.
منى كه هيچ كسى را ندارم الا تو
دوباره آمده ام درد دل کنم با تو
همینکه با تو کمی درد دل کنم خوب است
فقط برای توخود را خجل کنم خوب است
كنار سفره خودخلوتى به من دادى
چه خوب فرصت هم صحبتى به من دادى
چقدر حرف نگفته برای گفتن هست
تو هم همیشه حواست به گریه من هست
پناه بر تو از این خشکسالی آوردم
برای عرض ادب دست خالی آوردم
دلم گرفته، برایم نشانه ای بفرست
برای بغض گلویم بهانه ای بفرست
دوباره آمده ام سربزیر گریه کنم
نشسته ام بگذارید سیر گریه کنم
دوباره مثل همیشه مرا بغل کردی
همیشه مشکل من را فقط تو حل کردی
اگرچه خسته ای و گرچه دلخوری از من
همیشه مطمئنم دل نمی بُرى از من
مرا ببخش اگر نامه ام سیاه شده
بیا بگو به ملائک که اشتباه شده
گدا رسیده بیا و کرم فروشی کن
برای بنده خود باز پرده پوشی کن
مرا ببخش اگر سمت معصیت رفتم
بلد نبودم اگر راه را غلط رفتم
هنوز نیستم از کرده خودم راضی
قبول کن اجلم را عقب بیندازی
اگر كه توبه نكرده اجل فرا برسد
خدا كند كه به دادم امام رضا برسد
اگر بناست بميرم چه حسرتى دارم
هنوز من دو سه تا كربلا طلبكارم
منى كه لحظه افطارها نوا كردم
دم غروب همش ياد كربلا كردم
هميشه خواسته ام زير پرچمش باشم
غروب اول ماه محرمش باشم
غروب اول ماه و غروب روز دهم
بمیرماز غم آن ضربه دوازدهم
#مناجات_با_خدا
#ماه_مبارک_رمضان
#محمدجواد_پرچمی
.
📋 جانم فدای آن بنایی که نداری
#سبک_مناجات / #سبک_روضه
#روضه_امام_حسن (ع)
ویژه #شهادت_امام_حسن (ع)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جانم فدای آن بنایی که نداری
قربان آن گلدستههایی که نداری
هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از...
دلتنگی گنبد طلایی که نداری
بابالرضا رفتم نشستم گریه کردم
با یاد بابالمجتبایی که نداری
قالیچهی ارثیهی مادربزرگم
نذر تو و صحن و سرایی که نداری
من هر شب جمعه سلامی میدهم به
ششگوشهی کرببلایی که نداری
ما سینهزنهایت حسن کم گفتهایم آه
در مجلس دارالبکایی که نداری
دردی که داری در خودت میریزی آقا
حق میدهم درد آشنایی که نداری
*شاعر : #محمدجواد_پرچمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
#حضرت_زهرا
#وصیت
#بستر_بیماری
مي خواهم از مدينه خداحافظي كنم
از میخ و زخم سينه خداحافظي كنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
مشکل شده است حل شدن مشکلات من
باید که چاره کرد به عجل وفات من
از حال و روز تب زده ام تاب رفته است
از چشمهای خسته من خواب رفته است
سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من
سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام
از همسر غریب خودم رو گرفته ام
سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط
روزی هزار مرتبه جان باختم فقط
سه ماه و نیم پیکر افتاده می برم
خود را کشان کشان سر سجاده می برم
خود را برای پر زدن آماده کرده ام
جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام
میخواهم از حبيب خداحافظي كنم
از حيدر غريب خداحافظي كنم
خيلي شكسته پر شده ام الوداع علي
آماده سفر شده ام الوداع علي
نه سال سايه ات به سرم بود ياعلي
نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی
نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود
در خانه تو زندگی من چه خوب بود
نه سال در کنار تو من غم نداشتم
چیزی میان زندگی ام کم نداشتم
نه سال بی قرار خلوص تو بوده ام
خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام
من را ببخش می روم و میگذارمت
ای پاره پاره دل به خدا می سپارمت
من خویش را روانه سوی قبر میکنم
اما براى تو طلب صبر ميكنم
شرمنده ام كه غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت
امشب به بازويم كه رسيدي حلال كن
بر زخم پهلويم كه رسيدي حلال كن
با دیدن کبودی رویم صبور باش
دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش
با استخوان شكسته مواجه شدي ببخش
با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش
مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا
اصلا به جای غسل تیمم بده مرا
بالی که سوخته است وبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت می کشی
خود را کنار من روی زانوت می کشی
آهسته بر جنازه زهرا نماز کن
وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن
آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن
بالا سر جنازه ام از کربلا بگو
از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو
آتش بزن به روضه خود عالمین را
از جای من ببوس گلوی حسین را
شاعر: #محمدجواد_پرچمی✍
.
.
📃 میخواهم از مدينه خداحافظی كنم
🎙 #فاطمیه #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #روز_پنجم_فاطمیه_اول_۱۴۰۰
📍 #روضه_حضرت_زهرا "ع"
🏷 #حضرت_زهرا "سلاماللهعلیها"
میخواهم از مدينه خداحافظی كنم
از میخ و زخم سينه خداحافظی كنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
مشکل شده است حل شدن مشکلات من
باید که چاره کرد به عجل وفات من
از حال و روز تب زده ام تاب رفته است
از چشمهای خسته ی من خواب رفته است
سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من
سه ماه و نیم دست به پهلو گرفتهام
از همسر غریب خودم رو گرفتهام
سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط
روزی هزار مرتبه جان باختم فقط...
سه ماه و نیم پیکر افتاده میبرم
خود را کشان کشان سر سجاده میبرم
خود را برای پر زدن آماده کردهام
جوشن نوشتهام، کفن آماده کردهام
میخواهم از حبيب، خداحافظی كنم
از حيدر غريب خداحافظی كنم
خيلي شكسته پر شده ام الوداع علی
آماده سفر شده ام الوداع علی
نُه سال سايهات به سرم بود ياعلی
نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی
نه سال عشق ما دو نفر بیغروب بود
در خانه تو زندگی من چه خوب بود
نُه سال در کنار تو من غم نداشتم
چیزی میان زندگیام کم نداشتم
نه سال بی قرار خلوص تو بودهام
خانوم خانه تو، عروس تو بودهام
من را ببخش میروم و میگذارمت
ای پاره پاره دل به خدا میسپارمت
من خویش را روانه سوی قبر میکنم
اما براى تو طلب صبر ميكنم
شرمندهام كه غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت
امشب به بازويم كه رسيدی حلال كن
بر زخم پهلويم كه رسيدی حلال كن
با دیدن کبودی رویم صبور باش
دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش
با استخوان شكسته مواجه شدی ببخش
با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش
مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا
اصلا به جای غسل تیمم بده مرا
بالی که سوختهاست وبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت میکشی
خود را کنار من روی زانوت میکشی
آهسته بر جنازه زهرا نماز کن
وقت وداع، بند کفن را تو باز کن
آرام، زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه طفل بیکفنم را صدا بزن
بالا سر جنازهام از کربلا بگو
از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو
آتش بزن به روضه خود عالمین را
از جای من ببوس گلوی حسین را
شاعر: #محمدجواد_پرچمی✍
📃 میخواهم از مدينه خداحافظی كنم
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #روز_پنجم_فاطمیه_اول_۱۴۰۰
📍 #هیئت_رایة_العباس "ع"
🏷 #حضرت_زهرا "سلاماللهعلیها"
میخواهم از مدينه خداحافظی كنم
از میخ و زخم سينه خداحافظی كنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
مشکل شده است حل شدن مشکلات من
باید که چاره کرد به عجل وفات من
از حال و روز تب زده ام تاب رفته است
از چشمهای خسته من خواب رفته است
سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من
سه ماه و نیم دست به پهلو گرفتهام
از همسر غریب خودم رو گرفتهام
سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط
روزی هزار مرتبه جان باختم فقط...
سه ماه و نیم پیکر افتاده میبرم
خود را کشان کشان سر سجاده میبرم
خود را برای پر زدن آماده کردهام
جوشن نوشتهام، کفن آماده کردهام
میخواهم از حبيب، خداحافظی كنم
از حيدر غريب خداحافظی كنم
خيلي شكسته پر شده ام الوداع علی
آماده سفر شده ام الوداع علی
نُه سال سايهات به سرم بود ياعلی
نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی
نه سال عشق ما دو نفر بیغروب بود
در خانه تو زندگی من چه خوب بود
نُه سال در کنار تو من غم نداشتم
چیزی میان زندگیام کم نداشتم
نه سال بی قرار خلوص تو بودهام
خانوم خانه تو، عروس تو بودهام
من را ببخش میروم و میگذارمت
ای پاره پاره دل به خدا میسپارمت
من خویش را روانه سوی قبر میکنم
اما براى تو طلب صبر ميكنم
شرمندهام كه غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت
امشب به بازويم كه رسيدی حلال كن
بر زخم پهلويم كه رسيدی حلال كن
با دیدن کبودی رویم صبور باش
دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش
با استخوان شكسته مواجه شدی ببخش
با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش
مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا
اصلا به جای غسل تیمم بده مرا
بالی که سوختهاست وبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت میکشی
خود را کنار من روی زانوت میکشی
آهسته بر جنازه زهرا نماز کن
وقت وداع، بند کفن را تو باز کن
آرام، زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه طفل بیکفنم را صدا بزن
بالا سر جنازهام از کربلا بگو
از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو
آتش بزن به روضه خود عالمین را
از جای من ببوس گلوی حسین را
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_سال
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﺁﺷﻔﺘﻪﺍﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﺗﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﺳﺪ
ﺍﻣّﺎ ﻃﺒﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﻮﺳﻒ ﻧﻤﯽﺭﻭﺩ
ﺣﻖ ﻣﯽﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪ
ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﻣﻦ ﭼﻪ ﻏﺮﻭﺏﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ
ﺁﯾﻪ، ﻗﺴﻢ، ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ
ﺷﮑﺮ ﺧــــــﺪﺍ ﺯ ﻣﺎ ﻧﻈﺮ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ
ﺑﯿﺮﺍﻫﻪ ﺭﻓﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻭ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﺍﻭ ﺳﺎلهاﺳﺖ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺍﺑﺮ ﮐَﺮَﻡ ﺯ ﻋﺒﺪ ﮔﻨﻬﮑﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﺍﺻﻼً ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ ﭼﻪ ﺑﻬﺎﺭﯼ؟ ﭼﻪ ﻟﺬّﺗﯽ؟
ﺑﯽ ﺍﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﻫﻢ ﺳﻮﯼ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﺳﺎﻝ ﺟﺪﯾﺪ، ﺳﺎﻝ ﻓﺮﺝ، ﺳﺎﻝ ﮐﺮﺑﻼ
ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
✍ #محمدجواد_پرچمی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
.
🏴#امام_زمان
🏴#سال_نو
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بی روی تو نوروز چو یلدا باشد
با آمدنت بهار زیبا باشد
یک سال دگر گذشت ، ای کاش امسال
سال فرج مهدی زهرا باشد
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🏴#سال_نو
نوروز وصالتان حسینی بادا
نیکویی حالتان حسینی بادا
در وسعت کل خیر فی باب حسین
سرتاسر سالتان حسینی بادا
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#پیشواز_محرم
#ورود_به_ماه_محرم
اشعار سرخ دلشکنش را بیاورید
دمنوحههای سینهزنش را بیاورید
دارد صدای قافله از دور میرسد
اسپندِ وقتِ آمدنش را بیاورید
بعد از کتیبههای حسینیه زودتر
سینیِ چایریختنش را بیاورید
دادم لباس مشکی خود را به مادرم
آری بساط دوختنش را بیاورید
دلشورههای خواهر او بیشتر شده
اسباب غمنداشتنش را بیاورید
دارد به قتلگاه چه نزدیک میشود
زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید
**
حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش:
اموال غارتیِ تنش را بیاورید
✍ #محمدجواد_پرچمی
📋گرچه سنگ از همه بسیار در آنجا خورده
#سبک_مناجات / *بخش دوم صوت*
#شهادت_امام_رضا (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
گرچه سنگ از همه بسیار در آنجا خورده
نام مجنون به سر کوچه لیلا خورده
عاشق از سرزنش مردم این کوچه مرنج
قیمتى تر شده قالیچه اگر پا خورده
آه بیچاره زلیخا چقدر حرف شنید
چه کسى خون جگر مثل زلیخا خورده
خواهشا از در این خانه بلندم نکنید
مگر این کاسه ما حق کسى را خورده؟
خواهشا نامه ما را به خراسان بفرست
خواهشا زود برو نامه ما تا خورده
مثل آهوى بیابان به بیابان زده ام
چون شنیدم گذرت باز به صحرا خورده
من از اینجا بروم زود زمین مىافتم
این گدا چیزى اگر خورده همینجا خورده
به همه گفتهام این شاه که در این حرم است
بیشتر از پسرش، غصهی مارا خورده
سنگفرش حرمت نام مرا کم دارد
گوشه صحن تو سنگ لحدم جاخورده
پسر فاطمه مردم گره دارند همه
پسر فاطمه در کار گرهها خورده
زیر هر کاشی تو حاجت امضا شده ایست
روى هر کاشى تو مُهر مداوا خورده
پهلویش مطمئنا پشت حرم درد گرفت
هرکه اینجا قسم حضرت زهرا خورده
کربلا رفتن ما را که خودت میدانى
اربعین رفتنم از دست تو امضا خورده؟
*شاعر:#محمدجواد_پرچمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
📃 میخواهم از مدينه خداحافظی كنم
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🏷 #حضرت_زهرا "سلاماللهعلیها"
میخواهم از مدينه خداحافظی كنم
از میخ و زخم سينه خداحافظی كنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
مشکل شده است حل شدن مشکلات من
باید که چاره کرد به عجل وفات من
از حال و روز تب زده ام تاب رفته است
از چشمهای خسته من خواب رفته است
سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من
سه ماه و نیم دست به پهلو گرفتهام
از همسر غریب خودم رو گرفتهام
سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط
روزی هزار مرتبه جان باختم فقط...
سه ماه و نیم پیکر افتاده میبرم
خود را کشان کشان سر سجاده میبرم
خود را برای پر زدن آماده کردهام
جوشن نوشتهام، کفن آماده کردهام
میخواهم از حبيب، خداحافظی كنم
از حيدر غريب خداحافظی كنم
خيلي شكسته پر شده ام الوداع علی
آماده سفر شده ام الوداع علی
نُه سال سايهات به سرم بود ياعلی
نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی
نه سال عشق ما دو نفر بیغروب بود
در خانه تو زندگی من چه خوب بود
نُه سال در کنار تو من غم نداشتم
چیزی میان زندگیام کم نداشتم
نه سال بی قرار خلوص تو بودهام
خانوم خانه تو، عروس تو بودهام
من را ببخش میروم و میگذارمت
ای پاره پاره دل به خدا میسپارمت
من خویش را روانه سوی قبر میکنم
اما براى تو طلب صبر ميكنم
شرمندهام كه غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت
امشب به بازويم كه رسيدی حلال كن
بر زخم پهلويم كه رسيدی حلال كن
با دیدن کبودی رویم صبور باش
دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش
با استخوان شكسته مواجه شدی ببخش
با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش
مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا
اصلا به جای غسل تیمم بده مرا
بالی که سوختهاست وبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت میکشی
خود را کنار من روی زانوت میکشی
آهسته بر جنازه زهرا نماز کن
وقت وداع، بند کفن را تو باز کن
آرام، زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه طفل بیکفنم را صدا بزن
بالا سر جنازهام از کربلا بگو
از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو
آتش بزن به روضه خود عالمین را
از جای من ببوس گلوی حسین را
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
باز هم میشوم كبوترتان
زير اين گنبد منورتان
من نمکگير سفرهات شدهام
دست خالی نرفتم از درتان
مادر من كنيزتان بوده
پدرم نيز بوده نوكرتان
جای كرب و بلا و طوس و نجف
شدهام خاکبوس محضرتان
ما عجمها چقدر خوشبختيم
شده ايران مسير آخرتان
اشکهايم دخيل میبندند
به ضريح فرشتهپرورتان
از ضريح تو ياس میريزد
مثل چادرنماز مادرتان
چقدر از مدينه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان
خسته از راه دور آمدهای
خستهای از فراق دلبرتان
مثل مادر خميدهای اما
نگرفته به ميخ در پرتان
محملت پرده داشت شكر خدا
سايبان بوده بر روی سرتان
گرچه شد حمله بر عشيرهی تو
شكر، غارت نگشت زيورتان
در ميان هجوم دست نخورد
دست نامحرمی به معجرتان
شد خزان گرچه نو بهار شما
كم نشد لحظهای از وقار شما
غُصهی از همه بريدن تو
غم روی رضا نديدن تو
گرچه آواره گشتهای خانم
گرچه غم دارم از خميدن تو
ناقهات بين ازدحام نرفت
بیخطر بود اين پريدن تو
چادرت زير چكمه گير نكرد
لحظهی تلخ پركشيدن تو
بیبرادر ميان كوچه نديد
پشت مركب كسی دويدن تو
ثبت شد در جريدهی تاريخ
قصههای به قم رسيدن تو
آمدی شهر قم گلستان شد
پيش پايت زمين گل افشان شد
شهر قم بر تو احترام گذاشت
پيش رويت فقط سلام گذاشت
پير قم با بزرگ مردم قم
سر به پای تو چون غلام گذاشت
بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
كِی دگر سنگ روی بام گذاشت
كي به قم دختر ولی خدا
پای در مجلس عوام گذاشت
بهترين جای قم سرايت بود
كِی ميان خرابه جايت بود
✍ #محمدجواد_پرچمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#پیشواز_محرم
#ورود_به_ماه_محرم
اشعار سرخ دلشکنش را بیاورید
دمنوحههای سینهزنش را بیاورید
دارد صدای قافله از دور میرسد
اسپندِ وقتِ آمدنش را بیاورید
بعد از کتیبههای حسینیه زودتر
سینیِ چایریختنش را بیاورید
دادم لباس مشکی خود را به مادرم
آری بساط دوختنش را بیاورید
دلشورههای خواهر او بیشتر شده
اسباب غمنداشتنش را بیاورید
دارد به قتلگاه چه نزدیک میشود
زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید
**
حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش:
اموال غارتیِ تنش را بیاورید
✍ #محمدجواد_پرچمی