشده بود که سقف شکافته شد و تابوت بر زمین آمد. ایشان از جای حرکت کرد، پیکر پاک امام را از تابوت بیرون آورد و در رختخوابش گذاشت، مثل اینکه نه غسل داده شد و نه کفن گردیده. سپس به من فرمود: حرکت کن و در را برای مأمون بگشا! همین که در را گشودم، دیدم مأمون و غلامان ایستاده اند! 📚امالی شیخ صدوق: ص۶۶۱ 📚 عیون اخبارالرضاعلیه ج ۲:ص ۲۴۲ 📚بحارالانوار ج ۴۹، صفحه ۳۰۱ @majmaozakerine
روضه امام رضا .مومنی.mp3
3.28M
🏴 السلام علیک یا علی بن موسی الرضا 🎤استاد 📝روضه امام رضا علیه السلام ▪️ویژه شهادت و و 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
_pouyanfar.mp3
7.42M
◾️ علیه السلام ❇️ نماهنگ| کبوتر گنبد ❣ یا امام رضا 🕌 هوایی مشهد توام 🕊 کبوتر گنبد توام ❣ تویی تو همیشه یاورم 🎙 محمد حسین پویانفر ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟ *یه کم امروز ناز کن…خستگیتُ بگو به آقا…آقا دو ماهه دیگه*… خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟ رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟ *دقیقا حس الان من و تو مثل حسیِّ که چندروزی کربلا بودی،حرم بودی…میخوای برگردی…تو مسیر هی پشت سرت رو نگاه میکنی….برمیگردی…سلام میدی…دوباره یه تیکه راه میری….آقا دارم میرما…* خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟ رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟ این دو ماه از کف من رفت و نکردم کاری وای از غفلت بسیار چه باید بکنم؟ اهلِ دل با تو شبِ خویش سحر می کردند منِ محروم ز دیدار چه باید بکنم؟ امروز بیا یه خودی به ما نشون بده….مُردیم…ندیدیمت آقاجان…امروز اگه میای دست مادرتم بگیر بیار….بی بی سفره رو جمع کنه….دیدی؟وقتی میری خونه مادرت،نمیگذاره دست به سیاه و سفید بزنی…میگه اومدی خونه ی من دیگه…خودش سفره پهن میکنه…غذا میاره…خودش جمع میکنه…* با همه خوب شدم با تو ولی بد بودم چشم من بود به اغیار، چه باید بکنم؟ *امروز بیا تو یه راهی پیشِ پایِ من بذار…* هر چه گفتی تو به من گوش ندادم، الحق شدم امروز گنهکار چه باید بکنم؟ مثل هر بار زدم زیرِ قرارم با تو تو بگو،تو آقا که من این بار چه باید بکنم؟ نروم کرب و بلا خاک به سر خواهم شد تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟ *السلام علیک یا اباعبدالله…به همین راحتی میری کربلا…* در این حرم چیزی ندیدم غیرِ زیبایی کم نیستند درصحنت،نفس هایِ مسیحایی هر کس به دیدار تو آمد کربلایی شد اینگونه خواهی کرد از مهمان پذیرایی از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی *اصلا جایی رو بلد نیستم برم….دلم می گیره بلیط می گیرم میرم مشهد…تو رو خدا ما رو تحویل بگیر امروز….“و تَصَدَّق علینا…” از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی از آب سقاخانه هر کس خورده می فهمد زمزم ندارد این چنین آبِ گوارایی وقتی که نام مادرت را میبرد زائر در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی! *به خدا همین جوره….نام بی بی رو تو حرم می بری،به هم میریزه….* {می روم مشهد،خیابان ها شلوغ می روم در قم،شبستان ها شلوغ کربلا هم کل ایوان ها شلوغ هیچ کس مثل تو بی زوار نیست *یا امام حسن!…*} وقتی که نام مادرت را میبرد زائر در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی! وقتی برای دستگیری می رسی از راه صحرای محشر تازه خواهد شد تماشایی *اونجا که میاد تازه روضه شروع میشه….همه جا روضه….حتی قیامت هم روضه….فلذا حتی انبیا هم سرهاشون رو پایین میندازن….“غُضّوا ابصارکم…”هیچ کس نباید ببینه…* .