#زمینه از #حاج_محمود_كريمى
#روز_پنجم_ماه_صفر_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
میون ازدحام شبیه عمّههام
دارم باهات میام
باهات میام ولی با فاصله
میگن عقب نمون از قافله
میگن گریه نکن؛ کو دل خوش
میگن حوصله کن؛ کو حوصله
به جز تو، دردمو بگم به کی؟
موهام سفید شدن یکییکی
تموم بوسههامو روی نی
فرستادم برات یواشکی
میگن داری میای؛ بابا سلام!
دیگه هرجا بری، منم میام
میگن چرا غذا نمیخوری
من هیچی نمیخوام؛ تو رو میخوام
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#روضه از #حاج_محمود_كريمى
#روز_پنجم_ماه_صفر_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
نیمهشب در خرابه، وقتیکه
ربّنای قنوت پیچیده
بعد زاری و هقهق و گریه
چه شده این سکوت پیچیده؟
عمّهاش گفت: خوب شد خوابید
چند شب بوده تا سحر بیدار
کمکم کن رباب؛ جای زمین
سر او را به دامنام بگذار
آمد از بین بازویش سر را
تا که بردارد عمّهاش؛ ای داد
یکطرف دخترک سرش خم شد
یکطرف سر بهروی خاک افتاد
شانهاش را گرفت با گریه
به سر خویش زد؛ تکاناش داد
تا که شاید دوباره برخیزد
سر باباش را نشاناش داد
دید نیلوفر است با دستاش
زخمهای شکفتهاش را بست
دید چشمان نیمهبازش را
پلک آتش گرفتهاش را بست
میکشید از میان آبلهها
خارها را یکییکی، آرام
یادش افتاد شکوههایش
پیش بابا، یواشکی، آرام
هرزمان بر لبات تلاوتی از
سورهی کهف میرود بابا
عمّه آنقدر اشک میریزد
که دلم ضعف میرود بابا
طول و عرض خرابهام مثل
قفس کوچک پرنده شده
شامیان جمع میشوند؛ ببین
گریهی من، بساط خنده شده
شب از روی ناقه افتادن
دستوپایم شدید میلرزید
مثل گنجشک، قلب من میزد
بدنام مثل بید میلرزید
حرفهایی که با تو میگویم
من به عمّه نگفتم ای بابا
دندههایم شکست از لگدی
ساعتی ریسه رفتم ای بابا
تا بههوش آمدم، فقط دیدم
کاروان رفتهست و تنهایم
بانوی قدّخمیدهای آمد
گفت: من مادر تو، زهرایم
خواب رفتم بهروی داماناش
خواب باغ بهشت میدیدم
خواب آغوش گرمات ای بابا
خوشی سرنوشت میدیدم
خواب سوغاتی علیاکبر
خواب دو گوشوارهی زیبا
خواب گهوارهی علیاصغر
خواب طفل رباب در رویا
خواب خوابیدنم در آغوشت
خواب رویایی عمو عبّاس
خواب دیدم که خواب میبینم
گرم لالایی عمو عبّاس
خواب دیدم، سیاه شد دنیا
خواب دیدم، پریدم از خوابم
خواب خوبم، خراب شد بابا
هیچ خیری ندیدم از خوابم
هر دو دستم گرفت در مشتاش
سر خود بین دستها بردم
هرچه کردم نشد؛ فقط میزد
سیلی و پشتدست میخوردم
دستام از دست او دراوردم
که بگیرم به دست، رویم را
تو نگو، دست من رها کرده
که بگیرد به دست مویم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
#روضه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست
به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست
خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا!
کاروان بعد تو، ساکت ننشست؛ ای بابا!
حیدر قافلهات، تیغ دودم را برداشت
به اباالفضل بگو: عمّه، علم را برداشت
کوفه را با نفس خویش چنان مقبره کرد
خطبهای خواند که کار همه را یکسره کرد
من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است
سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است
دخترم؛ دختری از تیرهی امّالنّجبا
عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه
آهم، ارثی است که از خطبهی زهرا بردم
شام گریاند مرا؛ آبرویش را بردم
عمّه آموخت به من شکوهای از غم نکنم
زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم
حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم
خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم
گلهای نیست؛ گله، حوصله هم میخواهد
من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم میخواهد
چند وقت است که شانه نزدی بر مویم
بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم
خورده شلّاق روی بال و پرم؛ چیزی نیست
لگد زجر، شکسته کمرم؛ چیزی نیست
پای چشمم، گل زخم است؛ فدای سر تو
دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو
مهربانم! تو چرا پاره شده لبهایت؟
چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت
راهی تشت شدی از سر نی؛ میدانم
گریه کردی وسط مجلس؛ میمیدانم
بیحیا، جام به دست آمد و من میدیدم
چوبدستی به لبت میزد و من میدیدم
عمّهجان بود مراقب؛ سر ما پایین بود
ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود
خواهرم، نه دلم آشفته بماند بهتر
داغ ناموس تو، ناگفته بماند بهتر
پیش من بود اگر امشب، به عمو میگفتم
از غم کوچه و بازار به او میگفتم
آنکه از بام به پیشانی تو سنگ زده
دخترش هم به روی صورت ما چنگ زده
در شلوغی و دف و رقص در آن هلهلهها
آه از اشک رباب؛ آه از آن حرملهها
راستی! حال رباب از همه آشفتهتر است
گریهاش بند نمیآید و خونینجگر است
همهی راه، نگاهش به سر اصغر بود
بود گهواره اگر، حال دلش بهتر بود
راستی! باخبری از شب جاماندن من؟
شب هقهق، شب شلّاق زدن بر تن من
از روی مرکب خود، یکسره فریاد کشید
دست من روی سرم بود؛ سرم داد کشید
پدر آنقدر بگویم، نفسم بند آمد
پنجه انداخت به مویم؛ نفسم بند آمد
شام را ویران کردم با نالهی بابا بیا
عالم را حیران کردم با نالهی بابا بیا
من را ببر؛ بابا بیا
ای همسفر؛ بابا بیا
آشفته گشته موی دختر تو؛ بابا بیا
رویم شبیه روی مادر تو؛ بابا بیا
شرمندهام ز روی خواهر تو؛ بابا بیا
وای از زخم گلوی پرپر تو؛ بابا بیا
خونین پیکر؛ بابا بیا
ای همسفر؛ بابا بیا
امشب کنج ویرانم، مهمان من؛ بابا بیا
تا به سحر میخوانم، درمان من؛ بابا بیا
ای یوسف کنعانم! ای جان من! بابا بیا
ای قاری قرانم! جانان من! بابا بیا
عشق بیسر؛ بابا بیا
ای همسفر؛ بابا بیا
سوز بده بر سخنم؛ به دل سوختهی خواهرت
تا که بگویم سخن از تن صدچاک علیاکبرت
ناله زنم، یاد کنم ز لب خشک علیاضغرت
گوهر اشکم، شده ایثار تو؛ گریه کنم یاد علمدار تو
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
#روضه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
خودم را میکشم سویت؛ دو پای ناتوان را نه
غمم از یاد بردم؛ طعنههای کودکان را نه
سر تو رفت و قولت نه؛ یقینم بود میآیی
به عمّه صبر دادی؛ دختر شیرینزبان را نه
تمام دختران خوابند زیر چادر عمّه
یتیمت را ببر؛ سربارم امّا عمّهجان را نه
خدا صبرت دهد؛ دیدی که میخندند بر وضعم
که بر هر زخم طاقت داشتم؛ زخمزبان را نه
شنیدم غارتت کردند و عریانت به خود گفتم
که دزدان را نمیبخشم؛ خصوصاً ساربان را نه
حلالت میکنم ای تازیانه؛ سنگ خاکستر
حلالت میکنم ای خار امّا خیزان را نه
همینکه چوب میخوردی، لبانم چاک میخوردند
به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نه
طنابی در تمام شهر دور گردن ما بود
فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نه
گذشتم با مکافات از حراجی یهودیها
من عادت داشتم بر درد؛ درد استخوان را نه
به من برمیخورد؛ ما سفرهدار عالمی هستیم
بیاندازید سویم سنگ امّا تکّه نان را نه
اگرچه کودک و پیرش، هُلم دادند و مو کندند
پدر بخشیدم آنان را ولی پیرزنان را ن
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
#روضه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
خورشیدِ من آمدی شبانه
قدری بغلم کن عاشقانه
نشناختمت در اول کار
نفرین خدا به این زمانه
کی زیر گلوت را عزیزم
اینطور بریده ناشیانه
تقصیر حرارت تنور است
این سوختگی زیر چانه
امروز شبیه موی تو سوخت
آن موی بلند دخترانه
اوضاع مناسبی ندارم
چه خوب که آمدی شبانه
من که همه عمر رفته بودم
تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شرابخواران
کَت بسته، به زورِ تازیانه
” بَر” خورده به من، چرا نبوده؟ !
برخوردِ کسی مودبانه
من دختر شاه عالمینم
دادند ولی به من اعانه
در راه، شتر تکان نمیخورد
خوردم کتکی به این بهانه
هر بار طناب را کشیدند
خوردیم زمین دانه دانه
من سیر غذا نخوردم اما
خوردم دل سیر تازیانه
افتاد سرت ز روی شاخه
افتاد سرم به روی شانه
هر سنگ که بر سر تو میخورد
میکرد به سمت ما کمانه
از خاطر من نمیرود… نه …
آن ضربه ی چوب وحشیانه
سالم لب من ، لب تو زخمی؟ !
واللهِ که نیست عادلانه
دیگر ز سفر بدم میاید
کِی می بریام پدر به خانه
دیدی که ز شب هراس دارم
خورشیدِ من آمدی شب
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
#زمینه
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
گفتم میای؛ با اکبر میای
سوار اسب با اصغر میای
فکرشم نمیکردم با سر میای
ابر چشات خونه؛ بارونه
خرابهمون مثل زندونه
بابا جون! بیا ما رو ببر خونه
کجا بودی محبوبم؟!
بدون تو آشوبم
حال منو میپرسی
تو خوب باشی، من خوبم!
موهات چی شده باباجون؟!
چشات چی شده باباجون؟!
فدای لب شیرینت
لبات چی شده باباجون؟!
تنگ غروب، توو هجوم غم
مثه رباب، سینه میزدم
میشکست بغض دلتنگی حرم
میومدن دخترای شام
به دیدن اشک بیصدام
دیدن چادر پاره و عصام
اگه تو رو میدیدن
بهم نمیخندیدن
عصای کوچیکم رو
ازم نمیدزدیدن
پاهامو ببین باباجون!
موهامو ببین باباجون!
چشاتو به سختی دیدم
چشامو ببین باباجون!
دیدی بابا شد موهام سفید
از بسکه زجر موهامو کشید
آخرش به دادم، مادرت رسید
دلتنگتم بیشتر از همه
میگن شدم عین فاطمه
مادرت بغلم کرد یه عالمه
میخوام به پات پرپر شم
میخوام برات مادر شم
شونه کنم موهاتو
اگه یکم بهتر شم
ندارم جون باباجون!
بریم خونهمون باباجون!
رو نی به عمو عبّاسم
سلام برسون باباجون!
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
#شور
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
میدونستم خیلی دوسم داره
رقیّهشو تنها نمیذاره
کمکم کن تا پاک کنم روشو
با گوشهی این چادر پاره
دیدی اومد، مسافر من!
شبونه برگشت به خاطر من
میریم خونه باهم شبونه
ویرونه، امشب معراجمونه
عمّه! بیا گمشده پیدا شده؛ واویلا
کنج خرابه، شب یلدا شده؛ واویلا
پای نیزه، زخماشو میشمردم
با هر کدوم از غصّه میمردم
خدا کنه یادم نره امشب
بهش بگم چندبار زمین خوردم
روی نیزه، چشماشو وا کرد
زمین که خوردم، منو نگاه کرد
روی نیزه، اشکاشو دیدم
تا رفتم از حال، منو صدا کرد
عمّه! شده غصّه فراموش من؛ واویلا
گمشدهام آمده آغوش من؛ واویلا
دیده و دل محو تماشا شده؛ واویلا
عمّه! بیا گمشده پیدا شده؛ واویلا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#شور از #حاج_محمود_كريمى
در #شب_شهادت_امام_صادق_۱۴۰۲
#هیئت_رایة_العباس "علیهالسلام"
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖
نفسنفس میزنم برا نفسزدنت
فدای داغ دلت؛ فدای درد تنت
فدای روشنیات، ستارهی علوی
که از دم تو به پاس، شریعت نبوی
گوشهی لبهات آه! پر شده از لاله
برات میخونم با شیون و با ناله
تاب دویدن ز پی اسب ندارد
پیر محاسن سفید و طفل سهساله
سیّدناالمظلوم! أبی عبدالله
علم شده آقا توو حوزهها علمت
آتیش به دل میزنه، حکایتای غمت
خدا با دست حسن، حواله داده به تو
عزای فاطمه و محرَّمای منو
تو روضههای تو، یه عالمه رازه
خاک مزار تو، یه روضهی بازه
تویی که صاحبالزمان بهت مینازه
آخر یهروز شیعه برات حرم میسازه
سیّدناالمظلوم! أبی عبدالله
دل منو میبره به آسمون خدا
طنین نام حسین؛ غریب کربوبلا
بیا باهم بخونیم با شور اهل حرم
حسین میگه نیومد غیور اهل حرم
حسین میخونه، وای برادر من رفت
میر سپاهم آه! بال و پر من رفت
زینب دلشکسته با اهل حرم گفت
وای ابوالفضل رفت؛ معجر من رفت
سیّدناالمظلوم! أبی عبدالله
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#روضه از #حاج_محمود_كريمى
در #شب_شهادت_امام_صادق_۱۴۰۲
#هیئت_رایة_العباس "علیهالسلام"
#امام_صادق (ع)
مقدسات خدا در مدار تقدیست
ملائکه همه شاگردهای تدریست
اساس فقه تشیع رهین تاسیست
گرفته ایم مسلمانی از احادیثت
نشسته ایم همه پای درس دلبری ات
همه فدای دُرستی فقه جعفری ات
کسیکه با تو نباشد تباه شد دینش
بنای تفرقه شد فرقه دروغینش
نثار او شده لعن رسول و نفرینش
ولی محب تو را حق نموده تحسینش
خدا کند که چو هارون مکی ات باشیم
دوباره زائر آن قبر خاکی ات باشیم
کلام توست که احیا کننده دین است
پیام توست که اصل جهاد تبیین است
قیام توست که بنیان کن شیاطین است
قوام درس تو روضه است روضه شیرین است
میان محفل انست حسینیه داری
چه اشتباق عجیبی به مرثیه داری
تو در عمل به عزاداری ام جهت دادی
به اشک های حسینی تو منزلت دادی
میان گریه به ما درس معرفت دادی
تو راهکار شفاعت در آخرت دادی
صدا زدی که برای حسین گریه کنید
به یاد کرببلای حسین گریه کنید
تو درد دیده ای از انفعال بی دردان
تو داغدیده ای آقا میان نامردان
تو بین آتش و در خواب ناز شاگردان
تو پا برهنه میان هجوم ولگردان
دوباره بین مدینه حرم در آتش سوخت
گرفت خانه ات آتش دلم در آتش سوخت
به غیرت تو اگر بین خانه برخورده
گریز روضه ات اول به میخ در خورده
بیاد فاطمه که ضربه بی خبر خورده
دل شکسته تو بی امان شرر خورده
خدا نکرده کسی بین خانه ات که نسوخت؟
کبوتری وسط آشیانه ات که نسوخت
زمانه سخت گرفته به تو کمانت کرد
اسیر سنگدلی پست و بددهانت کرد
تو سالخورده ای و خسته ای ، اهانت کرد
طناب پیچ توی کوچه ها دوانت کرد
میان وضعیتی نامناسبی ای وای
بیاد غربت ام المصائبی ای وای
اگرچه ارث غریبی به تو مدام رسید
گریز روضه ات از کوچه ها به شام رسید
عقیله علویه به ازدحام رسید
به عمه جان شما خیلی اتهام رسید
زنی که بود دو عالم مسخر نامش
حرامزاده مرجانه داد دشنامش
عبا نبردی و گفتی عبا نداشت حسین
ردا نداری و گفتی ردا نداشت حسین
به روی پیرهن از زخم جا نداشت حسین
به زخم نیزه اخنس صدا نداشت حسین
سرِ برهنه تو خواندي برهنه بود حسين
شهيد بي كفن بين صحنه بود حسين
هزارو نهصدو پنجاه زخم خورد حسين
فرات بود ولي بهره اي نبرد حسين
زنان قافله را به خدا سپرد حسين
برای دخترش از غصه مرد حسین
به خون حنجرش آغشته شد بمیرم من
عزیز ما نگران کشته شد بمیرم من
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖
#زمینه از #حاج_محمود_كريمى
در #شب_شهادت_امام_صادق_۱۴۰۲
#هیئت_رایة_العباس "علیهالسلام"
#امام_صادق (ع)
نادی جبریل، اِنّا للّه
قُتِلَ الصّادق؛ أبی عبدالله
به آلالله؛ به پیغمبر؛ به زهرای اطهر
به اولاد و به اصحابش، به موسیبنجعفر
تسلّی میرسه از عرش به قلب تمام محبّان حیدر
این دنیا که بودی دلیلم؛ اون دنیا هم باشی شفیع
اللهم الرزقنا زیارت؛ اللهم الرزقنا بقیع
ای داده ودیعه به شیعه، اسلام علی
بخشیده به امّت شفاعت با نام علی
میخونه نوح؛ نوحه با آه
قُتِلَ الصّادق؛ أبی عبدالله
تو برهانی؛ تو تبیانی؛ نهانی و عیانی
تو میزانی؛ تو پیمانی؛ جهانی و جنانی
تو از نسل کریمانی؛ تو بنیان حقّ همه شیعیانی
این دنیا که بودی دلیلم؛ اون دنیا هم هستی وکیل
یا مولا یا شیخالائمّه؛ یابن المرتضی، الدّخیل
ای تابش خمسه به شمسه، تابان نجف
ای وعدهی صادق به عاشق، ایوان نجف
أین المنجی؟ أین المفتاح
قُتِلَ الصّادق؛ أبی عبدالله
قسم خوردی که خونخواه شهیدا توو راهه
به اونلحظه که شیشماهه روو دستای شاهه
به اون آهی که تا محشر تووی قتلگاه شه بیسپاهه
این دنیا، دنبال حسینم؛ اون دنیا هم مال حسین
اللهم الرزقنا وصاله؛ و اجعلنا من آل حسین
ای جان به فدای هوای بینالحرمین
ای عهد ازل، عشق؛ هو العشق؛ حیّ الله حسین
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
https://rubika.ir/maajmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین_روبیکا
#واحد از #حاج_محمود_كريمى
در #شب_شهادت_امام_صادق_۱۴۰۲
#هیئت_رایة_العباس "علیهالسلام"
#امام_صادق (ع)
رنگش پرید و رفت پریشان؛ کشانکشان
آخر رسید روی لبش جان؛ کشانکشان
سنّی گذشته بود از او و توان نداشت
میرفت پابرهنه، شتابان؛ کشانکشان
مانند مادرش، چقدر خورد بر زمین
با زانوان خسته و لرزان؛ کشانکشان
در کوچه برده شد به روی سنگهای سخت
با ریسمان، تشیّع و عرفان؛ کشانکشان
در پشت سر برای دو دستان زخمیاش
خون گریه کرد، عالم امکان؛ کشانکشان
میرفت زیر پا و دلم تکّهتکّه شد
پای عبای مشکی ایشان؛ کشانکشان
پشت امام صادقمان، تازیانه خورد
افتاد لرزه بر تن قرآن؛ کشانکشان
شیخالائمّه را شب تاریک روی خاک
بردند پشت مرکب عریان؛ کشانکشان
جانم فدای جدّ غریبش که نیزه خورد
افتاد از دهان، دو سه دندان؛ کشانکشان
آمد نفسزنان؛ نه که با پا! به دست شمر
در قتلگاه، سیّدالعطشان؛ کشانکشان
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین_ایتا
https://rubika.ir/maajmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین_روبیکا
➖➖➖➖➖➖➖
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
#زمینه
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏷 #حضرت_علی_اکبر (ع)
سر ظهره؛ پاشو اذون بگو
اذون غروب عمر عمّههارو
بیا خورشید! رو خیمهها بتاب
نرو؛ یه نگاه کن، اشک دیدههارو
تو برگ اوّل پاییزی
که از اهل حرم میریزی
اذون بگو؛ اذون خزون خیمههارو
وای! حسرت به دل موندم عزیزم، برا صدات
وای! پلکی بزن یکبار دیگه برا بابات
همهی دشت مسحور عطر تو
رو دستام ،شکسته شیشهی گلابم
تکّهتکّه میافته روی خاک
کنارش میافته اشک مستجابم
فدای کاکل خونینت
نمیتونم بدم تسکینت
منو ببخش؛ نمونده برام یه قطره آبم
وای! حیف از تو و این رشحههای پیغمبری
وای! حیف از تو که تفسیر اللهاکبری
دست طوفان، گلبرگ لاله رو
روی داغی زمین، پراکنده
پاشو بابا که قاتلت داره
به حال منه شکسته میخنده
ذبیحمو ببین، ابراهیم
ببین که پای عهد ایستادیم
ببین چطور رو دستم داره چشاشو میبنده
وای! قربانی ما رو نگا کن ای جبرئیل
وای! هذا علی اوّل قتیل از نسل خلیل
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین