بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
#محسن_راحت_حق
▶️
تو کیستی؟ آئینه ی دنیای دیگر
معصومه ای, جامانده در معنای دیگر
بی خود "کریمه" نام زیبایت نگفتند
معنا شدی انگار در دریای دیگر
عشق امام هشتمین با تو عجیب است
خواندند تو را هم زینب کبرای دیگر
دنبال قبر حضرت صدیقه بودم..
دیدم تو هستی حضرت زهرای دیگر
ای بانوی عظما.. اغیثینی کریمه
آئینه ی زهرا.. اغیثینی کریمه
تو بین نسوان ولایی، بی قرینی
ای دختر موسی ابن حعفر بهترینی
این ملک ما دارد شرف با مرقد تو
راحت بگویم عزت ایران زمینی
یک جذبه ای دارد زیارت در حریمت
از بسکه بانوی نجابت..دلنشینی
دنیا اگر فرضأ شود انگشتر عشق
مابین این خاتم تو تنها یک نگینی
اخت الرضا،جان رضایت یک نگاهی
بر حال و روز این گدایت یک نگاهی
دستم به دامانت برایم یک دعا کن
حاجات قلبم را خودت امشب روا کن
در گیر و دار زندگی گم کرده راهم
لطفی کن ای بانو گدایت را صدا کن
با این سیه رویی تفضل کن.. رضا را
از این گنه کار زمین خورده رضا کن
ای دختر موسی ابن جعفر حاجتم ده
با طرفة العینی دلم را کربلا کن
من کربلایی می شوم در روضه هایت
عالم فدای هق هقی از گریه هایت
در گوشه ای تنهای تنها جان سپردی
باحجم سنگینی ز غمها جان سپردی
در بین سینه نامه ای را می فشردی
خیلی غریبانه در اینجا جان سپردی
حرمت به تو کردند بی بی.. مردم قم
با این وجود از داغ آقا جان سپردی
با گریه های تو همه آتش گرفتند
با یا رضای تو همه آتش گرفتند
بی بی فدای عمه ات که در محن مرد
در گوشه ای افتاد و دور از وطن مرد
می گفت زیر لب حسین جان خسته هستم
با یاد گودال بلاها لطمه زن مرد
مابین دستانش در آن آخر نفس ها
با ناله های یا حسین با پیرهن مرد
ای وای از پیراهنی که پاره پاره ست
از روضه ی زینب دل ما پر شراره ست
@majmaozakerine
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است
سائلی کردنِ از فاطمه ی معصومه است
دختر بابِ حوائج شدنش حکمت داشت
چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است
چه مقامی است که معصوم "فداها..." گوید؟!
شأن او شأن امام است که نامعلوم است
چهارده نور به دل دارم و این بانو هم
خواهر حضرت خورشید در این منظومه است
نام زوار حریمش که بهشتی شده اند
در میان صُحُف مادر او مرقوم است
هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند
از عنایات غریب الغربا محروم است
روز محشر به محبش برسد دار نعیم
سهم هر کس نشود نوکر او زقوم است
حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد
جنتِ بی حرمش باغچه ای موهوم است
سال ها دوری بابا و برادر دیدن...
گوشه ای از غم و دردِ دل این مظلومه است
در غریبی زیادش فقط این نکته بس است
شیعیانش نشنیدند که او مسموم است
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است
سائلی کردنِ از فاطمه ی معصومه است
دختر بابِ حوائج شدنش حکمت داشت
چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است
چه مقامی است که معصوم "فداها..." گوید؟!
شأن او شأن امام است که نامعلوم است
چهارده نور به دل دارم و این بانو هم
خواهر حضرت خورشید در این منظومه است
نام زوار حریمش که بهشتی شده اند
در میان صُحُف مادر او مرقوم است
هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند
از عنایات غریب الغربا محروم است
روز محشر به محبش برسد دار نعیم
سهم هر کس نشود نوکر او زقوم است
حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد
جنتِ بی حرمش باغچه ای موهوم است
سال ها دوری بابا و برادر دیدن...
گوشه ای از غم و دردِ دل این مظلومه است
در غریبی زیادش فقط این نکته بس است
شیعیانش نشنیدند که او مسموم است
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
©
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
بر گدای خانهاش، معصومه عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود، برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد، تأثیرِ تربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد
مثل سلطان، گنبدِ این شاهبانو با صفاست
زائرِ معصومه در قم، زائر قبرِ رضاست
سفرهای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد، باخته...
... شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته
مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست
مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن میکند
با تکان چادرش کافر مسلمان میکند
دست او باز است و زینبوار، احسان میکند
خواهر سلطانِ عالم، کارِ سلطان میکند
از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چارده معصوم شد
رشتههای معجر او دستبافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است
هیچ مردی با چنین اعجوبهای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبهاش پیدا نشد
سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعلهها افروخته
گریههای بی صدا را از کسی آموخته
خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده
در یتیمی احترامش را نگه میداشتند
دور تا دورش برادرها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانهاش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند
داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچههای تنگ دید اما در و دیوار نه
فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر، قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچهها پیدا نکرد
مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد
سینهی زخمی، سه ماهه مادرش را پیر کرد
بعد بابا با رضاجان بیشتر مأنوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آندم در تمام ِ هستیاش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد
شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه میکرد و صدا میزد رضا را هرنفس
نامهای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواریهای او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای کبوترها شکارِ باز شد
صحنهای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی، داغ برادر دیده است
سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
میرسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضهام یک جمله «ای لعنت به شام»
چه بلایی بر سر ناموس حق آوردهاند
عمهی سادات را خیلی مُعَطّل کردهاند...
✍ #قاسم_نعمتی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
باز هم میشوم كبوترتان
زير اين گنبد منورتان
من نمکگير سفرهات شدهام
دست خالی نرفتم از درتان
مادر من كنيزتان بوده
پدرم نيز بوده نوكرتان
جای كرب و بلا و طوس و نجف
شدهام خاکبوس محضرتان
ما عجمها چقدر خوشبختيم
شده ايران مسير آخرتان
اشکهايم دخيل میبندند
به ضريح فرشتهپرورتان
از ضريح تو ياس میريزد
مثل چادرنماز مادرتان
چقدر از مدينه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان
خسته از راه دور آمدهای
خستهای از فراق دلبرتان
مثل مادر خميدهای اما
نگرفته به ميخ در پرتان
محملت پرده داشت شكر خدا
سايبان بوده بر روی سرتان
گرچه شد حمله بر عشيرهی تو
شكر، غارت نگشت زيورتان
در ميان هجوم دست نخورد
دست نامحرمی به معجرتان
شد خزان گرچه نو بهار شما
كم نشد لحظهای از وقار شما
غُصهی از همه بريدن تو
غم روی رضا نديدن تو
گرچه آواره گشتهای خانم
گرچه غم دارم از خميدن تو
ناقهات بين ازدحام نرفت
بیخطر بود اين پريدن تو
چادرت زير چكمه گير نكرد
لحظهی تلخ پركشيدن تو
بیبرادر ميان كوچه نديد
پشت مركب كسی دويدن تو
ثبت شد در جريدهی تاريخ
قصههای به قم رسيدن تو
آمدی شهر قم گلستان شد
پيش پايت زمين گل افشان شد
شهر قم بر تو احترام گذاشت
پيش رويت فقط سلام گذاشت
پير قم با بزرگ مردم قم
سر به پای تو چون غلام گذاشت
بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
كِی دگر سنگ روی بام گذاشت
كي به قم دختر ولی خدا
پای در مجلس عوام گذاشت
بهترين جای قم سرايت بود
كِی ميان خرابه جايت بود
✍ #محمدجواد_پرچمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین