4_6019461253062200907.mp3
18.36M
🏴#واحد
▪️#شهادت_امام_کاظم_ع
🎤مداح :سیدرضا نریمانی ۱۴۰۱
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
یه وقتایی سنگین میشه غم
بهونتو میگیره دلم
رفیق من دلتنگ تو ام
به آسمون پریدی خوش به حالت
از دنیا دل بریدی خوش به حالت
به آرزوت رسیدی خوش به حالت
من رو یادت نره رفیق من
یادتم تو هر دقیق من
راه تو شده ظریق من ای امید من
محتاج یک نگاه تو منم
دل از عشق تو نمیکنم
جای تو به سینه میزنم ای امید من
با هم بودیم میون روضه ها
پر کشیدی از میون ما
تو حالا کجا و ما کجا دستمو بگیر
دستامو ول نکن امید من
ای رفیق رو سفید من
ای عزیز من شهید من دستمو بگیر
دلتنگ تو ام دلتنگ تو ام
****
تو روضه ها نذاشتی تو کم
همیشه بود رو دوشت علم
رفیق من دلتنگ تو ام
بردی دلِ منو به زیر دینت
یادم نمیره عشق و شور و شینت
تو گوشمه هنوز حسین حسینت
جات خالی نیست تو روضه میشینی
اشک چشمامون رو میچینی
روضه میشنوی تو میبینی خوش به حال تو
گیر افتادیم تو دام زندگی
حسرت و غم جاموندگی
خسته ایم از این شرمندگی خوش به حال تو
شبای جمعه کربلا میری
تو حرم که روضه میگیری
رو به روی نعم الامیری از ما یادی کن
یاد شبای روضه دور هم
گریه ی شبای محرم
خاطرت شبهای حرم از ما یادی کن
دلتنگ تو ام دلتنگ تو ام
با یاد تو آرومه دلم
بارونی چشمای ترم
رفیق من دلتنگ تو ام
چشای تو همیشه بود پر از نم
میسوختی با غم سه ساله هر دم
بین شبای سوم محرم
بودی همیشه تو عزادارِ
روضه های گوش و گوشواره
دختری که بابا نداره شد کبود تنش
هرجا گرفت بهونه زدنش
خواب بود و شبونه زدنش
خیلی تازیونه زدنش شد کبود تنش
بین خرابه تو تشت طلا
دختر سه ساله بی هوا
غرق خون که دید سر بابا دیگه پا نشد
سیلی به صورتش زد بی حیا
مثل مادرش تو کوچه ها
رو زمین میفته بی هوا دیگه پا نشد
دلتنگ تو ام دلتنگ تو ام
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#زمزمه_محرم
#اسارت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد،،،
تنـــها ، رها کــردم ، (تو رو توی گودال)۳
رو پیکرت ، داداش ،(چقـد رفتم از حال)۳
چه سخـــته از تو دل کَنـدن ،حسین جانم
ببـیـن از ایــن جـــدایی من پریشــــانم
حسین جانم حسین جانم
نِمیرم و می بَرَ نَم (به زور و جســارت)۲
نصیب خواهرت شده ،( لباس اســـارت)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رفتم ، خدا حافظ (تو ســــالار زینــب)۳
در هـــر کجا بودی (تو غمخــوار زیـنب)۳
از ایـــن دشــت بلا قامــت کـمـان رفتم
به دنبـال ســــرت بـر ســـر زنـان رفتم
خداحافظ خداحافظ
ســرت که همراه منه (خوشه خـواهر تو)۲
که سایه داره روسَرَم،( رو نیـزه ،ســـرِ تو)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
زینـــب کجـــــا و (مجلس کـوفه و شـام)۳
مهمان نوازی شد ،( با خــاکســـتر از بام)۳
به دنــبـال سَــــرا رو نیـــــزه ها بودیم
جـلوی چشـــــمای نامـحـــــرما بودیم
حسین جانم حسین جانم
حـرمت آل حیدر و (تو و کوفه شکستن)۲
با غُل و زنجیر و طـناب،(اسیرا رو بستن)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
با خطــبه هـا ی ما،( دل کـوفه خون شد)۳
کاخ ستمــکاران ، (چنان سرنگون شد)۳
کلامــــم یادشــــــون آورده حیـــدر رو
طنیـــــن خطــــــبه های تـــــند مادر رو
غریب ، مادر ، غریب ، مادر
خــمیده قامت شده ام،(درست مثل مادر)۲
پر ازجراحت شده ام ،(درست مثل مادر)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
❃﷽❃
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
چشام به در مونده ، بیاد حسین از راه
یه سال ونیم ســر شد با غصه و با آه
نمــونــده از هفــت تا ، بـــرادرِ زینب
بیـــاد دَمِ آخـــر ، بـالا ســـــرِ زینب
امان از این غربت(۴)
بعدِ حسینم رفت خنده از این لبهام
حسیـــن مظلومم ! ببین چقد تنهام
بی تو برام دنیـــا مثــل یه زندونه
گــواه تنهـــاییم چشمـــای گریونه
امان از این غربت(۴)
در انتـــظارم تا ، بیــــای دَمِ آخـــر
سر بزنی داداش ! به غربت خواهر
امان از این غربت(۴)
فقـــط برام مـــونده از تــو یه پیـــراهن
رو قلبـــمه داداش به وقت جــون دادن
پیـــرهن خـــونینت ، نشـــونه ای داره
مـــادرمـــو هـــر بار به یــادم میــــاره
غریب مادر وای(۴)
چه غـــربتـــی داره برای یک خواهر
ببینه تو گـــودال ، یه پیـــکر بی سر
یادمه وقتـــی که ، پیکـــرتو بی سر
دیدم و بوسیـــدم ، من عوضِ مادر
غریب مادر وای(۴)
یادم میـــاد وقتی غـــروب عاشورا
خیمه هامی سوختن از آتیش اعدا
رباب و می دیــدم ، چقد پریشونه
بیاد شـــش ماهــه لالایی میخونه
غریب مادر وای(۴)
با زخمــایی که من تو کربلا خوردم
چطور تو این مدت باز دووم آوردم
کی این همه مدت از تو جدا بودم؟
کاشکی الان داداش تو کربلا بودم
مظلوم حسینم وای (۴)
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۱۱/۱۶
هدایت شده از کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
ذکر_مصیبت_معصوم_هفتم
(سوگنامۀاشتهاردی)
آمدن طبیب به بالین امام کاظم (ع) و حرکت جنازه
روایت شده، در ساعات آخر عمر امام کاظم (ع) پزشکی به بالین امام آوردند، پزشک به آن حضرت گفت: «حالا شما چطور است؟».
حضرت توجه به او نکرد، چون او زیاد اصرار کرد، حضرت زردی کف دستش را به او نشان داد (که نشانه مسمومیت آن حضرت به وسیله زهر بود) فرمود: بیماری من این است.
پزشک نزد مأمورین بازگشت و گفت: سوگند به خدا و (امام) از شما نسبت به زهری که به او داده اید آگاهتر است، پس از آن، آن حضرت از دنیا رفت.
راوی گوید: پس از آن، جنازه آن مظلوم غریب را روی تابوت نهاده و از زندان بیرون آوردند، شخصی پیشاپیش جنازه فریاد می زد:
هذا اِمامُ الرَّفَضَهِ فَاعْرِفوُهُ.
: «این پیشوای رافضیان است او را بشناسید».
جنازه را به بازار بردند و در آنجا به زمین گذاردند، و اعلام کردند که این موسی بن جعفر (ع) است که به مرگ خدائی از دنیا رفته است، بیائید و بر او نظر کنید، مردم می آمدند و جنازه را می دیدند... (1)
به نقل شیخ حُرّ عاملی در اثباه الهداه، سندی بن شاهک دستور داد جنازه را روی جِسْر (پُل) بغداد گذاشتند و به مردم اعلام کرد که موسی بن جعفر (ع) به مرگ خدائی از دنیا رفته است، مردم بر آن حضرت نگاه می کردند و اثر جراحت در او نمی دیدند، روایت شده: یکی از مخلصین از شیعه در آن هنگام کنار جنازه آمد و شنید می گویند: موسی بن جعفر (ع) کشته نشده بلکه به مرگ خدائی از دنیا رفته است، به حاضران گفت: من این موضوع را از خود امام کاظم (ع) می پرسم، گفتند: او از دنیا رفته، چگونه تو را از حال خود آگاه سازد؟، او نزدیک جنازه آمد و گفت: «ای فرزند پیغمبر، تو راستگو و پدرت راستگو است، به ما خبر بده آیا تو را کشته اند یا خود از دنیا رفته ای؟».
امام لب به سخن گشود و سه بار فرمود:
قَتْلاً قَتْلاً قَتْلاً. «مرا کشته اند...». (2)
1- انوار البهّیه محدّث قمی ص209-212- عیون اخبار الرضا ج1 ص108- کمال الدین ج1 ص118.
2- اثباه الهداه شرح حال امام کاظم (ع)
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا