|⇦• #قسمت_دوم روضه و توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم ماهِ محرم سال 1398 به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
اون شب از رویِ اون ناقه
تویِ راه بینِ اون صحرا
بازی می کردم افتادم
انقدر غصه نخور بابا ..
غصه نخور بابا
تویِ راه بینِ اون صحرا
یکی دستش تو تاریکی
به گونه ام خورده چیزی نیست ..
هیچکس نمیدونه
بپرس از عمه میدونه
یکی از من یه گوشواره
امانت برده چیزی نیست
بابا .. موهای سرت سوخت ..
همچین که این سرُ از تو طبق می خواست برداره یهو از دستش رها شدُ افتاد .. گفت بابا میبینی بازوهام طاقت نداره .. از بس با تازیانه به این بازوهام زدن .. یه وقت یه مرد زمین می افته ، (آدم که دختردار باشه میفهمه) مرد زمین می افته بلند میشه .. زود یاعلی میگه پامیشه .. اما زن با مرد فرق داره ، زن وقتی زمین می افته خجالت میکشه .. قبل از اینکه بلند بشه از زیر چادر دورش و نگاه میکنه مردی ، نامحرمی ندیده باشه .. اما بازم طاقت داره بلند بشه از زمین ، اما یه وقت یه دختر کوچیک زمین می افته .. دختر وقتی زمین می افته از جا بلند نمیشه تا بابا نیاد بغلش کنه تا بابا نیاد بوسش کنه نوازشش کنه بلند نمیشه .. تازه هی میگه پاهام خیلی درد میکنه بابا ..
همچین که از ناقه زمین افتاد گفت حالا بابام میاد بلندم میکنه از دور دید یه سیاهی داره میاد .. گفت حتما بابامه .. تا اومد جلو دید نه باباش نیست خدا لعنتش کنه دید زجرُ .. تا دید این دختر زیر لب داره میگه یا زهرا .. یا زهرا .. گفت حالا که میگی یا زهرا یه کاری باهات بکنم که مثل مادر بزرگت بشی که دیگه جلو من نام زهرا رو نبری ...
آنچنان با چکمه به پهلویِ این دختر زد ...*
من که بعد از تو به کوهِ دردها برخورده ام
از یتیمی خسته ام از زندگی سر خورده ام
دخترت وقتِ وداعت از عطش بیهوش شد
زهر دوریِ تو را با دیدۀ تر خورده ام
دست سنگین یک طرف انگشترش هم یک طرف
با تمام خواهرانم مشت بر سر خورده ام
صحبت از مسمار اینجا نیست اما چکمه هست
با همین پهلو چنان زهرای بر در خورده ام
زیر چشمم را ببین خیلی ورم کرده پدر
بی هوا سیلیِ محکم مثلِ مادر خورده ام
حرف هایِ عمه خیلی سخت بر من میرسد
گوشِ من سنگین شده از بس مکرر خورده ام
هر طرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت
گاه از این ور خورده ام گاهی از آن ور خورده ام
بابا ..
پشت خرابه دخترکی کج نشسته بود
میخواست تا که ادای مرا در بیاورد ..
#سید_رضا_نریمانی
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#اربعین
|⇦• #قسمت_پایانی روضه و توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم ماهِ محرم سال 1398 به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
دو تامون لبامون پر از خونِ
موهام مثلِ موهات پریشونِ
حالا مثلِ تو یه دندونه
شکسته دارم
دوتامون موهامون پر از دوده
قراره جدایی مگه بوده
یتیمی برا من هنوز زوده
سنی ندارم
حق داری نشناسی ، موهام سفید شده
این روزا لرزشِ ، دستام شدید شده
از بینِ دخترا ، من خسته تر شدم
زودتر بیا بریم ، که دردسر شدم ..
نمیپرسم انگشترت چی شد
نپرسی ازم معجرت چی شد
ببین قسمت دخترت چی شد
توی خرابه
تو شام صد دفعه کربلا دیدم
بلا دیدی بابا بلا دیدم
سرت رو تو طشت طلا دیدم
حالم خرابه
امشب بیا خودم ، مادر بشم برات
خاکا رو پاک کنم ، از صورت و لبات
حالا که اومدی ، بیشتر پیشم بمون
لبهاتُ میبوسم ، قرآن برام بخون
سرِ روی نیزه ،بابام میشی ؟!
همون مهربون که میخوام میشی ؟!
تو همبازی این روزام میشی ؟!
میبینی تنهام
خیال کن نریخته موهای من
ببین سالمه ابروهای من
دیگه خسته نیست زانوهای من
بشین روپاهام
من فرض میکنم ، آغوش داریُ
من رو تو آغوشِ ، گرمت میذاریُ
تو فرض کن منم ، گوشواره دارمُ
اصلاً نگاه نکن این ، گوش پارهمُ
*همچین که این سرُ گذاشت رو پاهاش .. سرُ بغل کرد .. بابا یادته شبا میومدم رو پاهات میخوابیدم .. برام لالایی میخوندی .. برام قصه تعریف میکردی .. حالا منم پاهامُ دراز میکنم سرتو رو پاهام میذارم .. میخوام برات لالایی بخونم ..
لالا لالا ، گلم لالا ..
بابایِ خوشگلم لالا ..
اینقد با باباش حرف زد ، راوی میگه یه مرتبه دیدم از موها شروع کرد هی نوازش میکرد .. همه جارو یکی یکی سوال میکرد: بابا ؛ موهات چرا سوخته؟!
(کوتاه کنم روضه رو) همچین که رسید به این لبها گفت : بابا دیگه از این نمیگذرم .. موهات سوخته بود حرف نزدم ..پیشونیت شکسته بود حرف نزدم ...( نوشتن صورت هجده زخم کاری داشته) از همه گذشتم ، ولی از این نمیگذرم بابا ..
آخه همهی این زخمایی که تو صورتت هست ، تو سرت هست من ندیدم ، نمیدونم کجا این زخما پیش اومده برات ..
اما بابا دیروز یه صحنهای دیدم باور نمیکردم ، حالا فهمیدم چی شده .. حالا که من اونجا بودم این صحنه رو دیدم منم خودمو مثل تو میکنم (چی؟!) دیروز میدیدم چوب یزید بالا میره، دستای عمهم بالا میرفت ، چوب که پایین میومد قدم نمیرسید ببینم به کجا میخوره ..حالا فهمیدم اون نامرد با این لبهات چیکار کرده ...
ای حسین ...
#سید_رضا_نریمانی
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#اربعین
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهBabolharam Narimani shab shab3_2.mp3
زمان:
حجم:
2.84M
|⇦• * #قسمت_پایانی روضه و توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم ماهِ محرم سال 1398 به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
@majmaozakerine
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_رقیه
#مصائب_شام
از درد بی حساب سرم را گرفته ام
با اشک، زخم بال و پرم را گرفته ام
از صبح تا غروب نشسته ام یکی یکی
این خارهای موی سرم را گرفته ام
دردم زیاد بود طبیبم جواب کرد
یعنی اجازه سفرم را گرفته ام
مانند من ز ناقه نیفتاده هیچکس
اینجا فقط منم کمرم را گرفته ام
آیینه نیست تا که ببینم جمال خویش
در چشمهای تو خبرم را گرفته ام
تصمیم من گرفته شده پس مرا ببر
امروز از خودم نظرم را گرفته ام
خوشحال بودنم ز سر اتفاق نیست
از دست این و آن پدرم را گرفته ام
امشب به رسم ام ابیهایی ای پدر
از دست گرگها پسرم را گرفته ام
خیلی تلاش کرده ام از دست بچه ها
این چند موی مختصرم را گرفته ام
این شهر را به پای تو ویرانه میکنم
مثل خلیل ها تبرم را گرفته ام
علی اکبر لطیفیان
╰════•🍁•════╯
@Maddahionlinمداحی آنلاین - عاشقان حرم موکب به موکب - مهدی رسولی.mp3
زمان:
حجم:
7.94M
🔳 #واحد #فارسی #ترکی #اربعین
🌴عاشقان حرم موکب به موکب
🌴میرود با دم لبیک زینب
🎤مهدی #رسولی
🏴https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
#حسین_ع
▪️🎤سینه زنی ...سبک با نوای کاروان
🏴🏴🏴🏴🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🏴🏴🏴🏴
میرسد بوی حسین میروم سوی حسین(2)
زوار کوی تو شور و نوا دارد
این کاروان عزم کرب و بلا دارد
یابن الزهرا یا حسین(2)
➖➖➖➖➖➖➖➖
با همه شور و نوا از نجف تا کربلا(2)
موکب به موکب ما سوی تومی آئیم
پای پیاده تا کوی تو می آئیم
یابن الزهرا یا حسین(2)
➖➖➖➖➖➖➖➖
بر لب ما زمزمه یا حسین فاطمه (2)
در راه تو مولا ما جان به کف داریم
اذن دخولت را ما از نجف داریم
یابن الزهرا یا حسین(2)
➖➖➖➖➖➖➖➖
حج ما کویت بود قبله ام سویت بود(2)
حجاج این وادی خونین پر و بال است
حاجی این صحـرا بی سر به گودال است
یابن الزهرا یا حسین (2)
➖➖➖➖➖➖➖➖
جان به قربانت کنم یاد طفلانت کنم(2)
مولا نظر کن بر این آه سرد من
ای خاک زوارت درمان درد من
یابن الزهرا یا حسین (2)
حق پرست(غریب)
🏴🏴🏴➖➖➖➖🏴🏴🏴🏴
یاحسین
@majmaozakerine
#زمینه
#شهادت_حضرت_رقیه_س
#بنی_فاطمه
توی خرابه هر شب منتظرت نشستم
الان چند شبه بابا که چشمامو نبستم
تا یه صدا شنیدم دنبال تو دویدم
بیا ببین که مثل مادر تو خمیدم
.
از تو می پرسم اما عمه جواب نمیده
از وقتی رفتی میدون هیچ کی تو رو ندیده
خودت گفتی که ما رو به مهمونی می بری
یه عالمه النگو برای من میخری
کشون کشون می بردن با پای زخمی ما رو
عمه با گریه می شست زخمای دست و پامو
.
خودم دیدم با نیزه سر عمومو بردن
جلو چشای خیسم با مشک آب می خوردن
.
یه مرد زشت و اخمو دنبال من می دوید
من و کتک میزد و گوشواره مو می کشید
.
دخترکای شامی اشکامو در میارن
من دوسشون ندارم ادامو در میارن
دور منو می گیرن میگن موهات سفیده
اونا نمی دونن که چشای من چی دیده
با دست و پای بسته ما رو به کاخ بردن
خودم دیدم سرت رو میون تشت آوردن
با خیزران میزدن روی لبای بسته ت
خودم دیدم که افتاد دندونای شکسته ت
@majmaozakerine
🏴_______________
صدف:
حضرت رقیة دختر امام حسین(علیهماالسلام) - ۲
حضور در کربلا
در منابع به حضور وی در کربلا تصریح نشده است. در برخی نسخههای کتاب الملهوف که از امام حسین(ع) جملاتی به بازماندگان خود گزارش شده از رقیه نام برده شده است؛ اما اشاره نشده که رقیه دختر امام حسین است.[۶].[یادداشت ۱] این احتمال وجود دارد که منظور از رقیه در این گزارش، رقیه دختر امام علی(ع) باشد.[۷] به خصوص اینکه اسم رقیه، در کنار دیگر خواهران امام حسین(ع) مانند ام کلثوم و زینب آمده و در برخی از نسخههای کتاب لهوف نیز این عبارت نیست.[۸]
در ینابیع الموده با کمی تفاوت در همین عبارت نام رقیه در کنار نام دختران دیگر امام حسین(ع) آمده است.[۹]
ماجرای درگذشت
گفته شده است دختری سه یا چهار ساله همراه اسیران کربلا در شام بوده است. او شبی پدر را در خواب دید هنگامی که از خواب بیدار شد، بسیار گریه و بیتابی میکرد و پدرش را میخواست. یزید با شنیدن صدای گریه او، دستور داد سر امام حسین را نزد او ببرند. این دختر با دیدن این منظره ناراحتیاش بیشتر شد و به سبب همین ناراحتی درگذشت.[۱۰]
✅✅ ادامه دارد....
🚩لبیک یاحسین علیه السلام🚩