کربلاهادی_همتی.mp3
7.3M
کربلا... شور طوفانی و احساسی
پرواز می کند به سمت حَرم
پرواز می کند به سمت حسین
❤🕊 💚🕊
شعر و سبک و مداحی #هادی_همتی 🎤
#پیشواز_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
سرمایهاَم غلامیِ این خانواده است
شکرِخدا که از غمِتان قلبِ من شکست
شکرِ خدا که پایِ عَلم پا گرفتهام
از غصّهیِ مُحرّمتان قلبِ من شکست
رویم سیاه و شال سیاه است آبرو
در بینِ نوحه با دَمِتان قلبِ من شکست
چیزی نمانده سر بِرود رویِ نیزهها
با وصفِ حالِ مَحرمتان قلبِ من شکست
هر سال پایِ روضهیِ گودال گفتهام
در دستِ کیست خاتمِتان قلبِ من شکست
ماهِ محرّم آمد و ما سینه میزنیم
با ندبههایِ ماتمتان قلبِ من شکست
شاعر: #حسین_ایمانی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#محاوره #زمزمه #پیشواز_محرم
#ورود_به_ماه_محرم
سنگین تر از غمت آقا
رو دلامون که داغی نیست
این که میام تو هیأتِت
میدونم ، اتفاقی نیست
از رویِ هر چی برداریم
کم می شه جز همین غمت
برکتِ زندگیم شده
گریه یِ تو محرمت
وقتی غم عشق تو هست
دیگه مگه غمی دارم؟!
سایه ات و از سرم نگیر
نوکرتم تا جون دارم
کاش که تموم زندگیم
خرج عزای تو بشه
از نون شب واجب تره
خرج که برای تو باشه
بساط خونه تکونی
تو دلِ هیئتا جوره
گرد و غبار دلارو
گریه بَراتو می شوره
حرفِ غریبیت که میشه
ابر بهار میشم برات
حالا می فهمم که چرا
شدی قتیلُ العبرات
گریه برا تو یاحسین
مایه یِ آرامشمه
این که واسه تو بمیرم
بزرگترین، خواهشمه
تو قیامت خوشحاله اون...
چشی که واسه تو تَره
چشمای بارونی تَرو
فاطمه... بهتر میخره
نسیم رحمت... میاد از
حوالیِ هوای تو
زده دوباره به سرم
هوایِ کربلای تو
شاعر: #منصوره_محمدی_مزینان
#پیشواز_محرم
#ورود_به_ماه_محرم
اشعار سرخ دلشکنش را بیاورید
دمنوحههای سینهزنش را بیاورید
دارد صدای قافله از دور میرسد
اسپندِ وقتِ آمدنش را بیاورید
بعد از کتیبههای حسینیه زودتر
سینیِ چایریختنش را بیاورید
دادم لباس مشکی خود را به مادرم
آری بساط دوختنش را بیاورید
دلشورههای خواهر او بیشتر شده
اسباب غمنداشتنش را بیاورید
دارد به قتلگاه چه نزدیک میشود
زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید
**
حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش:
اموال غارتیِ تنش را بیاورید
✍ #محمدجواد_پرچمی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#پیشواز_محرم #دلتنگ_محرم
حالِ خوبِ من تویی، این حال را از من نگیر
با تو خوشبختم، همین اقبال را از من نگیر
ای صدای عاشقی! این حنجره نذرِ تو باد
اینهمه فریاد و داد و قال را از من نگیر
در دو دنیا، من فقط دلخوش به احسانِ توأم
افتخارِ نوکری، این شال را از من نگیر
این دلم دارد فقط شورِ محرم میزند
جانِ زهرا روزیِ امسال را از من نگیر
با همین اشکِ روان پَر میزنم تا کربلا
مرحمت کن! این پر و این بال را از من نگیر
هرچه میخواهی بگیر از من، ولی ای با وفا!
گریههای روضهی گودال را از من نگیر
✍ #عادل_حسین_قربان
نوحه_شب_سوم_محرم
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
خرابه شبانه ،چنان کربلا شد
عزادرعزا شد،رقیّه فدا شد
چه شوری به پا شد،حرم نینوا شد
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
چه هنگامه ای در اسارت بپا شد
شبانه خرابه چنان کربلا شد
میان غم و اشک و آهِ یتیمان
گُلِ ناز مولا رقیّه فدا شد
هوای پدر در سرش بود و پر زد
دمی از جدایی نیاسود و پر زد
چه حالی نصیب دل کودکان شد
به ناله تن عمه فرسود و پر زد
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
خرابه شبانه،چنان کربلا شد
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
خرابه شبانه،چنان کربلا شد
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
دوباره شده بزم اندوه فراهم
یکی برسروسینه می زددمادم
یکی یا رقیّه بگویدپیاپی
یکی اشک خون ریزدازدیده نم نم
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
چه شوری بپاشد،حرم نینواشد
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
چه خوابی مگر دیده بود این سه ساله
که بربسته روی لبان شعر ناله
فقط نام بابا صدا می زد آن جا
به رخساره اش خونِ دل بسته هاله
بغل کرده عمّه ،گل پرکشیده
دو دستان او را نهاده به دیده
به گریه دوصد بوسه سازد نگارش
به مانند بوسه به نای بریده
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
خرابه شبانه،چنان کربلا شد
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
هنوز جای شلّاقِ دون بر تنش بود
سرِ بی بدن خفته بر دامنش بود
سکینه به سینه زنان نوحه خوانَد
رقیّه نه وقتِ سفر کردنش بود
عزا در عزا شد ،رقیّه فدا شد
خرابه شبانه،چنان کربلا شد
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
چه شوری بپاشد،حرم نینواشد
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
کجایی ابوفاضل ای شیرِ نامی
که دادِ رقیّه سِتانی ز شامی
و با هیبتت لرزه بر دشمن آری
بگیری ز آنان عجب انتقامی
شبیه گل ناب سیمای زهرا
رقیه عزیز دل و جان بابا
مدد سروری کن که هرساله گوید
به مدح و عزای تو شعری غم آرا
عزا در عزا شد ، رقیّه فدا شد
خرابه شبانه ، چنان کربلا شد
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
چه شوری بپاشد،حرم نینواشد
عزا در عزا شد،رقیّه فدا شد
#سوم_محرم
#حضرت_رقیه_س_
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
179K
نوحه_شب_سوم_محرم
کنج خرابه، غوغا شد، بابا آمد2
ماه شب من، پیدا شد، بابا آمد2
واویلتا واویلا آه و واویلا 3
سرزده با سر، بابا، بر یتیمانش
عمه گرفته، این سر ، روی دامانش
درد دلم را گویم، با، بابا حالا
بوسه زنم بر، چشم، باز وگریانش
واویلتا واویلا آه و واویلا 3
بی تو پدر، آتش بر، خیمه هاافتاد
اهل حرم ، دویدند، در حال فریاد
گوشم شده پاره در، غارت دشمن
بوده فغان کارم در، صحنه ی بیداد
واویلتا واویلا آه و واویلا 3
افتاده ام از ناقه برخاک صحرا
رویم شده نیلی از سیلی اعدا
بابا ببین زخمی ام از تازیانه
حالا شدم مانند مادرت زهرا
واویلتا واویلا آه و واویلا 3
کرده عدو بر آل حیدر جسارت
وای ازکوفه وشام و وای از اسارت
واویلتا واویلا آه و واویلا 3
شاعر:اسماعیل_تقوایی
#سنتی
#سوم_محرم
#حضرت_رقیه_س
نوحه_شب_سوم_محرم
من یه کبوتر بچه ام بال منو نبندید
خیلی کوچیکه دل من به اشک من نخندید
بابام حسین غریبه بابام حسین غریبه۴
از روی نی گریه نکن به حال پیرهن من
اگه رو نی خسته شدی بیارودامن من ۲
((بابا،بابا،بابا،دیگه گوشواره به گوشم بابا جون جا نداره / شامیا به من میگن رقیه بابا نداره۲/اگه بابام بیاد پیشم سرشو میزارم روی سینه دست میزارم روی گوشام بابام گوشامونبینه))
با اشک چشمام میشورم خاکسترای روتو
عمه یادم داد ببوسم زخم رگ گلوتو۲
سوره یوسف بخونید گمشده پیدا شده ۲
قرآن نخون ای بابا جون زخم لبت وا شده ۲
کی سنگ زده رو پیشونیت راه نگاتو بسته۲
ای بابای مهربونم کی ابرو تو شکسته۲
بابام حسین غریبه بابام حسین غریبه۴
#سوم_محرم
#حضرت_رقیه_س_
اشعار_و_روضه_شب_سوم_محرم
السلام علیک یااباعبدالله،السلام علیک یا بنتَ الحسین یا رقیه
آیینه دار زینب و زهرا رقیه
کوچکترین انسیة الحورا رقیه
خورشید در منظومهی عشق حسینی
صد سالِ نوری راه دارد تا رقیه
جا داشت روی شانهیِ کعبه اباالفضل
جا داشت روی شانهی سقا رقیه
نمیدونم میدونید یانه مخصوصا مادرا
خیلی دقت کنید،این نازدانه مادر به خودش ندیده،تاریخ مینویسه مادرش سر وضع حمل ازدنیا رفت لذااین دختر دلیل اینقدر بابایی بودنش همینه،لذا وقتی مثل امروز کاروان رسید کربلا اول ازهمه بچه ها رو پیاده کردن یه وقت دیدن عباس داره میادجلو گفت رقیه رو بدید بغل خودم باشه گریه کنا میخوام بگم این بچه ازمدینه که اومدن اصلا پاش به زمین نرسید یا رو شونه های عمو عباسش بود یا تو بغل داداش اکبرش بود اما بمیرم گفت بابا
بسکه دویدم عقب قافله/پای من ازره شده پرآبله
هرکی میخواد گریه کنه بسم الله
جا داشت روی شانهیِ کعبه اباالفضل
جا داشت روی شانهی سقا رقیه
آرام تر از هر زمانی بود اصغر(چرا)
می خواند تالالا بالا سرش رقیه
تنها نَه سال شصت و یک تا روز محشر
هر فتنه ای را می کندخنثی رقیه
این طفل بی آزار را آزار دادند
زجر بدی را دید در دنیا رقیه
زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه
طفلان همه بر ناقه اند اِلّا رقیه
گریه کنا ناله دارا مریض دارا اونی که اومدی تومجلس سه ساله حسین رقیه امام حسین بادستای کوچیکش گره های بزرگو وامیکنه یاالله
یه وقتی دیدن نیزه ای که سرحسین بالای اون نیزه است توزمین فرورفته هرکاری میکنن نیزه درنمیاد امام سجاو اومد نگاه کرد دید سر مبارک حسین رونیزه برگشته داره عقب قافله رو نگاه میکنه،میدونی یعنی چی
طفل یتیمی ز حسین گم شده، ساربان
قامت زینب ز اَلَم خم شده، ساربان
لذا هرچی خانم حضرت زینب اصرار کرد بزارید خودم برم این بچه رو بیارم اجازه ندادن به عمه جانمون حضرت زینب
نوشتن زجرملعون گفت من میرم دنبال این بچه
یا صاحب الزمان خودت میدونی آقا شب سوم محرم برامن عاشوراست
نانجیب زجراومد دنبال این دختر دید توبیابون زیر یه بوته خوابش برد بگم چه کرد گریه کنا اول یه لگد به پهلوی رقیه زدازخواب بیدارشد صدازد آی مرد توبابامو ندیدی یازهرا زجرملعون دوتا دست این بچه رو گرفت چنان سیلی توصورت رقیه زد،هرطوری بود این بچه رو رسوند به کاروان دیگه ازاونجا لکنت زبون گرفت رقیه هی میگفت عمه عمو عباسم کجاست داداشم علی اکبر کجاست،ناله دارا میگن ازاونجا به بعد هروقت رقیه زجرو میدید بدنش میلرزید ای وای ای وای
یه جمله دیگه بگم همچین که سر حسینو وارد خرابه کردن تواون نیمه های دل شب این خانم اول ازهمه سر بابا روبغل گرفت چندتا سوال داشت ازاین زاویه به روضه نگاه کنید گریه کنا
یکی اینه که میگن ابی عبدالله وقتی عاشورا رفت این دختر بعضی نقل ها اینه توخیمه خواب بودیعنی موقع وداع نبود لذابچه هابهش گفتن رقیه بابا که رفت عمه هی زیر گلوشو میبوسید
این بچه براش سوال بود هی می اومد میگفت عمه اگه کسی که بخواد مسافرت بره مگه پیشونیشو نمیبوسن مگه صورتشونمیبوسن
(دختره دیگه،کنجکاوه،دختردارا)
هی میگفت عمه برا چی زیر گلوشو بوسیدی،این سوالو جوابشو تو خرابه گرفت یهو نگاش افتاد به رگهای بریده گفت بابا حالا فهمیدم چرا عمه زیر گلوتو بوسیده وای وای وای
یه سوال دیگه داشت تومجلس نامحرما وقتی یزید چوب خیزران و که برداشت عمه زینب اول ازهمه جلو چشمای رقیه رو گرفت هی روپاش بلندمیشد میگفت عمه کجارو داره باچوب میزنه
یهو دستش رسید به لبای باباش گفت بابا حالا فهمیدم
لباتو پاره نبینم عزیزم عزیزم
چی دیدی خانم
سر توشکسته نبینم عزیزم عزیزم
یه وقتی دیدن دیگه صداش نمیادهمه دویدن دیدن سر یه طرف رقیه یه طرف هرچی تکونش دادن دیدن دیگه فایده نداره رقیه کنار سر بریده بابا جان داده
حالا هرکجا نشستی زن ومرد به قصد فرج برا رفع این بیماری و بلا وبلیه،شفا همه ی مریضا دستتو بیار بالا یه نفس عمیق بکش ناله بزن یاحسین
#سوم_محرم
#حضرت_رقیه_س
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین