يا رب از فرط گنه نامه سياهم چه كنم
گر نبخشى ز ره لطف گناهم چه كنم
بسته گرديده زهر سو به رُخم راه نجات
ندهى گر تو در اين معركه راهم چه كنم
جز تو ما را نبود پشت و پناهى به جهان
بى پناهم ندهى گر تو پناهم چه كنم
يوسف افتاد بچاه از اثر بى گنهى
من ز فرط گنه افتاده به چاهم چه كنم
بخشش و لطف تو پاينده تر از كوه بود
من كه ناچيزتر از يك پَرِ كاهم چه كنم
به هدف گر نخورد تير دعايم هيهات
به اثر گر نرسد شعله آهم چه كنم
سايه لطف تو از لطف اگر روز معاد
نشود شامل احوال تباهم چه كنم
كس به روى من «ژوليده» نگاهى نكند
نكنى گر تو هم از مهر نگاهم چه كنم
شاعر:ژولیده نیشابوری
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
12_1_Mahdi_Mokhtari&Hasan_Jokar(Vedae_Etekaf)_(www.rasekhoon.net).mp3
28.68M
وداع با اعتکاف
حاج مهدی مختاری
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
خادمه اهل بیت 🌺:
وداع با اعتکاف
حاج مهدی مختاری
گرچه من را می توانی زود از سر ؛ وا کنی
تا سحر این پا و آن پا می کنم در وا کنی
.
آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن
مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى
.
اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط
می شود زنجیر را از پای نوکر وا کنی
.
من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت
پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی
.
افتضاحی که به بار آورده ام شد دردسر
اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی
.
واسطه چه بهتر از این نام زهرا هست که
آنقدر می کوبم این در را که آخر وا کنی
.
گریه از نان شبی که می خورم واجب تر است
کاشکی بر چشم خشکم نهر کوثر وا کنی
.
من گرفتاری خود را می برم امشب نجف
تا گره های مرا با دست حیدر وا کنی
.
هر شبى که روزه ام وا مى شود با یا حسین
مى شود رویم حسابى صد برابر وا کنى
.
دست و پا کمتر بزن خیلى اذیت مى شوم
مى شود زیر لگد چشمى به خواهر وا کنى
.
بى حیا آهسته تر ، آهسته تر خنجر بزن
کاشکى از گریه هاى مادرش پروا کنى
دست و پا کمتر بزن خیلی اذیت می شوم
می شود زیر لگد چشمی به خواهر وا کنی
بی حیا آهسته تر، آهستهتر خنجر بزن
کاشکی از گریه های مادرش پَروا کنی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
خمیده خمیده رسیدم به تو
شکستم شکستم دم جسم تو
عزیزم عزیزم شبیه تنت
بریده بریده میگم اسم ت
و بریده بریده نفس میزنی
فقط مادرت رو صدا میزنم
بریده بریده نفس میزنی
فقط مادرت رو صدا میزنم
نزن دست و پا که میفتم حسین
دم قتلگاه دست و پا میزنم
سیدالعطشان حسین جان
اجازه بده تا جلوتر بیام
که زیر نیزه خلاصت کنم
بیا صورتت رو مکش زیر خاک
اصلا اومدم تا التماست کنم
بمیرم بمیرم که غارت شدی
میرم خواهش ازدشمنت میکنم
میرم پس میگیرم لباس تورو
خودم پیرهنت رو تنت میکنم
سیدالعطشان حسین جان
غریبم غریبم یه کاری بکن
جلو بچه ها حرف بدمیزنن
منو مثل بابا کشیدن روخاک
تورومثل مادر لگد میزنن
سلام علی یا حسین غریب
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
همیشه درد دلامو گفتم با باب الحوائج
وقت گرفتاری تو خلوت گفتم یا باب الحوائج
باب الحوائج با دست بسته دستگیر عالمی
دلت شکسته ولی تو زندون مثل کوه محکمی
باب الحوائج، باب الحوائج، باب الحوائج
دستمو بگیر جان پسرت امام رضا
از تو کاظمین ما رو برسون به کربلا
فدای غربتت آقا، قلبت از زمونه خونِ
یه عمرِ گوشه ی زندون از حال تو کی میدونه
با تن بی جون تو غل و زنجیر
با هر بهونه ای یه جوری میزد
ناله زدی با هر تازیونه ای که میزد برات بمیرم
باب الحوائج، باب الحوائج، باب الحوائج
روی خاکی و یاد مادرت تو کوچه ها
روضه ی عطش خوندی تو برای کربلا
دستمو بگیر جان پسرت امام رضا
از تو کاظمین ما رو برسون به کربلا
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
روضه حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
عمری بر آن سرم که شوم خاکِ پایِ دوست
تا هستی ام شود غبار در هوایِ تو
روزی هزار بار اگر جان دهم کم است
در شوق لحظه ای که بمیرم برایِ تو
کویِ تو را به ملک دو عالم نمی دهم
آری گدای توست همیشه گدایِ تو
تو برتری از آن که شوی آشنا به من
من کمترم از این که شوم آشنایِ تو
با این همه زِ کویِ تو جایی نمیروم
باشد سرم همیشه به خاکِ سرایِ تو
یک بار مرا به رَهِ خویش کن فدا
ای صد هزار مرتبه عالم فدایِ تو
ایام شهادتِ باب الحوائج آقا موسی ابن جعفر .. آی گرفتارا ، آی مریض دارا ، آی اونایی که گره به کارتون خورده ، بسم الله ..
خاکِ رَهِ زائرت اَعاظِم
جانِ دو جهان امام کاظم
ارباب کمال زیرِ دینت
چشم همه سمتِ کاظمینت
عیسی زِ دم تو دم گرفته
جود از کف تو کرم گرفته
موسی به امیدِ نخلِ نورت
نعلین براورد به طورت
زنجیرِ تو حلقۀ وصالت
تا عشرِ خداست اتصالت
آبِ وضویِ تو اشک هایت
خون است روان زِ ساقِ پایت
*چهارده سالِ از این زندان به آن زندان، اما زندانِ آخر با زندان هایِ دیگه فرق داشت، یه ملعونی به نام سندی ابن شاهک زندان بانِ حضرتِ .. بسیار شقی و بی ادبِ .. هر بار با تازیانه واردِ زندان میشد .. یا امام رضا دارم روضۀ باباتُ میخونم .. حیا میکنم بگم با این آقا چه میکرد اما هر وقت بر میگشت میدیدن تازیانه خون آلوده .. یا موسی ابن جعفر .. با این که عیال واره اما ملاقاتی نداره .. _(چرا؟) آخه ممنوع الملاقاتِ .. یه وقت صدا میزنه پسرم، یه وقتایی هم صدا میزنه دخترم معصومه دلم برات تنگ شده .. میگه این زندانِ آخری تاریک بود، نمور بود حضرت با علم امامت شب و روزُ تشخیص میداد .. ای غریب آقام ..
پشتِ در زندانِ بغداد جمع شدن ، گفتن چی شده؟.. گفتن هارون نامه نوشته گفته موسی ابن جعفر رو آزاد کنید .. شیعیان جمع شدن .. یکی گفت موسی ابن جعفرُ ببینم رو پاهاش می افتم .. یکی گفت دستاشُ میبوسم، صورتشُ میبوسم .. آخ بمیرم یه وقت دیدن درِ زندانِ بغداد باز شد (ان شالله کاظمین ..) دیدن چهار تا حمال یه بدنِ بی جانیُ رو تختۀ در دارن میارن ، هی صدا میزنن «هذا امام رفض» این بدنِ امام شیعیانِ .. ظاهراً بدن حجمی نداره اما بازم سنگینه .. (بگم حاجت دارا ، گرفتارا صدا ناله شون بلند شه؟..) عباشُ کنار زدن دیدن هنوز تو غل و زنجیرِ .. کاش غربت به همین جا ختم میشد .. یا صاحب الزمان .. آوردنش گذاشتن رو جسرِ بغداد رها کردن و رفتن .. آی آقام ..
سلیمان پنجرۀ قصرُ باز کرد دید یه بدن غریب افتاده .. گفت بدنِ کیه کسی کاری نداره؟!گفتن سلیمان این بدنِ موسی ابن جعفرِ .. دیدن از قصر دوان دوان داره میاد این بدنِ پسر فاطمه ست .. زیرِ این بدنُ بگیرید بلند کنید .. هذا طیب ابن طیب .. این بدنِ پاک پسرِ پاکِ، محترمانه کفن آوردن دفنش کردن، همۀ روضه ها باید ختم به کربلا بشه، بریم کربلا ..چی گذشت به زینبِ کبری وقتی ببینه بدنِ بی سرِ برادر رو خاکِ کربلا ..
دیگر چه زینبی چه عزیزی چه خواهری
وقتی نمانده است برایش برادری
من مانده ام چگونه تو را غسل میدهند
وقتی نمانده است برایِ تو پیکری
در زیرِ سم اسب چه ها میکنی حسین
با تو چه کرده اند در این روزِ آخری
بنی اسد اومدن دیدن اَبدان غارت شده بدون سر رو خاکِ گرم کربلا .. بدنی که سر نداره، بدنی که غارت زده ست قابل شناسایی نیست .. یااباعبدالله، خدایا چه کنند اینا که بدن ها رو نمیشناسند .. یه وقت دیدن یه سوارِ آمد از مرکب پیاده شد، بنی اسد دست نگه دارید من این بدن ها رو خوب میشناسم .. این بدنِ بریرِ، این بدنِ ظهیرِ، این بدنِ حبیبِ .. یک یک بدن ها رو معرفی میکنه .. به یه بدن رسید دیدن زانوهاش بی رمق شد رو خاکا افتاد .. اقا این بدنِ کیه؟! فرمود زود برید بوریا بیارید .. آی بمیرم حصیر آوردن .. بدن که ارباً ارباست، هم زخم خورده با شمشیر و نیزه و سنگ هم با اسب از این بدن رد شدن .. چیزی باقی نمانده ، حضرت حصیر رو از زیرِ بدنِ ارباًاربا رد کرد ، بدنُ تو خانه ی قبر گذاشت .. ما مسلمونا یه رسمی داریم گونه راستُ رو خاک میزاریم اما عزیز فاطمه سر در بدن نداره .. بنی اسدی ها دیدن زین العابدین از خونۀقبر بیرون نمیاد اومد جلو سر رو جلو آورد دید آقا خم شده لب ها رو به رگ های بریده .. هرجا نشستی صدا بزن ای حسین ..👇👇کانال_نوحه_مجمع الذاکرین
@majmaozakerine