.
|⇦• قربانیِ تو نزد خدایت ....
#روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام رحلت #حضرت_ام_کلثوم سلام الله علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بانو زبانزد است حیایی که داشتی
تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی
نازل شود به وحی خدا مدحِ وصف تو
با آن مقام، پیش خدایی که داشتی
در آسمانِ حیدر و زهرا پریده ای
مهد کمال بود هوایی که داشتی
با حضرتِ عقیله شما مو نمی زدی
در خُلق و خو وفایی که داشتی
دیدند اهل کوفه که حیدر ظهور کرد
با خطبه ها و صوتِ رسایی که داشتی
دیدی مصیبتی که دگر کَس نمی رسد
به ابتدای صبر و رضایی که داشتی
عباس تا که دید نداری تو هدیه ای
سهمِ تو شد به کوهِ منایی که داشتی
*شبِ عاشورا عباس داره مثل شیر نگهبانی میده و دور خیمه ها می گرده، از هر خیمه یه نوایی میاد،خانوم زینب بچه هاش رو آماده کرده، هر کی هر چی داره میخواد برا حسین رو کنه، نجمه خاتون، قاسم و عبدالله رو نشونده و داره باهاشون اتمام حجت میکنه...الهی بمیرم براش، رباب قنداقه رو گرفته...علی جان! یکی یه دونه ی مادر... همه خودشون رو دارن آماده میکنن یه هدیه به حسین بِدن...عباس اومد از کنارِ خیمه ی اُم الکلثوم رد شد،صدایِ ناله ی بی بی اومد،میگفت: خدا! خیلی کم سعادتم که چیزی برا حسین هدیه کنم...توی همین زمزمه ها بود که عابس اومد دَمِ خیمه،گفت: بانویِ من! اجازه میدید چند لحظه ای محضر شما باشم؟ تا خانوم صدا عباس رو شنید،اشکاش رو پاک کرد...فرمود:بیا داداش...بیا همیشه مرهم دردام،بیا همه کَس و کارم...
عباس اومد دو زانو نشست،گفت: بی بی جان! گریه کردن شما فقط یه راه داره، اونم اینه که یه روز خبر مرگ عباس رو برات بیارن، مگه من مُردم داری گریه میکنی؟ چی شده؟ فرمود:عباس جان! خواهرم زینب دو تا بچه هاش رو آورده، بچه های داداش حسنم هستن، اُم لیلا علی اکبر رو فرستاده، اُم البنین تو و داداشات رو فرستاده،رُباب علی اصغر داره،من کسی رو ندارم برا حسینم قربونی کنم...یه لبخندی رو لبِ عباس نشست،گفت: بانویِ من! کی از من بهتر..؟ فردا میام دَمِ خیمه ات، دستم رو بگیر ببر پیشِ آقام حسین...بگو آقا یه غلام آوردم برات قربونی کنم...یه غلام آوردم بهت هدیه بدم...*
عباس تا که دید نداری تو هدیه ای
سهمِ تو شد به کوهِ منایی که داشتی
قربانیِ تو نزد خدایت قبول شد
یک عُمر ماند رنگ حنایی که داشتی
اُم البنین به شهر مدینه که روضه داشت
گُل می نمود آه و بکایی که داشتی
با زینب و رباب فقط ناله می زدی
با خاطرات کرب و بلایی که داشتی
تقسیم شد میانِ اسیرانِ اهل بیت
در شهر شام آب و غذایی که داشتی
*بعد از دفنِ رقیه، خانوم زینب،دید اُم الکلثوم خیلی بی قراری میکنه، فرمود: چیه خواهرم؟گفت: زینب جان! دیشب دَمِ غروب رقیه از گوشه ی خرابه رو زانوهاش،چهار دست و پا، آهسته آهسته، اومد رو پام نشست،دستش رو دور گردنم حلقه کرد، آروم دَمِ گوشم گفت: عمه! میخوام یه حرفی بهت بزنم،اما قول بده به عمه زینب نگی...چی عمه جان!گفت:عمه! تو این شهرِ به این بزرگی، زیرِ این آسمون، آیا بچه ای گرسنه تر از من هم هست؟عمه! ضعف کردم،گرسنه ام...اشک تو چشمام حلقه زد،گفتم:رقیه جان صبر کن،همه چیز درست میشه...گفت:عمه!یه چیز دیگه ای هم میخوام بهت بگم...چی عمه!گفت عمه! حسم میکنم بابام میخواد بیاد دنبالم...حس میکنم دیگه شب آخرمِ...عمه جان! خودم میدونم باعث زحمت همه ی شما بودم...خودم میدونم برا خاطر ناله های من شما هم کتک خوردید...*
تقسیم شد میانِ اسیرانِ اهل بیت
در شهر شام آب و غذایی که داشتی
حتی زنِ یزیدِ لعین گریه اش گرفت
با دیدن خرابه و جایی که داشتی
عباس بود روی نی و بست چشم خود
وقتی که دید تاولِ پایی که داشتی
شکر خدا نبود ببیند برادرت
بردند گوشوارِ طلایی که داشتی
شکر خدا نبود حسین تو بشنود
در زیر تازیانه نوایی که داشتی
____
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
•
مور را رخصت تمجید..
#روضه #حضرت_ام_کلثوم سلام الله علیها _ حاج محمد طاهری
●━━━━━━───────
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست
پیشگاه کرمت عرصۀ جولان ها نیست
از کرامات فراوان تو خوبان ماتند
این همه حسن در اندیشۀ انسان ها نیست
باید ادیان پی اوصاف تو تحقیق کنند
گفتن از شخصیتت وسع مسلمان ها نیست
عصمت از فاطمه داری که مطهر شده ای
احتیاجی پی این امر به برهان ها نیست
شعر اگر بهر تو کم گفته شده خرده مگیر
سیر اوصاف تو در قدرت عَمّان ها نیست
نقش تو نیست کم از زینب کبری بانو
گرچه حک نام تو در صفحۀ اذهان ها نیست
شام زیر لگد خطبۀ تو جان می داد
مثل تو هیچ کسی فاتح میدان ها نیست
رمز عرفان اثر سجدۀ پیشانی توست
احتیاجی سر این سفره به عرفان ها نیست
خواستی تا همه جا صحبت زینب باشد
مدح و مرثیه اگر از تو به دیوان ها نیست
ام کلثوم شدن زینب و زهرا شدن است
حرف عشق است در آن صحبت عنوان ها نیست
ازدواج تو و نمرود مدینه ؟ هیهات
نخی از چادر تو قسمت شیطان ها نیست
نمک سفرۀ افطار پدر هستی تو
*برا همین صدا زد عزیزِ دلم کی دیدی بابات با دو جور غذا افطار کنه؟! .. آخرین افطار رو تو خونۀ اُم کلثوم، امیرالمومنین مهمان بود ..*(1)
نمک سفرۀ افطار پدر هستی تو
لذتی بی تو در این شیر و در این نان ها نیست
می شود گفت زتو از غم و درد تو نگفت ؟
مدح خوب است ولی مکفی گریان ها نیست
*دو سه خط روضه ش رو بگم :*
یوسفت در عوض چاه به گودال افتاد
چون تو دلسوخته در یثرب و کنعان ها نیست
سر و سامان تو را نیزه ای از پا انداخت
خیمۀ سوخته جایِ سر و سامان ها نیست
ناز پروردۀ دستان پر از مهر علی
شأن تو ناقۀ عریان و بیابان ها نیست
دور تا دور تو با هلهله جمعیت بود
بزم مِی، طشت طلا جای پریشانها نیست
هرچه گفتم کمی از قدر و مقام تو نشد
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی
*بالاترین روضه برا بی بی جان حضرت زینب و این خانم همینه: بالای منبر بود گفت: دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَي ابنِ زِيادٍ وَ عليها اَرْذَلُ ثِيابِها وَ هِيَ مُتَنَکِّرَةٌ ..(2) وارد شد زینب بر مجلس نامحرمان .. مجلسِ ابن زیاد .. اون عالم و بزرگ عمامه از سر برداشت .. فرمود بسه دیگه چی میخوای دیگه بگی ؟! آخه مگه جای عمۀ سادات تو مجلس نامحرما بود .. یه جا مجلس عبیدالله یه جا هم مجلسِ بزید .. (غیرتیا ..) نوشتن زن یزید ملعون از خواب بیدار شد شنید قافلۀ اسرا رو تو کاخ آوردن ، پریشان اومد وارد مجلس شد (3) با سر عریان یه وقت یزید سریع از جا بلند شد، عباشُ رو سرِ زنش انداخت .. گفت نانجیب بهت برخورد من با این وضع وارد شدم!! من همسرِ توام اما ببین ناموس آل الله رو با چه وضعی تو مجلس آوردی ..
منابع:
1)منتهی الآمال چاپ افست، ج 1، ص 125
2) ریاحین الشریعه، ج 3، ص 141
بحارالانوار، ج 45، ص 116.
ارشاد مفید، ص 244
تاریخ طبری، ج 6، ص 263
لهوف، ص 160
3)بحار الأنوار، ج 45، ص 196،بیروت
ابو مخنف، ص 269 – 271
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمد_طاهری
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
@babolharam_netباب الحرم _ حاج محمد طاهری-.mp3
زمان:
حجم:
13.17M
|⇦•مور را رخصت تمجید..
#روضه و توسل به حضرت ام کلثوم سلام الله علیها _ حاج محمد طاهری
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
مےدهم سوےامیرم یڪ سلام
صبح من آغازشدبا این ڪلام
ڪارهرروز من ازفرط فراق
یڪ سلام ازراه دور ازروےبام
دوشنبه های امام حسینی
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۲۵ دی ۱۴۰۱
میلادی: Sunday - 15 January 2023
قمری: الأحد، 22 جماد ثاني 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹موت خلیفه اول ابوبکر بن ابی قحافه، 13ه-ق
📆 روزشمار:
▪️8 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
▪️9 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
▪️11 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام
▪️18 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما السلام
▪️21 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
#حضرت_ام_کلثوم_س_مصائب
از حسن هرچه که در مرثیه کمتر سخن است
ام کلثوم غریب است چنانکه حسن است
غمش آنقدر بزرگ است که یه روضه ی آن
مثنوی گر بشود دفتر هفتاد من است
شیر دل می شود آن مرد که فرزند علی است
دختر فاطمه هر کس بشود شیر زن است
زینب دیگری از کرببلا رفت به شام
دختر دیگر زهراست که دور از وطن است
کربلا دید زنی را که قد افراشت و شد
مرثیه خوان حسینی که بدون کفن است
خیمه می سوزد و او حال عجیبی دارد
شاهد آتش در ، باخبر از سوختن است
شام بازار بدی دارد و گرز سخنش
هرکجا حرف کنیز آمده دندان شکن است
شاعر: #محسن_ناصحی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
شعر مدح و مرثیه حضرت ام کلثوم سلام الله علیها
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم
ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم
ای دومین زینب، سراپا زینت اب
ای زینت نام پدر یا ام کلثوم
ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر
بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم
ای کوکب افلاک، ای نور مجسم
ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم
زینب که سر تا پا علی بود و علی بود
رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم
حتما تو هم مانند زینب دیده بودی
که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم
حتما تو هم از داغ کوچه داغداری
از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم
از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی
رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم
با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد
جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم
ای وای از ساعات قتل صبر ای وای
ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم
هر کس می آمد جای زخم قبل می زد
با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم
سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد
وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم
هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت
انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم
وحید محمدی
۹۸/۱۲/۴
#ام_کلثوم
#کربلا
#امام_حسین
#حضرت_ام_کلثوم_س_مصائب
آه زینب باز هم باید عزاداری کند
ام کلثومم که بعد از تو مرا یاری کند؟
آه ای آیینه ی زینب در عالم الوداع
مونسم ، دلگرمی ِ پنجاه سالم الوداع
رفتی و من همچنان با کوه غم ها مانده ام
ای عصای دست زینب ، دست تنها مانده ام
محرم اسرار من ، دار و ندارم ، خواهرم
با که بعد از تو کنم گریه برای مادرم ؟
شاهد خون گریه ی مسمار آن در الوداع
میزبان آخرین افطار حیدر الوداع
ای دل ِ از دست این دنیا پریشان الوداع
شاهد پیری ِ آنی ِ حسن جان الوداع
آه پاره معجر شام غریبان الوداع
بی برادر مانده در بر و بیابان الوداع
من خبر دارم چه آمد بی حسینم بر سرت
من خبر دارم چه کرده کعب نی با پیکرت
آه خواهر حرمت ما بی برادر ها شکست
پیش سرهایی که شد نیزه نشین، سرها شکست
در بنی هاشم کسی جز ما اسارت دیده بود ؟
در بنی هاشم کسی چون ما جسارت دیده بود ؟
خواهرم ما دو علی را دست بسته دیده ایم
هیجده دسته گل ِ در خون نشسته دیده ایم
ما دو تا را که ندیده بود حتی آفتاب
همسفر با حرمله کردند آن هم بی نقاب
ای بمیرد حرمله از عمر سیرت کرده است
دوری شش ماهه ، این شش ماهه پیرت کرده است
شیر دخت ِ شیر یزدان شد غرورت پایمال
ای زبان آن اراذل های شام و کوفه لال !
مُردم و زنده شدم آن لحظه که شمر لعین
زد سر دروازه ی ساعات رویت را زمین
ای بهاری که شدی رنگ زمستان الوداع
ای شنیده طعنه ها در بزم مستان الوداع
پا به پای من کشیدی ، درد پشت درد آه
نان خیراتی غرورت را به جوش آورد آه
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_ام_کلثوم_س_مصائب
خواهر مجتبی چه مظلوم است
غربتش از عزاش معلوم است
روضه خوان امام معصوم است
فاتح شام و کوفه کلثوم است
همه جا پا به پای زینب رفت
در صفاتش جلال میبینم
حب او را کمال میبینم
چشمه اش را زلال میبینم
رتبه اش بی مثال میبینم
همه جا پا به پای زینب رفت
مثل زینب وقار بابا بود
کوه صبر و حیا و غمها بود
در رشادت شبیه زهرا بود
خطبه اش ذوالفقار مولا بود
همه جا پا به پای زینب رفت
پیش نطقش وقار میریزد
جگر روزگار میریزد
عزت و اقتدار میریزد
رنگ و روی بهار میریزد
همه جا پا به پای زینب رفت
جلوه ی نور پنج تن بوده
گاه زهرا گهی حسن بوده
اسدالله بت شکن بوده
شاهد غارت بدن بوده
همه جا پا به پای زینب رفت
آنقدر گریه کرده پیر شده
بی حسین از زمانه سیر شده
غصه اش غصه ی حصیر شده
با چه وضعیتی اسیر شده
همه جا پا به پای زینب رفت
گرچه با ناقه های عریان رفت
به هواداری سلیمان رفت
جنگ خطبه شد و به میدان رفت
دو سه شب شهر کوفه زندان رفت
همه جا پا به پای زینب رفت
روی نی آفتاب را دیده
دور گردن طناب را دیده
گریه های رباب را دیده
خیرران و شراب را دیده
همه جا پا به پای زینب رفت
روضه با اشک شور میگوید
از درخت و تنور میگوید
از مسیر عبور میگوید
ماجرا را به زور میگوید
همه جا پا به پای زینب رفت
شامیان سد راه میکردند
دختران را نگاه میکردند
هتک حرمت به شاه میکردند
بین مجلس گناه میکردند
همه جا پای به پای زینب رفت
شاعر: #رضا_قربانی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین